صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

فضاحت صهیونیست ها/ مهم‌ترین اولویت اقتصادی چیست؟ / سودای ناپلئونی ماکرون / ایران و ضعیف‌ترین دولت امریکا

۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۸:۵۷
کد خبر: ۴۵۵۷۴۴
علاوه بر کنترل نرخ ارز دولت باید برای هدایت نقدینگی به سمت تولید نیز تدابیری اتخاذ کند. لازمه این کار اصلاح نظام بانکی، تثبیت نرخ سود و الزام بانک‌ها به رعایت قوانین و بخشنامه‌ها است.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، حسن هانی زاده کارشناس مسائل خاورمیانه در یاددداشتی در روزنامه حمایت نوشت: پس از اجرای ناموفق نمایشنامه‌های «نقاشی»، «آهن‌پاره» و «سی دی»، «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی این بار با روی صحنه بردن سناریوی مضحک «تورقوز آباد»، با تمسخر گسترده جامعه جهانی مواجه شد.

وی با نشان دادن تصویری از یک ساختمانی در یکی از مناطق اطراف تهران در مجمع عمومی سازمان ملل و طرح این ادعا که تل‌آویو انبار جدیدی از تجهیزات هسته‌ای ایران را شناسایی کرده است، یک‌بار دیگر، بساط خنده و استهزاء حضار و ناظران بین‌المللی را فراهم کرد. این در حالی است که شواهدی در دست است که عده‌ای به نخست‌وزیر رژیم کودک کش صهیونیستی اطلاعات غلط ارائه داده‌اند تا از این طریق، وی را بیش از گذشته مضحکه خاص و عام کنند.

در کنکاش این پریشان‌حالی نتانیاهو باید گفت که تغییر ژئوپولتیک منطقه و افزایش توان و قدرت محور مقاومت در سوریه، عراق و لبنان و انزوای سیاسی رژیم صهیونیستی پس از ساقط کردن هواپیمای روسیه در سوریه، نشان می‌دهد این رژیم که روزی سودای «از نیل تا فرات» را در سر می‌پروراند، اکنون در بدترین و بحرانی‌ترین شرایط خود به سر می‌برد. ناکامی تل‌آویو در پیشبرد طرح معامله قرن و شکست این توطئه، افزایش موج درگیری‌ها در فلسطین اشغالی و تداوم راهپیمایی بازگشت که نفرت عمومی از این رژیم را افزایش داده است، موجب شده که نتانیاهو به‌جای پرداختن به موضوع تروریسم و تهدیداتی که از ناحیه تکفیری‌های اجاره‌ای تل‌آویو و ارتجاع، منطقه را تهدید می‌کند، به اتهام زنی‌های بی‌پایه و اساس و جریان سازی علیه جمهوری اسلامی ایران متوسل شود.

علاوه بر این، اسرائیل در حالی از خطر فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران دم می‌زند که این رژیم در حال حاضر ۲۵۰ کلاهک هسته‌ای در اختیار دارد.

تل‌آویو سالانه بیش از ۳۰ تن پسماند هسته‌ای ناشی از غنی‌سازی پلوتونیوم در بیش از ۱۰ مرکز هسته‌ای تولید می‌کند که در کنار زرادخانه تجهیزات اتمی، امنیت و صلح جهانی را به خطر انداخته و معدوم کردن این حجم وسیع از تفاله‌های هسته‌ای در دریای مدیترانه، سلامت محیط‌زیست و کشور‌های ساحلی این دریا را دچار مخاطره کرده است. این امر نشان می‌دهد که جامعه جهانی و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، نگاه تبعیض‌آمیز و دوگانه‌ای نسبت به موضوعات پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای دارند.

یادداشت امروز روزنامه کیهان با عنوان «کشور را عبرت کره شمالی کردند خود عبرت نگرفتند» منتشر شده و در آن آمده است: ما مخالف مذاکره و گفتگو نیستیم. مذاکره زمانی که معنایش «مذاکره باشد» عالی است و باید هم وارد آن شد. به شرطی که فوت و فن مذاکره را هم بدانیم. مذاکره زمانی «بد» و «خطرناک» است که مثلا در میانه جنگ باشیم و موضوع مذاکره سلاح و توانایی نظامی‌مان باشد و حریفمان هم کشوری به غایت بدعهد باشد. آمریکا طی دو سال گذشته سوای از برجام، زیر چند تعهد بین‌المللی زده است؟ ضمن اینکه موضوع مذاکره «موشک‌های آمریکا» که نیست موشک‌های ایران است. آیا قرار است در این مذاکرات بر توانایی‌های موشکی‌مان اضافه شود؟!


ممکن است بگویند با این مذاکرات توانستیم آمریکا را منزوی کنیم. یا همه دنیا فهمیدند، آمریکا قابل اعتماد نیست؛ که در پاسخ باید گفت، اگر به این نتیجه رسیدید و دنیا را هم به این نتیجه رساندید که آمریکا قابل اعتماد نیست، پس این همه اصرار برای مذاکره مجدد برای چیست؟! ضمن این که، مگر هدف از مذاکره منزوی کردن آمریکا بود؟ هدف اعلامیِ طرفداران مذاکره با آمریکا آیا چیزی جز گشایش اقتصادی بود؟!وضعیتی که امروز در آنیم، نتیجه همین شکل مذاکره کردن است. امروز برجام هست، اروپا هم به ما می‌خندد، آمریکا هم (به زعم مدعیان اصلاحات)، منزوی شده و نمی‌تواند در شورای امنیت علیه ما جو سازی کند، قطعنامه‌ای هم علیه ما صادر نمی‌شود. خب این‌ها همه خوب و عالی. اما نتیجه؟ آقایان! دلار در همین فضای دوستی و اعتماد! به مرز ۲۰ هزار تومان رسیده. برجام و مذاکره و خنده و حمایت‌های زبانی که قادر به کنترل قیمت سیب زمینی و گوجه فرنگی نباشند به لعنت خدا هم نمی‌ارزد، می‌ارزد؟!معتقدیم، وضعیت اقتصادی امروز، حاصل برجام است. برجام فقط توان هسته‌ای کشور را نگرفته، اراده برخی مسئولین را هم گرفته است. حقیقتا عجیب است که با وجود این همه خسارت، امید برخی هنوز به برجام است. امید به چیزی که مرده، نتیجه‌ای بهتر از چیزی که در آنیم نباید داشته باشد. «انفعال» دولت شاید به دلیل همین امید واهی باشد. امید همیشه هم خوب نیست. باید دید به چه امید بسته‌ایم؟ برای این که عمق افتضاح را متوجه شویم کافی است به یاد داشته باشیم، تا همین چند ماه پیش دعوا بین اصلاح‌طلب و اصولگرا بر سر این بود که دولت دهم دلار را ۳۰۰۰ تومان به روحانی تحویل داد یا ۳۳۰۰ تومان (اختلاف بر سر ۳۰۰ تومان بود)، اما امروز بحث بر سر افزایش لحظه به لحظه قیمت دلار است. افزایش ۲۰۰۰ تومان ۲۰۰۰ تومان دلار. بحث بر سر دلار ۱۸ هزار تومانی است! امروز بحث از چرایی انفعال دولت و بی‌توجهی‌اش به راهکار‌های عملی کارشناسان اقتصادی است. بحث بر سر این که، با وجود آگاهی دولت از تاثیر شبکه‌های بی‌در و پیکر اجتماعی در دامن زدن به آتش این فتنه اقتصادی و امنیتی، چرا هیچ اراده‌ای برای مهار آن دیده نمی‌شود؟ مگر با مدیریت همین شبکه‌های اجتماعی دلار شبانه و در تعطیلی بازار و صرافی‌ها، افسار پاره نکرد؟ امید به برجام تا آنجا اراده را از برخی مسئولین گرفته که، با وجود آگاهی از تاثیر این شبکه‌های بی‌در و پیکر کنترل‌شونده از آن طرف آب، اراده‌ای برای سر و سامان دادن به آن را هم ندارند، ارائه راه‌کار‌های دقیق علمی برای مهار افسار ارز پیشکش.

در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:روی دیگر وجود حق وتو در قرن ۲۱، همین است که دلقک‌هایی، چون البهلوی، مسیح علی‌نژاد، زم، آن دلقک دیگر، من و تو، بی‌بی‌سی و صدای آمریکا هم مدعی حقوق بشر شده‌اند! وقتی افراد و رسانه‌هایی که علنا مروج خشونت‌طلبی در جامعه ایران هستند، علم حقوق بشر را در دست بگیرند، باید هم شهادت شهدای مدافع حرم دیده نشود. سلبریتی‌ها، اما پیش از این در موارد متعدد دیگر هم استاندارد دوگانه و دروغین خود را در مسائل انسانی نشان داده‌اند. باز اینجا بد نیست از کمپین چند سال قبل همین دوستان در جریان حمله رژیم غاصب صهیونیستی به غزه یاد کنم.

کمپین «کشتن همنوعان‌تان را متوقف کنید!» که در آن مقطع توسط اصغر فرهادی، کارگردان اسکارگرفته سینمای ایران در فضای مجازی به راه افتاده بود، اقدام به انتشار تصاویری می‌کرد که هیچ ارتباطی با موضوع کشتار فلسطینیان نداشت! و در موضعی دوپهلو تنها خواستار توقف کشتار همنوع شده بود؛ نمایشی مبتذل، بدون در بر داشتن هیچگونه هزینه و ریسک سیاسی، آن هم فقط محض کسب پرستیژ روشنفکری! همان روز‌ها البته خبرنگار باوجدانی در تقبیح این عمل بی‌خاصیت نوشت: «آدم ناخودآگاه فکر می‌کند دوستان حتی در انتشار تصاویر معترض‌شان فکر رویارویی با مأمور روادید در فرودگاه جان اف‌کندی نیویورک را هم در سر داشته‌اند!» این است واقعیت دنیای ما.
 
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به مهم‌ترین اولویت اقتصادی اشاره کرده است و نوشته:در ماه‌های اخیر مشاهده شد با هر گونه تغییری در نرخ ارز، حجم نقدینگی به سمت این بازار روانه می‌شود. افراد با تبدیل دارایی‌های خود به نرخ ارز، حجم نقدینگی و میزان تقاضا را تغییر می‌دهند که اثرات سویی بر اقتصاد کل کشور می‌گذارد. کاهش ارزش پول ملی تنها یکی از اثرات منفی است.ایجاد ثبات و آرامش در بازار ارز باید اولویت سیاستگذاری باشد و هر تصمیم دولت باید با توجه به این مساله حائز اهمیت اتخاذ شود. اولویت مهم دیگر، چنان که اشاره شد- کنترل و هدایت حجم نقدینگی است.در چند سال اخیر، حجم نقدینگی کشور به ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است که در میان مدت اثرات منفی زیادی بر اقتصاد کشور می‌گذارد. به‌طور کلی حجم نقدینگی در دو سو جریان دارد، مقداری در بازار‌های موازی مانند سکه و ارز در جریان است و ۸۰ درصد آن نیز به صورت سپرده نزد بانک‌ها قرار دارد.


حجم بالای نقدینگی در کشور، علاوه بر هزینه‌های موهومی برای بانک‌ها (پرداخت سود به سپرده‌ها)، بر تورم کشور نیز می‌افزاید. علاوه بر کنترل نرخ ارز دولت باید برای هدایت نقدینگی به سمت تولید نیز تدابیری اتخاذ کند. لازمه این کار اصلاح نظام بانکی، تثبیت نرخ سود و الزام بانک‌ها به رعایت قوانین و بخشنامه‌ها است.کنترل نقدینگی از التهاب بازار‌های موازی نیز خواهد کاست. اگر اولویت‌های مورد اشاره کارشناسان مورد توجه دولت قرار گیرد، سامان دادن امور امری ناممکن نیست. در صورت مدیریت بازار ارز و اتخاذ تدابیر و سیاست‌هایی که نقدینگی را به سوی تولید هدایت کند، می‌توان امید به رونق تولید ملی و افزایش اشتغال داشت.
 
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «سودای ناپلئونی ماکرون» چنین نوشته است:راهبرد آمریکا خروج از غرب آسیا و استقرار در شرق آسیا تا سال ۲۰۲۰ است. آمریکایی‌ها مایلند هرچه سریع‌تر هزینه‌های حضور نظامی در غرب آسیا را کاهش دهند و برای مهار چین به سمت شرق آسیا بروند. پاریس می‌داند این خروج نیاز به آلترناتیو دارد و کشور‌های منطقه‌ای بدون حضور نظامی آمریکا در معرض فروپاشی امنیتی قرار خواهند گرفت. بر همین اساس با افزایش حضور نظامی در این منطقه و استفاده از تاریخچه سیاسی پس از جنگ جهانی دوم و نفوذ در کشور‌های غرب آسیا برآن است از این فرصت پیش آمده بهترین استفاده را داشته باشد. همه می‌دانند فرانسه در وضعیت بد اقتصادی قرار دارد و طرح فرگزیت (جدایی فرانسه از اتحادیه اروپا) به یک چالش جدی برای احزاب سیاسی این کشور تبدیل شده است. ماکرون نیز دریافته برای جذب سرمایه‌های سرگردان چاره‌ای جز دوشیدن کشور‌های حاشیه خلیج فارس ندارد و برهمین اساس باید با استفاده از فضای ایران هراسی به وجود آمده توسط آمریکا، بهره خود را از این فضا ببرد. سفر وزیر دفاع فرانسه به امارات در همین راستا قابل تحلیل است. امارات حالا یکی از وارد کنندگان اصلی سلاح از فرانسه شده و علاوه بر هواپیمای نظامی و غیر نظامی، سلاح‌های مختلف انفرادی، ماشین‌های سبک و سنگین، ناوچه‌های جنگی و خودرو‌های رزمی را در فهرست خرید از پاریس قرار داده است. ماکرون مطمئنا می‌داند عربستان با افزایش ۲۱۲ درصدی واردات سلاح نیازمند حمایت امنیتی و سیاسی دیگر عضو شورای امنیت است و برای دوران پسا آمریکا از منطقه، پاریس یک شریک راهبردی برای ریاض محسوب می‌شود. فرانسه هم اکنون رتبه ششم جهان را در صادرات تسلیحات به نام خود زده و بیش از ۶ درصد سهم بازار سلاح جهان را در اختیار دارد.
 

به نظر می‌رسد باید «ماکرون» را یکی از مهم‌ترین روسای جمهور فرانسه در عصر معاصر دانست. او توانسته با جذب و همراهی افکار عربستان، امارات و حتی اردن و دیگر کشور‌های عضو اتحادیه عرب و حاشیه خلیج فارس، تلاش خود را برای افزایش سطح راهبردی در منطقه به کار گیرد و موفقیت‌هایی نیز به دست آورد. فرانسه می‌داند ماکرون سودای ناپلئونی دیگر را در سر دارد و این ریسک یا در تمام ابعاد فرانسه را نجات می‌دهد یا همچون آمریکا چیزی جز هزینه کردن از جیب شهروندان کشورش برای فرار از منطقه، دستاوردی نخواهد داشت.
 
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «ایران و ضعیف‌ترین دولت امریکا» منتشر و در آن چنین آمده است:در مورد برجام اگر نیک بنگریم، خواهیم دید که دستگاه سیاست خارجه امریکا از اقداماتی که منجر به فروپاشی ساختار توافقنامه شود پرهیز کرده است. به بیان دیگر، دستگاه سیاست خارجه امریکا این احتیاط را به خرج داده که به جای توسل به «مکانیسم ماشه» و احیای قطعنامه‌های شورای امنیت (که منجر به فروپاشی ساختار برجام می‌شد)، صرفاً به کناره‌گیری یا «استعفای» امریکا از آن اکتفا کرده است. یعنی در اینجا نیز - چه بسا برخلاف خواسته ترامپ و تندرو‌های اطراف او - قوه مدبره دستگاه سیاست خارجه امریکا راه را برای «بازگشت» به برجام باز نگه داشته است.
 

در واقع، به‌نظر می‌رسد اراده عملگرایانه‌ای در درون نظام سیاسی امریکا وجود دارد که نمی‌خواهد اجازه دهد حلقه ایدئولوژیکی که در اطراف ترامپ شکل گرفته - که جان بولتون بارزترین تجلی آن است - سیاست خارجه ایالات متحده را به سمت یک «یکجانبه‌گرایی مطلق» سوق دهد؛ و از این‌رو تلاش می‌کند تا آنجا که میسر است چارچوب توافق‌های بین‌المللی را از فروپاشی و انحلال نجات دهد. در کنار این مقاومت «درون ساختاری» نیز، مقاومتی هم در سطح جامعه مدنی شکل گرفته است که از یک سو با به چالش کشیدن تطابق اقدامات ترامپ با قانون اساسی ایالات متحده در دادگاه‌های فدرال، بر سر راه اجرای سیاست‌های ترامپ (مانند سیاست منع ورود مسلمانان به امریکا) موانع متعدد «حقوقی» می‌تراشد و از سوی دیگر فضا را برای شکست ترامپ در انتخابات میان‌دوره‌ای با عزمی کم سابقه‌ای آماده می‌سازد. «هرولد کو» - حقوقدان سرشناس امریکایی و مشاور حقوقی وزارت خارجه دولت اوباما - معتقد است این مقاومت در نهایت می‌تواند با اِعمال فشار‌های فرسایشی، تندرو‌های دولت ترامپ را پیش از پایان دوره ریاست جمهوری به طرز قابل ملاحظه‌ای خنثی سازد. حال، سؤال اینجاست که ایران چگونه می‌تواند از چنین فضایی برای پیشبُرد منافع ملی خود استفاده کند؟ به عبارت دیگر، دولت ایران با چه تاکتیک و شیوه‌ای می‌تواند از فرصت تصدی دولتی که هم در انزوای بین‌المللی است و هم در معرض فشار و مقاومت ساختار داخلی است، به بهترین شکل بهره‌برداری کند؟
 
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است: خبر‌ها و عکس‌ها و مشاهدات پراکنده می‌گوید که در برخی شهر‌های بزرگ، تحت‌تأثیر نوسانات بازار ارز و هیاهو‌های شبکه‌های ماهواره‌ای، #قحطی_ساختگی موجب خرید‌های هیجانی شهروندان از فروشگاه‌های بزرگ و شکل‌گیری #احتکار-خانگی شده است. در اینجا با سه متغیر مختلف روبه‌رو ییم: نخست دولتمردان که در تلاش برای آرامش‌بخشی به افکار عمومی مکرراً تاکید کرده‌اند که در تأمین کالا‌های اساسی و دارو، کشور هیچ مشکلی ندارد؛ این واقعیتی قطعی است و در تمامی ۴۰‌سال گذشته -که ایران تحریم شده- توانمندی‌های زیرساختی فراوانی را فراهم آورده تا بتواند با موج‌های نامنتظره مقابله کند، اما اثر تکوینی این اخبار، آن است که گویا در محصولات دیگر نظیر پوشاک، سفر، مسکن و خودرو چنین تدبیری وجود ندارد. متغیر دوم پاره‌ای از رسانه‌های داخلی‌اند که از حدود ۴۰‌روز قبل، به تناوب و تناسب بر کم بودن کالا یا زیاد بودن آن در فروشگاه‌ها تاکید کرده و حتی در صفحه نخست خود به هجوم‌های خرید اشاره کردند؛ و متغیر سوم رسانه‌های بیگانه‌اند که بعد از یک دهه تبلیغات خانوادگی و نمایش محتوا‌های جذاب برای جوانان و زنان، حالا وارد رینگ عملیات روانی مستقیم براندازی شده‌اند. حالا چاره چیست؟ طبعاً باید به همین سرچشمه‌های اشکال بازگشت. نخست همه مسوولان با مردم بیشتر و بهتر حرف بزنند (به‌جای تمسخر یا ایجاد تردید) دوم رسانه‌ها اندکی مسوولیت‌پذیر باشند و شرایط خطیر را درک کنند و اگر درک نمی‌کنند سامانه‌های نظارتی بر آن، ساکت نباشند.
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *