به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «شکست کدخدا» منتشر شده و در آن چنین آمده است:در سوریه، لبنان، یمن و بحرین عمق استراتژیک جمهوری اسلامی عرصه را بر آمریکاییها بسیار تنگ کرد، بهویژه در برههای که ترامپ مدعی شده بود مشکلات داخلی، مانع از پرداختن انقلاب اسلامی به موضوعات منطقهای شده است! در تحولات جاری در غرب آسیا هر جا که آمریکاییها اراده کردند تا سیاستهای ثباتزای ایران را به چالش بکشند، امنیت جعلی را منهای همکاری و همافزایی کشورهای منطقه گسترش دهند، مانع از قدرت گیری و نضج شاخههای مقاومت شوند و از روند به حاشیه رانده شدن و اخراجشان از منطقه که هر روز شکل جدیتری به خود میگیرد ممانعت به عملآورند، ناکام مانده و سرشکسته شدند. این در حالی است که راهبردهای ایران، گامبهگام بر تدابیر استراتژیستهای کاخ سفید غالب شد و کار را بهجایی رساند که بالاترین مقام این کشور – دونالد ترامپ- بارها از حضور نظامیان کشورش در خاورمیانه ابراز ناخرسندی و ناراحتی کرد؛ چه رسد به جابجا کردن معادلات منطقهای!
در همه عرصههای پیدا و پنهان معارضه و هجمه آمریکا به انقلاب اسلامی، این فتور و زبونی کاملاً هویداست و سردمداران کاخ سفید با عقبگرد و کرنشی جدی مواجه شدهاند، اما جالب اینجاست که مقامات این کشور با این حجم از کینه و بغض، دلسوز برخی جریانهای شیفته و واداده غرب در داخل شدهاند. این امر نشان از این واقعیت دارد که نگاه سازشکارانه و کدخدا پرستانهای که در برخی از لایههای سیاسی رسوخ کرده، در مقابل نگاه برآمده از مقاومت، خودباوری و اتکا به ظرفیتهای داخلی؛ دیدگاه باطلی است که در برهههایی از تاریخ انقلاب، ضربات و خساراتی را به کشور و نظام وارد کرد؛ و بالاخره اینکه اصرار بدون تعارف و رودربایستی بر انقلابی گری، کار جهادی و خستگیناپذیر قطعاً میتواند نیروی محرک قدرتمندی برای برداشتن گامهای استوار بهسوی آرمانهای نظام فراهم کند تا از این رهگذر، دشمنان عنود و کینهتوزی که توهم توقف و شکست انقلاب اسلامی در سالگرد چهلسالگی را در سر میپروراندند، این آرزو را برای همیشه با خود به گور ببرند.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «ایران و آمریکا نمودار تغییر در موازنه قدرت» منتشر شده و در آن آمده است:دو طیف سهل اندیش و ماموریت دار، زمانی نه چندان دور برای رونق بخشیدن به مذاکره و توافق با شیطان بزرگ، خباثت صهیونیستها را برجسته میکردند و میان آنها با آمریکا فاصله میگذاشتند. مدتی هم کوشیدند حساب اروپا را از آمریکا و اسرائیل جدا کنند. اما دست اروپا به ویژه با شرارتهای چند ماه اخیر (حمایت از گروهکهای تروریستی و جوسازی علیه دیپلماتهای دولت جمهوری اسلامی) رو شده است. آنها مجبورند در مقابل اعلام رسمی «بازگشت همه تحریمهای معلق شده در برجام» از سوی آمریکا، موضع عملی قاطع بگیرند، اما به جای صاف کردن بدهیهای برجامی معوقه، اتهام افکنی و طلبکاری میکنند. بازگشت تحریمهای تعلیق شده در برجام، خبر جدیدی نیست، اما آزمون روشنی را متوجه اروپا میکند.
وزیران خارجه و دارایی آلمان، انگلیس و فرانسه در بیانیهای به همراه خانم موگرینی گفتهاند «ما عمیقا از بازگشت تحریمهای ایالات متحده به دلیل خروج آن از توافق متاسفیم». آنها حتی عهدشکنی آمریکا را محکوم هم نکردند و قطعنامه اعتراضی درباره نقض قطعنامه ۲۲۳۱ به شورای امنیت نبردند. طبق همین بیانیه، درباره کانال مالی ویژه مبادلات (مبادله نفت با کالا بدون پرداخت پول) نیز دغدغه مهم شان، تامین با ثبات نفت و گاز مورد نیاز و پایین نگاه داشتن قیمت است. به یاد داشته باشیم چند سال قبل به هنگام اختلاف روسیه و اوکراین درباره نرخ گاز صادراتی به اروپا و توقف صادرات، اروپاییها گفتند این اقدام وسط زمستان کشنده اروپا، آغاز جنگ جهانی سوم است! تامل برانگیز اینکه اروپا برای تامین همین احتیاج راهبردی خود، دو شرط «راهاندازی دفتر در تهران» (برای مقاصد ضدامنیتی) و «تصویب ملحقات FATF» را هم مطرح میکند. ما از تحریم هیچ دغدغهای نداریم بلکه آن را فرصتی برای تحرک بیشتر و گسیختن رشتههای وابستگی اقتصادی میدانیم. اما باید مراقب «فریب»، «نفوذ دشمن در لباس شریک» و «خنجر از پشت» بود و در نقشه دشمن برای خود تحریمی وارد نشد.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:اعتیاد نظام بانکی کشور به استفاده از سوئیفت، فاصله گرفتن از آن را برای سیستم مشکل میکند و نقل است که برخی بانکها گفته اند هرچند میدانیم این سیستم تحت اشراف آمریکاست، اما باز به استفاده از آن ادامه خواهیم داد. اینجاست که الزام قانونی برای تحرک فعالانه برای مقابله با تحریم برای آن بخش از اقتصاد که رخوتزده و منفعل است، ضروری مینماید. سوئیفت هیچ چیز جز یک پیامرسان مانند هر پیامرسان الکترونیکی دیگر نیست و آنچه به آن شهرت و اعتبار داده، حجم بالای استفاده از آن است. دوم نوامبر ۲۰۱۸ [جمعه ۱۱ آبانماه ۹۷]، «آناتولی آسکاکف» رئیس کمیته بازارهای مالی پارلمان روسیه اعلام کرد پیامرسان اختصاصی روسیه (SPFS) که با هدف استقلال از نظام مبادلاتی غربی طراحی شده، بشدت در حال مقبولیت یافتن است. وی خبر داد مسکو در حال مذاکره با طرفهای چینی، ایرانی و ترکی است تا این سیستم روسی را به پیامرسانهای داخلی این کشورها متصل کند.۷ یعنی روسیه اعلام آمادگی کرده است که سامانه «SPFS» خود را به سامانه «سپام» ایران متصل کند تا در مبادلات دوجانبه مورد استفاده قرار گیرد.
سخن آخر اینکه اگر بخشی از طرح «راهاندازی و استفاده از پیامرسانهای مالی و انعقاد پیمانهای پولی دو و چندجانبه در تجارت خارجی» [بخش مربوط به پیمانهای پولی]که امروز در مجلس مورد بررسی قرار میگیرد، به دلیل وجود قانون قبلی غیرضروری است بخش مربوط به پیامرسانهای مالی در این طرح، نه یک ضرورت، که یک اجبار است و با توجه به آنچه گذشت، اگر الزام و تکلیف قانونی در این زمینه وجود نداشته باشد، ممکن است بخشی از سیستم بانکی از عمل به این راهکار روشن و بدیهی به دلیل وابستگی به مسیر گذشته، خودداری کند. ما ابزارهای زیادی برای بیخاصیت کردن تحریمهای آمریکا داریم. فضای بین المللی نیز کاملا برای استفاده از این ابزارها مساعد است و اساسا قابل مقایسه با شرایط سال ۹۰ نیست. امیدواریم امروز مجلس طراحان تحریم در آمریکا را ناکام کند.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «سد مقابله با داعش در افغانستان شکست؟» چنین نوشته است: شیعیان در افغانستان از جمعیت قابل ملاحظهای برخوردار هستند. هرچند در اقلیت مذهبی قرار دارند، اما به دلیل جایگاه سیاسی و تاریخی شان و همجواری با ایران، نقش مهمی در سرنوشت افغانستان برعهده دارند. سمیع الحق همیشه رویکرد متعادلی به شیعیان داشت و هیچ گاه فتوایی ضد شیعه برای تکفیر آن نداشت. به عبارت دیگر سمیع الحق ترمز گروههایی همچون طالبان علیه شیعیان بود و با حذف او، تکفیر شیعه و بحران برای اقلیتهای مذهبی در افغانستان بالا میگیرد. به طور حتم نبود رهبری در مرکزیت این گروه میتواند طالبان را به گروههای مختلف تقسیم کند که هر یک جذب اندیشههای متفاوتی شوند. یکی از خطرات موجود، حرکت طالبان به سمت گروههایی است که شیعه را تکفیر و از شیعه به عنوان کافر حربی یاد میکنند.
ترور سمیع الحق، سناریوی محتمل از سوی گروههایی است که با فعال شدن وهابیت در افغانستان نقش پر رنگ تری ایفا میکنند. به طور حتم عربستان و شخص بن سلمان از این ترور نفع خواهند برد و یکی از طرفهای درگیر در ترور سمیع الحق هستند. حذف سمیع الحق ضمن آن که طالبان را با چالشی جدید روبه رو میکند به طور حتم، آینده افغانستان را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. با آمدن سفیر جدید آمریکا، سرعت حوادث در افغانستان رو به افزایش است. اگر داعش بخواهد افغانستان را به عنوان پایگاه بعدی خود در نظر بگیرد، مرگ سمیع الحق، فرصت مناسبی است تا این پایگاه هرچه زودتر تشکیل شود. باید منتظر ماند و دید فرزندان سمیع الحق میتوانند جای پدر را پر کنند و سد مقابله با داعش را استوار نگه دارند یا گزینه رهبری بعدی طالبان شخصی است که اندیشههای سمیع الحق را کنار خواهد زد.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «آغاز تحریمها؛ پایان یک خیال!» منتشر و در آن چنین آمده است:مردم ایران ۶۵ سال پیش درگیر یک دخالت خارجی ویرانگر در امور داخلی خودشان شدند که اتفاقاً همین ایالات متحده سردمدار آن اقدام زشت بود و مردم ایران تاکنون هزینه این دخالت را میپردازند، بنابراین اجازه نخواهند داد که بیگانگان در این مورد دوباره اقدامی کنند. هر تغییری که باید صورت گیرد صرفاً از طریق متغیرهای داخلی و مردم ایران صورت میگیرد؛ بنابراین باید به ترامپ و جهان این پیام روشن را مخابره کرد که ممکن است ما در داخل خود مشکلات زیادی داشته باشیم و حتی اختلافات عمیقی هم در جامعه ایران وجود داشته باشد، ولی در برابر دخالت خارجی چه از طریق مستقیم و چه از طریق تحریم ایستادگی خواهیم کرد.
با توجه به قولی که ترامپ به اروپاییها داده است، عدم موفقیت او تا چند ماه دیگر قطعی است و به منزله شکست کامل او تلقی خواهد شد و در این مرحله راه برای حل و فصل مسائل از موضع قدرت فراهم خواهد شد؛ بنابراین آغاز تحریمهای جدید ترامپ، پایانی است بر توهم خوشخیالانه او در مورد تسلیم شدن ایران. حالا که وارد اولین روز تحریمها میشویم، صدای شکستن استخوانهای سیاست ترامپ در به صفر رساندن صادرات نفت ایران به گوش میرسد.او و دیگر اعضای کابینهاش که بارها و بارها اعلام کردند که صادرات نفت ایران باید به صفر برسد، حتی اگر برای یک روز هم شده باید به صفر برسد، اکنون به جای آن مشغول مستثنی کردن کشورها از تحریم نفتی هستند. این راه را میتوان ادامه داد. توهم به زانو درآوردن ایران را باید به پایان برد. ولی ایران میتواند پس از گذشت از این مرحله از موضع مسئولانه و برابر پای میز هر نوع مذاکرهای بنشیند، همچنان که در زمان باراک اوباما چنین کرد. این دیگر یک رؤیا نیست، یک واقعیت است.
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود چنین نوشته:آمریکا با خروج از برجام به ناتوی عربی علامت داد که شرکت در مذاکره ۱+۵ فقط یک فریب برای محدود کردن قدرت هستهای ایران داشته است. آنها با برجامهای ۲ و ۳ در صدد خلع سلاح موشکی و محدود کردن ایران در مرزهای خود هستند تا ضربه نهایی را برای براندازی وارد کنند. آنها به اعراب گفتهاند ما قدرت مقابله نظامی با ایران را نداریم؛ لذا با غنیسازی طرح تحریمهای اقتصادی ایران و تحکیم زیرساختهای تحریم و تحریمهای هوشمند در پی براندازی در ایران هستند. این حرفها برای اعرابی که هر شب بزرگترین سرگرمی آنها حرمسراهای آنان است، دلگرم کننده است، اما وقتی که آنها با مشتهای گره کرده ملتهای خود در پشت کاخهای خود روبهرو شوند از خواب بیدار خواهند شد.
۱۳ آبان در تاریخ ایران یک روز به یادماندنی است. ۱۳ آبان یادآور تلخی تبعید امام (ره)، کشتار دانشآموزان به جرم پشتیبانی از انقلاب اسلامی و نیز تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست. در این روز نفرت ایرانیان از مظالم آمریکا و رژیم صهیونیستی به اوج میرسد. امسال نیز که آمریکاییها شمشیر را از رو بستهاند و چهره کریه ترامپ رئیسجمهور آمریکا و تهدیدهای او علیه ملت هر روز بیشتر میشود، طبیعی است راهپیمایی ۱۳ آبان ابعاد گستردهای به خود بگیرد و ایرانیان برای دفاع از شرف، استقلال و آزادی خود به خیابانها بیایند و فریاد مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس سر دهند. ایرانیان مطمئن هستند این فریادهای مرگ آفرین همان طور که رژیم شوروی را که به عنوان یکی از دو قدرت جهانی بود، به جهنم، و صدام و شرکای او را به دوزخ فرستاد، به زودی آمریکا و اسرائیل و شرکای عربی آن را هم نابود کرده و به زباله دان تاریخ خواهد ریخت.
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:منوچین و برخی از مخالفان تحریمهای شدید امریکا علیه ایران دو دلیل عمده را برای مخالفت خود مطرح کردهاند. دلیل نخست عدم همراهی اتحادیه اروپا، چین و روسیه با امریکا در این دور از تحریمها است که به نظر این طیف در دولت امریکا، این موضوع میتواند بر اصرار به تحریمهای حداکثری تأثیر منفی گذاشته و حتی موجب انزوای امریکا در سطح بینالملل شود. منوچین و همفکرانش معتقدند که میتوان با عقبنشینی و کاهش سطح تحریمها امید به همراهی برخی از این کشورها را داد تا امریکا دچار انزوا نشود. علاوه بر این، منوچین و همفکرانش نگران راهکار مالی جایگزین سوئیفت هستند که اتحادیه اروپا وعده انجام آن را داده و میتواند موجب ایجاد مسیر ارتباطات مالی مستقل از نفوذ دلار امریکا شود.
در واقع، این طیف ترس از آن دارند که با اصرار بر حذف کامل ایران از سوئیفت در عمل اتحادیه اروپا به سمت گزینه جایگزین سوق داده شود که میتواند در درازمدت منجر به تضعیف سلطه دلار در بازارهای جهانی شود. خبرگزاری رویترز، در این مورد نظر یکی از سخنگویان وزارت خارجه فرانسه را نقل کرده که گزینه مالی جایگزین برای اروپا اهمیتی بیش از مناسبات مالی با ایران دارد و اروپا با این گزینه به دنبال حمایت از شرکتها و مؤسسات مالی و اقتصادی خود در معاملات بینالملل است. از سوی دیگر، باید به واقعیت بازار جهانی نفت توجه کرد که اصل به صفر رساندن صادرات نفت ایران تنها به صورت شعار قابل بیان است، اما جایی در بازار نفت ندارد و در نهایت هم، دولت امریکا مجبور شده به عمده خریداران نفت تخفیفهای تحریمی بدهد. به نظر میرسد که ترامپ با وجود انتشار آن پیام توئیتری نظر این طیف را در دولت خود قبول کرده و اجازه داده نظر آنها در کنفرانس تلفنی به عنوان سیاست اجرایی دولتش برای شروع تحریمها اعلام شود. در مقابل، بولتون و تندروهایی مثل سناتور لیندسی گراهام و تد کروز از این تصمیم ترامپ سرخورده شدهاند و به گزارش تارنمای واشنگتن اگزامایر، بولتون آن قدر سرخورده بود که حاضر نشد طبق برنامه قبلی همراه با پمپئو و منوچین در کنفرانس تلفنی شرکت کند تا بیانیه ترامپ را قرائت کند. این طیف امید زیادی به هیاهوی ترامپ برای شروع دور جدید تحریمها داشتند، اما واقعیت این است که شروع تحریمها تا اینجای کار با تمسخر کاربران در شبکههای اجتماعی، عقبنشینی از وعدههای اولیه و تردیدها در انجام شدیدترین سطح از فشار بر ایران همراه شده است.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:ایران در برابر تجدد بیش از یک سده است که گرفتار شده؛ این گرفتاری در سه مقطع به تنش و تحقق قدرت ملی انجامیده: مشروطه، ملیشدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی. فرضیه در تمامی این موارد، برونرفت از مشکلات، ایجاد رفاه و عدالت و افزایش پیشرفت به اتکای توان داخلی بوده؛ درست نقطه مقابل متجددانی که از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدن را دنبال میکرده و میکنند. دو جنبش اول، در مرحله عمل، به شکست، انحراف و استبداد منجر شدند و این تنها انقلاب اسلامی بود که در کالبد جمهوری اسلامی، توانست فرضیههای مذکور را به اثبات رسانده و نظریهای تازه برای مقاومت پیش نهد. بنیان این نظریه، مبتنی بر استکبارستیزی بود که در قامت کاپیتالیزم آمریکایی و امپریالیسم کمونیستی جهانگیر شده بود و هر دو خصم انقلاب. با فروپاشی شوروی عملاً ابرقدرت یکهتاز آمریکا شد و طبعاً رویاروییهایش با قدرت منطقهای ایران که به پشتوانه نظریه مقاومتش در حال فراگیرشدن بود، افزایش یافت و امروز سیسال از این رو در رویی گرگومیش میگذرد؛ نتیجه بی حیثیتی مداوم آمریکاییها و پیروزیهای بینالمللی ایران بوده و هست. حالا این نظریه در حال مبدل شدن به قاعدهای جهانی است که بدون مرزهای عقیدتی، مذهبی و... در حال پیشروی است؛ پیش به سوی انقلاب جهانی مستضعفین.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.