شیوه جالب یک شهید برای خسته نشدن نوجوانان از گوش دادن به سخنرانی
جذابیت ماشال
گرچه سن براتعلی ازهمه ما بیشتر بود، هرگز هیچ کسی را تحقیر نمیکرد. به نظر همه احترام میگذاشت.
به جوانان و نوجوانان خیلی بها میداد، در مسجد به آنها مسئولیت میداد، نظراتشان در مورد محله و مسجد میپرسید و از راههای مختلف احساسات و شور و شوقشان را در جهت اصلاح محله و هر چه بهتر شدن وضعیت مسجد بر میانگیخت.
اکثر وقتها زودتر از همه به مسجد میآمد و حیات و جلو مسجد را آب و جارو میکرد. گاهی از خجالت افرادی که به شر و شوری میشناخت درمیآمد و سرتا پایشان را خیس میکرد!
تصور عامه مردم در مورد بچه مسجدیها و مذهبیها این است که آدم خشک و... هستند. سعی میکردند این تصور را عوض کند و تا حد زیادی هم در این کار موفق بود.
مناسبتهای مختلف در مسجد جلساتی برگزار می شد. گاهی این جلسات برای نوجوانان و حتی جوانان هیچ جذابیتی نداشت. چون صرفا طلبهای، که بیشتر مواقع مسن بود، میآمد و یک ریز و بدون رعایت اصول سخنرانی، چیزهایی میگفت.
براتعلی در این چنین جلسههایی شرکت میکرد و کنار نوجوانان و جوانان مسجد مینشست. هر موقع احساس میکرد آنها حوصله گوش دادن به ادامه سخنرانی ندارند، از صحبتهای خطیب چیزی متوجه نمیشوند، نکته و مطلبی به زبان خود بچهها بیان می کرد و مقصود سخنران را به سبک و طرز دیگری به آنها میفهماند.
میخواست آنها پای این حرفها بنشینند و بی آنکه خسته شوند چیزی گیرشان بیاید. این بود که بچههای محله به خاطر براتعلی هم که شده در این جور جلسات شرکت میکردند. بزرگترها و بعضی از هیئت امنای مسجد از این اتفاق زیاد استقبال نمیکردند، چرا که تصورشان این بود که براتعلی نظم جلسه را بر هم میزند!