ماجرای کسر ۲ درجه از شهید صیاد توسط بنیصدر/ من این جلسه را آلوده و ناپاک میبینم
بخشی از این توضیحات به قرار زیر است:
اولا باید در مورد شهید صیاد بگویم که ایشان هم «دیندار» بود، هم «دینیار» بود و مواقع لزوم به یاری دین میرفت و هم «دینفدا» بود و حاضر بود که به خاطر حفظ دین، جان خود را فدا کند. ماجرا از این قرار بود که شهید صیاد در سال ۵۸ که فرماندهی عملیات غرب و شمالغرب کشور را بر عهده گرفته بود درجه سرگردی داشت و با این درجه، سخت بود که به فرماندهان لشکرهای ۱۶، ۶۴ و ۲۸ امر و نهی کند. تصمیم گرفته شد که ۲ درجه به او داده شود تا درجهاش همسطح فرماندهان آن لشکرها شود و بتواند به آنها دستور دهد. بنیصدر با اختیارات فرماندهی کل قوا که داشت، این درجه را به شهید صیاد داد. مدتی میگذرد و در یکی از روزها جلسهای با حضور بنی صدر، آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی، شهید صیاد، شهید بروجردی، شهید کاظمی و سایر فرماندهان در کرمانشاه برگزار میشود. در ابتدای آن جلسه نه قرآنی خوانده میشود و نه صحبتهای بنی صدر با «بسم الله» آغاز میشود. شهید صیاد که از این اتفاق بسیار ناراحت شده بود، هنگامیکه نوبت به صحبتهایش میرسد بلند میشود و در ابتدا مثل همیشه حرفهایش را اینگونه آغاز میکند: بسم الله الرحمن الرحیم. رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و جعلنی من لدنک سلطانا نصیرا... سپس دعای فرج را هم میخواند. سپس میگوید: «آقای رئیسجمهور، من خیلی متاسفم. در جلسهای به این اهمیت که برای امنیت جمهوری اسلامی تشکیل شده، نه یک قرآنی خوانده میشود و نه بسم الله گفته میشود. من این جلسه را آلوده و ناپاک میبینم و مجبورم بعد از این جلسه به قم بروم، زیارتی کنم و در آنجا احساس کنم که تزکیه شدهام». گفتن این حرفها جلوی یک رئیس جمهور، آن هم رئیس جمهور متکبری مثل بنیصدر دل و جرأت بسیار زیادی میخواست. بنیصدر که بسیار عصبانی شده بود دستور داد ۲ درجه صیاد را از او بگیرید. صیاد میگفت: من نه به خاطر درجه بلکه به خاطر اینکه به ناحق قرار بود درجهها از من گرفته شوند ناراحت شدم چرا که من از اسلام دفاع کرده بودم. بلافاصله بعد از آن جلسه، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی به شهید صیاد گفتند که ما میرویم این موضوع را به امام میگوییم. فردای آن روز با شهید صیاد تماس گرفتند و گفتند: ما این موضوع را به امام گفتیم. امام هم فرمودند: «میدانم حق با صیاد شیرازی است، اما به خاطر حفظ سلسله مراتب ۲ درجهاش را از او بگیرید». ببینید که امام چقدر به سلسله مراتب اهمیت میدهد. صیاد بلافاصله پس از شنیدن این حرف، درجهاش را درمی آورد و میگوید: «نمیخواهم درجهای را که بنی صدر به من بدهد». پس از عزل بنیصدر و فرار او از کشور و بعد از عملیات موفقیتآمیز ثامنالائمه و سپس شهادت شهیدان فکوری، جهانآرا و کلاهدوز در جریان سقوط هواپیما در کهریزک، حضرت امام خمینی (ره) در نهم مهرماه سال ۶۰، صیاد شیرازی را به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب کردند و در حکم او از واژه «سرکار سرهنگ صیاد شیرازی» استفاده کردند. یعنی امام در همینجا ۲ درجه را به شهید صیاد اعطا کرد. شهید صیاد هم بعد از آن روز میگفت: «خود خدا هم نمیخواست من زیر دستِ کسی مثل بنیصدر باشم». نباید خیانتهای جنگی بنی صدر را در همین یک مورد خلاصه کرد که او اجازه نمیداد تسلیحات و مهمات به نیروهای سپاه برسد. بنی صدر در جبهه مبارزه با ضدانقلاب در غرب و شمالغرب کشور هم کوتاهیهای زیادی داشت. سنگاندازی، مانعتراشی و کارشکنی در برابر طرحهای شهید صیاد شیرازی که آن روزها فرمانده قرارگاه غرب و شمالغرب ارتش بود، از جمله خیانتهای بنی صدر به کشور بود.