صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

کتاب «گردان قاطرچی ها» روایتی طنز از دفاع مقدس

۰۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۴۸۵۲۵۱
کتاب «گردان قاطرچی ها» به قلم داوود امیریان نگاهی طنز دارد به رویدادهای هشت سال دفاع مقدس که منتشر شده است.

خبرگزاری میزان - «داوود امیریان» نویسنده طنزپرداز کودک و نوجوان توانسته است روایت دفاع مقدس را با بیانی تازه و جذاب در کتاب های خود به مخاطبین نوجوانش منتقل کند.

کتاب «گردان قاطرچی ها» یکی دیگر از سری کتاب های داستانی این نویسندۀ تواناست که تا کنون بارها تجدید چاپ شده و نظر خوانندگان زیادی را به خود جذب کرده است.

کتاب «گردان قاطرچی ها» حکایت گروهی از رزمندگان است که در جریان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس وظیفه تدارکات و رساندن مهمات و آذوقه را از مسیرهای صعب العبور و کوهستانی برعهده دارند. کتاب اولین بخش خود را با معرفی شوخ­ ترین، شلوغ ترین و آزار رسان ترین فرد گردان قاطرچی ها یعنی سیاووش آغاز می کند. و برای معرفی هرچی بهتر او داستان مورچه های آتشینی را تعریف می کند که سیاوش داخل عرق چین  کربلایی غفور که قبول کرده بود در غیاب حاج آقا شریفی نماز جماعت آن روز را بخواند، ریخته بود.

جنگجویان شنگول

«جنگجویان شنگول» بخش دیگری از این رمان است که به معرفی شخصیت یوسف فرد دیگر گردان قاطرچی ها می پردازد. یوسف که در یکی از عملیات ها به شدت زخمی  شده است به طور معجزه آسایی بهبود می یابد  و  پس از هجده ماه به صورت یک فرار موفق، خانه را به مقصد جبهه ترک می کند و سر از پادگان دوکوهه در پنج کیلومتری اندیمشک در می آورد و بعد از چند روز از طرف فرماندۀ لشکر احضار می شود…

ادبیات طنز

ادبیات خاص و طنزگونه این رمان خواندنی باعث می شود که مخاطب مشتاقانه پیگیر داستان باشد و به خوبی با شخصیت های آن خو گرفته و همزاد پنداری کند. خواننده برای اولین در این کتاب تجربه سخت ترین لحظه های جنگ را با طنزترین بیان ممکن می تواند درک کند:

بخشی از متن کتاب:

«… چند ساعت بعد یک خمپارۀ غول آسای  120 میلی متری،  نزدیک  یوسف منفجر شد! وزن طبیعی یوسف شصت و هفت کیلو م چهارصدوده گرم بود؛ اما آن قدر ترکش ریز و درشت  چدنی به بدنش فرورفت که وزن بدنش در چند ثانیه به هفتاد و دو کیلو و ششصد و ده گرم رسید. یعنی پنج کیلو و شصت گرم ترکش وارد بدنش شده بود…»

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *