۶۰ ماموریت موفق «عقاب تیز پرواز ایرانی»/ رسیدگی خلبان حرفهای اف ۱۴ به مردم محروم/ واقعاً از ته دل، قدر شهید بابایی را خیلی میدانستم
شهید عباس بابایی حدفاصل سال ۶۴ تا سال ۶۶، بیش از ۳ هزار ساعت پرواز را با انواع هواپیماهای جنگنده در پروازهای عملیاتی به ثبت رساند و بیش از ٦٠ ماموریت جنگی را با موفقیت کامل انجام داد. او به سبب بروز توانمندیهای خود و همچنین تعهد و ایمانی که در کار خود داشت، در تاریخ ۸ اردیبهشت سال ۶۶ در همان سمت معاون عملیات نیروی هوایی، به درجه سرتیپی مفتخر شد.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، امروز - ۱۵ مرداد - سی و یکمین سالروز شهادت خلبان «عباس بابایی» یکی از دلاورترین قهرمانان جمهوری اسلامی ایران در ۸ سال دفاع مقدس است.
شهید بابایی در سال ۱۳۲۹، در شهرستان قزوین متولد شد و دورهٔ ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی وارد شد و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، در سال ۱۳۴۹ برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با پایان دورهاش به کشور بازگشت و اتفاقا در مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی حضوری برجسته داشت به نحوی که نیروهای ساواک به دنبال بازداشت او بودند اما او هر بار به نحوی از دست آنها میگریخت.
فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان
به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، شهید بابایی دیگر یک خلبان حرفهای اف ۱۴ شده بود و درجه ستوان یکمی داشت. با آغاز دفاع مقدس، تعهد، رشادت و لیاقتهای او بیش از گذشته نمایان شد و همین امر سبب شد تا در تاریخ ۷ مرداد سال ۱۳۶۰ فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان که یکی از مهمترین پایگاههای کشور از حیث وسعت و تجهیزات بود، بر عهده او گذاشته شود.
شهید بابایی در هنگام فرماندهی این پایگاه هوایی، مردم محروم و مستضعف روستاهای حاشیه پایگاه را فراموش نکرد و دائما به آنها رسیدگی میکرد. تلاشهای او سبب شد که مردم این منطقه از نعمتهایی همچون آب آشامیدنی، برق و سایز ملزومات بهداشتی و آموزشی برخوردار شوند و در شرایط سخت و غبارآلود آن روزگار، حمایتهای مردمی از ارتش بیشتر و بیشتر شود.
معاونت عملیات نیروی هوایی ارتش
حضور سرشار از خیر و برکت شهید بابایی در پایگاه هوایی اصفهان، به دو سال هم نکشید چراکه لیاقتی که از خود در آن مدت کوتاه نشان داد، سبب شد با ارتقا به درجه سرهنگی، در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۲ به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل شود.
این عقاب تیزپرواز ایرانی، حدفاصل سال ۶۴ تا سال ۶۶، بیش از ۳ هزار ساعت پرواز را با انواع هواپیماهای جنگنده در پروازهای عملیاتی به ثبت رساند و بیش از ٦٠ ماموریت جنگی را با موفقیت کامل انجام داد. او به سبب بروز توانمندیهای خود و همچنین تعهد و ایمانی که در کار خود داشت، در تاریخ ۸ اردیبهشت سال ۶۶ در همان سمت معاون عملیات نیروی هوایی، به درجه سرتیپی مفتخر شد و تنها ۱۰۰ روز بعد در روز عید قربان به تاریخ ۱۵ مرداد، به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضدهوایی قرار گرفت و در ۳۷ سالگی به شهادت رسید.
بابایی با «یک لاقبا» به پایگاه اصفهان رفت و همه چیز را راه انداخت
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری که در تاریخ ۷ بهمن سال ۱۳۸۰ با خانوادهی شهید بابایی داشتند فرمودند: شهید بابایی اوایل انقلاب در نیروی هوایی ستوان یک بود. در فاصلهی سه سال، درجهی سرهنگی گرفت و فرماندهی آن پایگاه در اصفهان شد؛ یعنی از ستوان یکی به سرهنگ تمامی ارتقاء یافت. آن زمان هم سرهنگی درجهی بالایی بود؛ یعنی بالاتر از سرهنگ، نداشتیم... فقط دو درجهی سرتیپی در ارتش بود: فلاحی، که پیش از انقلاب به درجهی سرتیپی رسیده بود و ظهیرنژاد که به دلیلی، در اوایل جنگ به او درجهی سرتیپی اعطا شد. سایر افسران، سرهنگ بودند؛ اما شهید بابایی با نصب درجهی سرهنگی به پایگاه اصفهان رفت. میدانید که پایگاه اصفهان هم از پایگاههای بسیار بزرگ و مفصل است. سال شصت بود. آن پایگاه واقعاً مرکزی بود که در زمان بنیصدر، امام را هم قبول نداشتند و قبلش هم، آنجا مرکز جنجالی و پرمسألهای محسوب میشد. اولِ انقلاب، همین آقای محمدىِ دفتر خودمان - آقای «محمدی گلپایگانی» - به عنوان نمایندهی مسؤول عقیدتی - سیاسی، در آنجا فعالیت میکردند. ایشان مرتب مسائل آنجا را گزارش میکردند. عدهای ضد انقلاب و عدهای هم نفوذیهای گروههای بهظاهر انقلابی، در پایگاه نفوذ کرده بودند و واقعاً بهکلی یأسآور بود. فرماندهی آنجا، زمانی که در وزارت دفاع بودم، میگفت: «اصلاً نمیتوانم پایگاه را اداره کنم!» همینطور، همه چیز را رها کرده بود. در چنین شرایطی، شهید بابایی به این پایگاه رفت - اینکه «یک لاقبا» میگویند، واقعاً با یک لاقبا به آنجا رفت - و همهچیز را راه انداخت. او حقیقتاً پایگاه را متحول کرد. یک بار من به آن پایگاه رفتم و ایشان، سمیلاتورهای آموزشی را به من نشان داد. شهید بابایی، خودش هم خلبان بود؛ خلبان «اف ۱۴». یعنی رتبهی خلبانیاش رتبهی بالایی بود. ایشانْ خیلی به من محبت داشت. من هم واقعاً از ته دل، قدر شهید بابایی را خیلی میدانستم. یکبار که به اصفهان رفتم - من، دو سه بار به پایگاه اصفهان رفتهام - نزد من آمد و گفت: «اگر شما اجازه بدهید، ما بچههای سپاه را اینجا بیاوریم و به آنان آموزش خلبانی بدهیم» ... با بچههای سپاه، خیلی خودمانی و رفیق بود. میگفت: «فقط برای انقلاب و رضای خدا، بچههای سپاه را آموزش دهیم.» گفتم: «حالا دست نگهدارید. الآن این کار مصلحت نیست؛ تا ببینیم بعداً چه میشود.» در غیر این صورت، وضعیت نیروی هوایی، حسابی به هم میخورد. بههرحال، ایشان آرام آرام همان پایگاهی را که آن همه مسأله داشت، بهکلی متحول کرد.
دلها را به هم نزدیک کنید
همچنین مقام معظم رهبری در دیداری که با مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی در حسینیه امام خمینی (ره) به تاریخ ۲۳ دی ۱۳۸۳ داشتند، گفتند: چند روز قبل خانوادهی شهید بابایی اینجا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم. سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجهی این جوان حزباللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آنوقت آخرین درجهی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را میتراشید و ریش میگذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه میلرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، میلرزید، که آیا میتواند؟ اما توانست. وقتی بنیصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت میکردند؛ حرف میزدند، اما کار نمیکردند؛ اما او توانست همانها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونهیی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبانهایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقهی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامیها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهیدبابایی میگفت دیدم در دعای کمیل شانههایش از گریه میلرزد و اشک میریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. او الان در اعلیعلیین الهی است؛ اما بنده که سی سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیای خاکی گیر کردهام و ماندهام! ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد. تأثیر معنوی اینگونه است. خود عباس بابایی هم همینطور بود؛ او هم یک انسان واقعاً مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. اگر میخواهید اثر بگذارید - چه شما برادران عزیز طلبه و روحانی، چه شما برادران عزیزی که نظامی هستید و با عقیدتی، سیاسی همکاری میکنید - راهش این است که دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آنوقت خدای متعال برکت خواهد داد. این میشود عقیدتی، سیاسىِ مطلوب.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *