درباره مهارنقدینگی/ آقای ظریف کفران نعمت نکنید!/ ناتوی عربی به پیشنهاد ناتوی امریکایی!

۰۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۳:۴۵
کد خبر: ۴۴۰۲۸۵
در شرایط فعلی، تسریع در واگذاری فعالیت‌های بخش دولتی به بخش خصوصی و هدایت نقدینگی به سمت طرح‌های واگذارشده به بخش غیردولتی، سیاستی است که ضمن تحرک بخشی به اقتصاد، می‌تواند از فربه‌شدن بخش دولتی جلوگیری کند.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «درباره مهارنقدینگی» منتشر شده و در آن چنین آمده است: باید از سوی سازمان‌های مسئول، روزنه‌هایی باز شود و پروژه‌ها و تدابیری تعریف و پیاده‌سازی گردند که حداقل سود را برای مردم به همراه داشته باشد، اما نه به قیمت انتشار اسناد خزانه‌داری و سیاست‌های مشابه. در طول سال‌های گذشته، دستگاه‌های اجرایی برای رونق دادن به اقتصاد و تحرک بخشی به طرح‌های عمرانی، اقدام به انتشار اسناد خزانه و واگذاری آن به پیمانکاران کرده‌اند که در ظاهر به افزایش سهم این بخش درمجموع هزینه‌های دولت منتهی شده، اما از این منظر که سهم قوه مجریه را در اقتصاد افزایش داده و منجر به کاهش کارایی و راندمان فعالیت‌های اقتصادی شده، مغایر با سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب و اصول اداره کشور ارزیابی می‌شود.
 
درباره مهارنقدینگی/ آقای ظریف کفران نعمت نکنید!/ ناتوی عربی به پیشنهاد ناتوی امریکایی!
 
به‌بیان‌دیگر، انتشار اسناد خزانه باعث افزایش بدهی دولت به بانک مرکزی و افزایش نقدینگی شده و یکی از مشکلات ناشی از افزایش قیمت ارز، سکه، طلا، مسکن و خودرو به همین سیاست‌های نسنجیده بازمی‌گردد. در شرایط فعلی، تسریع در واگذاری فعالیت‌های بخش دولتی به بخش خصوصی در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی و هدایت نقدینگی به سمت طرح‌های واگذارشده به بخش غیردولتی، سیاستی است که ضمن تحرک بخشی به اقتصاد، می‌تواند از فربه‌شدن بخش دولتی جلوگیری کرده و به دولت برای تأمین هزینه‌ها و درنتیجه کنترل تورم یاری رساند؛ و بالاخره اینکه ریشه و علت‌العلل تمام درد‌ها و معضلات اقتصادی به رکود و خاک خوردن واحد‌های تولیدی بازمی‌گردد؛ لذا ضمن ضرورت توجه دستگاه‌های اجرایی به موارد ذکرشده، مردم نیز باید به نقش خود در رونق تولید واقف باشند و سرمایه‌های خود را به سمتی که منجر به افزایش تقاضا در بازار متلاطم ارز و سکه شود، نبرند و منافع عالیه کشور را نیز در نظر بگیرند.
 
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «سوژه‌های سربازگیری دشمن» منتشر شده و در آن آمده است: سهم «فتنه‌گران مدعی اصلاح‌طلبی» و «مدیران اجرایی مدعی اعتدال» در ناکارآمدی ۵ سال گذشته چه قدر است؟ چرا نسخه این ائتلاف چندسر، هم موجب خسارت به برنامه هسته‌ای شد و هم اقتصاد کشور را به مراتب آسیب‌پذیر‌تر از ماقبل برجام کرد تا جایی که ظرف یک سال طلایی برجام، دلار از ۳۷۰۰ تومان به ده هزار تومان و سکه از ۹۰۰ هزار تومان به سه میلیون و پانصد هزار تومان صعود کرد و رکود و تورم توأمان، بلای جان اقتصاد شد؟ و چرا اکنون که معلوم شده نسخه مذکور، عامل بیماری است و نه درمان، دست روی دست گذاشته‌اند یا منتظرند اروپای بی‌اراده و ناتوان، برای آن‌ها معجزه کند؟
 
هفت ماه است اقتصاد کشور در اثر سوءمدیریت برخی دولتمردان متلاطم است و آشفتگی قیمت‌ها، بازار ارز و سکه و مسکن و خودرو و گوشی تلفن همراه را در می‌نوردد. مدیران مذکور، به شکل سردرگم ۳۰ میلیارد دلار و ۶۰ تن طلا را در آغوش چندصد رانت‌خوار ریختند و بعد که کار از کار گذشت، چند هفته بین دو وزیر و رسانه‌ها بحث مهیج، اما کم‌مایه‌ای درباره ضرورت انتشار یا عدم انتشار لیست دریافت‌کنندگان ارز و سکه و ثبت‌نام‌کنندگان غیرقانونی واردات خودرو برپا شد! پس از آن هم توپ را در زمین قوه قضائیه انداخته‌اند! مقصر اصلی، وزارتخانه‌های اقتصاد و صنعت و ارتباطات و بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه و معاون اقتصادی و دستیاران اقتصادی ارشد رئیس‌جمهور هستند، اما حالا که ظرف چند ماه، رانت ۱۴۰ هزار میلیارد تومانی (بودجه یک‌ساله ایجاد یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل) پرداخته و در مقابل، تورم گرفته‌اند، از دستگاه قضایی می‌خواهند دنبال نخود سیاه برود و با رانت‌خواران و محتکران و اخلالگران بازار‌های ارز و سکه و مسکن و خودرو و گوشی تلفن و لوازم خانگی و. برخورد کند!
 
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:برجام با تمام داده‌ها و اندک ستانده‌هایی که داشته است، این روز‌ها در ترازوی قضاوت قرار گرفته است، ملامت کردن آن‌ها که جرم‌شان داشتن تحلیل واقع‌بینانه‌تر نسبت به شرایط جهانی بوده است نمی‌تواند قضاوت نهایی نسبت به این نسخه مورد آزمایش قرار گرفته را با تغییر مواجه کند.
 
درباره مهارنقدینگی/ آقای ظریف کفران نعمت نکنید!/ ناتوی عربی به پیشنهاد ناتوی امریکایی!
 
برجام اگر با خود عایدی چندانی نداشته، اما می‌تواند با مرگ خود یک وحدت‌نظر در اصلاح رویه حکمرانی را ایجاد کند، تبدیل کردن این فرصت نیز به یک تهدید داخلی جهت بهره‌برداری سیاسی قطعا با آینده بی‌حاصلی همچون خود برجام روبه‌رو خواهد شد. به‌جای دستاوردتراشی برای برجام می‌توان آن را به‌عنوان سند یک «تجربه» جهت تکرار نشدن راهی دانست که امروز در انتهای آن قرار گرفته ایم. منتقدان برجام نه انتظار دریافت شاخه گل و پیام تشکری از منعقدان آن دارند و نه ادامه یافتن وضع موجود را به صلاح هیچ‌کدام از دو طرف فرض می‌کنند، طبیعی است در چنین فضایی حداقل انتظار پزشکانی که پیش از پدر و مادر این طفل بیماری‌های او را تشخیص داده اند این است که طفل‌های بعدی قربانی یک لجاجت غیرمعقول نشوند. نه الزاما برجامی که هنوز مورد دفاع دولتمردان است، بهترین نسخه روی زمین بوده و نه جبرا در نبود برجام، کشور باید چنین وضع بغرنجی را تجربه کند. ناشکری‌ای اگر در این میان صورت گیرد ناشکری نسبت به وجود کارشناسان و منتقدان دلسوزی است که سال‌ها آبروی خود را خرج آن کردند که امروز با چنین وضعیت دست‌وپا گیری مواجه نشویم. آقای ظریف! بیایید و این‌بار شما کفران نعمت نکنید!
 
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است:کره زمین بار دیگر دچار تغییرات خانمان‌سوز شده است. آتشفشان‌ها فعال شده‌اند، زلزله و سیل همه‌جا به راه افتاده و جنگل‌ها همه‌جا در حال سوختن‌اند. بعید نیست که گرمای زمین یخ‌های سیبری را آب کند و در نتیجه سطح آب دریا‌ها از جمله دریای خزر و خلیج‌فارس بالا بیاید. هم‌اکنون شمار و شدت زلزله در ایران افزایش یافته، اما برخورد ما با آن‌ها موردی است.
 

سازمان ملل و سازمان‌های تخصصی آن نیز نسبت به تغییرات آب‌وهوایی آنچنان که باید فعال نشده‌اند. این کار مستلزم برنامه‌ریزی بر مبنای آینده‌نگری است؛ هم در مقیاس ملی و هم بین‌المللی. ایران شاید برای اقدام بین‌المللی از توان کافی برخوردار نباشد، اما در مقیاس ملی باید فعال‌تر از این باشد که هست. متأسفانه ایران در مقیاس ملی هم در برنامه‌ریزی و آینده‌نگری در زحمت است؛ اگرچه به داشتن دم و دستگاه برنامه‌ریزی عظیم خود مباهات می‌کند. تلاطم بهای ارز و طلا – با وجود حرکات عصبی مسئولان - بهترین نشان‌دهنده ناتوانی ما در برنامه‌ریزی بلندمدت و حتی میان‌مدت است. برنامه‌ریزی در سطح ملی نیاز به دید فراملی دارد؛ در غیر این صورت محاسبات غلط از کار درمی‌آیند. نظام برنامه‌ریزی باید از خود بپرسد که اگر تلاطم جوی شدت یافت، آتش‌سوزی جنگل‌ها، وقوع سیل و زلزله به یک امر عادی تبدیل شد و سد‌های ساخته‌شده رو به تخریب نهادند، چه باید کرد؟ مکانیسم‌های پیش‌بینی و برنامه‌ریزی کجا هستند؟
 
یادداشت امروز روزنامه اعتماد به نقش رسانه ها در روابط دیپلماسی اشاره کرده است و نوشته: گفتگو‌هایی را در جهان طی چند ماه گذشته بین توییت رییس‌جمهوری امریکا، همتای چینی او، همچنین بین ترامپ و رییسان جمهوری‌های اروپا، کره شمالی و امریکا و در مورد خاص کشورمان توییت‌های ترامپ بعد از خروج از برجام شاهد بوده‌ایم که در هر مورد خاص مسوولان بلندپایه کشورمان پاسخ تند در شأن او را داده‌اند. مهم‌ترین این پاسخ‌ها را آقای روحانی، رییس‌جمهور در سفر اروپایی خود به ترامپ داد و در برابر توییت‌های او که حاوی تحریم فروش نفت ایران بود، پاسخ داد که اگر ما در منطقه نتوانیم نفت بفروشیم هیچ کشور دیگری نخواهد توانست نفت بفروشد که اشاره‌ای مستقیم به قدرت و توانایی ایران داشت. پس از آن ترامپ گرچه جمله تندی توییت کرد ولی بلافاصله از آمادگی برای گفتگو با ایران سخن گفت.


این سلسله گفتگو‌های رسانه‌ای نشان‌دهنده نقش وسایل ارتباط جمعی و شبکه‌های اجتماعی در درگیری‌های اخیر ایران و امریکاست که به نوعی نظرات طرفین را برای هم منعکس می‌کند. پس اگر بپذیریم که رسانه‌ها حامل گفتگو‌های دیپلماتیک در سطح بالا شده‌اند، باید این نکته را هم بپذیریم که در چنین گفت‌وگویی باید به زبان دیپلماسی سخن گفت و همچنین پیام‌های رسانه‌ای طرف مقابل را نیز باید با زبان دیپلماتیک کشف کرد. اگر پاسخ‌های کشورمان در همان سطح عالی سلسله مراتب تا وزیر خارجه بماند، می‌توان امیدوار بود که این درگیری کلامی از سوی کشورمان در سطحی مدیریت شده ادامه یابد و دشمنان نتوانند از آن برای امیال جنگ‌طلبانه خود سوءاستفاده کنند.
 
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «منطق عجیب ارز با نرخ ۵ رقمی» چنین نوشته است:این روز‌ها تنها نظاره گر قیمت‌هایی هستیم که با منشأ معاملات نامعلوم در کانال‌های تلگرامی ذکر می‌شود و بازار‌هایی همچون طلا، موبایل و ... خود را با آن تنظیم می‌کند و در نتیجه نرخ‌ها در آن بازار، ساعت یا دقیقه می‌زند. حتی باید گفت: اگر معاملاتی هم در این بازار‌ها رخ داده باشد، معلوم نیست آن قدر زیاد بوده و وزن داشته باشد تا بتوان نرخ آن را به عنوان نرخ بازار پذیرفت.
 

بدتر این که این فضا، بهترین فرصت را برای انواع سوء استفاده‌های سازمان یافته یا غیر سازمان یافته ارزی به وجود آورده است. در روز‌های اخیر، فرضیه دخالت بیگانگان در بازار ارز از طریق عرضه ارز با نرخ سازی‌های بالا قوت گرفته است. یک مقام آگاه نیز به تازگی از تلاش برخی انحصارطلبان ارزی برای به شکست کشاندن برنامه دولت برای عمق بخشی به بازار ثانویه ارز از طریق ورود ارز صادرات پتروشیمی به این بازار سخن گفته است. از طرف دیگر برخی احتمال ورود پول‌های مشابه سازی شده با پول‌های داخلی توسط بیگانگان، برای خرید ارز و خروج آن از سیستم مبادلات اقتصادی کشور را مطرح می‌کنند.نتیجه نهایی: از آن چه در ساختار به نظر نظام‌مند فوق ذکر شد، می‌توان نتیجه گرفت که اولاً معلوم نیست نرخ‌هایی که این روز‌ها به عنوان نرخ بازار ارز اعلام می‌شوند، خاصیت علامت دهی به کل اقتصاد را داشته باشند. ثانیاً با اذعان به این که نرخ‌های واقعی بازار ارز، با نرخ‌های اعلامی از سوی بانک مرکزی تاکنون تفاوت زیادی داشته است، لزوم راه اندازی یک بازار متشکل ارزی همانند بازار ثانویه به شدت احساس می‌شود.
 
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «ناتوی عربی به پیشنهاد ناتوی امریکایی!» منتشر و در آن چنین آمده است: کشور‌های عربی تاکنون طی۶دهه گذشته چندین تجربه گروهی را داشته‌اند. اتحادیه عرب که بیشتر برای مقابله با خطر اسرائیل تشکیل شد و در عمل راه به‌جایی نبرد. پس‌از آن شورای همکاری خلیج‌فارس باحضور۶ کشور عربی منطقه خلیج‌فارس که در اسفند ۱۳۵۹ اعلام موجودیت کرد و هدف نهایی آن مقابله با ایران بود و در جنگ تحمیلی از صدام حمایت کرد، اما پس‌از گذشت یک دهه از تشکیل آن درسال ۱۳۶۹عراق به یکی از حامیان سابق خود یعنی کویت حمله کرد و عملاً بی‌کفایتی این شورا به اثبات رسید. همچنین ائتلاف برخی کشور‌های عربی در قضیه یمن طی۳ سال گذشته که بازهم تا اینجا نتوانسته مانع حاکمیت حوثی‌ها در یمن شود.
 

پرسش اساسی این است اگر این کشور‌ها تاکنون درکارجمعی موفق نبوده‌اند پس چرا دوباره عزم تشکیل یک تشکل عربی تحت عنوان ناتوی عربی را دارند؟ تمامی قرائن و شواهد نشان می‌دهد ترامپ با درک ضعف کشور‌های عربی در دفاع از خود هم به جهت جمعیت کم و نداشتن قوای نظامی قابل توجه و همچنین به جهت ارعاب ایران چنین پیشنهادی را مطرح کرده است، اما واقعیت چیز دیگری است. ترامپ با این بهانه‌ها همچنان به دوشیدن کشور‌های متمول عربی ازجمله عربستان و امارات فکر می‌کند. ناتوی امریکایی به تعبیر فرهنگ کوچه و بازار ما راه را خوب یاد گرفته است.
 
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:بعد از موج بزرگ افزایش نرخ ارز در اردیبهشت امسال و متعاقب آن برخی به‌هم‌ریختگی‌های بازار در تیرماه، دولت وعده داد به‌سرعت کابینه را ترمیم خواهد کرد؛ از این وعده‌ها هفته‌ها می‌گذرد و جز تغییر رییس کل بانک مرکزی -که مدت پنج‌ساله مسوولیتش به اتمام رسیده بود- اتفاق دیگری نیفتاده است. حتی هفته گذشته رسانه‌ها خبر دادند رییس‌جمهوری بنا دارد در یک گفت‌وگوی تلویزیونی با مردم. ضمن آگاهی‌بخشی به آن‌ها از وضعیت کشور، فهرست تحولات کابینه را اعلام کند که این‌هم شایعه‌ای بیش نبود. حالا باز، سکه و دلار در حال شکستن مرز‌های تاریخی نرخ‌گذاری‌اند و تقریباً هیچ خبری از مقامات دولتی نیست؛ این شرایط، می‌تواند سه گمانه همزمان را تشدید کند: اولاً آن‌ها ایده‌ای برای کنترل بازار و اقتصاد ندارند، ثانیاً توان و کارآمدی‌شان پایین است و ثالثاً در برخی لایه‌ها این قیمت‌های نجومی که به افزایش درآمد دولت منجر می‌شود، اصلاً منفی تحلیل نمی‌شود و متاسفانه به نظر می‌رسد هر سه گمانه تاحدی درستند. حال چه باید کرد؟ دولت که به شکلی پویا و مردمی به‌دنبال میانداری صحنه نیست، خبری هم از ابتکار عمل یا تغییر نمی‌رسد و درگاه کمک‌رسانی غربی هم -که آقایان انتظارش را می‌کشیدند- هر لحظه مسدودتر می‌شود؛ چاره چیست؟ پاسخ به این سؤال سهل و اجرای آن سخت است.
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *