صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد»؛ روایتی از زندگی اولین فرماندار زن در استان گلستان

۱۹ تير ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۰:۰۰
کد خبر: ۴۳۵۱۰۲۵
کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد» زندگی‌نامه بانوی شهیده، مرجان نازقلیچی، اولین فرماندار زن استان گلستان است.

خبرگزاری میزان - کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد»روایتی از شهید «مرجان نازقلیچی» متولد ۱۳۵۳ وفارغ التحصیل کارشناسی در دو رشته علوم تربیتی و حقوق قضایی بود. این کتاب در انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

بانویی که به فرهنگ ترکمن حساس بود و در همه مراسم‌ها با لباس سنتی خود حاضر می‌شد. بانویی چندبعدی که فعالیت‌هایش تنها متعلق به یک زمان و مکان نبود.

اولین فرماندار زن استان گلستان

او سومین فرماندار زن کشور و اولین فرماندار زن استان گلستان بود. او که از سال ۱۳۹۰ به‌عنوان معینه بعثه مقام معظم رهبری هرساله در حج حضور می‌یافت، در دوم مهرماه سال۱۳۹۴ و در فاجعه غم‌انگیز منا به شهادت رسید.

کتاب«کعبه بوی بهشت می‌دهد»به قلم اعظم السادات حسینی  وبه همت انتشارات روایت فتح در سال۱۳۹۷به چاپ رسیده است. این بار در یک کتاب خاطرات یک مرد از همسر شهیده‌اش را بخوانید. شهیده‌ای اهل تسنن، عاشق وحدت مسلمانان و یک مدیر نمونه.

کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد» در ۵ فصل و توسط ۵ راوی بیان شده است.

بخش‌هایی از کتاب:

هر دفعه مکه می رفت، توی دلم یک جوری می شد، انگار می خواهد برود و برنگردد. اما این بار نمی دانم چرا نسبت به دفعه های قبل خیالم راحت تر بود. با این حال، این بار هم خیلی بهش اصرار کردم و گفتم: «نرو مرجان. قبلاً دو بار رفتی، دیگه نرو. تو الان فرماندار شدی و موقعیت شغلیت ممکنه با مرخصی طولانی به خطر بیفته.

اگر یه اتفاقی توی شهر بیفته چی؟» اما او گوشش به حرف کسی بدهکار نبود. در جوابم گفت: «نه، مکه برای من از فرمانداری مهم تره. وقتی می تونم برم مکه، نمی تونم ازش بگذرم.» پشت بندش هم گفت: «تو مکه نرفتی و نمی دونی من چی می گم … این دفعه می خوام همۀ اعمال رو تمام و کمال انجام بدم.

می خوام برم کوه احد. دیگه وقت خودم رو نمی خوام برای خرید تلف کنم. می خوام وقتم رو فقط برای اعمال بذارم.» همین کار را هم کرده بود و این بار فقط برای ما خواهرها هر کدام انگشتر نقرۀ فیروزه و برای خواهر شوهرش، آیتکین که عروسی اش بود، گردن بند طلایی به عنوان کادو گرفته بود. این ها داخل ساکش بود که هم سفرهایش برایمان آوردند.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *