به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «درباره شکایت از آمریکا» منتشر شده و در آن چنین آمده است: یکی از مهمترین استدلالهای ایران علیه آمریکا در دیوان این بوده که واشنگتن، عهدنامه مودت سال ۱۹۵۵ را نقض کرده و اگرچه این معاهده پیش از آن نیز بارها از سوی آمریکا نقض شده، اما نقض معاهده به معنای اختتام آن نیست و معاهده مزبور، همچنان به قوت خود باقی است. دلیل این امر نیز کاملاً حقوقی و مشخص است. ماهیت قراردادها و کنوانسیونهای بینالمللی که بین دولتها منعقد میشود، با تغییر آنها از بین نمیرود و تعهدات به قوت خود باقی میمانند، چراکه افراد و مذاکرهکنندگان با شخصیت حقوقی، معاهدهها را امضا کردهاند، نه بهعنوان شخصیتهای حقیقی. نکته دیگر اینکه کاخ سفید با برقرار کردن تحریمها افزون بر نقض آشکار مفاد عهدنامه مودت، روابط اقتصادی و حقوق کنسولی سال ۱۹۵۶ و تعهدات مندرج در بیانیه الجزایر بین ایران و آمریکا مصوب ژانویه ۱۹۸۱ مبنی بر تعهد دولت آمریکا به پرهیز از مداخله در امور داخلی ایران، باز پس دادن اموال و داراییهای مسدود شده و احترام به حقوق شهروندان ایرانی را نیز نقض کرده است.
ایران اسلامی هیچگاه خواستار خصومت و مجادله با کشورها نبوده و نیست، اما درجایی که حقوق اولیه و قانونیاش نادیده گرفته شود، از تمام ابزارها و مسیرهای قانونی استفاده خواهد کرد. عهدشکنی آمریکا در برجام و محروم کردن کشورمان از مزایای آن گرچه برای کشور زیانبار بود، ولی این تجربه را با حقالتدریس گران به ارمغان آورد که در معاهدات بینالمللی وقتیکه طرفهای مذاکرهکننده عملکردی منفی در کارنامه خود داشته باشند – همانگونه که آمریکا و اروپا چنین عملکردی داشتند – ضروری است تا دقیقترین و سختگیرانهترین شیوهها برای جلوگیری از شانه خالی کردن بدون هزینه غرب تدبیر گردد تا چنانچه درنهایت، مراجعه به محاکم بینالمللی آخرین چاره شد، هزینههای آن برای کشورمان به حداقل رسیده و در عوض، طرفهای مقابل با هزینههای گزاف چه در سطح بینالمللی و چه از جانبه مالی و تجاری، مواجه شوند. هرچند ممکن است که دیوان بینالمللی دادگستری در زمین آمریکا بازی کند و حقوق ایران را تمام و کمال به رسمیت نشناسد، بااینحال، طرح شکایت اخیر، حرکتی روبهجلو و در راستای فعال کردن تمام ظرفیتها برای مقابله با تحریمهای وحشیانهای است که پیش از کلیت انقلاب اسلامی، مردم کوچه و بازار را هدف قرار داده است.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «آیا به روسیه میتوان اعتماد کرد؟» منتشر شده و در آن آمده است: روابط ایران با روسیه، چین یا هر کشور دیگری در شرق و غرب این عالم روابط ارباب رعیتی نیست. اینکه از تو امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند، پس از اجرای کامل تعهداتت مجددا تحریمت کنند، تحقیرت کنند، به هواپیمایت سوخت ندهند و تصریح کنند، حاضر نیستند (یا نمیتوانند) از این به بعد هم هیچ تضمینی بدهند یعنی، دنبال روابط ارباب رعیتیاند. به این گونه کشورهاست که اصلا نباید اعتماد کرد و متحدش شد. اینکه چرا هنوز چشم امید به ناقضان برجام دارند و از بدعهدیهای ناتمام آنها خسته نمیشوند، سؤالی است که باید خود پاسخگوی آن باشند. شاید قطع امید از آنها را به معنای پذیرفتن شکست تلقی میکنند. هر چه باشد تمام دولت یازدهم خلاصه شده بود در وزارت خارجه، وزارت خارجه هم خلاصه شده بود در آقای ظریف و تمام هم و غم آقای ظریف هم شده بود، برجام!
دلیل آویزان بودن آن جریان خاص نفوذ کرده به بدنه دولت به آمریکا و آن چند کشور بدعهد اروپایی آن هم «تحت هر شرایطی» هرچه هست، قطعا به خاطر منافع ملی و رساندن کشور به قلههای پیشرفت نیست. اما دلیل حمله چند روز گذشته آنها به «حرکت» به سمت کشورهایی غیر از آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان احتمالا سفر مهم چند روز گذشته دکتر ولایتی به روسیه و احتمالا چین است. سفر مهم و پر باری که فقط گوشه بسیار کوچکی از آن رسانهای شده و جیغ آمریکا و اروپا و آن جریان واداده را درآورده است!
در یادداشت امروز
روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است: در حالی که پس از استقرار دولت یازدهم تاکنون، نرخ رشد سالانه ظرفیت
تولید برق کشور نسبت به دولت سابق حدود ۴۲ درصد کاهش یافته است، شاید حالا دیگر لازم باشد مسؤولان محترم دست از امید بستن به غرب بردارند و به توانایی نیروهای داخلی اعتماد کنند؛ و چه خوب است فقط به این نکته توجه کنیم که ما در داخل شرکتی داریم مثل «مپنا» که به تنهایی میتواند با تلاش
جوانان ایرانی و ساخت نیروگاههای مختلف کمبود برق کشور را برطرف کند. به نظرم، حکایت خاموشی این روزها بیشباهت به رفتار «میرزا فتحعلی آخوندزاده» در تغییر الفبای زبان فارسی نیست. آخوندزاده که از جمله نخستین شبهروشنفکران مروج
غربزدگی در ایران به شمار میرود، به سال ۱۲۷۴ ق. رساله «الفبای جدید» را نوشت. او الفبای کنونی را عامل عقبماندگی ایران میدانست و در کتاب خود پیشنهاد تغییر آن را داد! آخوندزاده البته به این بسنده نکرد و بعدها خواستار تغییر کامل خط فارسی و طرز نگارش آن شد تا به خیال خود، ایران را به سمت اروپایی شدن و ترقی سوق دهد! نتیجه افکار مریض او و همفکرانش، اما استعمار چندین ساله همان اروپاییها در این ملک و عقب افتادن کشور از همه چیز بود. حالا هم فتحعلی و افکارش در خاموشی این روزها بیتقصیر نیست!
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است: خودشیفتگی بیمارگونه ترامپ میتواند منشأ شیفتگی او به رهبرانی باشد که مانند خود او «اقتدارگرا» و «قوی» جلوه میکنند و نفرت از رهبرانی مانند مرکل و مکرون باشد که به دلیل سنتهای جوامع خود، به نظر او دموکرات یعنی «ضعیف» میآیند. نقطه شروع علاقه ترامپ به پوتین را میتوان در نژادپرستی ترامپ نیز دانست. وبسایت Breitbart و استیفن بنن، مشاور استراتژیک قبلی او، این بینش را قبلا تئوریزه کردهاند. آنها بر آن هستند که نژاد بُعد فرهنگی دارد؛ به این معنی که هر نژادی فرهنگ خاص خود را دارد. در نتیجه، فرهنگ سفیدپوستان مبنای وحدت و همکاری سفیدپوستان بوده و باید باشد و بنابراین آمریکا باید با پوتین سفیدپوست در برابر طیفی از دیگر فرهنگها، ازجمله فرهنگ اسلامی، متحد باشد. البته بحثهایی درباره احتمال اینکه پوتین از ترامپ برخی نقطهضعفها در زمینه سکس و جاسوسی دارد نیز مطرح است.
مبنای دیگر عملکرد ترامپ، پوپولیسم اوست. ما خود عناصر پوپولیست داشتهایم و میتوانیم شهادت دهیم که واقعا تفاوتی بین عملکرد ترامپ و عملکرد دیگر پوپولیستها نیست. رویارویی ترامپ با اتحادیه اروپا ریشه در پوپولیسم او دارد؛ یعنی علاقه او به احزاب و اشخاص پوپولیست اروپایی و دشمنی او با رهبران دموکرات آن قاره. پوتین نیز دقیقا سیاست مشابهی دارد؛ او هم مخالف اتحادیه است و هم طرفدار احزاب پوپولیست اروپایی. البته کار پوتین از منطقی برخوردار است که ریشه در منافع ملی روسیه دارد؛ اما درباره ترامپ شاید چیزی جز حس و غریزه او مبنای عمل نباشد. اکنون سؤال مهم برای ما باید این باشد که موقعیت جدید ترامپ چه تأثیری بر دشمنی او با ایران و تحولات سوریه خواهد داشت.
یادداشت امروز روزنامه اعتماد نیز به دیدار پوتین و ترامپ اشاره کرده است و نوشته: این اولینبار نیست که در یک دهه گذشته امریکاییها تلاش میکنند از طریق دیپلماسی، برخی از مسائل مهم میان دو قدرت جهانی را حل و فصل کنند. در دولت باراک اوباما، رییسجمهور پیشین امریکا، نیز شاهد بودیم که بعد از رویدادهای گرجستان، وزیر خارجه وقت امریکا، هیلاری کلینتون، طرحی را با عنوان ریست (Reset) آماده کرد تا بر اساس آن اختلافات میان مسکو مورد گفتگو قرار گیرد. در این دوران شاهد بودیم که بین سالهای ٢٠٠٩ تا ٢٠١٣ روابط میان دو کشور تا حدی بهبود پیدا کرد، اما بعد از آغاز بحران اوکراین، دوباره تنشها در روابط میان دو کشور احیا شد. بار دیگر در سال ٢٠١٨ شاهد هستیم که دولت امریکا، مجددا به سمت از سرگیری گفتگوهای دیپلماتیک با روسیه رفته است که به دلیل بحران اوکراین از طرف غرب معلق شدهبود. دونالد ترامپ، معتقد است که از طریق گفتگو با رییسجمهور روسیه میتواند بر سر برخی از فوریترین و مهمترین بحرانهای بینالمللی که دو کشور در آنها نقش دارند، به راهحلهایی دست پیدا کند. هنوز خیلی زود است که نتایج این رویکرد را پیشبینی کنیم و متغیرهای فراوانی میتواند بر عزم و اراده دو طرف برای گفتگو موثر باشد، با این حال در شرایط کنونی به نظر میرسد که عزم و اراده جدی در دو پایتخت وجود دارد که بخشی از معضلات از طریق دیپلماسی حل و فصل شود. باید به خاطر داشت که بخشی از اختلافات ریشهدار میان مسکو و واشنگتن، دهههاست که روی میز مذاکره قرار دارند و آنقدر پیچیده و بغرنج بودهاند که از دهههای ١٩٧٠ و ١٩٨٠ میلادی تاکنون، راهکاری مرضی الطرفین برای حل آنها پیدا نشده است.
نشست
هلسینکی، در کنار اهمیت نمادین دیدار رهبران دو قدرت جهانی، از عزم دو کشور برای کنترل و مهار منازعات و مسائل و تنظیم روابط نشان دارد. از سال ٢٠١٤ تاکنون، با قطعیت میتوان گفت که روابط مسکو و واشنگتن از کنترل خارج شدهبود و بین ١٠ تا ١٢ موضوع منازعه دوجانبه، تمامی گفتوگوها، تعاملات و مذاکرات معلق شدهبود. نشست هلسینکی، نمایشی از اراده برای احیای
گفتگوها میان روسیه و واشنگتن بود و نفس ازسرگیری دیالوگها در مسائل مورد اختلاف میتواند باعث کاهش تنش و هرج و مرج شود.
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «پشت پرده ناآرامیهای عراق» چنین نوشته است: در داخل عراق، شهروندان، جریان صدر را متهم کرده اند به این که مطالبات واقعی مردم را به حاشیه رانده است. در حالی که مقر همه احزاب سیاسی اسلامی در جنوب مورد حمله قرار گرفته است، تنها مراکز جریان صدر هستند که تاکنون در امان مانده اند. همین موضوع باعث تردید مردم در نقش داشتن صدریها در کشیده شدن اعتراضات به سمت خشونت شده است. همچنان که برخی سیاستمداران عراقی معتقدند نزدیکی اخیر دولت قانون، فتح و نصر باعث به هم خوردن محاسبات صدر و نارضایتی وی شده است.
افزون بر این، تظاهرات امسال عراق به شکل ویژه و حساب شدهای از سوی شبکههای ماهوارهای پر مخاطب العربیه عربستان و اسکای نیوز امارات پوشش داده میشود که نشان میدهد این دو کشور روی اعتراضات مردمی عراق حساب ویژهای باز کردهاند و در این بین به نظر میرسد پیروزی مقتدی صدر در انتخابات پارلمانی، سعودیها را بیشتر در این فکر غوطهور ساخته که میتوانند بر افکار عمومی عراق آن گونه که میخواهند، تاثیر بگذارند. درهر صورت برایند اعتراضات گسترده امسال را باید کاهش مشروعیت نظام سیاسی حاکم بر عراق و احزاب سیاسی آن و افزایش بیش از پیش بی اعتمادی مردم به آن دانست. اعتراضاتی که وقتی بدون رهبری و ساختار مشخص و حتی بدون وجود یک اپوزیسیون داخلی قدرتمند انجام شود، میتواند به راهبری آن توسط عوامل و جریانهای مخرب بینجامد و آن را از مسیر اصلی اصلاحات خارج کند و حتی تراکم آن، قطاربه اصطلاح بهار عربی را دوباره به حرکت وادار کند.
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «چگونه میشود اعتماد را به سیاستگذار برگرداند؟» منتشر و در آن چنین آمده است: سیاستگذاری در شرایط فعلی که اعتماد مردم به حداقل رسیده از هر زمان دیگری باید منطقیتر و عاقلانهتر باشد. در حال حاضر سیاستگذاری توأم با اشتباهاتی بوده است که در نتیجه آنها اعتبار دولت زیر سؤال رفته است. باید باور کنیم که سوء مدیریت و سیاستگذاری نادرست، از خشکسالی، تحریم، کسری بودجه و هر ابرچالش اقتصادی بدتر و خطرناکتر است. چون با مدیریت صحیح و سیاستگذاری درست بر همه ابرچالشها غلبه میکنیم، اما اگر به درستی سیاستگذاری نکنیم، آنوقت هر مشکلی تبدیل به مسأله امنیت ملی میشود.
گام نخست برای بازسازی ساختار درهم ریخته اعتماد عمومی، نوسازی فکر و تغییر انگارههای ذهنی و پارادایم کشورداری و ارتقای کیفیت سیاستگذاری است. تفکر حاکم بر سیاستگذاری در کشور ما کهنه و قدیمی و از همه مهمتر، نابود کننده اعتماد است. باید پذیرفت که سطح هوش و ذکاوت عمومی جهش یافته و متناسب با آن، کیفیت سیاستگذاری نیز باید ارتقا پیدا کند. ایران گرفتار چند
ابرچالش کمرشکن است که هیچ کدام از آنها بدون همراهی مردم به سرانجام نمیرسد. اگر ریل حکمرانی و کیفیت سیاستگذاری را ارتقا ندهیم و در نتیجه این اصلاحات اساسی، اعتماد را به مردم بازنگردانیم، آینده خوبی در انتظارمان نخواهد بود. باید بدانیم که گذار از شرایط موجود نیاز به طرح صادقانه مسائل و مشکلات کشور با مردم دارد. رئیس جمهور
روحانی با پشتوانه رأی مردمی و اعتمادی که در دو مقطع به او شده، میتواند همه جریانهای مرجع را همگرا و همسو کند.
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است: چرا دولت برای حل مشکلات ناهمگرایی ارکان اصلیاش اقدامی نمیکند؟ این پرسشی است که ماههاست مطرح شده و پاسخی نمیگیرد. یک وزیر با افشای دریافتکنندگان ارز، بازار را آرام میکند و وزیر دوم این اقدام را بهطور نسبی به تمسخر میگیرد؛ معاون اول از سیاستهای کنترل بازار سرمایه میگوید و رییس بانک مرکزی اعلام بیاختیاری میکند؛ وزیر با حل مشکلات صنفی مخالف است و آن را باجگیری میداند و وزیری در همان عرصه، در حال مذاکره و توافق است و... اینها مواردی معدود و رسانهای شده از تفاوت در راهبردها و اقدامات مردان اقتصادی دولت است و میتوان به آن فهرست بلندبالایی را افزود. رییسجمهوری هم اوایل این ماه گفته بود که هرکس نمیتواند مرد شرایط جدید باشد، برود اما وقتی کسی نمیرود چرا آقای رییسجمهوری دست به اقدام نمیزند؟ صبر کردهاند که دوره پنج ساله رییس بانک مرکزی تمام شود یا فلان فراکسیون مجلس، وزیر را به استیضاح بکشاند؟ این صبر و تأمل چه علتی دارد آنهم وقتی بر همگان و از جمله شخص رییس دولت آشکار شده که در میانه میدان سخت جنگ اقتصادی قرار گرفته و شرایط خطیری پیش روی کشور است. آقایان! تصمیم بگیرید و کشور را اداره کنید، مردم منتظر گامهای سریع، واضح و قاطع شما هستند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.