به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «افسانه گنبد آهنین!» منتشر شده و در آن چنین آمده است:گزارش رسانههای جهان و اذعان سازمان جاسوسی موساد درباره فشل بودن گنبد آهنین در کنار اظهارات فرماندهان نظامی رژیم کودک کش صهیونیستی در این خصوص، خواندنیتر هم میشود. بهعنوان نمونه، «تسفیکا فوگل» رئیس سابق گروه فرماندهی جنوب فلسطین اشغالی دراینباره تصریح کرده است: «دلبستگی به کارایی گنبد آهنین بسیار اغراقآمیز است و بخصوص شهروندان نباید امید زیادی به آن داشته باشند، زیرا شاید در بهترین حالت، این سامانه قدرت دفاع از یک شهر را داشته باشد.» «دانیل هرشکوویچ» وزیر سابق علوم و تکنولوژی کابینه رژیم صهیونیستی که چهرهای علمی و شناختهشده در محافل بینالمللی است نیز اعتراف کرد: «این سامانه با وجود هزینههای بالایی که برای آن صرف شده، هرگز برای رهگیری و سرنگونی موشکهای مبارزان فلسطینی کارایی نخواهد داشت.»
یکی از وعدههایی که رژیم صهیونیستی از آغاز روز نکبت تاکنون به ساکنان شهرها و شهرکهای اشغالی داده، تأمین امنیت آنها بوده است، درحالیکه کسی به یاد ندارد که در تاریخ جعلی اسرائیل، این رژیم با وجود تسلیحات دفاعی پیشرفته فعلی از ناامنی روانی و نظامی گسترده رنج ببرد. بخش قابلتوجهی از شهرکنشینان اگر بدانند که دستگاه عریض و طویل نظامی این رژیم از مقابله با موشکهای کمهزینه حماس که قیمتها آنها گاهاً به ۱۰۰ دلار نیز نمیرسند عاجز است، بهطور حتم، چمدانهای خود را میبندند، جان خود را برمیدارند و فرار را برقرار ترجیح میدهند. شرایطی که اکنون در سرزمینهای اشغالی حاکم است، حالت «نه جنگ، نه صلح» است و مهاجرین غیرقانونی صهیونیست را در تونلی از وحشت دائمی قرار داده است.یکی از مهمترین دلایل این امر، بیخاصیت بودن سامانه موشکی گنبد آهنین است، چراکه نهتنها موجب افزایش امنیت در اراضی اشغالی نشده، بلکه به دلیل ناکارآمدی، موجی از ترس و وحشت را در میان شهرکنشینان حاکم ساخته است؛ و بالاخره اینکه آنچه کاملاً مشخص و غیرقابل خدشه به نظر میرسد، این واقعیت است که ساکنان سرزمینهای اشغالی، تحلیلگران و فرماندهان نظامی این رژیم به این نتیجه رسیدهاند که دروغپردازیهای مقامات صهیونیست و افسانهسازیهای آنها از گنبد آهنین چیزی فراتر از یک بازی رسانهای و تبلیغاتی در چارچوب جنگ روانی با جبهه مقاومت نیست و کارایی این گنبد حلبی با موشکهای مجاهدان و رزمندگان مقاومت به استهزا گرفتهشده است.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «سنگر گلوبندک سودای لسآنجلس!» منتشر شده و در آن آمده است:نصیری احمدآبادی مشاور آقای ظریف یکی از اصلیترین اشخاص و چهرههای مدافع اجرای دستورات این نهاد در کشور است. در جلسه توجیهی چندی پیش دولت برای رسانهها برای جا انداختن FATF وی مسئول و سخنران اصلی جلسه بوده است. کسی که مسئول پیگیری و پیشبرد FATF در کشور است، همزمان مسئول واحد مبارزه با پولشویی نیز هست و مشاور وزیر امورخارجه هم. آقای ظریف مدعی میشود پولشویی کلانی در کشور انجام میشود و آن را به نقد FATF ربط میدهد. معادله جالبی نیست؟!
فرض کنید سال ۱۳۶۵ و در بحبوحه سخت و حساس جنگ تحمیلی، ناگهان این خبر منتشر شود که یکی از فرماندهان ارشد سپاه به کشور ثالثی رفته و در آنجا با حضور در سفارت عراق، از رژیم بعثی صدام تقاضای اقامت برای خود و خانوادهاش کرده است! این خبر چه واکنشی در جامعه، مسئولان و رزمندگانی که در جبهه در حال جهاد و جنگ هستند، ایجاد میکند؟ در شرایطی که کشور درگیر جنگ تمامعیار اقتصادی است و آمریکاییها رسماً و علناً میگویند یا باید به خواستههای ما گردن نهید یا گرسنه بمانید، چنانچه تقاضای اقامت آمریکا از سوی مسئول مرکزی با حساسیت و جایگاه ویژه واحد اطلاعات مالی، صحت داشته باشد آیا این اقدام شبیه مثال فوق نیست؟! ضمن لزوم بررسی دقیق و موشکافانه فعالیت و مدیریت این واحد، بهخصوص در سالهای اخیر، جا دارد این سؤال از شورای عالی مبارزه با پولشویی پرسیده شود که تصمیم دارند فرمان مدیریت یکی از محورهای اصلی و حساس جنگ اقتصادی، همچنان در دست فردی باشد که سودای لسآنجلسنشینی در سر دارد؟!
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:اکنون زمان آغاز باجخواهیهای تاریخی اروپا از ایران است و گزارش اخیر گاردین را باید نقطه عطفی در روابط ایران و اروپا دانست.اینکه بخش رسانهای وزارت خارجه انگلیس چنین خبری را در اختیار گاردین قرار میدهد تا تمام دنیا تهدیدهای عریان انگلیس علیه ما را بشنوند، یعنی اولا آنها در باجگیری از ما بسیار مصمم هستند، ثانیا ارادهای برای مقاومت در برابر این گستاخی کثیف در مقابل خود نمیبینند، ثالثا کسانی که ماموریت این انگلیسی وقیح را حفظ برجام جا میزنند، اگر نگوییم بسیار، ولی حتما احمق یا خائنند. اظهار عجز در برابر بیگانه و فحاشی و اتهامزنی به ایرانیان دلسوز، رویه ثابت دولت طی سالهای اخیر بوده است. با این دست فرمان، اما تنها چیزی که عاید ما خواهد شد، تحقیر و توهینهای بیشتر است. اروپا ما را سر گردنه گیر آورده و باجهای سنگینی از ما در ازای همان SPV بیخود خواهد خواست. آنها بخوبی میدانند آقای ظریف با اتهامزنی به کشور خود چقدر با سیاستهای آنها همراهی کرده است، با این حال خود را نیازمند ترساندن بیش از پیش مسؤولان ایرانی میدانند.
کسی که دیروز باور کرده آمریکا با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار میاندازد، چرا نباید باور کند انگلیس و غربیها میتوانند دوباره ما را دچار قحطی کنند؟! جرمی هانت البته خوب میداند آقای ظریف و دوستانش تخصصشان تحقیر تواناییهای کشور عزیز ما در ابعاد مختلف است و بهتر میداند چنانکه آمریکا در برابر موشکهای دستساز حماس توان مقاومت ندارد، انگلیس هم در برابر جمهوری اسلامی توان شستن خود را نخواهد داشت. با محمدجواد ظریف، اما چه کنیم؟!
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «حفظ برجام به «عمل» نیاز دارد نه حرف» چنین نوشته است:حالادیگر پس از شش ماه مذاکره فشرده با اروپا میتوان گفت که «بی عملی» اروپا نتیجه مواجه نشدن این اتحادیه با یک اقدام عملی و عینی از سوی ایران است. اروپاییها اگر در شش ماه اخیر به این نتیجه میرسیدند که چنان چه واقعا و عملا کاری برای حفظ برجام و دورزدن تحریمهای ایران نکنند، دیگر نمیتوانند در سایه امنیتی که برجام برای شان ایجاد کرده زندگی کنند، شاید تا امروز بارها، سازوکار مالی شان را راهانداخته بودند. اما درحالی که شش ماه از خروج آمریکا از برجام گذشته و اروپا هنوز حتی یک آجر روی زمین نگذاشته تا سازوکارش برای حفظ برجام آغاز شود، ولی ایران کماکان به این توافق پایبند مانده و دنیا از منافع پایبندی ایران به تعهداتش در برجام نفع میبرد، چرا اروپا باید هزینه مقابله با آمریکا را بپردازد و برای حفظ برجام اقدام عملی انجام دهد؟ دراین ماهها مقامات ایران بارها گفتهاند که اگر اروپا به تعهدش عمل نکند، ایران واکنش متقابل خواهد داشت؛ اما ظاهرا خبری از اقدام «عملی» برای مقابله با کندی اروپاییها نیست. یا اگر هست نشانهای نداشته که حداقل اروپا آن را درک کند و به اقداماتش سرعت بدهد. دراین شش ماه مقامات ایرانی به صورت «شفاهی» تهدید کردهاند که با بی عملی اروپا مقابله خواهند کرد، اروپاییها هم در مقابل به صورت «شفاهی» گفتهاند که برجام را حفظ خواهند کرد. دستگاه دیپلماسی اگر میخواهد اروپا را وادار به عمل کند باید روی میزش یک تهدید عملی بگذارد. هرچند ایجاد تضمینهای عملی برای اروپا باید در این شش ماه انجام میشد، اما حتی همین امروز میتوان برای طراحی یک «پاسخ عملی» به کندی اروپا اقدام کرد. اشتباه نکنیم این تهدید عملی لزوما ساخت بمب یا افزایش سطح غنی سازی نیست. کاهش سطح همکاریها با آژانس میتواند پیام واضحی برای اروپا مخابره کند حتی در برجام ظرفیتهایی وجود دارد که براساس آنها میتوان به طرف مقابل پیام عملی و آشکاری داد که اگر به «حرف»های شفاهی اش «عمل» نکند ایران قادر است که جامه عمل به حرف هایش بپوشاند.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «واقعیت فساد و قاعده حمله به ظریف» منتشر و در آن چنین آمده است:شاید منطقیترین صحبتی که بتوان با افرادی که هم اکنون درصدد ضربه زدن به وزارت خارجه در این برهه و با بهانههای اخیر هستند مطرح کرد، این است که فرض میگیریم مخالفان محترم موفق شدند در روند اخیر حتی وزیر خارجه را برکنار هم کنند، آن وقت آیا با این کار آمار ۱۴ و نیم هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی از بین میرود؟ آیا این روند میتواند واقعیت قاچاق چندین میلیارد دلاری کشور را تغییر دهد؟ حتی فرض کنیم که این دست رفتارها و واکنشها باعث شود که آمارهای واقعی فساد و پولشویی در کشور هم بایکوت شوند و از اعلام عمومی آنها ممانعت به عمل بیاید. آیا این باعث خواهد شد که تأثیر عینی و عملی فرآیندهای پولشویی بر اقتصاد کشور نمایان نشوند؟ در بهترین حالت، حملات اخیر به آقای ظریف یک سادهانگاری و کج فهمی بسیار روشن از واقعیت فساد و پولشویی در کشور است. آن هم اگر این موضوع را از گزارههای خود کنار بگذاریم که پولشویان به هر حال راههایی را برای تأثیر بر مناسبات سیاسی دست بالای کشور پیدا میکنند تا نقابی موجه را بر چهره بزنند.
این موضوع که سخنان ظریف پاس گل به دشمنان خارجی ایران هم هست، بیشتر یک بهانه سطحی و طنزآمیز به نظر میرسد. آیا نهادهای بینالمللی و دولتهای متخاصم برای پی بردن به واقعیت فساد و پولشویی در حال وقوع در کشور منتظر بیرون آمدن همین چند جمله از دهان وزیر خارجه بودند؟ در واقع آیا آن همه دستگاه عریض و طویل و تخصصی تاکنون هیچ آنالیز و تفسیری از آمارهای مختلف رسمی وقوع جرایمی، چون قاچاق، فرار مالیاتی، کلاهبرداری مؤسسات مالی غیرمجاز، تجارت مواد مخدر و ... نداشتهاند که حالا سخنان ظریف دستاویز آنها باشد؟ مضافاً اینکه باید پرسید آیا از نظر این عزیزان موضعگیری دشمنان علیه ما اینقدر ترسناکتر از تبعات وقوع پولشویی گسترده در کشور است که برای گریز از اولی، گزینه دوم را به این راحتی قبول میکنند؟ حمله به ظریف یا هر کس دیگری که از وضعیت فساد در کشور سخن میگوید، هیچ تغییری در واقعیت نخواهد داشت. مسأله کشور ما اکنون این نیست که کدام جناح از فساد حرف میزند یا آن حرفها مورد سوء استفاده چه کسانی قرار میگیرند. چرا که اصل وقوع این فسادها برای کشور آنقدر تبعات منفی در حوزههای مختلف داشته و دارد که خود اولین و بزرگترین تهدیدی است که باید برای مبارزه با آن هر فرع دیگری را کنار گذاشت.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود چنین نوشته: این وضع تا کی ادامه دارد و پاسخگوی این خسارات عظیم تاریخی به ملت ایران کیست؟ هیئت نظارت بر اجرای برجام چه میکند؟ چرا برخی برای توسعه تحریمها اصرار بر تصویب «سیافتی» دارند، با آن که میدانند برخلاف شرع و قانون اساسی و خلاف مصالح و منافع ملی است؟ این رویکرد نوعی توهین به شعور ملت و درک ملی از آثار و نتایج خسارت بار برجام است. آن کسی که قبل از امضای برجام گفت؛ ما چیزی را امضاء نمیکنیم، مگر این که قبل از آن همه تحریمهای اقتصادی برداشته شود، امروز باید پاسخگوی دولت، ملت و رهبری باشد. حاشیهسازی نمیتواند این بار پاسخگویی را به تاخیر بیندازد.
اروپاییها باید از موضع عملی و نظری مسئولان دولت بفهمند که اقدامات آنها تدبیر و واکنش مناسب جمهوری اسلامی ایران را به دنبال خواهد داشت. چرا وزارت خارجه نسبت به گستاخیها، اهانتهای مقامات آمریکایی و بی حرمتی اروپاییها ساکت است و منفعل عمل میکند؟ تولید حاشیه و تقابل و دوقطبیسازی تا کی میتواند پرسشهای کلیدی در مورد برجام را سرپوش بگذارد؟باید دولت به این سوال پاسخ دهد که چرا چک برجام برای ایران نسیه، اما برای دشمنان نظام، نقد است؟! دولت باید به این سوال پاسخ دهد که چرا برجام که قرار بود همه چیز ما را قوام بخشد، همه چیز در حوزه اقتصاد و معیشت را به هم زد و دهها میلیارد تومان رانت در بازار سکه، خودرو و ارز ایجاد کرد؟ کاسبان تحریم و برجام چه کسانی بودند و این رانت که به قیمت کاهش ارزش پول ملی منجر شد، به جیب چه کسانی رفت؟ چرا برخی با دوقطبیسازیهای کاذب مشغول «سوال شویی» هستند؟ اینهمه ولنگاری در پاسخگویی و ادامه کار برخی مدیران تنبل، ناکارآمد و گرفتار مشغولیتهای شخصی، آنهم در وسط معرکه نبرد اقتصادی با دشمن چه معنایی میدهد؟نسخه لیبرالها برای درمان بیماریهای اقتصادی جواب نداده است. این جماعت فقط بلدند نسخه کرنش و تسلیم در برابر آمریکا را بپیچند.خدا رحمت کند امام بزرگوار را که هشدار داده بود: «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لیکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی نجات نخواهیم یافت. اینان برپا دارنده سلطه ابرقدرتها هستند...» (صحیفه امام، ج. ۱۵، صفحه ۴۴۶)
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:رفتن جینپینگ به برونئی و فیلیپین علاوه بر تقویت روابط چین با این دو کشور، مانور قدرتی است که او در شرایط جنگ سرد با امریکا در مقابل این کشور انجام میدهد تا نشان بدهد نه تنها جنگ تعرفهای امریکا تأثیری بر قدرت اقتصادی چین نگذاشته بلکه این کشور با توان بیشتر در جهت تقویت روابط سیاسی- اقتصادی با کشورهای حوزه جنوبی اقیانوس آرام و حاشیه دریای جنوبی چین حرکت میکند. جن زه گوانگ، معاون وزیر خارجه چین، با تشبیه این توسعه اقتصادی به «کیک همکاری» تأکید کرده که کشورش قصد «دست زدن به سهم کیک هیچ کشوری» را ندارد بلکه تنها میخواهد کیک همکاری را «هر چه بزرگتر» کند. به این جهت بود که جینپینگ از ابتدای سفر برنامه امضای اسناد همکاریهای مختلف در زمینههای تجارت، اقتصاد، فرهنگ و به خصوص کمربند و جاده دریایی بین چین و پاپوا گینه نو، برونئی و فیلیپین را در دستور کار قرار داده بود و در هر مرحله از سفر خود این برنامه را اجرا کرده است.
هرچند که سخنرانی تند و بیملاحظه پنس فضای نشست اپک را ملتهب کرد و در عمل باعث شد این اجلاس نتواند به جمعبندی نهایی برسد و بدون صدور بیانیه مشترک پایان یافت، اما باید گفت که جینپینگ توانست به هدف خود از تقویت روابط با این سه کشور برسد. این به معنای عقب راندن امریکا در عرصه رقابت با این کشور در حوزه جنوبی اقیانوس آرام و دریای جنوبی چین است؛ اتفاقی که برای موفقیت چین در تحقق جاده ابریشم دریایی اهمیت خاصی دارد. لازم به ذکر است که امریکا از زمان دولت اوباما تاکنون سعی میکند روابط خود را با کشورهای این حوزه توسعه دهد تا بتواند آنها را به انحای مختلف در مقابل چین و جاده ابریشم دریایی آن قرار بدهد. احیای روابط با ویتنام یا دخالت امریکا در ممانعت از ساختن پایگاه نظامی چین در کامبوج از موارد روشن این سیاست است که امریکا با گشتزنی ناوهای خود تحرک نظامی را به این سیاست افزوده است. چین در مقابل این سیاست تهاجمی امریکا توسعه اقتصادی با کشورهای منطقه را در دستور کار قرار داده و تا حالا توانسته پیوندهای اقتصادی خود را با این کشورها تا آنجا پیش ببرد که امریکا را در منطقه به عقب براند. به این ترتیب، چین از قدرت اقتصادی خود برای تقویت روابط با کشورهای این حوزه استفاده میکند تا به این وسیله از پیشرفت جاده ابریشم دریایی خود مطمئن باشد؛ جادهای که امریکا نمیتواند در آن جولان بدهد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:تهران ۱۵ ماه است که شاهد حضور پنج شهردار و سرپرست شهرداری بوده؛ رکوردی بینظیر در تاریخ بلدیه. شاید این از ویژگیهای برخی احزاب تازه بهدوران رسیده است که زود آمده و زود هم میخواهند بروند و چه بخواهیم یا نخواهیم، تداعیکننده وضعیت شورای شهر اولاند که باز هم در اختیار همین نحله سیاسی بود. گویا یک جور لجاجت درون و برونسازمانی، راهبریکننده شهر تهران است؛ در صورت نخست، لجاجت بر سر اینکه نفر اول منتخب شورا، نباید شهردار شود، چون فلانمهره سیاسی شناختهشده در بیرون، نگران آن است که وی میخواهد نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود و در صورت دوم، کسی را باید انتخاب کنند که از پیش میدانند صلاحیتهای لازم برای اداره پایتخت جمهوری اسلامی را از مراجع مربوطه کسب نمیکند. نتیجه، افول و نزول مدیریت شهری است، آن هم در شهری که روزانه گرفتار دهها مشکل ریزودرشت است و با افزایش خواستههای عمومی، نمیتواند وقفهای ولو کوچک در خدمترسانی را تحمل کند. اینکه به عقلای اصلاحطلب توصیه شود دست از سر تهران بردارند، خواسته عجیبی نیست، اما وقتی خود آنها وضع کنونی را ماحصل لابیها و رانتها میدانند، چه توقعی باید داشت؟ شهردار قبل حتی تا آخرین لحظه حکم انتصاب صادر میکند؛ آن هم از طرف خود و شهردار بعدی هم آماده تغییر است به نفع طیف دیگر. آقایان و البته خانمها! سیاستبازی را پایان دهید و کمی به فکر تهران باشید.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.