صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

عرب خالقی: زبان اعتراض هیئت خاموش شد که خیابان شلوغ شد/ مشکلات هست ولی باید حل شود

۱۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۱:۱۰
کد خبر: ۴۵۸۲۸۵۴
محسن عرب خالقی شاعر آیینی و مداح اهل بیت(ع) در ویژه برنامه «محیا» به بررسی نقش هیئت‌های مذهبی که از سوی مقام معظم رهبری وظیفه جهاد تبیین بر دوششان گذاشته شده است، پرداخت.

به گزارش خبرنگار میزان، این روزها که در کشور سوالات و شبهات بسیاری در اذهان مردم به خصوص جوانان وجود دارد و گاهی این شبهات به اعتراض و در نهایت اغتشاش ختم می‌شود، نقش هیئت‌های مذهبی که از سوی مقام معظم رهبری وظیفه جهاد تبیین بر دوششان گذاشته شده است، بسیار مهم و پررنگ است. برای بررسی وضعیت عملکرد هیئت‌ها و مداحان در این ایام در ویژه برنامه «محیا» سراغ محسن عرب خالقی شاعر آیینی و مداح اهل بیت(ع) رفتیم که ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

زبان اعتراض در هیئت‌ها خاموش شد که وضع جامعه این چنین شد

- در سه ماه گذشته اتفاقات تلخی در کشور ما افتاد و دشمنان قسم‌خورده ما به انحاء مختلف سوءاستفاده‌هایشان را کردند تا به اتحاد اجتماعی و تمامیت ارضی ما ضربه بزنند و توانستند به کشور ضررهایی هم وارد کنند. در چنین اتفاقاتی که جامعه درگیر تنش‌هایی می‌شود، هیئت‌ها جایگاه‌شان کجاست و نقش‌آفرینی‌شان چطور باید باشد؟

هیئت همیشه پیشانی اعتراض مردم بوده، یعنی اگر مردم به چیزی اعتراض داشتند و اگر مردم می‌خواستند اتفاقی را رقم بزنند، هیئت همیشه زبان گویا و شمشیر تند مردم بوده، زبان مردم یک زمانی قوال‌ها و در زمان‌های دیگر سخنران‌ها بودند و بعدها مداحان هم به این جرگه پیوستند. شما می‌بینید که از قبل شاعران در تمام این مدت همیشه چه در هیئت‌ها و چه در نوشته‌هایشان زبان اعتراض مردم بوده‌اند. اتفاقی که من فکر می‌کنم جایش در هیئت خالی است و ما به آن نپرداختیم، این است که در هیئت می‌توانستیم و می‌توانیم زبان مشکلات مردم باشیم.

مقام معظم رهبری یک نکته‌ای دارند که می‌گویند «با هنر حرف‌تان را بزنید.» یک جاهایی ما خیلی کم‌سلیقگی کردیم و خیلی صریح، لخت و عریان به یک‌ سری مواضع در شعرها پرداختیم که آنها ضربه زده و می‌زند. با زبان هنر، هیئت می‌توانست زبان مردم باشد و انتقادات و صدای مردم را به گوش مسئولین برساند که این اتفاق نیفتاد. وقتی ما میدان را از دست می‌دهیم، وقتی پیشانی انتقاد از دست قشری که سال‌ها و قرن‌ها منتقد بودند به وضع موجود از دست می‌رود، وضع کنونی حاصل می‌شود.

شاید خیلی از دوستان این را قبول داشته باشند که ما بیش از تمام کسانی که در خیابان‌ها هستند، به خیلی از عملکردها منتقدیم. اساساً اینطور نیست که ما اگر از چیزی حمایت می‌کنیم، می‌خواهیم ماله بکشیم، نه. ما می‌گوییم این مشکلات هست ولی باید حل شود و راهش تغییر نظام نیست.

اشتباه بزرگی که در این سال‌ها داشتیم این است که گذشته‌مان را مطالعه نکردیم و ندیدیم که چه اتفاقی برای ما در طول زمان روی داده است. اگر رجوع کنیم به گذشته خیلی از سوالات برطرف می‌شود.

برخی تصور می‌کنند با آمریکا دوست شویم مشکلات حل می‌شود، این‌ها تاریخ نخواندند

- عمده سوالات و انتقاداتی که جوانان در هیئت‌ها از شما می‌پرسند حول چه محورهایی است؟

ما در هیئت دو نوع سوال داریم، یک مساله اقتصادی است که اگر جمهوری اسلامی نبود و اگر ما با آمریکا و انگلیس مشکل نداشتیم و حرف از نابودی اسرائیل نمی‌زدیم، الان وضع‌مان و جایگاه‌مان در دنیا خیلی خوب بود. ما 11درصد از منابع جهان را در اختیار داریم و این ‌مقدار جمعیت داریم. با این منابع و این جمعیت ما الان باید ثروتمندترین مردم دنیا باشیم، این سوالات را از ما زیاد می‌کنند. دیگری هم قشری هستند که می‌گویند جمهوری‌اسلامی باعث تضعیف شیعه در جهان شده است و ذره‌بین‌ها را روی شیعه آورده است و اگر این اتفاقات برای شیعه می‌افتد به سبب جمهوری‌اسلامی است.

ما دو رفرنس می‌دهیم؛ مورد اول اینکه اگر هیچ کدام از اینها نبود ما وضعیت اقتصادی‌مان خوب بود؟ آقا هم در صحبت‌های اخیرشان فرمودند که ما مشکل‌مان با آمریکا از کجا شروع شد؟ از 28 مرداد و مصدق. مصدق می‌خواست چه کند؟ مصدق می‌خواست حجاب بگذارد یا بردارد؟ مصدق می‌خواست مسجدها را باز کند یا ببندد؟ یا عرق‌خوری‌ها و میخانه را باز کند و یا ببندد؟ نه، او یک ملی‌گرا بود، مصدق می‌خواست آمریکا را تضعیف کند، نه دوست آمریکا بود. مصدق می‌خواست اسرائیل را نابود کند؟ مصدق می‌خواست هلال شیعی درست کند؟ مصدق می‌خواست سوریه و عراق را بگیرد؟ مصدق می‌خواست باب‌المندب را ببندد؟ چکار می‌خواست کند؟ فقط می‌گفت که این نفت مال ماست و شما از سال 1290 قرارداد بستید و 85درصد نفت ما را می‌خورید و 40 سال است که خورده‌اید و دیگر بس است و الان نوبت ماست. چه کاری با او کردند؟ انگلیس و آمریکا با او چه کردند؟

اشتباه استراتژیکی که اتفاقاً آن زمان هم انجام شد، این بود که وقتی انگلیس ایران را تحریم کرد، مردم در فشار قرار گرفتند و فشاری که روی مردم بود، باعث شد که یک‌سری از بزرگان ما اشتباه کنند و پشت مصدق را خالی کردند و باعث شد که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بیایند و مصدق را کنار بگذارند و بعد از آن کشوری که در بحث نفت اعلام استقلال کرده‌ بود و نفت را ملی کرده بود، بلافاصله بعد از چند وقت قرارداد کنسرسیوم را بست که موجب شد 50 درصد نفت ما را 25 سال خوردند. مساله، مساله استقلال است.

می‌خواهم بگویم این گونه نیست که شما فکر کنید که اگر ما امروز برویم با آنها ببندیم، مشکلات حل می‌شود. ما آن روز بسته بودیم و در سال 50 چیزی نزدیک به 6 میلیون بشکه نفت هم می‌فروختیم. شما باید وضعیت مملکت را در آن زمان نگاه کنید، مصاحبه بازیگران آن موقع را ببینید، مثلاً در انجمن سینمایی سال 56 اگر اشتباه نکنم بعضی از سلبریتی‌های آن موقع مصاحبه‌هایی دارند که ما باید آنها را پخش کنیم و ببینیم که آنها از وضعیت معیشتی مردم چه می‌گویند. پس اگر فکر می‌کنید همان طور که شما می‌گویید این راهی که می‌رویم برگردیم و به آمریکا و اسرائیل دست بدهیم و با هم دوست شویم، مسائل حل می‌شود این طور نیست. اگر می‌خواست حل شود بعد از مصدق حل می‌شد و چقدر هم فاصله بود از سال 32 تا سال 57؛ 25 سال.

باز هم می‌گویم که ما به گرانی و عدم مدیریت و بروکراسی اداری معترضیم، ما به بحث رانت‌خواری و آقازاده‌ها و ... اعتراض داریم و این حرف‌های ما ماله‌کشی نیست. من در یک توئیتی هم نوشتم که واقعاً ماله‌کش اعظم آن کسی است که صد سال نه چند صد سال خیانت انگلیس را نمی‌بیند و آن همه عقبه را نمی‌بیند که چه کرده ‌است و می‌رود دیوار انگلیس را ماله می‌کشد. من می‌گویم آن کسی که روی دیوار می‌نویسد کار بدی کرده ‌است و بدتر تویی که می‌روی پاکش می‌کنی و می‌خواهی بگویی که من با تو دوست هستم، او با تو دوستی ندارد و دنبال منافعش می‌گردد. این یک بخش سوال است. باید برویم ببینیم بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا در کشورهایی که ورود کرده، با کشورهایی مثل گواتمالا و پاناما و کومو چکار کرده ‌است.

من با آقای دکتر تفرشی که تاریخ‌دان هستند صحبتی داشتم که می‌گفتند ما باید مذاکره کنیم، یک امتیازاتی بدهیم و امتیازاتی هم بگیریم. من به ایشان گفتم که می‌توان گفت که حد یقف آن کجاست و بگویید تا اینجا حد یقف زیاده‌خواهی آمریکاست و بگوییم خب این می‌صرفد برایمان. آیا او حد یقف دارد؟ به آقای دکتر گفتم که شما اساتید تاریخ همیشه به ما می‌گویید که تاریخ را بخوانید و از آن عبرت بگیرید، شما به ما یاد دادید. من می‌روم تاریخ شوروی را می‌خوانم و می‌بینم که چطور فروپاشی اتفاق افتاد و با گورباچف چه کار کردند. هر چه را خواستند داد. یلتسین بعد از گورباچف اصلاً یک آدم آمریکایی بود و چهار وزیر روسیه را آمریکا انتخاب کرد اما بعد از هشت سال آمد، گریه کرد و استعفا داد و هرچه او گفت گوش داد و باز هم نشد. آمد گفت اینها نمی‌خواهند ما رشد کنیم و برای اینکه ما تنبیه شویم و به دنیا نشان دهند که هر که جلوی غرب بایستد، چه اتفاقی برایش می‌افتد، به ما فشار می‌آورند. ما این نمونه‌ها را داریم و آنها هم حد یقف ندارند.

آن قدری که آنها به باطل خود اعتقاد دارند شما به حق‌تان اعتقاد ندارید و ترس از بیان آن دارید

- بعضی وقت‌ها بچه هیئتی و بچه انقلابی نمی‌تواند برود صحبت کند و دیالوگی برقرار کند، انگار دستشان خالی است. مشکل از چیست؟

دستشان خالی نیست، مطالعه کم است. یکی از اتفاقات بدی که برای ما افتاده، این است که قشر مذهبی ما واقعاً در بحث مطالعه ضعیف عمل کرده ‌است. نه اینکه جواب نباشد، شما جوابش را نمی‌دانید. این دو مساله متفاوت است. شما نمی‌توانید مباحثه کنید و استدلال بیاورید، نه اینکه استدلال نباشد، نه، استدلال هست، منتهی شما باید بروید و این استدلال را پیدا کنید. این مهم است که ببینم وظیفه من به عنوان یک هیئتی چیست، نه به عنوان یک مداح و سخنران. من که یک نفرم و تو هم یک نفر هستی و سخنران هم یک نفر است. قطره چون رود شود راه به جایی ببرد.

امیرالمومنین در خطبه‌ای که روی منبر در کوفه می‌خواند و در نهج‌البلاغه هم هست، می‌گوید آنقدری که آنها به باطل خود اعتقاد دارند، شما به حق‌تان اعتقاد ندارید و ترس از بیان آن دارید. اعتقاد ندارید به آن و اگر هم اعتقاد دارید، وظیفه‌ای بر خودتان نمی‌دانید که بخواهید بیایید دفاع کنید و... . یک گوشه‌ای نشسته‌ایم و جمهوری اسلامی هم دارد کار خودش را می‌کند و ما هم هستیم دیگر، پلیس و ماموران امنیتی کار خودشان را انجام می‌دهند و ما هم هستیم دیگر، ولی مانند اتفاقات اخیر به یک جایی می‌رسد که بعضی از بچه‌هایی که من می‌دیدم سال‌ها در سکوت بودند، آنقدر در سکوت بودند که من می‌گفتم اینها کاملاً مخالف هستند و یا بی‌تفاوت هستند، ولی در این عرصه دیدم که جلو آمدند. حتی یکی از دوستان به عنوان استاد دانشگاه یک‌دفعه شمشیر بسته بود و من به او گفتم که تند نمی‌روی؟ گفت الان وقت آن نیست که من سکوت کنم، اینها دارند ریشه را می‌زنند.

- متاسفانه برخی از هیئتی‌های سرشناس هم در جبهه مقابل بودند؟

چون مبانی درست نبود. چون تو مبانی را درست نچیده بودند و به صورت سطحی یک اعتقادی داشتند و با دو شبهه‌ای که درست شد و با دو اتفاقی که افتاد و با دو یا صد خطا آمدند یک حرفی را زدند. مشکل بزرگ من این بود که مبادا یک حرفی را بزنم که صدایم هم‌صدا شود با VOA و BBC، اینها که دنبال منافع من نیستند.

بعد یک عمر ما گفتیم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. تو قبول داری که اینها بعد از اینکه حرف‌هایشان را زدند، می‌آیند می‌گویند که رسانه فلانی تو دیگر از من حمایت نکن و این اتفاق افتاد. آنها کار کردند روی حرفی که تو زدی و بعد آمدی گفتی که کار نکن. تو ببین چه حرفی زدی که او خوشش آمده؟ منافع تو کجاست؟ من می‌گویم هر چه که ایران‌اینترنشنال و من و تو و بی‌بی‌سی کار کند، به ضرر منافع ایران است، هر چه. یعنی اگر یک خبر دیگری هم کار می‌کنند می‌گویم که انتهای آن یک چیزی هست. یک زمانی یک نفر را در این رسانه‌ها می‌زنند و من از آن شخص خوشم نمی‌آید، اما وقتی آنها می‌زنند من می‌گویم حتما این شخص دارد یک کار درستی انجام می‌دهد که اینها دارند او را می‌زنند. این یک مبنای شخصی برای خودم است. شهید همت می‌گوید که ببین آتش دشمن کجا را دارد می‌زند، آنجا خودی است.

- دو شبهه در هیئت‌ها مطرح کردید، پاسخ شما به شبهه دوم یعنی نقش جمهوری‌اسلامی در تضعیف جریان شیعه چیست؟

یک سوال مهمی که دوستان می‌پرسند و طرح دعوا می‌کنند که اصلاً جمهوری‌اسلامی باعث شد که حواس دنیا به شیعه جمع شود و این قتل‌عامی که اتفاق می‌افتد و این اتفاقاتی که برای شیعه می‌افتد و تحت فشار گذاشتن شیعه به دلیل حرکت جمهوری‌اسلامی است. من باز هم می‌گویم که به تاریخ برگردیم، شما از اول اتفاقات صدر اسلام 1400 سال پیش تا الان را نگاه کنید و ببینید در چه برهه‌های زمانی چقدر شیعه کشته شده‌ است و همین‌طور جلو بیاییم 200 سال پیش وقتی که آل‌سعود به طور کامل بر عربستان مسلط می‌شوند، به کربلا و نجف حمله می‌کنند و  هزار نفر را در کربلا می‌کشند، آن موقع هم جمهوری اسلامی بوده‌است؟ آن موقع چه بوده و چه اتفاقی افتاده ‌است؟

 گنبد امام حسین(ع) را خراب می‌کنند و حرم را تخریب می‌کنند و تمام گنجینه‌هایی که در طول این سال‌ها به حرم امام حسین(ع) اهدا شده بوده، غارت می‌کنند. کربلا را غارت می‌کنند و 200 سال پیش در کربلا 5هزار نفر را کشته‌اند. به نجف حمله می‌کنند، آنجا درگیری می‌شود و بعد می‌آیند به کربلا. این همه آدم می‌کشند و تمام حرم را غارت می‌کنند. همان کاری که با بقیع کردند، می‌خواستند با کربلا بکنند. گنبد و حرم را تخریب و غارت کردند. اینجا مگر جمهوری اسلامی وجود داشته ‌است؟ بعد می‌آیید جلوتر در انتفاضه عراق؛ من یک عددی را از آقای سیدمحمدتقی مدرسی در یک جلسه خصوصی از کشتار شیعیان در آن سال شنیدم که وحشت می‌کنم، بگویم. چون عدد عجیبی است که صدام این همه آدم و شیعه را کشت. بعد شما امروز را نگاه می‌کنید که دوران بزن در رو تمام شده ‌است. شما ببینید در هر جای دنیا یک خونی از دماغ شیعه بیاید ما یقه‌شان را می‌گیریم، این اتفاقی است که افتاده و باز هم دارم می‌گویم که من به عنوان یک منتقد به بسیاری از عملکردهای جمهوری اسلامی هستم که این حرف‌ها را می‌زنم.

انقلاب اسلامی یک هدفی دارد که به سمت آن هدف حرکت می‌کند و در لابه‌لای آن در جمهوری اسلامی و در همه این دولت‌های اسلامی که اتفاق افتاده‌ است قطعاً پستی و بلندی وجود دارد. اینها چه کسانی هستند؟ اینها را از بورکینافاسو آورده‌ایم؟ اینهایی که دارند اشتباه می‌کنند، منم، شمایید و برادر و پدر و خواهر من و شماست که روی آن صندلی نشسته است و دارد اشتباه می‌کند.

من خودم را درست کنم، تو خودت را درست کنی و او خودش را درست کند. ما همواره یک ‌طوری .صحبت می‌کنیم که انگار این آدم‌هایی که خطا می‌کنند از ما نیستند. همین چند وقت پیش و در بحبوحه دعواها و خیلی شلوغ بود و همه دوستان فکر می‌کردند که تمام است و جمهوری اسلامی رفته ‌است. شما باور می‌کنید که در زندان اوین بعضی از این بچه‌هایی که در زندان اوین گرفته بودند آدرس و شماره تلفن نمی‌دادند و می‌گفتند تا هفته دیگر جمهوری اسلامی سرنگون می‌شود و ما را بیرون می‌آورند.

ببینید بمباران خبری و رسانه‌ای با انسان چه می‌کند و چه اتفاقاتی می‌افتد، یکی از دوستان که به شدت با همه چیز مخالف است، دو ساعتی به محل کار من آمد و صحبت کردیم و هرچه خواست گفت و من هم استدلالی که می‌توانستم آوردم و تمام شد. از ناکارآمدی و سیستم نادرست و ادارات فلان و اشتباهات دستگاهی و فردی و قانونگذاری‌های اشتباه و اینها گفت. بعضی‌ها غیرقابل دفاع است و برخی باید اصلاح شود، بعضی‌ها هم قابل دفاع است و آن فهم غلط ما است و همه اینها بحث شد و آخرش که تمام شد بعد از دوساعت گفت که یک چیزی، یکی از دوستات فلان‌جا پست گرفته، من کارم آنجا گیر است یک سفارش کنی، کارم انجام می‌شود. گفتم تو دو ساعت داری در مورد سیستم نادرست و رانت‌خواری و آقازاده و ... حرف‌ می‌زنی. خودت وقتی می‌بینی یک‌جایی یک روزنه امیدی هست سریع می‌خواهی مشکل خودت را حل کنی.

اگر من از خودم شروع کنم و شما از خودت شروع کنی و همان کسی که منتقد است از خودش شروع کند و اگر کاسب هستی درست کاسبی کنی، مهم نیست که کجا داری کار می‌کنی در اتوشویی و یا رستوران داری کار می‌کنی و یا در بقالی و یا یک نهاد دولتی داری کار می‌کنی، کارت را درست انجام دهی، خیلی از این موارد درست می‌شود و خیلی از این موانع برطرف می‌شود. من امروز به عنوان یک کاسب دارم می‌گویم که در جاهای مختلف و با ارگان‌های مختلف در ارتباط هستم، وقتی می‌روم و یک ناکارآمدی را می‌بینم و آن را دنبال می‌کنم، می‌بینم که قانون درست بوده، ولی مجری قانون دارد به سلیقه خودش عمل می‌کند. این اتفاق هست اما از کجا به اینجا رسیدیم؟

ما دادمان را زده‌ایم و صدایمان را هم زده‌ایم، اما مشکلی که هست این است که ما مثل شما برخورد نمی‌کنیم. شما می‌خواهید کلاً زیر همه چیز بزنید ولی ما می‌گوییم نه، باید بایستیم و درستش کنیم. ما خودمان باید درستش کنیم. اگر هیئت با تمام اجزای خود از سخنران گرفته تا مداح و بدنه هیئت دنبال عدالت اجتماعی بود، یعنی رسانه و صدای عدالت اجتماعی بود، رسانه و صدای نقد به عملکرد دولت بود، اگر شمشیر تیز هیئت به روی دولت و عملکردهای اشتباه دولت بود، ما میدان را به رسانه‌های خارج از کشور نمی‌دادیم. ما مرجعیت رسانه‌ را از دست داده‌ایم.

فضای قاطبه سینه‌زنی‌های ما دور از وضع جامعه است

- چرا هیئت که در جامعه شیعی ما مهم‌ترین پایگاه اجتماعی و رسانه بود، جایگاه خود را از دست داده است و راه‌حل چیست؟

ابتدا باید محتوایش درست شود. حلقه‌های کوچک نیاز داریم، امروز پاشنه آشیل ما این است که حلقه‌های کوچک میانی و هیئتی نداریم، یعنی هیئت شده صرف اینکه در یک ایامی (هفتگی و مناسبت‌ها) بیایند سخنران حرف بزند، قال‌الصادق و قال‌الباقر بگوید که تحلیلی اصلاً ندارد. منظورم مباحث سیاسی نیست بحثم تحلیلی و مبنایی است، چون وقتی شما مبنا را درست نچینی، دچار اشتباه می‌شوی. می‌آیند داخل و یک سخنرانی هست که غالباً گوش نمی‌دهند و منتظر می‌مانند مداحی شود و شعر و روضه را هم گوش نمی‌دهند و منتظرند تا سینه‌زنی شروع شود. قاطبه سینه‌زنی‌های ما هم سطح آموزشی، مبانی، معرفتی و شبهه‌زدایی کاملاً منفک از جامعه پیرامونش است و یک فضای نادرستی است. من می‌گویم ما اصلاً محتوا نداریم، شما آهنگ و کلمه و روضه را دارید، اما محتوا و عمق ندارید، مشکل ما این است. آن بچه می‌آید هیئت و با سن کم خود یک ساعت آنجا هست و هیچ چیزی نمی‌گیرد و فقط یک ساعت فرصت دارد که موبایل خود را کنار بگذارد و هیچی بدست نمی‌آرود، بیرون می‌آید و ما هم رهایش می‌کنیم تا جلسه بعدی.

شما یک ساعت هیئت دارید با این محتوایی که عرض می‌کنم، بعد از آن بچه از هیئت بیرون می‌رود تا جلسه بعدی هیئت، زیر بمباران خبری است، شما این بچه را چطور می‌توانید از لابه‌لای این بمباران بیرون بکشید. این است که می‌بینیم برخی در این بمباران خبری غرق می‌شوند. وقتی ما یک سری از دوستان کلیدی‌مان گول بمباران رسانه‌ای را می‌خورند، شما از بچه 17-18 ساله چه توقعی دارید؟ وقتی آقا می‌گوید جهاد تبیین، کتابش هم آمده، بیشتر از دو سال است. جهاد تبیین یعنی چه؟ یعنی اینکه شما وقتی می‌بینید مریم رجوی را رنگ می‌کنند و جای قناری به شما می‌دهند، یعنی تو هیچ چیزی از تاریخ نمی‌دانی و سررشته‌ای نداری. امروز وقتی می‌گویند پارلمان انگلیس یا ایتالیا یا کانادا با او مصاحبه می‌کند. وزیر امور خارجه پیشین آمریکا می‌گوید رئیس‌جمهوری آینده ایران فلانی است و ... پس شما هیچ چیزی نمی‌دانید.

من چرا می‌گویم تاریخ باید خواند؟ شما رفاعه‌بن شداد بجلی را نگاه می‌کنید از امیرالمومنین شروع می‌شود و در صفین حضور دارد و پررنگ است و مخالفتی می‌کند و حکمیت را قبول می‌کند و در جریان امام حسن به امام حسین نامه می‌نویسد و بعد می‌رود در عین‌الورده شرکت می‌کند و جزو توابین می‌شود و کارش به جایی می‌رسد که می‌رود پشت سر شمر نماز می‌خواند، برای چه؟ برای اینکه جلوی مختار بایستد؛ اشتباه استراتژیک یعنی این که تو برای اینکه جلوی مختار بایستی و اصلاً روبه‌رو برایت مهم نیست که چه کسی است. جمهوری اسلامی را هر چه می‌خواهی تعریف کنی کنار بگذار و نگاه کن، ببین کنار چه کسی ایستاده‌ای، چه کسی هم‌صدا با تو دارد داد می‌زند. آن کسی که هم‌صدا با تو دارد داد می‌زند بررسی کن، ببین چه نقطه مشترکی با او پیدا می‌کنی. شمر و خولی و یزید و اینها کنارت ایستاده‌اند و اصلاً تعارف نداریم. تو داری هم‌صدا با اینها داد می‌زنی و بعد اسم خودت را هم آزاده می‌گذاری، آزادگی به این است؟ چرا؟ باز هم می‌گویم چون ما مبنا نداریم. چون ما تاریخ نخوانده‌ایم.

باید تاریخ اسلام و معاصر بخوانیم

- راه حل شما برای برون‌رفت از وضع امروز هیئت‌ها چیست؟

 من ابتدا بگویم که من متخصص نیستم و این یک گفت‌گوی دوستانه بود. من نه متخصص تاریخی هستم و نه متخصص پژوهشکده فلان هستم و نه استراتژی خوانده‌ام و... من یک مطالعات سطحی داشتم و تجربه شخصی که داشتم را گفتم و نیامدم به عنوان یک متخصص حرف بزنم. امکان دارد یک جای حرف‌هایی که می‌زنم، ایراد داشته باشد. قالب رفتاری من اینطور است که وقتی سوالی داشته باشم مراجعه می‌کنم به آدم‌های اهل فن و می‌پرسم.

من ضعف دوستان هیئتی را در دو چیز می‌‌دانم، یکی نخواندن مبانی اسلام و تاریخ اسلام و دوم نخواندن تاریخ معاصر. شما تاریخ معاصر و تاریخ صدر اسلام را درست و تحلیلی بخوانید، نه اینکه قصه بخوانید، وقتی تاریخ تحلیلی بخوانید، می‌بینید که امیرالمومنین در فلان‌جا با فلان حاکم چه کرده ‌است و متوجه خیلی از چیزها می‌شوید. اگر این تاریخ تحلیلی را چه در مسائل تاریخی و چه در مسائل روز و تاریخ معاصر، بخوانید بسیاری از شبهات پاسخ داده می‌شود و دیگر اصلاً نمی‌رسید به این که برایتان شبهه درست شود.

در بحث اقتصادی آن بنزین و نانی که شما می‌خرید، من هم می‌خرم اما او هرچه سفره‌اش رنگین‌تر باشد صدایش بلندتر است و البته داریم کسانی که به دلیل مسائل مالی چپ کرده‌اند. باز هم ما این را تبیین نکردیم و مشکلات را نگفتیم. یک اتفاقی که در جامعه ما افتاده و تقریباً دعواهای اقتصادی را باید بروید در سال 62 در دعواهای آقای خامنه‌ای و میرحسین موسوی پیگیری کنید. باید از آنجا شروع کنید که ببینید دعواها اصلا سر چه بوده و بحث اقتصاد دولتی و اقتصاد آزاد و ... چه بوده است. این خودش برمی‌گردد به سال 51 که نفت آزاد شد و ... و چیزی آنجا اتفاق افتاد که هنوز داریم تاوان آن را پس می‌دهیم. وقتی شما اینها را بخوانید و مطالعه کنید خیلی از شبهات برطرف می‌شود. ما کتاب نمی‌خوانیم، شما الان فالوورهایت را نگاه کن، چند آدم اندیشمند در فالوورهایت هست و چند تا آدم درست و حسابی هست (غیر از دوستان، منظورم آدم باسواد است) که بتوانی به او اتکا کنی و حرفش را کاملاً بپذیری. همه شما فلان رسانه را دارید و فلان آدم خارج‌نشین را دارید و فلان سلبریتی را دارید و ... و حرف اینها را می‌شنوید و سر و صدایشان هم زیاد است. باز برمی‌گردد به این که ما تاریخ نخوانده‌ایم و مطالعه‌مان کم است.

عرض آخرم چون که خانه مادری برای همه است؛ حضرت صدیقه طاهره(س)‌ در خطبه فدکیه می‌فرمایند که جَعَلَ اللَّـهُ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ خدا اطاعت ما را سبب نظم‌ یافتن ملت‌ها قرار داد یعنی اگر قرار باشد که ملت‌ها نظم پیدا کنند، دارد در خطبه فدکیه راهکار می‌دهد. دنبال نظم می‌گردید باید در خانه علی بروید و اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ بخواهید تا از تفرقه در امان بمانید. محور باید علی‌بن‌ابی‌طالب باشد، هر جایی که محور علی‌بن‌ابی‌طالب باشد، از تفرقه در امان هستید.

پایان پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *