والدین ما درس تقوا و توکل را به ما آموختند
والدین
میگویند هر کسی به هر کجا رسید، از لقمه حلال پدر و شیر پاک و تربیت مادر رسیده. براتعلی از این قاعده جدا نبود. پدرش شغل آزاد نداشت و کار کاسبی او به سختی میگذشت. تعداد فرزندان زیاد بود و خانوادهاش پرجمعیت، اما برکت خدا را در زندگیاش شاهد بود.
باید بگویم که آن روزهای مشهد اصلا با حالا قابل مقایسه نبود. مشهد شهر کوچکی بود در اطراف حرم و بسیاری از محلههای فعلی مشهد، روستاهایی بودند که در پیرامون شهر قرارداشتند. یعنی شما تقریبا دو کیلومتر که از حرم فاصله میگرفتید، با زمینهای کشاورزی و محیط روستایی مواجه میشدید. محیطی که با امروز این شهر کاملا تفاوت داشت. روستایی بود به نام نخودک، ما آنجا زندگی میکردیم. بعد به محله امروزی در خیابان عبدالمطلب آمدیم که اهالی آن هر روزشان را با سلام به امام رضا(ع) آغاز میکردند.
پدرما از زمانی که به یاد داریم، نماز اول وقت را فراموش نکرد. مادر نیز به همین صورت بود.
آنها چند رأس گوسفند و گاو شیری داشتند. خرج و مخارج زندگی را تلاش میکردند که از طریق حلال به دست بیاورند. روزگار سخت بود و مشکلات بسیار، اما خداوند در قرآن وعده کرده که اگر کسی تقوا داشته و بر خدا توکل کند، راه خروج از مشکلات را به او نشان می دهد و از جایی که باور ندارد، به او روزی میرساند.
والدین ما درس تقوا و توکل را به ما آموختند. آنها هرچند بی سواد بودند اما در راه تربیت فرزندانشان بسیار تلاش کردند. مردم محله روستایی ما بسیار فقیرنشین بودند. پدر و مادر از همان دسترنج اندک خود به دیگران کمک میکردند و این روش را به ما نیز میآموختند. خداوند آنها را رحمت کند. اگر خانواده ما توانست، دو شهید و چندین رزمنده را به اسلام و انقلاب تقدیم کند، ثمره مجاهدت این انسانهای مومن و باتقوا بود.