صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

این پذیرفته نیست که ما جهتی را انتخاب کنیم که نقطه مقابلِ جهت امیرالمؤمنین باشد/ پذیرفته نیست که مأمور عالی‌رتبه نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیه کاسبی‌ها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند/ مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد

۱۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۱:۰۱
کد خبر: ۴۲۴۳۰۶
دسته بندی‌: سیاست ، گزارش و تحلیل
پذیرفته نیست که مأمور عالی‌رتبه نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیه کاسبی‌ها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسؤولیت‌های والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای اداره دنیای خود به دنبال آن برود. مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومت‌های طاغوتی بسنجد.

به گزارش گروه سیاسی ، به نقل از KHAMENEI.IR، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۸۰ در خطبه‌های نماز جمعه ۲۱ رمضان، بیانات مهمی را ایراد فرمودند.

مشروح بیانات مقام معظم رهبری در این خطبه‌ها به شرح زیر است:

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ العالمین. نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، سیّما بقیّةاللَّه فی الأرضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال اللَّه تعالی فی محکم کتابه: «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه واللَّه رؤوف بالعباد».(۱)

امروز، روز شهادت امیرالمؤمنین و روز یادآوری عظمت مقام آن پیشوای پرهیزگاران و متّقین است. در ابتدا، هم خودم و هم همه شما شنوندگان و نمازگزاران عزیز را به رعایت تقوا دعوت میکنم. اگر میخواهیم امیرالمؤمنین امام ما باشد، باید مؤمن و متّقی باشیم. او امام‌المتّقین و امیرالمؤمنین است.

آنچه درباره آن بزرگوار هرگز فراموش نشدنی است، عبارت است از برجستگیهای عملی و رفتاریای که در حکومت کوتاه امیرالمؤمنین در آن قلمرو وسیع اسلامی ظاهر شد و در تاریخ ماند. مقامات معنوی و خصوصیات رفتارىِ شخصىِ بی‌نظیر آن بزرگوار به جای خود - که اگر به کتابها مراجعه کنید، فصول زیادی را در بیان برجستگیهای امیرالمؤمنین خواهید دید؛ علم او، تقوای او، شجاعت او، سبقت او به اسلام، زهد او و امثال اینها، که واقعاً از حد شمارش معمولی بالاتر است و همه اینها هم عظیم و شگفت‌آور است و هر کدام مثل خورشید تابناکی میدرخشد - اما به گمان من آنچه از همه بالاتر است، سیره آن بزرگوار در حکومت است. جای امتحانِ اساسی این‌جاست. قدرت در قبضه اختیار امیرالمؤمنین باشد؛ آن هم در آن رقعه عظیم حکومت. این رفتارِ به‌شدّت بی‌نظیر و شگفت‌آور، باید الگوی ما باشد. این‌که همه کسانی که امیرالمؤمنین را در حدّ این رفتار حکومتی میشناسند، از کوتاهی دوران حکومت آن بزرگوار تأسّف میخورند، به خاطر این است که اگر این روش در سالهای متمادی ادامه پیدا میکرد، شاید مسیر تاریخِ عالم عوض میشد. اگر این الگو ادامه پیدا میکرد و چند سالی در اختیار مردم قرار میگرفت، شاید سرنوشت بشریّت عوض میشد و این قدرتهای متّکی بر فساد و پول و شهوت و زورگویی و بی‌انصافی - که در طول تاریخ در دنیا مشاهده شده و سرنوشت بشر را به تاریکی و سیاهی رقم زده‌اند - به وجود نمیآمدند. در حال حاضر این الگو در مقابل ماست. آنچه که بیش از همه مورد توجّه و نظرم هست، این است که ما امروز در نظام جمهوری اسلامی باید خود را به این الگو نزدیک کنیم. اگر این‌گونه شد، جامعه ایرانی ما و براثر آن، سرتاسر دنیای اسلام و همه بشریّت، از حکومت ما منتفع خواهد شد. باید همه سعی و تلاش ما این باشد که خود را به آن الگوها نزدیک کنیم.

حکومت امیرالمؤمنین در زمینه اقامه عدل، حمایت از مظلوم، مواجهه با ظالم و طرفداری از حق در همه شرایط، الگویی است که باید از آن تبعیّت شود. این کهنگی بردار هم نیست و در همه شرایط گوناگون علمی و اجتماعی دنیا، میتواند برای خوشبختی و سعادت انسانها الگو باشد. ما نمیخواهیم از روش اداری آن دوره تقلید کنیم و بگوییم اینها مشمول تحوّل زمانی است و مثلاً روزبه‌روز روشهای نویی می‌آید. ما میخواهیم از جهتگیرىِ آن حکومت که تا ابد زنده است، تبعیّت کنیم. دفاع از مظلوم، همیشه یک نقطه درخشان است. کنار نیامدن با ظالم، رشوه نپذیرفتن از زورمند و زرمند و پا فشردن بر حقیقت، ارزشهایی است که هیچ وقت در دنیا کهنه نمیشود. در شرایط و اوضاع و احوال گوناگون، این خصوصیات همیشه باارزش است. ما اینها را باید دنبال کنیم؛ اصول اینهاست. این‌که میگوییم حکومت اصولگرا، یعنی پیرو و پایبند به چنین ارزشهای ماندگاری که هرگز کهنگیپذیر نیست. اتّفاقاً زورگوها و قلدرهای دنیا از همین پایبندی ناراحتند. آنها هم از همین خشمگین میشوند که چرا حکومت اسلامی در ایران طرفدار مظلومان فلسطین یا طرفدار ملت افغانستان است یا با فلان دولت قلدر و ظالم در دنیا سازش نمیکند. این که شما میبینید بنیادگرایی و اصولگرایی مثل یک دشنام، در دست و دهان دشمنان این ملت میچرخد، به خاطر همین است. این اصول، همان چیزهایی است که قلدرها و زورگوهای دنیا از آن متضرّر میشوند و با آن مخالفند. آن روز با امیرالمؤمنین هم بر سر همین چیزها جنگیدند. تلاش ما به عنوان حکومت باید این باشد.

البته ممکن است کسی بپرسد چرا اینها را با مردم در میان میگذارید؛ بروید بخشنامه کنید تا مسؤولان حکومت رفتارشان را این‌گونه کنند؛ یا بروید مسؤولان را نصیحت کنید. اوّلاً همه یا اغلب این چیزها بخشنامه‌ای و دستوری نیست. اینها مسائلی است که با ایمان و باور و دلبسته بودن به یک حقیقت و با عزم و اراده پولادینِ ناشی از ایمان تحقّق‌پذیر است. البته آن چیزهایی که بخشنامه‌ای است، بخشنامه میکنیم؛ آن چیزهایی که دستوری است، به مسؤولان دستور هم میدهیم؛ اما دستور و بخشنامه، حل کننده همه چیز نیست. به مسؤولان نصیحت هم میکنیم، اما این هم کافی نیست. این حقایق باید در جامعه به صورت عرف درآید و مطالبات جامعه را تشکیل دهد. در نظام جمهوری اسلامی، مردم باید از مسؤولانشان مقابله با ظلم و ظالم و مفسد را بخواهند. باید معیارشان برای پذیرش یک حاکم و یک مسؤولِ بالا و والای نظام، این چیزها باشد: مبارزه با ظلم، کنار نیامدن با ظالم، تسلیم نشدن در مقابل زورگویی، حفظ حرمت انسان و انسانیّت، سعی در احقاق حق در همه قالبها و شکلها و میدانهایش. بنابراین من اینها را در محضر عامِ مردم مطرح میکنم؛ کمااین‌که امیرالمؤمنین نیز همین بیانات را خطاب به مردم گفته است. نامه‌های آن بزرگوار اگرچه خطاب به اشخاص است، اما همه مطّلع میشدند. خطبه‌ها هم که در مقابل چشم مردم مطرح میشد. نمونه‌هایی را ملاحظه کنید:

در اوایل حکومت، امیرالمؤمنین بین همه آحاد مردم در اعطای بیت‌المال تساوی برقرار کرد؛ چون قبل از امیرالمؤمنین تقریباً بیست سالی بود که در اسلام رسم شده بود بعضی اشخاص را به خاطر سبقت در اسلام و مهاجر و انصار بودن و ... بر بعضی دیگر ترجیح دهند. پولی را که در بیت‌المال جمع میشد - که از غنایمِ جنگها و یا شاید از زکوات بود - وقتی تقسیم میکردند، به صورت سرانه به اشخاص میدادند. رسم مالىِ آن روزگار این‌گونه بود؛ مثل رسوم ادارات دولتىِ جهان امروز نبود. در آن زمان رسم شده بود که به بعضی بیشتر بدهند. امیرالمؤمنین آمد و گفت نه؛ هر کس متدیّن‌تر و مؤمن‌تر است، اجرش با خداست. هر کس توانایی بیشتری دارد، در زندگی تلاش میکند و اگر دنبال مال است، مال کسب میکند؛ اما من بیت‌المال را بالسّویه تقسیم میکنم. بعضی اشخاص آمدند نصیحت کردند و گفتند یا امیرالمؤمنین! این کار، شما را شکست میدهد و عدّه‌ای را وادار میکند در مقابل شما بایستند. حضرت چنین فرمود: «اتأمرونی ان اطلب النّصر بالجور فیمن ولّیت علیه من اهل الاسلام واللَّه لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم(۲)»؛ شما از من میخواهید که در حوزه حکومتِ خود، پیروزی را با ظلم به دست آورم!؟ آری؛ من پیروز خواهم شد و عدّه‌ای مخالفت نمیکنند؛ ولی من این پیروزی را نمیخواهم. اگر بناست به خاطر ظلم و جور از امیرالمؤمنین طرفداری شود، امیرالمؤمنین آن را نمیخواهد. فرمود: «واللَّه ما اطور به ما سمر سمیر»؛ من هرگز چنین کاری را نخواهم کرد.

در جای دیگر، در آن نامه معروف به عثمان‌بن‌حنیف میفرماید: «الا و انّ لکلّ مأموم اماما، یقتدی به و یستضیءُ بنور علمه»؛ (۳) هر مأمومی امامی دارد که باید از دانش او استفاده و از نور او استضائه کند و به او اقتدا و از او پیروی نماید. بعد فرمود: «الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه(۴)». امیرالمؤمنین خوراک و لباس خود را که شبیه فقیرترین مردم آن روزگار بود، مطرح فرمود و گفت: من که امام شما هستم، این‌گونه زندگی میکنم. به عثمان‌بن‌حنیف فرمود: شما نمیتوانید مثل من زندگی کنید؛ یعنی این توقّع هم وجود ندارد؛ «ولکن اعینونی بورع و اجتهاد»؛ (۵) اما از گناه پرهیز کنید و در راه رسیدن به این‌جا تلاش نمایید. این همان مطلبی است که امروز امیرالمؤمنین به ما هم میگوید. از آنچه خلاف و گناه و نامشروع است، بپرهیزید و تلاش هم بورزید خود را نزدیک کنید؛ هرچه رسیدید و هرچه توانستید.

این پذیرفته نیست که ما جهتی را انتخاب کنیم که نقطه مقابلِ جهت امیرالمؤمنین باشد. او به سمت سختگیرىِ بر خود میرفت، حال هدف مسؤول عالىِ دولتی و حکومتی ما از قبول مسؤولیت و مأموریت، عمران و آباد کردن دنیای خود باشد؟ این نمی‌سازد و ممکن نیست. من در سال گذشته هم در چنین ایامی عرض کردم، پذیرفته نیست که مأمور عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیه کاسبیها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسؤولیتهای والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای اداره دنیای خود به دنبال آن برود. مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. آری؛ در دستگاههای طاغوتی، یک وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهای آن‌چنانی برخوردارند؛ ما هم امروز بیاییم و خود را با آنها بسنجیم و بگوییم ما هم وزیر و مدیریم!؟ نه؛ در نظام اسلامی این‌گونه نیست. در نظام اسلامی، این مأموریت، طعمه نیست؛ یک مسؤولیت و یک خدمت و یک وظیفه بر گردن انسان است. امیرالمؤمنین این را تعلیم میدهد. (۶)

در یک جا به ابن‌عباس نوشت: «فلایکن حظّک فی ولایتک مالا تستفیده و لا غیظا تشتفیه» (۷). بهره‌ای که میخواهی از حکومت و استانداری خود در آن منطقه‌ای که تو را فرستاده‌ایم، ببری، این نباشد که مالی به دست آوری و یا خشمی را علیه کسی فرو بنشانی - فرضاً از قدرت، علیه فلان کس یا فلان جمع یا فلان قشری که با آنها بدیم، استفاده کنیم. چنین چیزی جایز نیست - «ولکن اماتة باطل و احیاء حقّ»؛ (۸) اما حظّ تو از این حکومت باید این باشد که باطلی را نابود کنی، یا حقّی را زنده و برپا داری.

کسی خدمت امیرالمؤمنین آمد و از او پولی میخواست؛ حضرت فرمود: «انّ هذا المال لیس لی و لا لک»؛ این مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ این بیت‌المال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فیءٌ للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشی، سهم خودت را داری. «کان لک مثل حظّهم والّا فجناة ایدیهم لاتکون لغیر افواههم»؛ (۹) چیزی که مردم با دسترنج خود به دست آورده‌اند، متعلق به خودشان است. این منطق امیرالمؤمنین در برخورد با چنین درخواستهایی است.

برای امیرالمؤمنین اجرای عدالت و دفاع از مظلوم و سرسختی با ظالم - هرکه میخواهد، باشد؛ یعنی ظالم، هر که باشد و مظلوم، هر که باشد - مهم بود. امیرالمؤمنین برای دفاع از مظلوم، شرط اسلام را نگذاشته است. آن امیرالمؤمنینِ پایبند به اسلام، آن مؤمن درجه یک، آن بزرگترین سردار فتوحات اسلامی، برای این‌که از مظلوم دفاع کند، شرط مسلمانی را قرار نداده است. در قضیه «انبار» - که از شهرهای عراق است - عدّه‌ای از طرف حکومت شام رفتند حاکم منصوبِ امیرالمؤمنین را در این شهر به قتل رساندند، به مردم حمله کردند، به غارت خانه‌های آنها پرداختند و عدّه‌ای را کشتند و برگشتند. امیرالمؤمنین در خطبه(۱۰)ای که به این مناسبت خوانده است - که یکی از خطبه‌های تکان‌دهنده نهج‌البلاغه، همین خطبه جهاد است؛ «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّة»؛ میخواهد مردم را به حرکت کردن در راه مقابله با این ظلم بزرگ تحریک کند - این‌طور میفرماید: «ولقد بلغنی انّ الرّجل منهم کان یدخل علی المرأة المسلمة والأخری المعاهدة»؛ به من خبر رسیده است که مردان غارتگر آن گروه، وارد خانه‌هایی میشدند که زنان مسلمان یا زنان یهودی و مسیحی و مجوسی - معاهد - در این خانه‌ها بودند. برای امیرالمؤمنین فرقی نمیکند زنی که مورد تهاجم قرار گرفته، اهل کتاب است - یهودیّه است یا مسیحیّه است یا مجوسیّه است - یا زن مسلمان است. با یک زبان از اینها یاد میکند. «فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها»؛ آن فرد مهاجم میآمد گوشواره و دستبند و سینه‌بند و طلاها و خلخالهای زنان را بیرون میکشید؛ «ما تمتنع منه الّا بالاسترجاع و الاسترحام»؛ که این زن مسلمان یا غیرمسلمان، در مقابل این مهاجم، هیچ وسیله دفاعی جز التماس کردن نداشت. امیرالمؤمنین بعد میفرماید: «فلو انّ امرأً مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما»؛ اگر یک انسان مسلمان از تأسّف و غصّه این حادثه بمیرد، نباید او را ملامت کرد؛ «بل کان به عندی جدیرا»؛ به نظر من شایسته است که هر غیرتمندی، از چنین حوادثی دق کند و بمیرد!

به مالک اشتر در آن نامه معروف(۱۱) مینویسد که با مردم چنین باش، چنان باش و مثل گرگ درنده‌ای به جان آنها نیفت. دنبالش این را میگوید: «فانّهم صنفان»؛ مردم دو دسته‌اند: «امّا اخ لک فی الدّین و اما نظیر لک فی الخلق»؛ یا برادر دینی تو هستند و یا در انسانیّت، شریک تو؛ یعنی مثل تو انسانند. بنابراین برای امیرالمؤمنین، در دفاع از مظلوم و در احقاق حقوق انسان، اسلام مطرح نیست؛ مسلمان و غیرمسلمان دارای این حق هستند. ببینید این چه منطق والا و چه پرچم سربلندی است که امیرالمؤمنین در تاریخ برافراشته است! حال عدّه‌ای در دنیا اسم حقوق بشر را می‌آورند؛ دروغ محض، ریای محض؛ هیچ جا، حتّی در کشورهای خودشان هم حقوق بشر را رعایت نمیکنند، چه برسد به سرتاسر دنیا! حقوق بشر به معنای حقیقی را، امیرالمؤمنین این‌گونه بیان و به آن عمل کرد.

ما امروز وظیفه داریم در سالی که به عنوان «سال رفتار علوی» نامگذاری شده است، رفتار امیرالمؤمنین را دنبال کنیم. امروز اگر شعار مبارزه با فساد مالی و اقتصادی داده میشود، هر کس پیرو امیرالمؤمنین است، باید از این شعار پیروی کند. هر کس به معنای واقعی کلمه، دنبال صلاح و اصلاح است، باید دنبال این کار، حرکت کند. دستگاههای مسؤول - اعم از قوّه قضایّیه یا قوّه مجریّه یا قوّه مقنّنه - خود را موظّف بدانند این شعار را تحقّق بخشند و نگذارند در حدِّ یک شعار توخالی و یک لفّاظی، باقی بماند. مبارزه با فساد، یکی از پایه‌های اصلی حکومت و نظام اسلامی است. این روش امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین از مردم ملاحظه نکرد؛ حتّی از کسانی که از او توقّع داشتند، ملاحظه نکرد. آن‌جایی که دید فساد وجود دارد، با آن مبارزه کرد. ما نمیتوانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ ادّعایش را هم نداریم. ما قابل این نیستیم - بنده خودم را عرض میکنم - که بخواهیم پشت سر امیرالمؤمنین حرکت کنیم، لیکن باید تلاشمان را بکنیم. این را همه باید وظیفه خود بدانند؛ نه این‌که اگر دستگاهی با فاسد و مفسدی مقابله کرد، باز همان اهرمهای فشار به حرکت درآیند و جنجال و هیاهو کنند و دست و پای کسانی را که در این راه حرکت میکنند، بلرزانند. البته نباید دست و پای کسی بلرزد. باید قاطع در این راه حرکت کنند؛ خدا هم کمک میکند و مردم هم پشتیبانی میکنند.

آنچه که من فهمیده‌ام، این است که هیچ چیزی مردم را به قدر این خوشحال نمیکند که نظام جمهوری اسلامی در راه احقاق حقِ‌ّ عامه مردم، با زورگوها و مفسدها و زیاده‌خواه‌ها و مفتخوارها مقابله کند. مجلس و دولت و قوّه قضایّیه هم وظیفه دارند و باید همه آنها در این جهت حرکت کنند و به راه بیفتند. امروز خوشبختانه انسان اقداماتی را مشاهده میکند؛ لیکن در گوشه و کنار، کسانی که باید همکاری کنند، گاهی کوتاهی میکنند، که امیدواریم این کوتاهی ادامه پیدا نکند.

وقتی ما نام امیرالمؤمنین را گرامی میداریم، باید برای عمل کردنمان باشد. ما نمیتوانیم مرتّب به مردم بگوییم شما مثل امیرالمؤمنین عمل کنید. ما که امروز در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیم، بیشترین مسؤولیت را داریم و بیشترین تکلیف بر دوشمان سنگینی میکند. امیدوارم مسؤولان جمهوری اسلامی مثل امیرالمؤمنین این توفیق را پیدا کنند و دنبال آن راه، به خطّ و نشانِ اشاره سرانگشت آن بزرگوار حرکت کنند. البته امیرالمؤمنین در این راه، بسیار سختی تحمّل کرد. امروز، روز شهادت آن بزرگوار است. شاید در دوران حیات آن بزرگوار، شکایتهای اصلی او را کسی از زبان مبارکش نشنید. البته امیرالمؤمنین بارها در منبر از مردم شِکوه و آنها را ملامت میکرد؛ اما شکایتهای امیرالمؤمنین فقط این نبود که به مردم بگوید چرا در میدان جهاد حاضر نمیشوید؟ دل امیرالمؤمنین پُر از درد بود. (۱۲) امیرالمؤمنین در دعای معروف کمیل - که انشاء آن حضرت است - خطاب به پروردگار عالم مطالبی را عرض میکند: «الهی و سیّدی و مولای و مالک رقّی». از جمله، این خطاب به گوش و ذهن من، بسیار حسّاس کننده آمد: «یا من الیه شکوت احوالی»؛ (۱۳) ای کسی که من شکایتهای خود را به او میکنم. او به خدا شکایت میکرد؛ دل آن حضرت پُر از درد بود. نگرانی امیرالمؤمنین، هم وضعیت جامعه و مردم بود؛ هم وضعیت مسیر دین و جهتگیری دینی در نظام اسلامىِ تازه‌پای آن روز بود و هم احساس مسؤولیت سنگین خودِ او. البته امیرالمؤمنین یک هزارم از این مسؤولیت را نیز کم نگذاشت.

آن هنگام که در محراب عبادت، بر فرق مبارک امیرالمؤمنین شمشیر فرود آمد، جمله‌ای که از آن حضرت شنیده شد - آن‌طور که در کتابها نقل شده است - این بود: «بسم اللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول‌اللَّه فزت و ربّ الکعبة»؛ به نام خدا، برای خدا، در راه خدا؛ و به پروردگار کعبه، من پیروز و فائز و موفّق شدم. آن شب عظیم که برای همه مردم مسلمان عزا و مصیبت شد، برای امیرالمؤمنین، شب پیروزی و شادی و موفقیّت شد. خود حضرت هم در انتظار بود. علی‌الظّاهر آن شب، شب جمعه بوده است. البته در بعضی از روایتها این است که شب نوزدهم، شب جمعه بوده است؛ اما در بعضی دیگر از روایتها این است که شب بیست‌ویکم، شب جمعه بوده است. آن شب در خانه امّ‌کلثوم، آن بزرگوار افطار را به همان کیفیّتی که شنیده‌اید، صرف کرد. افطارِ با نان و نمک - یعنی در واقع نان خالی - شیر را از سر سفره برداشت و با نان خالی، آن شب افطار کرد. شب را تا صبح به عبادت گذرانید. قبل از اذان صبح وارد مسجد شد و مردم را که در گوشه و کنار مسجد متفرقاً خوابیده بودند، بیدار کرد؛ اذان گفت و وارد محراب عبادت شد. در وسط نماز، ناگهان فریاد منادی بلند شد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی»؛ پایه‌های هدایت ویران شد. حتماً مردمِ آن وقت میفهمیدند که ویران شدن پایه‌های هدایت یعنی چه؛ اما آن‌گونه که نقل شده است، منادی پشت سر مفهوم آن جمله را روشن کرد؛ ندا سر داد و صیحه بلند شد که: «قتل علىّ المرتضی».(۱۴) صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

قل هو اللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفوا احد. (۱۵)

پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم، برترین درودها و رحمتها و فضل خود را بر روح مطهّر امیرالمؤمنین فرود بیاور. پروردگارا! ما را از پیروان آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! پیروان امیرالمؤمنین را در هر جای دنیا و در هر سَمتی از سَمتها که هستند، موفق و پیروز بگردان. دوستداران امیرالمؤمنین را در هر نقطه‌ای از دنیا و در هر لباس و زیر هر نامی که هستند، روزبه‌روز به آن بزرگوار نزدیکتر کن. پروردگارا! اسلام و مسلمانان را سربلند کن. دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان راه امیرالمؤمنین را از سر راه دوستان امیرالمؤمنین بردار. تدابیر آنها و آنچه را که علیه دنیای اسلام مکر میکنند، باطل فرما. پروردگارا! ملت عزیز ما را سربلند و عزیز فرما. پروردگارا! مشکلات و گره‌ها را از کار این مردم مؤمن و فداکار باز کن. پروردگارا! هر کس که برای این مردم و در راه اسلام و مسلمین خدمت میکند، او را مشمول رحمت و لطف و کمک و یاری خود قرار بده. پروردگارا! دلهای مردم را روزبه‌روز به یکدیگر نزدیکتر کن.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین، لاسیّما علىّ امیرالمؤمنین والصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و الحسن والحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علىّ‌بن‌الحسین زین‌العابدین و محمّدبن‌علىّ باقر علم النّبیّین و جعفربن‌محمّد الصّادق و موسیبن‌جعفر الکاظم و علىّ‌بن‌موسی الرّضا و محمّدبن‌علىّ الجواد و علىّ‌بن‌محمّد الهادی والحسن‌بن‌علىّ الزّکىّ العسکری والحجّةبن‌الحسن القائم المهدی صلوات‌اللَّه‌علیهم‌اجمعین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداةالمؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه.

همه نمازگزاران عزیز را به رعایت تقوا و بهره‌گیری از فیوضات این روزها و باقیمانده این ماه مبارک - که معدن فیض و فضل پروردگار است - توصیه میکنم. امیدوارم همه ما بتوانیم در روزهای باقیمانده این ماه، رضا و مغفرت الهی را جلب کنیم.

در مسائل اساسی دنیای اسلام، دو مسأله از همه مهمتر است که اتّفاقاً هر دو هم در ارتباطِ نزدیک با ملت ایران و مصالح کشور ماست: یکی مسأله افغانستان است، دیگری مسأله فلسطین است. در هر دو جا تهاجمی علیه مردم مسلمان مشاهده میشود. مسأله افغانستان به نحوی به طرف حل پیش رفته است. امیدواریم آنچه خیر و صلاح مردم مسلمان افغانستان است، هرچه زودتر برای آنها پیش آید؛ لیکن در ماه رمضان، این دو ملت مظلوم مورد تهاجم قرار گرفتند. در اوایل ماه رمضان، بمبارانهای امریکا و انگلیس، علیه مردم افغانستان با بیرحمی و شدّتِ تمام ادامه پیدا کرد. به دهان روزه‌دار مردم، به کودکان و زنها و پیرمردها رحمی نکردند؛ غیر نظامیها را مورد تهاجم قرار دادند؛ در مواردی، کارهایی کردند که جزو جنایات جنگىِ فراموش نشدنی است و اینها ثبت خواهد شد؛ مثل حمله به زندانی که چند صد نفر در آن کشته شدند و مثل حمله به غیرنظامیها در جاهای مختلف. از سوی دیگر در چند روز اخیر، چنین تهاجمی را همدست امریکا - یعنی دولت غاصب صهیونیستی - در شهرهای فلسطین علیه مردم مسلمان این سرزمین به راه انداخته است و با تانک و هواپیما و چرخبال و ناوچه جنگی، به خانه‌های بیدفاع مردم، غیر نظامیان، کودکان، مدرسه‌ها و بیمارستانها حمله کرده است. اوضاع عجیبی است! امّت اسلامی باید خیلی زود استنتاج کند و از این غفلت خارج شود. گوشه گوشه دنیای اسلام مورد تهاجم است. آقایان مژده هم میدهند که ما به این‌جا اکتفا نخواهیم کرد؛ به بعضی کشورهای دیگر هم حمله میکنیم! اسم عراق و سومالی را می‌آورند. بناست دنیای اسلام مورد تهاجم کسانی باشد که به نام مبارزه با تروریسم، وارد میدانهای گوناگونی میشوند تا منافع خود را تأمین کنند و با بزرگترین دستگاه تروریستی عالم - یعنی حکومت صهیونیستی - نه فقط مبارزه نمیکنند، بلکه از آن پشتیبانی نیز میکنند. اگر حمله کردن با تانک به خانه‌های مردم، تروریسم نیست، پس تروریسم چیست!؟ اگر موشکباران خانه‌های مردم به وسیله‌ی هواپیماهای اف - ۱۶ و چرخبالهای جنگی، تروریسم نیست، پس تروریسم چیست!؟ به‌هرحال این دو مسأله، مسائل بسیار مهمی است و من راجع به هر کدام چند جمله‌ای عرض میکنم.

در مورد افغانستان: اوّلاً از این‌که احساس میشود یک دولتِ مورد اتّفاق گروهها و قبایل و طوایف افغانی بناست تشکیل شود و صلح و ثبات در افغانستان برقرار گردد، ما خوشحالیم. این‌که مردم مظلوم افغانستان از درگیریهای خونین و پُر از خسارتِ بیست‌وچند سال گذشته راحت شوند، برای ما یک مژده بسیار بزرگ است؛ هم به خاطر این که مردم مسلمانی هستند و غم آنها، غم ماست؛ هم به خاطر این‌که همسایه ما هستند و وضعیت و ثبات و امنیت افغانستان، با ثبات و امنیت کشور ما ارتباط نزدیک دارد. از همه جهت، از این‌که اینها آسوده شوند، ما خرسندیم. البته باید به نکاتی توجّه شود:

اوّلاً امریکا سقوط حکومت طالبان را به عنوان یک پیروزی سیاسی و یک فتح نامدار و قدرتمندانه، به حساب خود ننویسد. اگر مردم افغانستان و نیروهای گوناگون افغانی که در گوشه و کنار بودند، وارد میدان نمیشدند، بمباران نمیتوانست حکومتی را ساقط کند. در حقیقت مردم افغانستان سهمی ایفا کردند؛ سهمشان هم، سهم بسیار بزرگی بود؛ والّا اگر آنها وارد میدان نمیشدند، امریکا هفته‌ها و ماهها میبایست بمب و موشک مصرف و جنایت میکرد؛ اما بی‌فایده.

نکته بعدی این است: درست است که علی‌الظّاهر بناست ان‌شاءاللَّه یک حکومت مورد اتّفاق در افغانستان بر سرِ کار بیاید، اما این موجب نمیشود که جنایات امریکا در افغانستان فراموش شود. این خواهد ماند؛ این فقط مربوط به مردم افغانستان نیست؛ همه انسانها و همه کسانی که نسبت به رفتار حکومتها قضاوت میکنند و درباره آنها نظری دارند و بر آن نظر ترتیب اثر داده میشود، این کار را محکوم میکنند و این خواهد ماند و فراموش نخواهد شد.

نکته سوم این است که ما هیچ دخالتی در کارهای افغانستان نمیکنیم - که چه کسی بیاید، چه کسی نیاید؛ چه کسی در رأس کار باشد، چه کسی نباشد - اما از ملت افغانستان حمایت میکنیم؛ همچنان که در بیست‌وچند سال گذشته، دولت و ملت ایران هرچه توانسته‌اند، انصافاً در قبال مردم مسلمان افغانستان کوتاهی نکرده‌اند. این کمکرسانیای که در هفته قبل صورت گرفت، حقیقتاً جای تشکّر و سپاس از ملت عزیز ما را دارد و من وظیفه خود میدانم از همه کسانی که این کمکها را به مردم افغانستان هدیه کردند؛ کسانی که دست‌اندرکار بودند و کسانی که این فکر را به میان آوردند و مطرح کردند، صمیمانه تشکّر کنم. در طول بیست‌ویکی دو سال گذشته همین‌طور بوده است. افغانها - چه مردم افغانستان در داخل کشورشان، چه آنهایی که در این‌جا بودند - از سوی دولت و ملت ایران مورد حمایت قرار میگرفتند. ما مردم افغانستان را حمایت میکنیم. حکومت آن کشور باید مورد قبول مردم افغانستان باشد.

این نکته را هم عرض کنیم؛ هر حکومتی در افغانستان اگر میخواهد این مردم - که کوله‌بار بیست‌وپنج سال مبارزه را بر دوش دارند - او را حمایت کنند، باید دو چیز را مورد توجّه قرار دهد: اسلام و استقلال را. مردم افغانستان مسلمان و به پایه‌های اسلامی پایبندند. بنابراین اصول اسلامی برای آنها بسیار مهم است. هر حکومتی که بخواهد برای دلخوشی غربیها و امریکاییها، اسلام و اسلام‌گرایی را کمرنگ کند، بداند که از چشم مردم افغانستان خواهد افتاد. مردم افغانستان، اسلام و استقلال را میخواهند. این مردم، مردمی هستند که با نیروی مداخله‌گر خارجی کنار نمیآیند. ضربه‌ای که شورویها در افغانستان خوردند، از کشورهای اروپای شرقی نخورده بودند. در مجارستان و چکسلواکی و لهستان، شبیه قضیه افغانستان اتّفاق افتاد - یعنی شوروی در آن‌جاها نیروی نظامی وارد کرد - لیکن هیچکدام از این ملتها که آن روز شوروی سابق، نیروی نظامی وارد کشورشان کرد و آن‌جاها را تصرّف نظامی کرد، چنین ضربه‌ای را به شوروی نزده بودند که افغانها زدند. اخیراً هم ملاحظه کردید که افغانها با دستهای نفوذی و مداخله‌های بعضی از کشورهای مداخله‌گرِ دیگر هم برخورد خوب و قاطعی کردند و نشان دادند که از مداخله بیگانگان خوششان نمی‌آید. کسانی که در رأس حکومت قرار خواهند گرفت و بناست اداره افغانستان را برعهده گیرند - منهای این‌که چه کسانی هستند و چگونه کشورشان را اداره خواهند کرد - باید اسلام و استقلال را در افغانستان رعایت کنند تا بتوانند ثبات و امنیت را به این کشور برگردانند.

نکته دیگری که عرض میکنم، این است که اقوام افغانستان - پشتونها، تاجیکها، هزاره‌ها، هراتیها، ازبکها، قزلباشها و گروهها و قبایل کوچکی که هستند - باید با هم متّحد شوند و اختلافات گوناگون قبیله‌ای و قومی و مذهبی و شیعه و سنّی را کنار بگذارند؛ با همدیگر زندگی کنند و یکدیگر را تحمّل کنند تا بتوانند کشوری را که دشمنان، آن را به ویرانه تبدیل کردند و تعصّبها و معارضه‌های داخلی و قدرت‌طلبیها هم این معنا را تشدید کرد، ترمیم کنند و بسازند. آنها باید به یکدیگر کمک و با هم همکاری کنند.

البته امریکاییها و انگلیسیها و غربیها هم بدانند که نمیتوانند آن‌چنان که اهداف و اطماع آنها اقتضاء میکند، در افغانستان حضور داشته باشند. اگر بخواهند تحت هر عنوان و نامی، حضور نظامىِ بلندمدت پیدا کنند، بدانند با مردم افغانستان طرف خواهند شد و این مردم با آنها مبارزه خواهند کرد و به آنها ضربه خواهند زد. ما به‌هیچ‌وجه دخالت سیاستهای قدرت‌طلب و متجاوز و توسعه‌طلب را در افغانستان قبول و تأیید نمیکنیم. البته برای آبادسازی افغانستان باید کمکهای جهانی واریز شود؛ اما این کمکها باید پشت سرِ خود، سیاستها و اعمال نفوذها را نداشته باشد.

در مورد مسأله فلسطین، آنچه که باید دنیای اسلام را بسیار به خود متوجّه کند، این است که بعد از قضایای ۲۰ شهریور و حمله به مراکز امریکایی در نیویورک و واشنگتن و بعد از توجّه مردم به آن قضایا و دنباله‌اش قضایای افغانستان، غفلتی که از مسأله فلسطین شد، باعث گردید رژیم صهیونیستی حدّاکثر سوء استفاده را از این غفلت و بی‌توجّهی بکند. رژیم صهیونیستی بعد از سختگیریهای شدید و جنایتهای پیدرپىِ چند ماه اخیر، کار را به آن‌جا رسانده است که در شهرهای فلسطینی، با وسایل جنگی و تانک وارد خانه‌های مردم فلسطین میشود و بی‌محابا جنایت میکند. صهیونیستها حداکثر سوء استفاده را از آن حوادث کردند. باید دنیای اسلام متوجّه شود و احساس مسؤولیت کند.

البته هیچ کس نمیتواند شرکت دولت امریکا را در مسؤولیت این جنایات انکار کند. امریکاییها با شعار مبارزه با تروریسم، به ملت افغانستان حمله کردند. در افغانستان چند نفر را به عنوان تروریست معرفی کردند؛ اما با ترور مردم فلسطین و حملات وحشیانه علیه آنها، نه فقط مخالفت نکردند؛ بلکه تأیید هم کردند! واقعاً برای مردم و افکار عمومی دنیا، بسیار مایه عبرت است. اینها چه میگویند؟ چه طور رویشان میشود دم از حقوق بشر و آزادی و حقوق ملتها بزنند!؟ با ملتی در خانه خودش، این‌گونه رفتار خشن و سبعانه و بیرحمانه‌ای بشود؛ اما نه فقط مخالفتی صورت نگیرد، بلکه همراهی هم بشود! متأسفانه هم دولت امریکا و هم دولت انگلیس، در مقابل افکار عمومی، بسیار بد امتحان دادند. به نظر من مسؤولان امریکا، ملت امریکا را در تاریخ شرمنده کردند. مسؤولان انگلیس، ملت انگلیس را در تاریخ منفعل و شرمنده و خجالت‌زده کردند. اینها در رأس حکومتها و ملتهایی قرار دارند و با این همه ادّعا، در مقابل این جنایت عظیم بشری حتّی بیتفاوت نمیمانند؛ بلکه حمایت هم میکنند!

متأسفانه امروز دولت انگلیس نقش جاده صاف کن و دلّال سیاسی امریکا را بر عهده گرفته است. این رژیم فرتوت استعماری که در منطقه ما هیچ دولتی مثل او چنین سوابق ننگینی ندارد - در شبه‌قارّه هند، در همین افغانستان، در کشور خود ما، در عراق، در فلسطین و در همه این مناطق، جای پای استعمار انگلیس و جنایاتش از صدوپنجاه سال پیش به این طرف مشهود است و از حافظه تاریخی این ملتها محو نخواهد شد - حال که از آن اوج اعتبار سیاسی که مربوط به دوران استعماریاش بوده، افتاده است، به کوچکابدال و دلاّل و واسطه و دنباله‌روِ سیاسی امریکا تبدیل شده است و هرچه او میگوید، این هم بلافاصله از آن حمایت میکند. دولت امریکا و دولت انگلیس در این جنایتها و در مسؤولیت آن شریکند؛ به خاطر این که آنها عملاً حکومت جنایتکار را تشویق میکنند.

البته این تلاشها، گرهِ کار صهیونیستها را باز نخواهد کرد؛ این هم معلوم باشد. امروز دولت صهیونیستی، آن‌چنان پادرگل و فرومانده در کار است که نمیداند چه کار کند. غصب و ظلم و زورگویی، عاقبت خوشی ندارد. همین چیزها باید برای دولت غاصب صهیونیستی پیش میآمد؛ روزهای بدتری هم در پیش است. آنچه که آنها را خشمگین میکند، همین انتفاضه است. همه زحمتها و تلاشها و تماسها و دوندگیهای صهیونیستها و دولت امریکا و سیاستهای آنها برای این است که بلکه بتوانند انتفاضه را فرو بنشانند. انتفاضه یعنی چه؟ یعنی قیام یک ملت برای احقاق حقّ خود؛ ملتی که سرزمینش را گرفته‌اند، خانه‌اش را گرفته‌اند، اموالش را گرفته‌اند، مزارعش را گرفته‌اند، تحقیرش کرده‌اند، در داخل کشور خود مثل یک اقلیت توسریخور با او رفتار میکنند. این ملت مدتی کوتاهی کرده است؛ اما امروز جوانانش وارد میدان شده‌اند. در میدان مبارزه، این جوانان جری شده‌اند و با سنگ به مبارزه یک ارتشِ تا دندان مسلّح رفته‌اند؛ درعین‌حال آنها را عاجز کرده‌اند. رژیم صهیونیستی در این یک سال و چند ماه اخیر که انتفاضه مسجدالاقصی آغاز شده است، حقیقتاً در کار خود درمانده است. همه سعی آنها این است که بتوانند این شعله مقدّس و این قیام بحق را خاموش کنند. بنابراین به مردم فشار می‌آورند. در این چند روز، بر مردم بیچاره فلسطین و مدارس کودکان، انواع و اقسام فشارها را وارد کرده‌اند.

همه وظیفه دارند؛ در درجه اول، دولتهای اسلامی و مقدّمِ بر همه، دولتهای عرب وظیفه دارند. ظاهراً قرار است چند روز دیگر کنفرانسی از اتّحادیه عرب تشکیل شود. ما تشکیل این کنفرانسها را تأیید میکنیم. هم سازمان کنفرانس اسلامی و هم اتّحادیه‌ی عرب باید بنشینند و برای این مسائل فکر کنند. راه مقابله این است که از نیرو و ثروت و جمعیت عظیم و امکانات جهان اسلام و قدرت رأی آن در مجامع بین‌المللی، برای دفاع از ملت فلسطین استفاده کنند. به صِرف یک قطعنامه و دو کلمه حرف، اکتفا نکنند؛ بلکه امریکا را به قطع مناسبات گوناگون و به اتّخاذ مواضع قاطع تهدید کنند و از رژیمهای اروپایی بخواهند که وارد میدان شوند.

امروز برای اروپاییها و غربیها هم روز امتحانِ بزرگی است. باید امتحانشان را در دفاع از حقوق بشر و آزادی - که این همه ادّعایش را میکنند - پس بدهند. چطور از یک ملت با این میزان از مظلومیت نمیشود دفاع کرد!؟ البته بعضی از دولتهای اروپایی، زبانی چند کلمه چیزی گفته‌اند، اما اینها کافی نیست. سازمان کنفرانس اسلامی و دولتهای اسلامی وظیفه دارند.

و اما من به شما عرض میکنم: عزیزان من! ملت عزیز ایران! و به همه ملتهای مسلمان هم عرض میکنم: عاملی که میتواند در این زمینه - مثل همه زمینه‌های دیگر - تعیین‌کننده باشد، تصمیم ملتها و افکار عمومی است. ملتها هستند که با فشارِ خواست و مطالبه خود میتوانند دولتها را به این حرکت وادار کنند. روز قدس در پیش است. امسال روز قدس، ملتهای مسلمان باید نشان دهند که نسبت به رژیم صهیونیستی و حامیانش خشمگینند و هر کس در این زمینه بیتفاوت باشد و هر سیاستی که در آن جهت باشد، با او خشمگینند و خشمگین برخورد خواهند کرد. البته علمای اسلام در سرتاسر دنیای اسلام و همچنین روشنفکران دنیای اسلام مسؤولیتهای ویژه‌ای دارند. به صِرف این‌که امریکاییها از حرکتی ناراضی هستند، نباید فلان عالم و فلان مفتی را در فلان کشور عربی و اسلامی به اتّخاذ یک موضع ضدّ اسلامی وادار کند؛ که متأسفانه در قضیه اخیر، یکی دو موردِ چنین در دنیای اسلام مشاهده شده است. علمای اسلام، علمای کشورهای اسلامی، روشنفکران دنیای اسلام، شاعران، گویندگان، نویسندگان، هنرمندان و قشر دانشجو در سرتاسر دنیای اسلام، همه باید امروز در حمایت از مردم فلسطین نقش ایفا کنند - وظیفه آنهاست - و این نقشها مؤثّر است و میتواند به این ملت مظلوم یاری برساند. زبان و حرف، کافی نیست. موضعگیریهای قاطع مردم، از بسیاری از کمکها بالاتر و تأثیرش بیشتر است. این وظیفه است و امیدواریم خداوند متعال توفیق دهد تا همه بتوانند این وظیفه را انجام دهند.

من مطمئنم ان‌شاءاللَّه امسال هم روز شریف قدس، که یادگار فراموش‌نشدنی امام بزرگوار ماست، پُرشورتر و وسیعتر از همیشه - همچنان که پارسال هم پُرشورتر از سالهای قبل بود - انجام خواهد گرفت و دنیای اسلام موضع خود را در مقابل صهیونیسم غاصب، روشن خواهد کرد و صهیونیستها روزبه‌روز نفسهایشان بیشتر به شماره خواهد افتاد. این قدرتمندیها، دلیل قدرت واقعی نیست. دولت غاصب، روزبه‌روز و بتدریج به پایان عمرِ ناشی از استبداد و زورگویی خود نزدیک میشود و ان‌شاءاللَّه دنیای اسلام روزی را خواهد دید که فلسطین به دست ملتِ فلسطین اداره شود.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

اذا جاء نصراللَّه والفتح. و رأیت النّاس یدخلون فی دین‌اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّک

واستغفره انّه کان توّابا. (۱۶)

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

۱) بقره: ۲۰۷

۲) تحف‌العقول، ۱۸۵

۳) نهج‌البلاغه، نامه ۴۵

۴) همان‌

۵) همان‌

۶) نهج‌البلاغه، نامه ۵؛ «ان عملک لیس بطعمة و لکنه فی عنقک امانة»

۷) بحارالانوار، ج ۴۰، ۳۲۸

۸) همان‌

۹) نهج‌البلاغه، خطبه ۲۳۲ (در پاسخ به عبداللَّه بن زمعه)

۱۰) نهج‌البلاغه، خطبه ۲۷

۱۱) نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

۱۲) نهج‌البلاغه، خطبه ۲۵

۱۳) مفاتیح‌الجنان، دعای کمیل‌

۱۴) بحارالانوار، ج ۴۲، ۲۸۲ (با اندکی اختلاف در عبارت اوّل)

۱۵) توحید: ۴ - ۱

۱۶) النصر: ۳ - ۱



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *