اگر دشمن چشمانم را از حدقه دربیاورد و سرم را از تن جدا سازد، نمیتواند ایمان به هدف مرا بگیرد
اگر دشمن در اوج درد از حدقه درآورد چشم هایم را و دست هایم را در تنگه چزابه قطع کند و پاهایم را در خونین شهر ببرد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبار گلوله خود قرار دهد و سرم را در شلمچه از تن جدا سازد اما یک چیز را نتوانسته بگیرد و آن ایمان به هدفم است که عشق به الله و عشق حسین و رهبر و اسلام است.
بخشهایی از وصیتنامه شهید پورزرگری به شرح زیر است.
بار الها این ناتوان دوست دارد چشم هایش را و تحمل از دست دادن آن را برای یک لحظه ندارد... اگر دشمن در اوج درد از حدقه دراورد چشم هایم را و دست هایم را در تنگه چزابه قطع کند و پاهایم را در خونین شهر ببرد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبار گلوله خود قرار دهد و سرم را در شلمچه از تن جدا سازد؛ اگر چه چشم هایم و دست و پایم و سر و سینه ام را از من گرفته اند، اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان هدفم است که عشق به الله و عشق حسین و رهبر و اسلام است.
سخنی با بردارم؛ محمدرضا جان انشالله بتوانی در راه قرآن گامهای بیشتری برداری و در ضمن به معنای قرآن که اصل آن است بتوانی توجه داشته باشید. نباشد جوری که فقط خواننده قرآن باشی که علی (ع) بسیار بسیار قاریانی را که قرآن را میخواندند و عمل نداشتند و در راه غیر خدا و قرآن صوت خویش را صرف میکردند، لعنت کرده است.
برادر بر سر قبرم سوره الرحمن را تو قرائت نما شاید از فضیلت آن فیضی شامل من شود و اگر خدا خواست و به مکه رفتی مرا در حرم مطهر حضرت رسول (ص) بسیار بسیار صدا کن و مرا بخوان و به یاد من باش.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *