کارگردان «جهان بانو»: سختی تولید نمایش میدانی برابر با ساخت ۱۰ فیلم سینمایی است
نمایش میدانی پدیده نوظهوری است که طی سالهای اخیر بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و تماشاگران علاقهمند را به سمت خود جذب کرده است. سال ۱۳۸۳ بهزاد بهزادپور با «شب آفتابی» برای نخستین بار این هنر را معرفی کرد و در ادامه نمایش میدانی تبدیل به گونهای محبوب شد. فصل دوم «جهان بانو» تازهترین نمایش میدانی است که این شبها به تهیهکنندگی علی اسماعیلی و کارگردانی حسن بزرا در بوستان ولایت روی صحنه میرود و روایتگر زندگی زنان تاثیرگذار تاریخ از گذشته تا امروز است. «جهان بانو» محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که با مشارکت اداره کل فرهنگی شهرداری تهران و به همت موسسه سیمای ققنوس روی صحنه میرود. گفتوگویی با کارگردان این نمایش میدانی داشتهایم که میخوانید.
از سختیهای اجرای نمایشهای میدانی بگویید.
نمایش میدانی و تئاتر به دلیل زنده بودنش است که بیبدیل و خاص است و نفس به نفس تماشاگر پیش میرود. از این رو در تئاتر و نمایشهای اینچنینی بین تماشاگر و صحنه یک بده بستان دو طرفه رخ میدهد. در هر صورت در نمایشهای زنده، امکان خطا وجود دارد. سینما و تلویزیون نیست که بشود کات داد و آن را مجدد تکرار کرد. زمانی که در اتاق فرمان، نمایش میدانی شروع میشود، چون همه کار پلی بک و ضبط شده است و تمام دیالوگها و موسیقیها ضبط شدهاند، دیگر امکان ایست وجود ندارد. حالا هر اتفاقی در صحنه رخ دهد، دکوری بیافتد، انفجاری اشتباه زده شود، انفجار عمل نکند، نور به موقع وارد صحنه شود یا نشود، بازیگر سر جای خود نباشد و… دیگر این اتفاقات جزو خطاهای نمایش میشود، اما به دلیل آنکه اعضای تیم از بهترینهای سینما، تلویزیون و تئاتر و همگی در کار خودشان مدعی هستند، بسیار انگشتشمار اتفاقاتی از این دست رخ میدهد که البته در نمایش زنده امری طبیعی است.
با عوامل به زبان مشترک رسیدهاید؟
بله؛ با طراح نورپرداز نمایش، عباس رحمانیپور ۱۰-۱۵ سال است که کار میکنیم و دارای تبحر بسیار است. طراح صحنه و دکور مرتضی پورحیدری نیز جزو طراحان صحنه درجه یک تلویزیون است. یاسر یارمحمدی در بخش جلوههای ویژه میدانی از درجه یکهای جلوههای ویژه سینماست. با همه این عزیزان چندین سال است که کار میکنیم و به هر حال یک سری فرمولها و تکنیکهایی وجود دارد که دیگر دستمان آمده و طی جلساتی که به طور مرتب، چه قبل از هر اجرا و چه بعد از آن برگزار میکنیم، در تلاشیم تا کار به بهترین شکل ممکن اجرا شود و دارای کمترین خطا و اشتباه باشد. برای همین یک شب نیست که بخواهیم بدون دغدغه اجرا برویم یا بدون آنکه بخواهیم فکر کنیم چه کنیم تا فردا بهتر باشیم.
ما به این باور رسیدهایم که هیچ وقت قانع نباشیم و نخواهیم درجا بزنیم، بلکه همیشه خواستهایم رو به جلو برویم. مرتب به این فکر میکنیم کار بعدی چطور باشد، فردا و دو روز دیگر چطور باشیم، یک ماه بعد چطور پیش برویم و الی آخر. این کار باعث میشود مرتب فکر کنیم و هماهنگیها بیشتر شود، اما در هر صورت امکان خطا هم وجود دارد. یک موقع به عنوان مثال در نمایش «تنهاتر از مسیح» به یک باره وسط قتلگاه صدا قطع شد. این برمیگردد به تکنیک بچههای کارگردانی و بازیگر. آن زمان بچهها یک طوری صحنه را حفظ کردند تا صدا برگردد که آن زمان گفتم اصلا چه خوب شد و اگر موسیقی و صدا نباشد، چقدر درستتر است. در آن لحظه آن قدر هجمه صدا درست کردند و آن قدر صحنه را رئال و طبیعی پیش بردند که بالاخره صدا برگشت و صحنه خراب نشد. تلاش در هر نمایش بر این است تا مسیر به درستی پیش برود و مخاطب کار را دوست داشته باشد و با رضایت تا انتهای نمایش ما را همراهی کند.
یکی از اتفاقات خوب نمایشهای میدانی صدای راویهاست؛ چه راویانی که حکایتها را به هم پیوند میزنند و چه صداپیشههایی که به جای شخصیتها صحبت میکنند. آنها چگونه انتخاب میشوند؟ به عنوان مثال در نمایش میدانی «روشنایی شب تار» از صدای محمدحسین لطیفی و بهروز رضوی استفاده شد. صداهای به کار برده شده در نمایشهای میدانی چه مخاطب آنها را بشناسد و چه نشناسد دارای جذابیت هستند. این صداها بر چه اساس انتخاب میشوند؟ آیا خود شما به عنوان کارگردان دنبال صداهای آشنا هستید یا اصرار دارید صداها، مخاطب را به یاد کسی نیاندازد؟
از چند منظر به این موضوع نگاه میکنم. از یک طرف در هر صورت شنیدن صداهای آشنا برای مخاطب دارای جذابیت است. از طرف دیگر ممکن است همین صدای جذاب باعث شود تا شنونده آن محتوایی را که ما در نظر داریم، دریافت نکند و جذب آن صدای آشنا شود. به عنوان مثال اگر از صدای خسرو خسروشاهی برای یک شخصیت استفاده کنیم، تماشاگر در آن لحظه میگوید صدای آلن دلون! و دیگر به محتوایی که از زبان این صداپیشه پیشکسوت گفته میشود، گوش نخواهند داد. از طرف دیگر برخی از این دوستان صداپیشه شناخته شده، تمایل به همکاری ندارند که در هر صورت آنها نیز حق انتخاب دارند.
ما در «روشنایی شب تار» از عزیزانی همچون بهروز رضوی، محمدحسین لطیفی، سعید شیخزاده، محسن زرآبادیپور و بسیاری از عزیزان دیگر کمک گرفتیم، اما در برخی آثار با مشکل نریتورها و صداپیشهها مواجه بودیم. با تمام این صحبتها من به عنوان کارگردان نیز سعی میکنم از صدایی استفاده کنم که روی شخصیتها بنشیند. بعضا تجربه کردهام بسیاری از دوبلورها آمدند و صداپیشگی کاری را انجام دادند، اما به آن نتیجهای که میخواستم نرسیدم. برخی از عزیزان صداپیشه یک ذهنیت دوبله فیلم دارند که در صحنه لانگ نمایش به کارم نمیآید. من اینجا بیشتر قدرت بازیگری میخواهم تا قدرت صدا، به همین دلیل بیشتر به سمت بچههای خوش صدای تئاتری که صحنه را میشناسند و قدرت صدایشان به صورتی است که میتواند صحنه را بگیرد، متمایل میشوم. میبینید که برای انتخاب صدا چه برای روایت چه برای شخصیتها دلایل مختلف وجود دارد و در برخی موارد ممکن است برای هر شخصیت ۵-۶ گزینه را در آن واحد کنار هم بگذارم تا به نتیجه برسم. در نمایش «جهان بانو» بیش از ۳۰ صدا همچون محسن زرآبادیپور، ندا پوریان، سمیرا بهرامی، محمدحسین اطهری و… وجود دارند.
در نمایش میدانی «جهان بانو» از ۲۵۰ هنرور استفاده شده است. هنرورهایی که تجربه بازیگری ندارند و کار کردن با کسانی که تجربه صحنه ندارند، باید دشوار باشد. چقدر زمان میبرد برای آنکه بتوانید هنرورها را آماده صحنه کنید؟ چالشهایی که در بخش هنرورها داشتهاید، بیشتر در چه بخشهایی بوده است و چطور موفق شدید از این چالشها عبور کنید؟
هنرورهای ما همه سرباز هستند. بعد از سالها که درخواست دادیم یک تیم مشخص هنری در سپاه و ارتش داشته باشیم و ۳۰۰-۴۰۰ نفر را به عنوان تیم بازیگر هنرور در اختیار ما قرار دهند تا تیم بازیگری تشکیل دهیم و بتوانیم در کارهای مختلف از آنها استفاده کنیم، سال گذشته این اتفاق افتاد و سپاه ۲۵۰-۳۰۰ سرباز را به ما داد و ما از سال گذشته تا الان مشغول به کار شدهایم و بسیاری از آنها به بازیگرهای خوبی تبدیل شدهاند. برای آموزش این هنرورها تلاش بسیاری شده است. دستیاران کارگردان ما ۷-۸ نفر هستند و بخش بازیگردانی، بخش طراحی حرکات، بخش کار جمعی و… به صورت جدا فعالیت دارند تا به این بچهها آموزش درست داده شود. برای آنها ورکشاپ و کارگاههای آموزش بازیگری بسیار گذاشته شد تا آموزش و تعلیم ببینند.
کار کردن با آنها در کارهای نخست سخت بود، چون درباره بازیگری نه ذهنیت دارند و نه کارشان بازیگری بوده است که بتوانند به خوبی همراهی و همکاری کنند، اما به مرور همین هنرورها آنقدر پیشرفت کردهاند و خوب شدهاند که سرعت و مدت زمان تمرینها را کم کردهاند، به طوری که برای سری دوم «جهان بانو» نهایتا دو هفته تمرین داشتهایم. به هر حال فرمولهایی وجود دارد که در چگونه تمرین کردن کمک میکند، تا سرعت بالا برود و کار به نتیجه و اجرا برسد و تماشاگر آن را بپذیرد.
طراحی لباس و گریم و چهرهپردازی این تعداد از هنرور نیز کار سادهای به نظر نمیرسد، اما هر شب این اتفاق در حال تکرار است. برای رسیدن به این هماهنگیها چه کارهایی صورت گرفته شده است؟ آیا برای طراحی لباس و گریم چهره نیز تحقیقات لازم انجام شده است؟ به هر حال این ریزهکاریهاست که یک اثر را برای مخاطب عام باورپذیر میکند.
سعی بر این بوده که در این بخشها هم با دقت کافی پیش برویم. به این نگاه نکردهایم که چون صحنه نمایش لانگ است و شاید بازیگری که در آن گوشه ایستاده ریشاش به درستی نچسبیده، مهم نباشد. در هر پرده و اتفاق نگاهمان بر این است که داریم یک فریم عکس را تماشا میکنیم. درست است که صحنه عریض است، اما ممکن است بخشی از صحنه مورد توجه عکاسان قرار گیرد، بیرون بیاید و رسانهای شود. از این رو تلاش شده تا هیچ مشکلی در کل صحنه و در تمام پردهها وجود نداشته باشد. کار بسیار دشواری است که هر شب به ۲۵۰-۳۰۰ نفر لباس بدهیم و لباس بگیریم و کارهای گریم روی چهرههایشان انجام شود. این پروژه برای ما بسیار سخت و مشقتبارتر از ۱۰ فیلم سینمایی بوده است. کاری که ما اینجا انجام میدهیم، ممکن است در هیچ فیلم سینمایی رخ ندهد. این حجم از پروداکشن و این حجم از کار با همکاری ۴۰۰ نفر انجام میشود؛ این کار سختی است و تلاش شده تا تمام شخصیتهایی که بر روی صحنه میآیند از نظر تاریخی و سندهایی که وجود دارد، همخوانی داشته باشد. از این رو تک تک شخصیتها را رصد میکنیم تا نزدیک به واقعیت باشند.
همخوانی و تاثیر نور و موسیقی در نمایش میدانی به ویژه در نمایش میدانی «جهان بانو» بسیار نمود دارد. همین ریزهکاریها و توجه به آنها موجب شده تا اثر باورپذیر باشد و به دل مخاطب بنشیند. این موضوع نکته مهمی است که به یکی از بخشهای مهم کارگردانی برمیگردد. در این زمینه چه کارهایی صورت گرفته تا به این همخوانی و هماهنگی دست پیدا کنید؟
آقای رحمانیپور به دلیل تجربه زیاد و شناختی که از این نوع نمایشهای میدانی دارد، میداند چگونه نورپردازی کند و این هماهنگی را با موسیقی و جلوههای ویژه میدانی پیش ببرد که صحنهای خاص و متفاوت را در مقابل چشم ببینده ظاهر کند. او به حدی به کارش اشراف و تسلط دارد که میتوانم بگویم یکی از نقاط قوت کار ما در بخش نور آن است. خوشبختانه در این کار از سیستم نور به روز استفاده میشود و سعی شده به بهترین شکل از آن استفاده کنیم و به هر پرده نمایش رنگ و لعاب خوبی میدهد که در کنار موسیقی و سایر کارهای در صحنه به جذابیت آن میافزاید.
درست است که این نمایشهای میدانی برای صحنه تهیه میشوند، اما چند سالی است که تئاترهای روی صحنه را ضبط و در پلتفرمهای خانگی پخش میکنند. آیا نمایش میدانی چنین پتانسیلی را دارند؟
شخصا با این مقوله ارتباط برقرار نمیکنم. چون خاصیت نمایش میدانی به زنده تماشا کردن آن است. جذابیتی که این نوع نمایش در زنده دیدن دارد، در تصویر القا نمیشود. شاید در نمایش سالنی این اتفاق شدنی باشد و بتوان با دو دوربین تمام صحنه را پوشش داد، اما برای نمایش میدانی باید ۳۰ دوربین گذاشت، چون در یک پرده رو به رو، در آن واحد ممکن است ۱۵ اتفاق در جای جای صحنه رخ دهد، اما در هر صورت نشد ندارد و میتواند روی جذابیت آن، اثر بگذارد و لذتی که در تماشای زنده وجود دارد در قاب تلویزیون یا سینما نتوان به نمایش درآورد.
انتهای پیام/