صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

ضربه کاری مقاومت به صهیونیست‌ها/ گمشده‌ای فربه‌تر از ارز و سکه/ پیام‌های سفر روحانی به اروپا

۱۲ تير ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۷:۲۵
کد خبر: ۴۳۳۱۵۵
آمریکا در پی ایجاد دالانی در امتداد مرز‌های عراق، سوریه، اردن و رژیم صهیونیستی است تا خط حائلی برای جابجایی نیرو‌های خود در منطقه داشته باشد، اما پیشروی ارتش سوریه، به‌زودی خطوط ارتباطی این کریدور را قطع خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «ضربه کاری مقاومت به صهیونیست‌ها» منتشر شده و در آن چنین آمده است:گروه دیده‌بان حقوق بشر سوریه - وابسته به مخالفان دولت این کشور- به‌تازگی اعلام کرده که بیش از ۱۲۰ هزار نفر از زمان آغاز حمله نیرو‌های دولتی برای تصرف مناطق تحت کنترل مخالفان در استان درعا آواره شده‌اند و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز اظهار فضل کرده است که چنین رویدادی به معنای یک «فاجعه» برای غیرنظامیان خواهد بود! اسرائیل و اردن هم اعلام کرده‌اند که آوارگان را به داخل مرزهایشان راه نمی‌دهند.
 

ادعای وقوع فاجعه انسانی پیش‌ازاین در غوطه شرقی، حلب و دیگر مناطقی که تروریست‌ها در آستانه شکست قرار داشتند تکرار شده بود و این بار هم همان قصه در حال تکرار است؛ درحالی‌که اگر ارتش سوریه می‌خواست خشک و‌تر را باهم بسوزاند، شاید در سال‌های اول جنگ می‌توانست همه مناطق تصرف‌شده را از لوث وجود تکفیری‌ها آزاد کند. نکته پایانی اینکه آمریکا در پی ایجاد دالانی در امتداد مرز‌های عراق، سوریه، اردن و رژیم صهیونیستی است تا خط حائلی برای جابجایی نیرو‌های خود در منطقه داشته باشد، اما پیشروی ارتش سوریه، به‌زودی خطوط ارتباطی این کریدور را قطع خواهد کرد که این اتفاق یکی از دلایل حساسیت شدید آمریکا به تحولات سوریه به شمار می‌آید؛ و بالاخره اینکه اذعان «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا به این واقعیت که «رئیس‌جمهور سوریه در جریان جنگ هفت‌ساله سوریه بسیار موفق عمل کرده، اما ازنقطه‌نظر آمریکا، ایران بزرگ‌ترین تهدید در سوریه به شمار می‌رود و ما باید روی این موضوع تمرکز کنیم»، ثابت می‌کند که حضور ایران در سوریه، به‌موقع و در وقت مقتضی صورت گرفته و بزرگ‌ترین تهدید ازنظر آن‌ها، نقش برجسته جمهوری اسلامی در ناامن سازی سرزمین‌های اشغالی است، چراکه محصور شدن صهیونیست‌ها در فشار گازانبری فلسطین و سوریه، فقط از طریق معاضدت جمهوری اسلامی ممکن خواهد شد.
یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «جمهوری اسلامی همان «مردم ایران» است» منتشر شده و در آن آمده است:آمریکا در حال عملیات روانی روی موضوع صادرات نفت و فعالیت شبکه بانکی ایران است و هدف آن از این عملیات روانی، مرتبط کردن این موضوع با همه چرخه زندگی مردم است و حال آنکه اگر رقم تولید ناخالص داخلی ایران را در کنار رقم ارز ناشی از فروش کالای ایرانی قرار دهیم، درمی‌یابیم که بخش نسبتا کمی از اقتصاد ایران در چرخه بانک‌های بزرگ جهانی شکل گرفته است. مشکل اقتصادی ایران اگرچه مهم است، اما به هیچ‌وجه یک کلاف سردرگم نیست دنیا نیز در این خصوص ده‌ها مورد تجربه دارد. تاثیر رشد بی‌رویه نقدینگی بر اقتصاد و راه‌های مهار آن برای دنیا شناخته شده و تجربه شده است و این می‌تواند از سوی مسئولین ایرانی نیز مورد استفاده قرار گیرد به شرط آنکه بعضی نگویند آمریکا اجازه نمی‌دهد از تجربه موفق دیگران استفاده کنیم.
 

نکته آخر این است که آن کلافی که آمریکا آن را سردرگم می‌داند، شرایط اقتصاد ایران نیست چه اینکه خود غربی‌ها همین الان هم هنوز از آثار بحران اقتصادی سال‌های ۲۰۰۳ به این طرف خارج نشده‌اند. آن کلاف سردرگم ایران برای آمریکا، «نفوذ عمیق منطقه‌ای» ایران است که از نظر آمریکا راه‌حلی ندارد و از این روست که در همه آنچه در درون مرز‌های جمهوری اسلامی، کام مردم را تلخ می‌کند، نشانی از این موضوع دیده می‌شود. ارز کشور را سیستم بانکی ایران با ناکارآمدی به عده‌ای سوداگر خاص داده است، اما آشوبگران در شعار‌های خود، نفوذ منطقه‌ای ایران را نشانه می‌روند.
 
در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:احزاب راست افراطی امروز بزرگ‌ترین مصداق گسترش ناسیونالیسم در اروپا تلقی می‌شوند؛ این احزاب با رویکرد پوپولیستی و با تاکید بر دموکراسی مستقیم (مانند رفراندوم) با نخبگان جریان حاکم مخالفت ورزیده و آن‌ها را فاسد و خائن می‌دانند و خواهان اصلاح ساختار سیاسی هستند. از سوی دیگر جایگاه ضدساختاری آن‌ها شرایطی را فراهم کرده که از کاهش اعتماد به احزاب اصلی بهره می‌برند و بخشی از آرای خود را از پدیده رای اعتراضی به‌دست می‌آورند، به‌طوری که تعدادی از رای‌دهندگان نه به عنوان حامی راست افراطی، بلکه صرفاً برای نه گفتن به احزاب چپ و راست سنتی به این جریان رای می‌دهند. این احزاب همچنین مخالف سرسخت اتحادیه اروپایی به شمار می‌روند و آن را از بین برنده هویت ملی و استقلال خود دانسته و خواهان خروج کشور خود از این اتحادیه و برگزاری رفراندومی مشابه آنچه در بریتانیا به بریگزیت انجامید، هستند.
 

در نهایت نباید از یاد برد که این رشد ملی‌گرایی در اروپا را نباید لزوما بازگشت فاشیسم دهه ۱۹۳۰ دانست. اگرچه رسانه‌ها بویژه چپ‌ها آن‌ها را فاشیست یا نئونازی خطاب می‌کنند و حتی ممکن است بین حامیان آن‌ها تعدادی فاشیست به معنای واقعی هم وجود داشته باشد، اما بدنه و اساس این جریان مبتنی بر ملی‌گرایی است که در بستر ورود بی‌رویه مهاجران باعث ایجاد هراسی هرچند غیرواقعی نسبت به از بین رفتن ارزش‌ها و فرهنگ مسیحی اروپایی شده است. از سویی هم بی‌اعتمادی به احزاب جریان اصلی و رشد پوپولیسم که مردم را در مقابل نخبگان فاسد ترسیم می‌کند، باعث گسترش این جریان در اروپا شده است و به نظر می‌رسد هواداران جهانی شدن و لیبرالیسم در مقابل بازندگان جهانی‌شدن و ملی‌گرایان در همه سطوح مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند. حال اتحادیه اروپایی که به عنوان بزرگ‌ترین بلوک اقتصادی جهان، روزگاری نماد صلح، وحدت، همگرایی و از میان رفتن مرز‌ها تلقی می‌شد، با چالشی عمده روبه‌رو است که ادامه حیات این جغرافیا را دچار مشکل کرده است.
 
روزنامه شرق نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته است:هنگامی که نقد و انتقاد به صورت علمی و منطقی صورت نمی‌گیرد و با صراحت کامل به ملکوک‌کردن، حذف، ایجاد شکاف در یکچارچگی نظام تصمیم‌گیری و تحریک مردم علیه دولت پرداخته می‌شود، نوعی نافرمانی مدنی آن‌هم علیه سطح مدیریت کشور صورت گرفته است. جمهوری اسلامی از بدو پیروزی انقلاب اقدامات بسیاری را در راستای ارتقای سطح زندگی مردم انجام داده و به‌طور متوسط از بسیاری از کشور‌ها پیش افتاده است؛ اما این امکانات نه از طریق بالابردن تولید ناخالص ملی، بلکه از طریق مصرف امکانات طبیعی و خداداد کشور فراهم شده است و، چون به‌هرحال این ثروت‌ها محدود و جایگزین‌نشدنی هستند، بیش از این نمی‌توان امکانات کشور را مصروف کرد.
 
 
طبعا ایجاد رفاه بیشتر و حل مسائل اقتصادی، نه از این دولت و نه از هر دولت دیگر با هر گرایش و اندیشه‌ای ممکن نخواهد بود. بهتر است مسئولان فارغ از اندیشه‌های خیال‌پردازانه و وعده‌های بی‌سرانجام، بسیار صریح موضوع آینده کشور را مطرح کنند، مطالبات را تجریه و تحلیل کنند و حقیقت توانایی‌نداشتن در ارتقای وضع معیشتی مردم (و نه محرومان) را به آنان بگویند و رفتار مدنی در قبال این حقایق را از مردم بخواهند. بی‌گمان مردم دارای چنین شعور و فهمی هستند و آنقدر کشور خود را دوست دارند (نمونه آن احساسات اخیر مردم برای تیم ملی فوتبال در جام جهانی) که در صورت وجود رفتار صادقانه، گفتار حقیقت‌یاب و آینده‌نگری ملی، هم مطالبات خود را معقول می‌کنند و هم رفتار مدنی بسیار مناسبی بروز می‌دهند؛ هرچند بیگانگان دانسته یا ندانسته، حتی در لباس خیرخواهان، دمادم به طبل نارضایتی مردم از آنچه در ایران می‌گذرد، خواهند کوبید.
 
یادداشت امروز روزنامه اعتماد نیز به تغییر آب و هوای جهان  اشاره کرده است و نوشته:مسوولان کشور‌های جهان تاکید کردند که آب و هوا تغییر کرده و ما نمی‌توانیم آن را به شرایط گذشته بازگردانیم؛ بلکه کشور‌های جهان باید خودشان را با تغییرات اقلیمی تطبیق دهند. اما در ارتباط با اینکه علل این تغییرات چیست و کشور‌های جهان چه سهمی دارند نظر‌های مختلفی مطرح می‌شود. افزایش فعالیت‌های صنعتی، افزایش جمعیت، افزایش شتابان استفاده از خودرو‌ها و ده‌ها عامل دیگر موجب شده کره زمین گرم‌تر شود.
 
 
کشور‌های صنعتی در بروز این اتفاق بیشترین سهم را داشته‌اند، اما اکنون پیامد‌های تغییر اقلیم متوجه همه کشور‌های جهان است و از همین رو تلاش می‌شود تا کشور‌ها متناسب با سهم‌شان در کنترل عوامل تشدید‌کننده تغییرات اقلیمی بکوشند. در نتیجه ما هم در ایران باید مساله تغییرات اقلیمی را جدی بگیریم. امروزه با شرایطی سخت روبه رو شده‌ایم که از سال‌های پیش برایش تدبیری نیندیشیده بودیم. در طراحی برنامه‌های توسعه کشور و مدیریت منابع آب باید به مساله تغییرات اقلیم هم توجه کنیم. در کشوری مانند ایران دوره‌های خشکسالی بیشتر شده است بنابراین باید برایش تدبیر کنیم و مثلا در مورد مشکلاتی مانند کمبود آب راه‌حل‌های علمی و عقلانی در پیش بگیریم. الگو‌های مصرف باید مبتنی با شرایط جدید باشد. اگر مساله تغییرات اقلیم را جدی نگیریم و صرفا به خارجی‌ها نسبت دهیم این رویکرد اشتباه است. گرم شدن کره زمین، کم‌آبی و تغییر شکل نزولات آسمانی قابل کتمان نیستند. البته همه مراکز و مسوولان آزادند که دیدگاه‌های‌شان را طرح کنند و دلایل‌شان را بگویند. این در همه جای جهان هم مرسوم است و ما هم نباید به دنبال حبس دیدگاه‌های دیگران باشیم. آنچه مهم است اینکه تصمیم‌سازی‌ها در کشور مبتنی بر احساسات نباشد و مبنای تصمیم‌گیری در کشور باید مبتنی بر دیدگاهی باشد که از قوت علمی بیشتری برخوردار باشد.
 
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «گمشده‌ای فربه‌تر از ارز و سکه» چنین نوشته است:شادی برای زندگی مثل غذا برای زنده ماندن است می‌توان کمتر خورد، اما نمی‌توان حذفش کرد. ما تجربه هشت سال جنگ را در این کشور داشته ایم. مگر دراین سال‌ها مردم شادی را تعطیل کرده بودند. جهان هم تجربه دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته، اما در خلال این جنگ‌های خانمان سوز و در قلب اروپای بحران زده صحنه‌های بسیاری از شادی مردم در کنار جنگ ثبت شده است. اصلا چراراه دور برویم شوخی‌های رزمندگان خودمان و خاطرات این شوخی‌ها و خنده‌ها هم به عنوان بخشی از فرهنگ دفاع مقدس برای ما به یادگار مانده است.
 

آیا نباید در بودجه‌های کشور، ردیف ثابت تولید برنامه‌های طنز و نشاط آور تعریف شود؟ چه منعی میان دین و ارزش‌ها با خندیدن و خنداندن وجود دارد که برخی از ما با «شاد» بودن مخالفیم؟ در حالی که در دین مان به آن تاکید هم شده است. چرا مدیریت شهری در ایجاد فضا‌های پرنشاط دریغ می‌کند؟ آیا ورود شهرداری‌ها به برنامه ریزی برای شادابی شهروندان به اندازه ساختن پل و آسفالت اهمیت ندارد؟ گاه فکر می‌کنم شاید این نیاز در شرایط فعلی از تب وتاب پایان ناپذیر ارز و سکه ونفت برای جامعه مهم‌تر باشد. گاهی به این نتیجه می‌رسم دلیل این که مسئولان و برنامه ریزان ما نمی‌توانند در «شاد بودن» جامعه قدم بردارند، جز «بلد نبودن» نیست. چون آن‌ها هم در همین جامعه رشد و نمو یافته اند و لذا طبیعی است که با چنین موضوعاتی بیگانه باشند. دین اسلام و هیچ دین و آیین دیگری با «شاد بودن» مخالف نیست؛ پس مشکل کجاست؟
 
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «پیام‌های سفر روحانی به اروپا» منتشر و در آن چنین آمده است:تلاش برای حفظ برجام در حالی است که به نظر می‌رسد بتدریج، شکاف میان امریکا و اروپا ابعاد جدیدتری به خود می‌گیرد و برجام فقط صحنه متجلی شدن این شکاف است. در جنگ تعرفه‌ها و جنگ تجاری میان اتحادیه اروپا و امریکا و نیز نادیده گرفتن همه حقوق بین‌الملل و نهاد‌های بین‌المللی که از جنگ جهانی دوم دستاورد خوب بشری برای حفظ ثبات و امنیت جهانی است و امریکایی‌ها درصدد نابود کردن آن‌ها هستند، طبیعی است که اروپا چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ سیاسی و امنیتی از نرم‌های حقوق بین‌الملل دفاع کند. اینکه اتحادیه اروپا امروز اعلام می‌کند که در شرایط ایجاد و تشکیل ارتش واحد اروپایی است، در واقع به این دلیل است که احساس می‌کند باید امنیت خود را مستقلاً به دست بگیرد. معتقدم این شرایط باعث می‌شود که اروپایی‌ها در بحث برجام محکم‌تر از قبل بایستند و برای حل مشکلات خودشان پرچم این توافق را بالاتر نگه دارند، زیرا منافع حاصل از برجام اگر برای جمهوری اسلامی ایران تجاری است، برای اروپا منافع تجاری امنیتی و حیثیتی است.
 

در چنین شرایطی سوئیس و اتریش دو مقصد اروپایی رئیس جمهوری است که همواره روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری خوبی با جمهوری اسلامی داشته‌اند. همکاری‌های خوبی در زمینه صنایع زیرساختی، صنایع دارویی، ریلی و از همه مهم‌تر سرمایه‌گذاری مالی بین ایران و این کشور‌ها بوده است؛ لذا این انتظار می‌رود که این دو کشور اروپایی با حل کردن مشکلات بانکی و بیمه‌ای به توسعه مناسبات پروژه‌هایی که از گذشته در کشورمان شروع کرده‌اند، کمک‌رسان باشند و با از بین رفتن موانع شاهد گسترش روابط این دو کشور با جمهوری اسلامی ایران باشیم.
 
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:چرا برخی حامیان دولت اصرار به استعفای رییس‌جمهوری دارند؟ آقای سیدحسین موسویان از جمله آنهاست که در مذاکرات مهم حسن روحانی در سعد‌آباد و پاریس و‌... همراه او بوده است. چنین فردی که در طول این پنج سال هم سعی کرده حامی معنوی و سیاسی دولت تدبیر و امید باشد، چرا اکنون به استعفای رفیق قدیمی‌اش توصیه می‌کند؟ واقعیت این است که برخی از این افراد ادامه کار دولت را پایانی برای تفکر و اندیشه و عمل سیاسی او می‌بینند. از نظر این افراد، نظام سیاسی ایران مخالف مذاکره منطقه‌ای و موشکی با آمریکاست و چنین تصمیمی به معنای اداره کشور با روش‌های مقاومتی است. طبیعتاً از این دیدگاه، دولت توانایی اداره امور در چنین شرایطی را ندارد، چراکه بدون همکاری با نظام بین‌الملل نمی‌تواند اقتصاد و معیشت کشور را مدیریت کند. طبیعی است که «حسن روحانی» در شرایط مبارزه با آمریکا، بدبینی به اروپا و نزدیکی به چین و روسیه از «روحانی» مورد نظر سیاستمدارانی نظیر موسویان فاصله می‌گیرد. از نظر آنان، سخنرانی اخیر حسن روحانی نشانه‌ای در جهت تغییر رویکرد او توصیف می‌شود. پس برخی حامیان دولت تلاش می‌کنند به روحانی بگویند که شخصیت سیاسی خود را در این معرکه قمار نکند و برند خود را نزد اهالی سیاست داخلی، مردم، نخبگان و سطح بین‌الملل تغییر ندهد. این یک مشورت جدی از جانب برخی دوستان نزدیک روحانی است؛ این چنین است داستان آقای روحانی و دوستان سابق‌اش. توصیه‌اش می‌کنند به استعفا درحالی‌که خود او فعلاً کناره‌گیری از قدرت را درست‌ترین تصمیم نمی‌داند. چه بسا که گمان می‌کند چرخش روزگار او را یاری خواهد کرد.
 
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *