صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

کتاب«تو شهید نمی‌شوی»خاطرات شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

۲۹ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۷:۳۲
کد خبر: ۴۵۲۰۷۹۲
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب «تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌های احمدرضا بیضایی، برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است.

خبرگزاری میزان – کتاب «تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌های احمدرضا بیضایی، برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است.

حیات جاودانه شهید

کتاب «تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است. محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه‌ مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است.

شهادت

سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت می‌رسد. در ادامه برش‌هایی از کتاب را می‌خوانید

چطور بخوابم؟
میدان انقلاب، سر خیابان کارگر جنوبی با هم قرار داشتیم. یک پراید سفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر همیشه می‌نشستیم توی ماشین و بعد روبوسی می‌کردیم. آن روز، موقع روبوسی دیدم چشم‌هایش سرخ است و سر و ریشش پر از خاک. از زور خواب به سختی حرف می‌زد. حتی کلمات را اشتباه ادا می‌کرد. مرتب دستش را می‌کشید روی سرش. به زور چشم‌هایش را باز نگه داشته بود.

گفتم: «چرا این طوری هستی؟» گفت: «سه چهار روز است درست نخوابیدم و خانه هم نرفته‌ام.» گفتم: «بیابان بودی؟» گفت: «آره» می‌دانستم دوره آموزشی برگزار کرده است. گفتم: «خب این طوری درست نیست. زن و بچه هم حق و حقوقی دارند. چرا خانه نرفته‌ای؟» گفت: «بعضی از این‌هایی که مهمان ما هستند (منظورش نیروهای مقاومت بود) خیلی مستضعف‌اند. طرف کاپشنش را فروخته آمده، چطور این‌ها را ول کنم بروم توی خانه بخوابم؟»

آماده شهادت یا آرزوی شهادت

یکی از چیزهایی عجیبی که با هم برای آن تصمیم گرفتیم نحوه رسیدن به خبر شهادتش بود، از لابه‌لای حرف‌هایی که با محمودرضا در خلوت می‌زدیم و از حالت‌هایی که داشت، معلوم بود که هوای شهادت دارد.

چهار ماه قبل از شهادتش بود که پشت تلفن، برای اولین بار به صراحت از شهادتش گفت. در اولین دیدارم با محمودرضا بعد از آن تماس تلفنی به او گفتم این بار که به سوریه می‌رود، شماره تماس مرا به یکی از هم سنگرهایش در تهران بدهد که اگر خبری بود،‌ قبل از رسیدن به خانواده، اول به من برسد! از او قول گرفتم که این کار را بکند.

آماده شهادت

بعد از شهادتش که گاهی یادم می‌افتد چطور سرچنین چیزی با هم تصمیم گرفتیم. بُهتَم می‌گیرد. نمی‌دانم چطور، اما خیلی عادی صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم. محمودرضا به من فهماند که آماده شهادت بودن با آرزوی شهادت داشتن فرق دارد.

چاپ بیست‌وهفتم کتاب ۱۵۲صفحه‌ای «تو شهید نمی‌شوی» در شمارگان ۲۰۰۰نسخه و قیمت ۴۵هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شده است و علاقمندان جهت تهیه آن، علاوه بر کتابفروشی‌ها، می‌توانند از طریق سایت و صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *