واکنش خاص یک شهید به یک خبر نگرانکننده
دوست مونث!
مهربانی و خوش رویی براتعلی نوجوانهای کم سن و سالش را شیفتهاش کرده بود. ده دوازده سالههای محل هم از او محبت دیده بودند، هم کارهای خوب از او یاد گرفته بودند. این بود که هر اتفاق ریز و درشتی که اتفاق میافتاد برایش میگفتند.
نشسته بودیم در مسجد و از مشکلات محله میگفتیم که چند تا از همین کلاغ ریزهها هراسان و نفس زنان ریختند در مسجد! با همان حالت آمدند دم گوش براتعلی چیزی گفتند و رفتند. نگران و کنجکاور شدیم که چی شده. بله! یکی از جوانان محل همراه دوستی مؤنث وارد خانهای شدهاند.