صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

جگر خوری شبانه در تهران با موش‌های نروژی /اینجا بهداشت حرف اول را می زند

۱۹ مهر ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰:۰۲
کد خبر: ۴۵۵۹۶۲
شب‌ها میدان امام حسین (ع) و بعد از آن خیابان دماوند و خیابان صفا حال و هوای دیگری دارد. فقط کافی است پس از ساعت یازده شب گذرتان به این خیابان‌ها بیافتد آن موقع است که مهتابی‌های رنگارنگی که هر چند متر به چشم می‌خورد دستتان را می‌گیرد و یک راست به نزدیک یکی از چرخ‌های جگرگی می‌کشاند. چرخ‌هایی که در آن جگر و خوش‌گوشت، دل و قلوه، کتف وبال سیخ شده و آماده برای قرار گرفتن روی ذغال داغ آب از دهانتان راه می‌اندازد.

- گروه اجتماعی، «بفرمایید، جگر، خوش گوشت، دل و قلوه. بهداشتی و تمیز». پسری که تازه پشت لبش سبز شده با صدای بلند این جمله را چند بار تکرار می‌کند و با داغ کردن بازار قصد دارد مشتری‌هایی که برای خوردن یک دل سیر جگر و خوش گوشت و دل و قلوه آمده‌اند به طرف خودش بکشد. این جا بهداشت فراموش نشده، یک سلفون روی هرکدام از سینی‌هایی که سیخ‌های آماده در آن قرار دارد کشیده‌اند. حتی مگس و زنبور‌ها هم نمی‌توانند از این سد بگذرند و خودشان را به محصولات تازه‌ای که معلوم نیست از چند روز قبل آماده برای پختن شده‌اند برسانند.

اینجا حرف اول را بهداشت می‌زند

اینجا بهداشت حرف اول را می‌زند، پسرک نوجوان وقتی با دست ذغال‌ها را روی منتقل می‌ریزد تمام نکات بهداشتی را رعایت می‌کند. با چشمان خودم دیدم که پس از پر کردن منتقل از ذغال دست هایش را با آبی که در یک دبه همراهش آورده بود کاملا شست و سپس با یک لنگ آن را پاک کرد.

این جا بهداشت حرف اول را می‌زند، میز و صندلی‌هایی که کنار خیابان چیده شده‌اند کاملا دیزاین شده و‌ تر و تمیز هستند. میز و صندلی که پسرک نوجوان گذاشته سفید رنگ است و یک سفره شیشه‌ای رنگ با گل‌های قرمز روی آن را پوشانده. این جا همه جگر فروش‌ها چند واحد مشتری مداری گذرانده اند. این را زمانی متوجه شدم که پسرک با لحنی مؤدبانه گفت: قربان تا شما روی صندلی بنشینید من میزتان را تمیز می‌کنم. «و آن موقع بود که با همان لنگی که چند دقیقه قبل دستانش را با آن خشک کرده بود، شروع کرد به تمیز کردن میز. این همه دقت و وسواس در تمیزی ناخودآگاه آدم را به یاد رستوران‌های شیک و مجلل بالای شهر می‌اندازد که گارسون‌ها در کسر ثانیه یک میز تشریفاتی را برای مشتری‌ها آماده می‌کنند.

جگر سیخی شش هزار

این جا همه چیز قیمت مناسبی دارد، انگار نوسانات بازار ارز روی جگر و متعلقات گوسفند‌ها و گاو‌ها تأثیر نداشته لااقل در اینجا و این چرخی‌های جگرکی. قیمت هر سیخ جگر و دل و قلوه پنچ هزار تومان، خوش گوشت سه هزار تومن و کتف و بال مرغ که اتفاقا زعفرانی است و در ماده مخصوص خوابانده شده است هفت هزار تومان. البته مشتری ثابت این چرخی‌ها باشی با ریزه کاری‌ها هم آشنا هستی، اما اگر بار اول گذرتان به این دنیای پر از جگر بیافتد حتما در موقع حساب و کتاب مبلغی را که تا قبل از آن در ذهنتان ضرب و تقسیم کرده بودید پرداخت نخواهید کرد و چند هزار تومانی بیشتر خواهید داد. آن هم به این خاطر که از تفاوت قیمت جگر گوساله با جگر گوسفند خبر ندارید. تجربه پایه‌ثابت‌های جگرکی‌های چرخی ثابت کرده که باید قبل از سفارش دادن جگر نوع آن را مشخص کنید، هرکدام قیمتی دارند، یک سیخ جگر گوسفندی هفت هزار تومان و یک سیخ جگر گوساله پنج هزار تومان.

حرف از سیخ‌های جگر شد، اینجا همه مشتری مدار هستند و در هرکدام از سیخ‌ها نهایتا دو تکه جگر تازه و آب دار قرار گرفته که بدون شک این حجم زیاد از جگر آنقدر زیاد است که مشتری‌ها بعد از خوردن دومین سیخ حسابی سیر می‌شوند.

سفارش ما شش سیخ جگر سیخی شش هزار تومان بود، قیمتی تفاوقی با صاحب جگرکی چرخی. پسرک جوان خوشحال از اینکه در حال راه انداختن کار یک مشتری است و خیلی زود چند هزارتومانی گیرش می‌آید مشغول گذاشتن سیخ‌های جگر روی منتقل می‌شود. حالا فرصت آن است که گفت و گویی با او داشته باشیم. نامش بهروز است، ۱۷ سال دارد، اما به گفته خودش به اندازه یک مرد چهل ساله در زندگی تجربه کسب کرده. کارگر است و چرخ و مابقی بند و بساط برای فرد دیگری است که در خیابان صفا مغازه جگرکی دارد.

اقتصاد به سبک جگرکی‌ها

بهروز می‌گوید: صاحبکارم مغازه دارد و برای اینکه پول بیشتری در بیاورد شب‌ها هم کارگر گرفته تا برایش جگر بفروشد. خدا برکت بدهد، پول خوبی به جیب می‌زنند. از ما نشنیده بگیرید، یک دست جگر که معمولا ده سیخ جگر می‌دهد اینجا ۲۰ تا بیشتر می‌شود.

پسرک عرق روی پیشانی اش را پاک می‌کند و می‌گوید:ما درصد از فروش داریم آقا. از ساعت ۱۰، ۱۱ می‌آییم تا کله صبح. خدا رو شکر درآمدم بد نیست و زندگی ام را با همین می‌گذارنم. می‌خواهم پول هایم را جمع کنم و موتور بخرم. یک آپاچی سیاه و خوشگل.

هم سفره شدن با موش‌های نروژی

پسرک که تازه سرحرفش باز شده بدون اینکه توجهی به اطرافش داشته باشد همانطور مشغول حرف زدن است و در این میان به چند موش بزرگ نروژی که زیر چرخ جگرکی هستند و به ما خیره شده اند نگاه می‌کنم. همین موقع است که متوجه شدم اینجا به غیر از ما مشتری‌های دیگری هم دارد، که البته برای خورد و خوراکشان هیچ پولی پرداخت نمی‌کنند. موش‌های نروژی که چند سالی است سر از تهران درآوردند و پایتخت نشین شدند. همان حیواناتی که این روز‌ها جمعیت آن‌ها بیشتر از آدم‌های پایتخت است.

یک حرکت پای پسرک جگرفروش کافی بود تا سه موش بزرگ و خوش هیکل با یک حرکت سریع خود را به داخل جوی آب بیاندازند. همان طور که از دیدن این مشتری‌ها در شوک بودم با صدای پسرک جگر فروش به خودم آمدم. قربان جگرهایتان آماده است. سیخ‌ها لای یک نون و درمقابلم و من در فکر اینکه موش‌های نروژی تا به حال چقدر از این جگر‌ها را خورده اند و آیا با من هم سفره‌اند و یا اینکه آتش ذغال همه چیز را پاک می‌کند. جگر‌های سیخی شش هزارتومان را همان جا گذاشتم و درحالی که پولش را حساب کردم در این فکر بودم شاید موش‌های نروژی از خوردن چند سیخ کامل جگر امشب جشن می‌گیرند.

جعفرپاکزاد



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *