ردپای حقوق بشر در ۴ بزنگاه!/ اتحاد از بغض ترامپ/ مقابله با تحریم رسانهای در نیویورک/ معکوسسازی استراتژی مهار
انتصاب فردی مثل برایان هوک در راس گروه اقدام علیه ایران، نشان از به پیش کشیدن سناریوهای حقوق بشری علیه ایران اسلامی خواهد بود. اینجاست که وزارت خارجه با همکاری ستاد حقوق بشر کشورمان باید آمادگیهای لازم را داشته باشند.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «ردپای حقوق بشر در 4 بزنگاه!» منتشر شده و در آن چنین آمده است: دشمن پس از ناکامی در هدایت آشوبها و اغتشاشات که در پوشش اعتراضات اقتصادی انجام میشد، از اهرم حقوق بشر استفاده کرد. بطوریکه در سال گذشته، دشمنان نشان دار ایران اسلامی، به اسم حقوق بشر! حامی آشوبگران و اغتشاشگران بودند، تحریمهای حقوق بشری علیه ایران اعمال کرده و حتی رییس قوه قضاییه کشورمان را در لیست تحریمها قرار دادند!
اکنون نیز در حالیکه قوه قضاییه در حال برخورد قانونی با مفسدان اقتصادی و دانه درشتها و به تعبیری تروریستهای اقتصادی است؛ شواهد و رصد رسانههای بیگانه نشان میدهد که با ابزار حقوق بشری دوباره به میدان خواهند آمد و به اسم حقوق بشر! فشارها و فضاسازیها را افزایش میدهند تا حاشیه امنی برای سلب کنندگان امنیت اقتصادی باشد. ضمن آنکه انتصاب فردی مثل برایان هوک در راس گروه اقدام علیه ایران، نشان از به پیش کشیدن سناریوهای حقوق بشری علیه ایران اسلامی خواهد بود. اینجاست که وزارت خارجه با همکاری ستاد حقوق بشر کشورمان باید آمادگیهای لازم را داشته باشند و سناریوهایی را برای ناکامی دشمن تعبیه نمایند؛ و بالاخره باید گفت؛ دلیل اصلی هجمههای کلیشهای حقوق بشر به جمهوری اسلامی ایران با بهانههای واهی علاوه بر افزایش فشار و فضاسازی و انتقام از ناکامیهای قبلی، عمدتا دو موضوع اصلی است؛ اول اینکه آنها با احکام اسلام دشمنی دارند و به بهانه مسئله حقوق بشر خواهان فقه زدایی از قوانین ایران هستند و ابایی هم ندارند به اسم حقوق بشر و حمله به مجازاتهای اسلامی از فلان تروریست و فلان مفسد فی الارض حمایت نمایند! و دوم اینکه موضوع حقوق بشر ابزاری در دست نظام سلطه است تا در پوشش آن از هواداران و گماشتگان خود و یا هر کسیکه به هرنحوی از انحاء به نظام اسلامی لطمه میزند، دفاع کنند.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «پای درس رفتار مسئولانه حکیم انقلاب» منتشر شده و در آن آمده است:دولت اوباما در همین دوره سرگرمی ما با خیال دوستی و معامله، زرادخانه و لجستیک مالی و اطلاعاتی خود و متحدانش را در اختیار افعی چندسر داعش گذاشت و تهدید بزرگ را تا لب مرزهای ما گسترش داد. عملیات راهبردی در جریان بود و قصه کشدار مذاکره و معامله بنا داشت مدیران ما را از دشمنی بزرگ (در غلاف دستکش مخملین) غافل کند؛ بنابراین دست روی دست گذاشتن و منتظر بازگشت دوباره دموکراتها شدن، اقدامی پرخسارت است. دشمنی تیم اوباما به مراتب موثرتر و پوشیدهتر بود و بدتر اینکه، دوست وانمود شدند. خرابکاری نرمافزاری، ترور دانشمندان هستهای، اعمال شدیدترین تحریمها موسوم به فلجکننده، و رفتار تحقیرآمیز در حد ویزا ندادن به نماینده دولت در سازمان ملل (حمید ابوطالبی منتخب ویژه آقای روحانی) آن هم در دوران مذاکره و اعتمادسازی و توافق، جزو هنجارهای همین دوره است.
ماموریت کشمیری و کلاهیهایی که تا عمق نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بودند و بمب کار گذاشتند، تغییر کرده است. نفوذیها، بر اساس تغییر نقشه و تاکتیک دشمن، تغییر کارکرد میدهند. دادن اطلاعات و تحلیلها و آدرسهای گمراهکننده به مدیران یا افکار عمومی، از هر تروری خطرناکتر است. این تهدید را باید باز شناخت. همچنین است حمله تبلیغاتی سازمان یافته و پرحجم به دستگاهها و نهادهایی مانند شورای نگهبان، سپاه پاسداران، مجلس خبرگان و نیروهای حزباللهی و انقلابی. این حملات با هدف خراب کردن پل میان دولت و دیگر بخشهای حاکمیتی و عدم امکان هم افزایی و انسجام و همپوشانی در مقابل دشمن انجام میشود. دولت و شخص رئیسجمهور نیازمند مشورت با صاحبنظران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی امین و دعوت از نیروهای توانمند برای افزایش اقتدار و کارایی دولت جمهوری اسلامی است. ظرفیتهای فراوان فکری و اجرایی میان نیروها و نهادهای انقلابی وجود دارد که متاسفانه بدخواهان با شانتاژ، پروندهسازی، بدگویی، ترور شخصیت و پمپاژ سوء ظن نمیگذارند دولت و رئیسجمهور از آنها بهرهمند شوند. کسانی که این خط را دنبال میکنند، با واسطه یا بیواسطه، در خدمت خط نفوذ و اختلال عمل میکنند.
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:تهدید مشترکی به نام آمریکا به ایجاد منافع مشترک در میان جمعی از قدرتمندترین کشورهای جهان انجامیده و این کشورها- که گاه حتی قدرتهایی مانند آلمان هم به حضور در آن ابراز علاقه میکنند- به این نتیجه رسیده اند که بهرغم اختلاف در حوزههای دیگر، باید بلوکی ضدآمریکایی در جهان ایجاد کنند که حداقل بتواند از حیث اقتصادی و ژئوپلیتیکی آمریکا را تا حدودی مهار کند. آمریکا بخواهد یا نه، اقدامات مهمی در این راستا آغاز شده و این بلوک به عنوان یک ضرورت ژئوپلیتیکی عملا در مسیر شکل گیری قرار گرفته است.
بههمریختگی بیسابقه و آشوب داخلی حیرتانگیز در محیط داخلی آمریکاست. اکنون یک توفان سیاسی آمریکا را درنوردیده که بسیاری از ناظران آن را بیسابقه میدانند. منازعه ترامپ و مخالفانش جامعه و نخبگان آمریکا را کاملا دوقطبی کرده و توان ایجاد اجماع ملی در آمریکا برای هر تصمیم گیری بزرگی را از میان برده است. رئیسجمهور در عالیترین سطوح با اتهاماتی بیسابقه مواجه است و مخالفان نشان داده اند به چیزی کمتر از برانداختن او راضی نمیشوند. همه اینها ناشی از این حقیقت است که افکار عمومی آمریکا گرفتار نوعی فروپاشی شده و برای نخستینبار در طول تاریخ این کشور بشدت از عملیاتهای روانی و رسانهای هدایت شده از خارج و داخل آمریکا تاثیر میپذیرد. عملیاتپذیر شدن افکار عمومی و جامعه سیاسی آمریکا حقیقتی بسیار مهم است که مقامهای ارشد جامعه اطلاعاتی این کشور از جمله «دان کاتس» مدیر اطلاعات ملی به آن اشاره کرده و بابت آن بشدت ابراز نگرانی کردهاند.این فهرست را میتوان بسط فراوان داد. همه این عوامل نشان میدهد تاریخ در گذرگاهی حساس قرار گرفته و آمریکا از هر زمان دیگری مهارپذیرتر است. تلاش برای این کار میتواند به رفع برخی تهدیدات بلندمدت علیه ایران بینجامد که عمده آنها از آمریکا نشأت میگرفته است. این خدمتی بزرگ به جهان خواهد بود که دست و پای آمریکا کمی از گوشه و کنار جهان جمع شود.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به اتحاد دو کشور روسیه و چین بر علیه سیاستهای ترامپ اشاره کرده است و نوشته:روسها بیشتر در حوزههای سخت نظامی و امنیتی توان بیشتری دارند و میتوانند منافع امریکا را در پروندههای حساس بینالمللی به چالش بکشند. چینیها در مقابل با توان اقتصادی و تجاری خود میتوانند امریکا را به چالش بکشند. همزمان چین و روسیه، هر دو عضو دایم شورای امنیت هستند و از حق وتو برخوردارند. این دو کشور میتوانند در شورای امنیت و نهادهای بینالمللی در مواقعی که اراده کنند جلوی تکروی و یکجانبهگرایی امریکا را بگیرند. در نتیجه همکاری چین و روسیه در سه زمینه تجاری، نظامی و بینالمللی میتواند باعث ایجاد چالش برای ایالات متحده امریکا شود.
اما نهایتا تعارض و رویارویی با امریکا فقط یک وجه از منافع روسیه و چین است. در واقع نمیتوان گفت که تمامی منافع دو کشور به رقابت یا رویارویی با امریکا خلاصه میشود. همکاری روسیه و چین هر چقدر هم گسترده باشد، نهایتا به حوزههایی منحصر میشود که هر دو کشور به صورت مشترک از تعارض و رویارویی با امریکا منفعت ببرند. در پروندههای مهم بینالمللی مانند سوریه، کره شمالی و توافق هستهای ایران، در شرایطی که منافع روسیه و چین در تقابل با امریکا مشترک باشد، این دو قدرت جهانی میتوانند با یکدیگر همکاریهای گستردهتری داشتهباشند و در یک جبهه مشترک رودرروی امریکا بایستند. اگر این نفع مشترک برای روسیه و چین در هر پروندهای شکل بگیرد، همکاری این دو قدرت بینالمللی باعث میشود که امریکاییها با چالشهای جدی مواجه شوند و نتوانند به صورتی که تمایل دارند، یکجانبه خواست خود را به عنوان تکابرقدرت جهان پیش ببرند.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «منابع فراوان و مدیریت کم توان» چنین نوشته است:رئیس جمهوردرراس قوه مجریه برای تحقق شعارهای دوران انتخابات ریاست جمهوری خود طبق کدام روش مدیریتی عمل میکند یا دستگاه قضایی با کدام رویکرد میخواهد امنیت و آزادیهای مدنی مردم را در چار چوب قانون بهتر تامین کند واین که نمایندگان مجلس درجایگاه قانون گذاری ونظارتی تاچه حددقیق هستند و درانجام رسالت خود به عنوان وکیل مردم ایفای نقش میکنندواساسا باچه روش مدیریتی میتوان میزان همگرایی درسه قوه را افزایش داد.
چنین به نظرمی رسد ریشه بسیاری ازمشکلات درکشورمدیریتی باشد ومدیران کم توان هم به هیچ عنوان نمیتوانند ازظرفیتهای کشور درشرایط سخت بهره بهینه ببرند. به همین دلیل ممکن است دربسیاری از مسائل بابحران مدیریت روبه روشویم، زیرا کارها به افرادکاردان سپرده نشده است. طبیعی است که افراد ناکارآمدو رابطه مدار، جهت نگاه شان را از قشرهای آسیب پذیربه سمت حمایت ازمنابع قشرهای قدرتمند وثروتمند سوق دهند وزمینههای طبقاتی شدن درجامعه رافراهم کنند. امروز دردنیای پیشرفته، مدیر راعضوحیات بخش سازمان میبینندکه به شکل موثرمی تواند منابع انسانی ومادی یک سازمان وکشور راازطریق برنامه ریزیهای به روز هدایت وهماهنگ کند تا اهداف مدنظرجامعه محقق شود. چنین تعریفی ازمدیریت، یعنی این که یک مدیربایددرحوزه مدیریت خودبراساس دانش مدیریت ونه سلیقه، عمل کند. چرا که سرانجام کارمدیر سلیقه محورناکجا آباداست. مدیری که تدبیرنداشته باشد، پایان کارش حتما ناامیدی است و مدیری که با وظایف، نقشها ومهارتهای خود آشنا نباشد وقتی درسطوح مدیریتی قرارمی گیرد، همواره مشکل و آسیب به وجودمی آورد، فرصت هارا به تهدیدتبدیل میکند، دراستفاده ازظرفیتها عاجزمی ماندوباهدردادن منابع همچنان بحران سازمی شود.
اما در مورد آنچه مبنای مخالفتها با حضور روحانی در سازمان ملل شده است یعنی جلسه شورای امنیت باید گفت، اگر اتهامی در مرجع رسمی قانونی سازمان ملل متحد علیه ایران مطرح میشود، چرا نباید نمایندهای صاحب مقام دستکم در حد وزیر امور خارجه در آن جلسه حضور داشته باشد و بگوید که کشور من صلح و امنیت بینالمللی را به خطر نینداخته است و بگوید به چه حقی چنین اتهامی علیه کشور و ملت ایران مطرح میشود. این حقیقت عریانی است که «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است». این مهم البته باید به تشخیص و صلاح تصمیمگیران ارشد نظام برسد، اما باید موضوع حضور رئیس جمهوری در سازمان ملل را ورای این مسأله ارزیابی کرد.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «مقابله با تحریم رسانه ای در نیویورک» منتشر و در آن چنین آمده است: ایران در شرایط حال حاضر نه فقط با تحریمهای اقتصادی که با تحریم رسانهای و خبری مواجه است. بیانات، دیدگاهها و مقالات مقامات کشورمان در داخل بازتاب پیدا میکند، اما چنان که باید انعکاس بینالمللی پیدا نمیکند و یا انعکاسش بسیار اندک است؛ بنابراین حضور در مجمع عمومی سازمان ملل و سخنرانی عالیترین مقام اجرایی کشورمان در آن بهترین فرصت است که این دیدگاهها انعکاس بینالمللی داشته باشد. البته که این فرصت، فرصتی دوسویه است و ما هم میتوانیم در جایگاه دیدگاهها و انتقادات دیگران بایستیم. زیرا این یک واقعیت است که انسان نه از دفاع از خود باید هراس داشته باشد و نه از شنیدن انتقاد نسبت به خودش و اگر انتقاد وارد باشد، باید این شجاعت را داشته باشد که انتقاد درست را بپذیرد.
اما در مورد آنچه مبنای مخالفتها با حضور روحانی در سازمان ملل شده است یعنی جلسه شورای امنیت باید گفت، اگر اتهامی در مرجع رسمی قانونی سازمان ملل متحد علیه ایران مطرح میشود، چرا نباید نمایندهای صاحب مقام دستکم در حد وزیر امور خارجه در آن جلسه حضور داشته باشد و بگوید که کشور من صلح و امنیت بینالمللی را به خطر نینداخته است و بگوید به چه حقی چنین اتهامی علیه کشور و ملت ایران مطرح میشود. این حقیقت عریانی است که «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است». این مهم البته باید به تشخیص و صلاح تصمیمگیران ارشد نظام برسد، اما باید موضوع حضور رئیس جمهوری در سازمان ملل را ورای این مسأله ارزیابی کرد.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:اجلاس سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه در تهران فتح بابی برای همگرایی منطقهای است؛ همگراییای که میتواند بدون مشارکت دولتهای استعماری و فرامنطقهای، مشکلات خود را حل کند. سوریه نمونه موفق این رخداد است و تجربهای است که در یمن هم میتوان آن را به کار گرفت. منطق کلی این روش، نگاه به شرق است؛ شرق منهای آنچه غرب تلقی میشود. غرب کلیتی است که اجمالاً تقسیمبندی جغرافیایی ندارد و مثلاً ژاپن و استرالیا، غربیاند، اما هیچکدام در غرب قرار نگرفتهاند. نگاه به شرق نتیجهبخش، در سوریه، میبایست الهامآفرین برای حل سایر معضلات باشد که فعلاً در رأس آنها حفظ منافع ملی کشورها ناشی از حملات اقتصادی آمریکاست. لیره، روبل و ریال هر سه با آماج جنگ اقتصادی ترامپ روبهرو شدهاند و از قضا هر سه کشور میتوانند منهای موقعیتی ثالث، با یکدیگر در ارتباط باشند و مثلاً ایران و روسیه، همسایگی دریایی دارند و ایران و ترکیه و روسیه هم به انحایی دیگر. مشکل ذهنیت غربگرایی است که بر بخشی از دیوانسالاری دولتی در ایران حکمفرما شده و جریانی واپسگرا و متعلق به ۵۰ سال پیش، میخواهد در زمینه حل مشکلات حرکت کند و نمیتواند نگاه به شرق را بفهمد، چه برسد که آن را اجرایی کند. نخستین کمک به دولت، اصلاح این شاکله ذهنی قدیمی و ناکاراست.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *