صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

مظلومیت شهدای کربلای چهار به روایت سیدعلی کاظم داور

۰۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۶:۰۱
کد خبر: ۴۶۲۵۹۰
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
شهید سیدعلی کاظم داور در کتاب "از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک" که به صورت خودنوشت نگاشته به روایت شنیدنی از عملیات کربلای چهار که خود در این عملیات شرکت داشته می‌پردازد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، کتاب "از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک" خاطرات خودنوشت شهید سیدعلی کاظم داور از حضور در جبهه‌های جنوب تا جنگ‌های نامنظم در عراق است که به تازگی به چاپ دوم رسیده است.

در این کتاب خاطرات حضور در پادگان سیدالشهدا علیه السلام و جزایر مینو، والفجر 9، گردان امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر شده است.

یکی از بخش‌های خواندنی این اثر به عملیات والفجر 4 اختصاص دارد که در این عملیات تعدادی از رزمندگان به داخل رود اروند می‌افتند و سرانجام می‌توانند با دعای حضرت یونس علیه السلام نجات پیدا کنند.

در بخشی از این کتاب که به ورود راوی و رزمندگان ایرانی به خاک عراق مربوط است، می‌خوانیم:«بالاخره به رودخانه دریاسور رسیدیم. از شدت تشنگی سرم را توی آب رودخانه بردم و آن‌قدر از آن آب سرد و گوارا نوشیدم، تا سیر شدم. کفش‌هایم گِلی شده بود. آن‌ها را در رودخانه شستم. به‌ دلیل خستگی و نداشتن راهنما و همچنین طغیان آب رودخانه، عبور از آن خیلی مشکل بود.

بنابراین، به توقف در این سمت رودخانه مجبور شدیم. چند خانه متروکه در مجاورت کوه بلندی در حاشیه رودخانه قرار داشت. شب را در همان خانه‌ها ساکن شدیم. باران شدیدتر شد و از سقف فرسوده و ترک‌خورده اتاق‌ها مدام قطرات باران بر سرمان می‌چکید. سرما تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد. هیچ پتویی نداشتیم. بچه‌ها با هر زحمتی بود، هیزم‌های خیس را آتش زدند و خودشان را گرم کردند. آسمان بعد از چند ساعت سروصدا آرام گرفت، و چرت ما به خوابی عمیق تبدیل شد.

صبح، چند نفر از بچه‌ها به نزدیک‌ترین روستا رفتند و با خرید آرد و دو رأس گوسفند برگشتند. با زحمت زیاد نان درست کردیم و گوسفندها را هم ذبح کردیم. برای کباب کردن گوشت‌ها، هر ‌چند نفر با هم آتش روشن کرده بودند. این کارها تا ظهر طول کشید. بعد از ناهار و نماز، تصمیم گرفتیم از رودخانه عبور کنیم. به علت جریان شدید آب، عبور از آن به‌تنهایی ممکن نبود. برای ‌همین به قسمتی از بالای رودخانه، که عمق کمتری داشت، رفتیم و با گرفتن دست‌های یکدیگر با تلاش زیاد از آن عبور کردیم. پاچة شلوارها خیس شده بود. مسیرمان سربالایی بود و راه رفتن دشوار.

شب شد. فرماندهان به ما گفتند که برای عبور از جلوی پاسگاه ترکیه باید این راه را تا دامنه کوه بلندی که نزدیک آن بود، دوان‌دوان برویم. اما بعد از آن همه کوه‌پیمایی‌، چه کسی توان دویدن داشت؟ فقط چند نفر از بچه‌ها توانستند بدوند.

صدای پارس سگ‌های پاسگاه ترکیه هم شنیده می‌شد. همین ‌طور راه می‌رفتیم. دیگر برایمان اهمیتی نداشت که به دست سربازان ترکیه اسیر شویم. به دامنه آن کوه رسیدیم. اگر نیروهای ترکیه و عراق یا جانوران وحشی به ما حمله می‌کردند، از خودم مطمئن بودم که به علت خستگی قادر به هیچ ‌گونه واکنشی نبودم. با خودم گفتم: «بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. بگذار هر اتفاقی که می‌خواهد، بیفتد.» نفسم بالا نمی‌آمد...»

گفتنی است شهید سید علی کاظم داور از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس 12 مهرماه امسال به علت عوارض مجروحیت و پس از تحمل سالها درد و رنج مجروحیت به شهادت رسید.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *