تاثیر مرثیه سلیمی در شرح مصایب شهیدان کربلا /مقبل پایه گذار نوعی خاص از مرثیه به نام واقعه است+ فیلم
نامدار صداقت مدرس دانشکده علوم قرآنی تهران در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگی گفت: یکی از شاعران برجسته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، تاج الدین حسن بن سلیمان متخلص به سلیمی است. سخن گفتن از جناب سلیمی در این ایام دو جهت دارد:
نخست مضامین ماندگار و نابی است که از او به یادگار مانده و امروز هم در عزاداری ها مورد استفاده قرار می گیرد و دوم تاثیر مرثیه سلیمی در مصایب شهیدان کربلا ، بر یکی از شاعران تاثیر گذار خاندان عصمت و طهارت است .
درباره سلیمی تذکره های مختلف از جمله الذریعه ، روز روشن و آتشکده آذر مطالب مفیدی ارایه کرده اند اما بررسی دقیق تر این کتابها نشان میدهد همگی از روایت تذکره الشعرا دولتشاه سمرقندی پیرامون این شاعر گرانقدر وام گرفته اند . بنابر این ما نیز همین روایت را در شرح حال او نقل می کنیم . دولتشاه سمرقندی می نویسد:
سلیمی مرد سلیم طبع و نیکو نهاد و اهل دل بود و در شاعری طبعی قوی داشت و در منقبت امیر المومنین علیه السلام و ائمه معصومين علیهم السلام قصاید غراء دارد و ولایت نامه ها را چون او کسی از جمله مداحان نظم نکرده است .
سلیمی اهل فردوس خراسان بود اما در سبزوار زندگی می کرد و در آن دیار به شغل دیوانی و جمع اوری باج و خراج برای حاکمان مشغول بود تا اینکه روزی براتی برای پیرزنی نوشت . پیرزن فریاد کنان به او گفت ای مرد این برات ناحق را به حکم چه کسی برای من نوشته ای ؟ سلیمی گفت : به حکم سید فخرالدین که وزیر مملکت است . پیرزن جواب داد : ای ظالم اگر من روز قیامت دامنت بگیرم و تو بگویی من به حکم سید فخرالدین بر تو ظلم کرده ام آیا حق تعالی از تو قبول می کند ؟ دولتشاه سمرقندی نوشته است : دردی در نهاد سلیمی افتاد و فریاد می زد که نی والله نی بالله و همان ساعت دوات و قلم زیر سنگ کرده و یشکست و قسم خورد که تا آخر عمر گرد حرام خواری و علمداری نگردد و به عهدش وفا کرد.
از این واقعه چندی نگذشته بود که راهی بیت الله الحرام و سپس عتبات عالیات شد و سرانجام در سال 854 در مسیر زیارت امام ثامن ضامن حضرت علی بن موسی الرضا از دنیا رفت و مزار او در سبزوار است .
از جمله مضامین معروف سلیمی که امروز در هیات های مذهبی می خوانند می توان به دو نمونه اشاره کرد ، یکی مضمون شاه سلام علیک است که در نوحه ها بسیار خوانده می شود و شاعران از این مضمون در اشعار آیینی استفاده می کنند . سلیمی در هنگام ورود به حرم امیرالمومنین علیه السلام شعری سروده که ابیات آغازین آن چنین است:
سرور ملک سخا شاه سلام علیک
مظهر نور خدا شاه سلام علیک
شاه ملایک پناه بحر علوم اله
معدن علم و حیا شاه سلام علیک
حضرت حق را ولی باب دو سبط نبی
ابن عم مصطفی شاه سلام علیک
سلیمی همچنین شعری دارد که هنوز ابیاتی از آن بدون تغییر در مجالس عزاداری سالار شهیدان علیه السلام خوانده میشود که از جمله ابیات آن این است :
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز
سر حسین مظلوم از تن جداست امروز
روز عزاست امروز جان در بلاست امروز
غوغای روز محشر در کربلاست امروز
اشعار سلیمی توسط انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی منتشر شده است اما این نسخه چاپی خالی از اشکال نیست .
در کتاب« حزن المومنین» حکایتی آمده که مرحوم تبریزی خیابانی در« وقایع الایام در احوال محرم الحرام» نیز نقل کرده است که سه قرن بعد از روزگار سلیمی، جوانی رعنا و برومند عده ای از عزاداران حسینی را به استهزاء می گیرد و چنان کلمات ناپسندی در تمسخر آنان بر زبان می راند که جمعیت دلشکسته و ناراحت می شوند. پس از چند روز همان جوان به بیماری جذام مبتلا می گردد و طبعا مردم از او کناره میگیرند تا جایی که در خرابه ها و گلخن حمام ها روزگار می گذراند .
محرم سال بعد در خرابه ای نشسته بود و شنید جمعی از عزاداران حسینی سینه می زنند و میخوانند:
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز
سر حسین مظلوم از تن جداست امروز
دل جوان شکست و نادم و پشیمان از کار خود با آنان هم صدا شد. شب در عالم رویا حضرت ختمی مرتبت صلب الله علیه و آله را زیارت کرد که او را نوازش فرمود و از سر تقصیرش گذشت و او را مقبل لقب داد . آقا محمد شیخا یا مقبل اصفهانی از همان زمان شروع به سرودن اشعاری جانسوز در مرثیه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه شهدای کربلا کرد . مقبل پایه گذار نوعی خاص از مرثیه به نام واقعه است .
مقبل اصفهانی شبی در عالم رویا در حرم مطهر حضرت سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام وارد مجلسی می شود که در صدر آن صاحب منبر و محراب رسول اعظم صلی الله علیه و اله و سلم حضور داشتند و محتشم کاشانی را به بالای منبر دعوت می کنند و به خواندن مرثیه امر میفرمایند . ترکیب بند محتشم که به پایان می رسد ، مقبل به این گمان می افتد که شعر او در مرثیه سید الشهدا مقبول نبوده و با خود میگوید چون کسی به من اشاره ای نفرمود چه بسا اشعارم مقبول نبوده که ناگهان به او گفته می شود حضرت صدیقه اطهر سلام الله علیها دختر سید و سرور دوسرا مقرر فرمودند واقعه در مرثیه سیدالشهدا بخوانی و مقبل بر پایه اول منبر ایستاده و می خواند:
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پــا ز ركـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید ، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
در همین حال کسی به مقبل اشاره میکند که پایین بیا چرا که دختر رسول خدا بیهوش شد. شاید مطالعه ادامه این اشعار دلیل ممانعت از خواندن شعر کامل در آن مجلس را نشان دهد چرا که مقبل در ادامه سروده است :
روایت است که بر پیکر شه ذوالجود
هزار و نهصد پنجاه و یک جراحت بود
و شبیه این مضمون در شهر محتشم نیز وجود دارد آنجا که می فرماید:
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
و وفایی را نیز بیتی است به این شرح که :
بر زخم های پیکرش از اشک مرهم است
پس گریه تا به حشر بر آن زخم ها کم است