داستان زندگی یک شهید در کتاب راز یک عبور/لحظه به لحظه با خاطرات دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ؛ کتاب "راز یک عبور" مشتمل بر زندگینامه شهید "جعفر محمدی" به قلم "مریم بذرافشان" توسط انتشارات سوره مهر به چاپ و انتشار رسیده است.
"راز یک عبور" در بیست و شش فصل تدوین شده است که داستان از روزهای تحصیل آن شهید جعفر محمدی شروع میشود و با شهادت آن شهید بزرگوار پایان مییابد.
در بخشی از خلاصه این کتاب که در پشت جلد نوشته شده آمده است: آستین لباسش را بالا زد و احمد هم کنار شیر آب نشست. چند گلوله توپ کنار قرارگاه به زمین خورد. جعفر مشت آب به صورتش پاشید. صدای زوزه توپ آمد. از آرنج تا نوک انگشتان دستش را هم شست.
دستش بالا رفت تا مسح سر را بکشد گلوله کنار منبع آب فرود آمد. هنوز انگشتانش به رستنگاه موهایش نرسیده بود که ترکش بزرگی به سرش اصابت کرد. به زمین افتاد. فرصت نداشت تا ببیند احمد با یک پای قطع شده چه طور بالای سرش ایستاد نشست و بعد خم شد. دست به سر جعفر کشید.
فرصت نداشت تا فریاد یا حسین احمد را بشنود. صدای برخورد ترکش گلولهای که از گرد راه رسید، به تن احمد فرو رفت. اما احمد فرصت داشت لبخند بزند... به که؟ معلوم نبود... خیلی زود بیهوش شد.
"جعفر محمدی" در اول آذر ۱۳۳۷ در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای میشن از توابع شهرستان ملایر متولد شد.
پس از تحصیلات ابتدایی، با خانواده به تهران مهاجرت کرد و تحصیلاتش را در تهران ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم شد. در سال ۱۳۵۶ به همراه خانوادهاش به شهرستان کرج آمد و در همان سال به خدمت سربازی در سپاه ترویج دانش همدان اعزام شد.
در نیمه دوم ۱۳۵۹ مسئول آموزش نظامی بسیج بود و در اردیبهشت ۱۳۶۰ به شهر گیلانغرب در کرمانشاه اعزام شد و به مدت چهار ماه فرماندهی نیروهای کرج را در جبهه "تپه کرجیها" برعهده داشت.
در عملیات والفجر مقدماتی، فرماندهی گردان یاسر از تیپ سلمان فارسی لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) را بر عهده داشت. در این عملیات نیز از ناحیه شکم به سختی مجروح شد.
در عملیاتها چند بار به درجه رفیع جانبازی نائل شد، با این حال هرگز جبهه را ترک نکرد و سرانجام حین عملیات کربلای ۸ در ۲۴ فروردین ۱۳۶۶، در قرارگاه تاکتیکی سردار شهید کلهر (در منطقه پنج ضلعی شلمچه) در حال وضو گرفتن بود که با فرود چند گلوله توپ، ترکشی به سرش اصابت کرد و همچون مولایش حضرت علی بن ابیطالب (ع) با فرق شکافته و خونین به دیدار حق شتافت.