به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «باطلالسحر مشکلات اقتصادی» منتشر شده و در آن چنین آمده است: در بند ۲۲ اقتصاد مقاومتی به موضوع بسیار مهم «رصد برنامههای تحریم و افزایش هزینه برای دشمن» تصریحشده. به تحریمها اشارهای نمیکنیم چراکه تحریمهای فعلی، زاییده توهم اعتماد به خارج از مرزها، بیاعتمادی به ظرفیتهای فراوان داخلی و سردادن شعار ما نمیتوانیم است، ولی در باب هزینهتراشی برای دشمن، باید گفت که برخی سیاستها نهتنها کار حریف را سخت نکرده، بلکه از طریق سوء مدیریتهای ناشی از نگاه غیرانقلابی، هزینههای آمریکا را کاهش نیز داده است. اعتماد به کارگران و کشاورزان، به میان آنها رفتن و دست یاری بهسوی آنان دراز کردن است که رقم هزینههای دشمن را برای تحریم بالا میبرد، نه معطل کردن مقدرات کشور و مذاکره با کسانی که فرش قرمز برای جلادان پهن کرده و هر روز با وعدهووعیدهای فریبنده از زیر بار عمل به تعهداتشان شانه خالی میکنند.
در کنار همه این عوامل، نباید از تأثیر مشارکت مردمی و عمومی در «حمایت از کالای ایرانی» غافل شد. ندانمکاری مسئول و سازمانی که مجوز واردات بیرویه میدهد، وقتی آثار مخرب در پی دارد که آحاد جامعه از کالاهای خارجی استقبال کنند وگرنه، جنس خارجی بدون مشتری، مثل نارنجکی است که چاشنی ندارد. به بیان سادهتر، وزن حمایت مردم از محصولات وطنی، آنقدر سنگین است که سهلانگاریها و خیانتها را پوشش میدهد و از تبعات منفی آن به شکل چشمگیری میکاهد؛ لذا برای خروج از وضعیت بغرنج فعلی، مسیری سهلالوصولتر و نزدیکتر از اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی وجود ندارد که در صورت پایکار آمدن همه نیروهای دلسوز، انقلابی و جهادی همانند دفاع مقدس، قطعاً میوه پیروزی را بار دیگر خواهیم چید.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «جریان نفوذی روی پُل انفعال!» منتشر شده و در آن آمده است:پاره کردن برجام و تشکیل گروه اقدام علیه ایران در دولت ترامپ در پاسخ به «اعتمادسازی»! و «تعطیلی صنعت هستهای کشور» از سوی دولت تدبیر در حقیقت همان «محور شرارت» نامیدن ایران از سوی بوش در پاسخ به همکاری و تعامل دولت اصلاحات با آمریکا در افغانستان و همزمان با کودتای ۲۸ مرداد، در حقیقت همان کودتا علیه دولت قانونی ایران پس از دوسال مذاکره مصدق با آمریکایی هاست.
اما متاسفانه انفعال در مقابل آمریکا وجه مشترک دولت اصلاحات و دولت تدبیر با دولت مصدق است. همانگونه که دولت اصلاحات پس از محور شرارت خواندن ایران از سوی آمریکا با نامه نوشتن به بوش برای همکاری در خلع سلاح حزبالله! همچنان منفعلانه و ذلیلانه بدنبال بدست آوردن دل کدخدا بود، اکنون نیز شاهدیم علیرغم پاره کردن برجام و تشدید تحریمها و تشکیل گروه اقدام علیه ایران، دولت تدبیر همچنان بر مدار انفعال حرکت میکند و نمیخواهد از تجربههای گذشته عبرت بگیرد و به مدار مقاومت وارد شود.
اما رهبرمعظم انقلاب با تحلیل عمیق و مستدل در دیدار اخیر با مردم که شاید یکی از طولانیترین سخنرانیهای ایشان بود، موضع نظام و مردم و دولت را روشن کردند. ایشان بااشاره به «بازی سیاسی» و «لحنِ مزخرف و چرندِ» آمریکاییها تاکید کردند «همه بدانند، هم مردم و هم سیاستمداران ما و دیپلماتهای ما، خلاصهِ حرف این است که جنگ نخواهد شد و مذاکره هم نخواهیم کرد و مذاکره با آمریکا را امام ممنوع اعلام کردند». رهبرمعظم انقلاب دو شرط واقعی نظام برای «بازی خطرناکِ مذاکره با آمریکا» را بیان کردند: اولا «به فرموده حضرت امام ره آمریکا باید آدم شود و از اسرائیل حمایت نکند» ثانیا بعداز اقتدار سیاسی- دفاعی «جمهوری اسلامی به اقتدار اقتصادی و فرهنگی برسد.»
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است: سخنان هاشمی مبنی بر کم آوردن اصلاحطلبان در حالی بیان میشود که این جریان همیشه وقتی بیرون گود بوده برای کسب قدرت لهله میزده و همواره مدعی داشتن مدلی برای اداره کشور بوده، ولی فیالحال که وارد گود شده و شانه خود را زیر بار مسؤولیت داده، نه خبری از مدل است و نه همتی در کار؛ اینجاست که خلأ تئوریک و ایدئولوژیک کار دست اصلاحات میدهد و این اقتضای لیبرالیسم است.
بر خلاف «روسو» که شأن شهروندی را بر ترجیح خیر و مصلحت عمومی بر منافع شخصی تعریف میکند (گزارهای که به مفاهیم دینی نیز قرابت دارد)، لیبرالها، چون ضرورت توجه شهروندان به مصلحت عمومی را مغایر اندیشه آزادی و فردیت شهروندان دانسته و آنها را دارای اختلاف منافع (که هریک به دنبال منافع خود است) تلقی میکنند، توانایی و اختیار شهروندان را در تشخیص و گزینش خیر و مصلحت فردی به رسمیت میشناسند، بنابراین با یک دیدگاه اومانیستی، احزاب برای جذب آرای توده، به سمت نوعی عملگرایی حرکت میکنند و از آنجا که با خلأ یک نظام ایدئولوژیک به عنوان منبع واحدی از حقیقت و خیر مواجه هستند، به علت مواجهه با تکثرگرایی لیبرالی، ناگزیر به متابعت از خواست اکثریت و نوعی پوپولیسم میشوند؛ لذا از یک طرف این منافع و نفسانیت شهروندان است که احزاب و سران آنها را راهبری میکند و از طرف دیگر این سران احزاب هستند که به شهروندان گزینه ایدهآلی که منافع آنها را رقم میزند معرفی میکنند.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به پروژههای زیستمحیطی در ایران اشاره کرده است و نوشته: ایران حتی بیشتر از تعهد خودش میتوانست در کاهش انتشار گازهای گلخانهای موثر باشد. لازم است مدیران ما همین نکات را هم به اتحادیه اروپا گوشزد کنند تا زمینه چنین سرمایهگذاریهایی تحت تاثیر پروژه ایرانهراسی از بین نرود. یا مثلا در ایران روزانه ٨٨ میلیون لیتر بنزین مصرف میشود یعنی شش برابر متوسط جهانی و ١١ برابر هر شهروند در ترکیه. همین مصرف سوختهای فسیلی خودش یکی از منابع انتشار گازهای گلخانهای است. اگر اتحادیه اروپا تقبل کند تکنولوژی لازم در زمینه تولید ارزانقیمت دوچرخههای برقی را در اختیار ایران قرار دهد به شکل خیلی محسوسی ما میتوانیم در کاهش سوختهای فسیلی گام بزرگیبرداریم.
یعنی در واقع حرکت اتحادیه اروپا اگر به طور ملموس بر زندگی ایرانیان اثر مثبت بگذارد میتواند به بهبود روابط میان ملتها و دولتها هم بینجامد. محیطزیست یک فرصت برای همه ما است که هم در راستای اقتصاد مقاومتی حرکت کنیم و هم در راستای تامین منافع ملی. باید این فرصتها خوب شناخته و درک شوند تا نتیجه بخش باشند. یعنی همین عدد ناچیز هشت میلیون یورو باید به شکلی هزینه شود که اثربخشی آن لمس شود. نباید این پولها صرف خرید ملزومات اداری و هزینههای جانبی سازمانهای دولتی شود. مثلا شاید بتوان با همین پول به گسترش استفاده از دوچرخه در شهرهایی مانند تهران و اصفهان و تبریز کمک کرد. اما به هر حال این بودجه در هر بخشی که هزینه میشود باید گزارش شفاف آن هم در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. با اطمینان از انجام فعالیتهای اثربخش میتوانیم امید داشته باشیم که اتحادیه اروپا هم از طرحهای ما در زمینه کاهش مصرف سوختهای فسیلی، تغییر سبک زندگی و در نهایت بهبود شاخصهای زیستمحیطی به طور جدیتری حمایت کند.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «کلید تبدیل فساددوستی به فسادستیزی» چنین نوشته است: واقعیت این است که در کشور ما، به دلیل گسترش فساد و البته مهیا بودن انواع زمینههای رانت، رفتارهای رانت جویانه و فسادطلبانه اشاعه یافته است و تغییر این روند کار آسانی نیست. البته قطعا تشویق افشاگری فساد، طبق پیش نویس جدید، ظرفیتهای بسیاری برای تغییر این پارادایم دارد؛ یعنی میتواند فساددوستی را به طور طبیعی به فسادستیزی تبدیل کند. هم اکنون مقابله با فساد از طریق ساز و کارهای عریض و طویل رسمی (از سازمان بازرسی تا دیوان محاسبات و واحدهای نظارتی درون سازمانی، تعزیرات و...) انجام میشود، ساز و کارهایی که بعضا خودشان هم در سطوحی درگیر فساد میشوند.
اما ساز و کار جدید، به طور طبیعی ریسک افشای فساد را برای مفسد و نیز انگیزه فسادستیزی را افزایش میدهد. توضیح این که یک مدیر که در معرض تصمیم مفسدانه است، هر آن خواهد ترسید که یک کارمند جزء با استفاده از ظرفیت قانون جدید دست به افشاگری بزند بنابراین برای گرفتن تصمیم مفسدانه بسیار محتاطتر خواهد بود. یک کارمند هم میداند که با افشای یک فساد، میتواند چندین برابر حقوق سالانه اش را یک جا به جیب بزند. این ترسها و انگیزه ها، در صورت اجرای مدبرانه توسط دولت و به ویژه قوه قضاییه، میتواند به طور طبیعی زمینه مرگ اژدهای هفت سر فساد را فراهم کند، اژدهای هفت سری که تاکنون با قطع هر سرش، از سویی دیگر و با سری دیگر حمله کرده است. امید است که قوای سه گانه، انرژی و دقت مضاعفی برای این ساز و کار جدید صرف کنند.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «روحانی با شفافسازی مردم را دلگرم کند» منتشر و در آن چنین آمده است: تحریمها بر کاهش سرمایهگذاری خارجی در ایران به عنوان یکی از محرکههای قابل توجه رشد و شکوفایی اقتصاد کشور که در کاهش مؤلفههایی، چون نرخ بیکاری مؤثر است واقعیت غیر قابل انکاری است. اینکه نمیتوانیم دور ایران دیوار بکشیم و بگوییم نیازی به دنیا نداریم. اینها مسائلی است که پیش از این رئیس جمهوری در مصاحبه تلویزیونیاش مورد توجه قرار دادند و نیز وعده کردند که با حضور در مجلس برای پاسخگویی به سؤال نمایندگان واقعیتها را صریحتر و شفافتر بیان خواهند کرد.
شاید گفته شود که گفتن بسیاری از این حقایق و تأثیر دادن آن بر تصمیمگیریها نیازی به طرح در جلسه علنی مجلس و کشیده شدن به رسانهها نداشت. بله من هم معتقدم که بسیاری از این مسائل را میشود در جلسات غیرعلنی همچون نشست سران سه قوه مطرح کرد و از آن در تصمیمگیریهای کلان جامعه بهره برد.مجلس هم میتوانست با همین ملاحظه از طرح سؤال و ناچار ساختن رئیسجمهوری به گفتن این مسائل از پشت تریبون علنی مجلس اجتناب کند؛ اما در عین حال معتقدم که گفتن شفاف و صادقانه واقعیتها در پیشگاه ملت نیز دارای کارکردهای مثبتی است. آگاهی مردم به آرام شدن فضای ذهنی جامعه و در ادامه فروکش کردن بحرانهای ناشی از مشکلات اقتصادی کمک خواهد کرد.واضح است که بر خلاف تصور دیگر پنهان کردن مزبله مشکلات زیر فرش برای جامعهای که از همه مسائل ریز و درشت به صورت غیر رسمی و در شبکههای گسترده اجتماعی خبر دار میشود چاره ساز نیست. روحانی میتواند و باید با شفافسازی مردم را دلگرم کند و مردم هم از اینکه رئیس جمهوری منتخبشان مسائل آنها را با صداقت مطرح کند با به نمایش گذاشتن همدلی و همراهی بیشتر استقبال خواهند کرد.
در یادداشت روزنامه
صبح نو نیز چنین آمده است:سؤال از رییسجمهوری اتفاق بیسابقهای نیست و بار پیش هم در مقطعی مشابه صورت گرفت؛ بههمریختگی بازار سرمایه و ناکارآمدی دولت در مهار آن. در هر دو بار نیز، روسایجمهوری پیش از طرح سؤال، پیغامهایی مستقیم و غیرمستقیم دادند که درباره ریشه مشکلات افشاگری خواهند کرد و هر آنچه لازم باشد به مردم خواهند گفت. حتی اخیراً، رییسجمهوری از اقدام متقابل سخن راند و اینکه مثلاً میتواند اخطار قانون اساسی بدهد. بدون ورود در محتوای سؤال یا رقابتهای جناحی موجود، این ابهام وجود دارد که چرا طرح صحیح مطالبات مردم و پیگیری آن در چهارچوب سؤال از رییس دولت، تا بدین حد واکنشبرانگیز است و بهگونهای مقاومت در قبال آن وجود دارد. اینکه تلاش شود سؤال اقتصادی به عرصه سیاسی منتقل شده و بهجای پاسخگویی درباره ناتوانیها و ناکارآمدیها، معضلات فرافکنی شوند، روش تازهای نیست، اما کاراییاش را بارها نشان داده و متاسفانه اهالی سیاست بهجای پذیرفتن ضعفهای خویش و مسوولیتپذیری، معمولاً همین راه را میپیمایند. روشن است که کشور نیازمند همگرایی و انسجام است، اما این انسجام آنجایی حد میخورد که دولت در فسادستیزی مصمم بوده، رانتخواری را محدود کرده و با جدیت به حل گرفتاریهای معیشتی بپردازد. طرح سؤال از رییسجمهوری فرصت مغتنمی است که میتواند افکار عمومی را در این چرخه آگاهتر سازد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.