نقش فرهنگسازی در کاهش تخلفات رانندگان/ گروه هدف درست انتخاب نشد
سردار محمد رضا مهماندار رییس پلیس راهور تهران بزرگ عقیده دارد در آموزش فرهنگ ترافیک باید به کیفیت آموزش نیز توجه شود و هر چه این آموزشها هدفمندتر و با دوامتر باشد پیامد ترافیک در جامعه در سالهای بعد نیز از سوی شهروندان رعایت شده و اصول فرهنگ ترافیک با رعایت قوانین آن به صورت روان در اذهان و کردار شهروندان نهادینه خواهد شد. همچنین اتخاذ تدابیر و تمهیدات لازم در حوزه رفع ترافیک میتواند زمینه برقراری امنیت، آرامش و آسایش مردم را فراهم کند.
به گفته رییس پلیس راهور تهران بزرگ به همین منظور در پلیس راهور تصمیم گرفته شد تا یک معاونت مستقل تشکیل شود .معاونت اجتماعی و فرهنگ ترافیک در راهنمایی و رانندگی تهران وظیفه دارد حوزههای آموزشی، فرهنگی و اطلاع رسانی را سازماندهی کند. در زیر گفتگو با رئیس پلیس راهور تهران را می خوانید.
همیشه از موضوعی به نام فرهنگسازی در بحث های ترافیکی و آموزشی صحبت می شود؛ موضوعی که علی رغم تاکید بر آن، شواهد و آمار نشان می دهد معمولا مغفول مانده است. برنامه شما در این زمینه چیست؟
به نظر میرسد که اگر بخواهیم تحلیلی از ۱۵ سال گذشته در حوزه ترافیک داشته باشیم، واقعاً هیچ شخصی به فکر بحثهای فرهنگسازی و آموزش ترافیک بهصورت جدی نبود. کارهایی به صورت پراکنده انجام میشد، اما تقریباً میشود گفت از سالهای ۸۲-۸۳ اتفاقهای جدیدی در حوزه فرهنگسازی افتاد. ما دو بحث را بهصورت جدی شروع کردیم اولا بحث همیار پلیس و دوم تیزرهایی که شخصیتش سیا ساکتی بود و خیلی مورد اقبال قرار گرفت. واقعا در آن دوران مردم به حوزه ترافیک علاقمند شده بودند و این مساله اثرگذار بود. چون یک شروع خوب و طوفانی بود، مردم هم علاقمند بودند و باعث اتفافات خوبی شد؛ مخصوصا در حوزه همیار پلیس، به عینه میدیدم که قبل از طرح همیار پلیس، مثلا بچهها نمیتوانستند با پلیس ارتباط برقرار کنند، ولی بعد از این طرح که خوب و با قوت هم شروع شد، بچههای دبستانی وقتی بنده را بهعنوان پلیس میدیدند سلام می دادند و سعی در ارتباط برقرار کردن با پلیس داشتند. خب این مساله جدید و نویی بود و قبل از آن اصلا چنین چیزی را شاهد نبودیم که بچهها بتوانند با پلیس ارتباط برقرار کنند و ارتباط صمیمی داشته باشند.
آمار کشته شدگان حوادث رانندگی در کشور بسیار بالاست، اما این عدد و رقم در سال های اخیر به نصف رسیده است، به عقیده شما چه میزان از این کاهش به بحث فرهنگسازی مرتبط بوده است؟
در سال ۸۴ و ۸۵ نزدیک به ۲۷ هزار و ۸۰۰ نفر کشته در حوادث ترافیکی در سطح جادهها و شهرها داشتیم که در سال ۸۶ این عدد به ۲۳ هزار نفر و در سال ۹۰ این عدد به زیر ۲۰ هزار نفر رسید. تقریبا در ده سال گذشته تعداد خودروها ۲.۵ برابر شده و علی رغم افزایش تعداد خودروها، تصادفات کاهش پیدا کرد. همچنین عامل دیگر در کاهش تصادفات، در واقع قانونگذاری بود؛ مثلا در سال ۹۰ که قانون جدید رسیدگی به تخلفات رانندگی وضع شد، ابزارهای بیشتر و بهتری را در اختیار پلیس برای برخورد با متخلفین قرار داد.
منظورتان از قانون جدید رسیدگی به تخلفات، موضوع افزایش جرایم است؟
بله، افزایش جریمهها و افزایش اختیاراتی که در این حوزه به پلیس داده شد؛ مثل نمرات منفی که مساله ای جدید بود.
اما گفته می شود این جرایم تاثیر موقتی دارند و به صورت دائم نمی توانند مثمر ثمر باشند.
نه، کافی نیست. گاهی شرایط به نحوی جلو میرود که بعضی از مسائل و ابزارهای قانونی اثرشان را از دست میدهند؛ نمونه اش مبلغ جریمه است. مبلغ جریمه گاهی با توجه به تورمی که در کشور اتفاق میافتد، عدد کمی میشود. مثلا جریمه توقف در محل ممنوع در حال حاضر ۲۰ هزار تومان است یا جریمه ورود به طرح ترافیک ۲۰ هزار تومان؛ در حالیکه شما الان باید ۳۶ هزار تومان عوارض ورود به طرح ترافیک پرداخت کنید .نکتهای که وجود دارد این است که تا سال گذشته کسیکه مثلاً میخواست ۴۰ هزار تومان مجوز ورود به طرح را بخرد، می توانست برای یک روز ۲۰ هزار تومان جریمه بدهد و وارد طرح بشود؛ یا به عنوان مثال منطق جریمه عوارض و آن پولی که می بایست پرداخت می شد، اصلا مطابقت نداشت. بخش دیگر در واقع اقدامات اجرایی پلیس بود، تقویت پلیس از لحاظ خودرویی و نیرویی که در سالهای ۸۶ تا ۹۰ اتفاق افتاد توانست در این بخش کمک کند و باعث شود پلیس در حوزه برخورد با تخلفات بهتر ظاهر بشود و ابزارهای بهتری داشته باشد.
اقدام سوم بحث فرهنگسازی و آموزش بود. بحث همیار پلیس، تیزرها و کارهای دیگری که در واقع در حوزه آموزشی اتفاق میافتاد. در اوایل دهه ۸۰ کسی متولی این امر نبود. خب پلیس رانندگی پیشقدم شد و ورود پیدا کرد و اتفاقات خوبی افتاد. ۶۰ تا ۷۰ درصد ماحصل و نتیجه به وجود آمده بر اثر آموزش و اطلاع رسانی و کار فرهنگی و بقیه به اجرای پلیس و قوانین و مقررات و مصوباتی که در حوزه اختیارات قوانین و مقررات بهوجود آمده بود، باز می گشت. اگر ما نتوانیم رویکرد و تفکر مردم را نسبت به این مسئله تغییر بدهیم و با همان رویکرد و رفتار بخواهیم با برخورد آن را اصلاح کنیم، قطعا زمان بر است. به هرحال گستردگی و مساحت کشور و تعداد راهها و خودروها مساله ای نیست که بخواهیم با نیروی محدود و با اقدام قانونی کنترلشان کنیم. بهترین حالت در واقع تغییر رفتار و بهبود وضعیت است. به نظرم میرسد که تغییر در افراد و خودکنترلی افراد خیلی موثر است.
با توجه به اهمیتی که بر موضوع فرهنگسازی مطرح کردید، آیا می توان گفت این موضوع اکنون اولویت اصلی پلیس راهور است؟
این تفکر که ما فکر کنیم همه افراد را میتوانیم در حوزه ترافیک با پلیس کنترل کنیم، تفکر اشتباهی است. باید کاری کنیم که افراد پلیس خودشان باشند. بخواهند که رفتارشان را تغییر بدهند و این اتفاق به نظرم در این بیش از یک دهه گذشته افتاده است و واقعا رفتارها نسبت به سالهای مثلا قبل از سال ۸۰ خیلی تغییر کرده است. در نتیجه میخوام بگویم که اهمیت کار فرهنگی و آموزشی بسیار بالاست. هنوزم جا دارد که ما در بدو ورود افراد برای گرفتن گواهینامه، آموزشهایمان را متحول کنیم؛ چه آموزشهای همگانی که عمومی و برای آحاد جامعه است و چه مخاطبین متفاوت نظیر کودکان، بزرگسالان دارای مشاغلی با رویکردهای مختلف. باید آگاهیرسانی به اقشار جامعه را در هر طیف سنی در دستور کار قرار بدهیم. برای همین امر تصمیم گرفتیم که اولویت کار در پلیس راهور را در حوزه فرهنگسازی و آموزش قرار بدهیم. یعنی گام اول فرهنگسازی و آموزش و گام دوم برخورد و اجرای مقررات باشد. احساس شد در مجموعه راهنمایی و رانندگی تهران نیاز به یک معاونت داریم که این معاونت بتواند این ارتباطات را بهصورت قوی با مردم برقرار کرده و نظرات مردم را دریافت کند و بتوانیم موثرتر در این حوزه حضور پیدا کنیم.
پس چرا معاونت فرهنگی این قدر دیر در پلیس راهور ایجاد شده و یک معاونت نو پا است که قبلتر وجود نداشته است؟
بله، در حوزه راهنمایی تهران وجود نداشت. ولی عرض کردم بخشی از وظایف آن را یکی از معاونتها انجام میداد که به نظر میرسید باتوجه به ماموریتهایی که این معاونت داشت، نمیتوانست آنچه را که باید و شاید انجام بدهد. به همین دلیل تصمیم گرفته شد تا یک معاونت مستقل تشکیل شود و این معاونت تشکیل شد. معاونت اجتماعی و فرهنگ ترافیک در راهنمایی و رانندگی تهران وظیفه دارد در واقع حوزههای آموزشی، فرهنگی و اطلاع رسانی را سازماندهی کند. در دنیا هم هم اکنون روشهای مدیریت در حوزه خدمات و بخشهایی که با آحاد مردم ارتباط دارد، تغییر پیدا کرده است. مثلا در گذشته عده محدودی بودند که برای یک حوزه مثل حوزه ترافیک بهعنوان نخبگان آن تصمیم میگرفتند، اما امروز دنیا به سمتی رفته است که از نظرات خود مردم در این زمینه هم استفاده میکند. بر همین اساس در نظر داریم که یک کانال ارتباطی برقرار کنیم تا از نظرات مردم برای فرهنگسازی و حتی موضوعات اجرایی اصلاحی که باید اتفاق بیفتد، استفاده شود.
سرهنگ مسعود جبارزاده بهعنوان معاون اجتماعی و فرهنگ ترافیک پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ منصوب شد. وی از افسران مستعد هستند و توانمندیهای خوبی در تعامل و برقراری ارتباط با رسانهها دارند.
فرهنگسازی موضوعی زمان بر است و گاه ممکن است سال ها تغییر یک رفتار طول بکشد. با این نگاه، ساز و کار این معاونت چیست و دقیقا قرار است چه مسئولیتی را بر عهده بگیرد؟
بنده اعتقاد دارم که باید حتما کارمان برنامهمحور باشد. در حوزه علوم اجتماعی و تغییر رفتار، تغییرات خیلی کند پیش میرود، چون اساساً فرهنگ و رفتار و چیزی که در انسانها نهادینه شده، خیلی سخت تغییر پیدا میکند و برای همین، نیاز به زمان دارد. پس در نتیجه ما حداقلی که باید در نظر بگیریم یک برنامه ۵ ساله است تا افقی را پیش روی خودمان به عنوان یک چشمانداز ببینیم که به کجا میخواهیم برسیم و بعد شروع بکنیم. البته توقع ندارم در یک برنامه ۵ ساله، کل رفتارها اصلاح بشود اما حتما کارها اولویتبندی می شود تا بخشهای مهمی که در واقع برای جامعه مهم است، مشخص شوند و از تغییر در همین رفتارهای آزار دهنده شروع میکنیم. اولویت ما این است که برنامه ها را طوری برنامه ریزی کنیم که بتوانیم تا ۵ سال آینده نتیجه آن را ببینیم.
بارها در زمینه فرهگسازی شعار داده شده است. البته ما شاهد تغییرات در حوزه ترافیکی بوده ایم. چقدر امیدوار هستید که این تغییر رفتار خصوصا در زمینه رفتارهای ترافیکی که واقعا معضل بزرگی است رخ بدهد و نهادینه هم بشود؟
اساسا برای هرگونه تغییری در رفتار در حوزه ترافیکی، ما نیازمند دو بال هستیم که اگر این دو بال در کنار یکدیگر قرار بگیرند، به نتیجه میرسیم. یک فرهنگسازی و آموزشها برای مردم است و دوم در کنار فرهنگ سازی باید بحث اجرا را داشت. یعنی باید پلیس وظایف خودش را برای اجرا و برخورد با کسانی که بعد از اطلاعرسانی و فرهنگسازی تمایلی به تغییر رفتار ندارند، انجام دهد. اگر این دو در کنار هم قرار بگیرند همان فرآیندی میشود که امروز کشورهای پیشرفته در حوزه ترافیک، این فرایند را طی کردند. یعنی آنها هم بحث فرهنگ سازی آموزش را در کنار اجرای مقررات گذاشتند و این دو وقتی در کنار هم قرار گرفتند، سرعت تغییر رفتار را بالا بردند. به عنوان مثال در مورد کمربند ایمنی این اتفاق افتاد. اگر خاطرتان باشد در سالهای ۸۲ و ۸۳ که بحث کمربند با اجرای الزام بستن کمربند در ردیف جلو خودروها اتفاق افتاد، شاید کسی فکر نمیکرد که به این سرعت این تغییر رفتار و استفاده از کمربند اتفاق بیفتد. یک پشتوانه و هجمه تبلیغاتی و اطلاعرسانی پشت این مساله قرار گرفت و از طرف دیگر پلیس با تمام امکانات پای کار بود. آن زمان در خیلی از نقاط رمپهای ورودی، خروجی، بزرگراهها، پلیس مستقر شده بود و با کسانی که کمربند نمیبستند برخورد میکرد و بلافاصله دیدیم که این رفتار جا افتاد و بعد از آن بعد از یک سال اگر کسی کمربند نمیبست؛ همه تعجب میکردند.
واقعیت این است که این مساله در مقابل اصلاح تمام رفتارهای غلطی که الان انجام میشود، کوچک است. چرا این اصلاح و تغییر رفتارهای ترافیکی با کندی انجام میشود و زمان زیادی بین نهادینه شدن یک رفتار درست در برابر یک رفتار غلط فاصله میافتد؟
ببینید! عمدتا در تغییر مدیریتی حتی هدف را هم جابجا میکنیم. یعنی، چون برنامهای وجود ندارد، برنامه در واقع مورد عنایت قرار نمیگیرد و گاهی اوقات اصلا برنامهای وجود ندارد. اینها اساسا سلیقه، تمایل و آن چیزی که مدیر در آن مقطع زمانی به آن فکر میکند که کار درستی است. وقتی شما برنامهای برای بلند مدت نداشته باشید، در بین راه دچار بی برنامگی میشوید و هدف را گم میکنید.
جنس کارهای فرهنگی تغییر رفتار از جنس کارهای بلندمدت است. شما نمیتوانید در کارهای کوتاهمدت به نتیجه برسید. در نتیجه ما از امروز برای ده سال آینده برنامه ریزی کنیم، باز به نظرم دیر است. ما باید در ده سال پیش، همان زمانی که مساله فرهنگ سازی کمربند اتفاق افتاد، برنامه های دیگری در نظر می گرفتیم. یک برنامه مدونی باید وجود میداشت و همه هم متعهد و ملزم میشدند که با تغییر مدیریت آن را تغییر ندهند؛ این نکتهای مهمی است. به نظرم این مساله در کشور ما یک ضعف مدیریتی است که با تغییر مدیران اساسا برنامهها و اهداف هم تغییر میکند. در حالی که شما اگر نگاهی به همان کشورهایی که در این زمینه ها موفق بودند، داشته باشید، برنامه و هدفی که پیریزی شده، برای چند دهه تغییر پیدا نمیکند، تنها راهبردهای رسیدن به هدف ممکن است تغییر پیدا بکند. به نظرم میرسد که متاسفانه در دوران ذکر شده برنامهای برای رسیدن به این هدف وجود نداشته و گروههای مخاطبمان را به درستی انتخاب نکردیم. ما باید به تناسب گروههای مخاطب برایشان برنامه سازی بکنیم. در حوزه فرهنگی یک برنامه بلند مدت داشته باشیم ، همه هم متعهد باشیم و این برنامه رو جلو ببریم.
همیشه از ضرورت استفاده از مردم سخن گفته می شود؛ چقدر توانسته اید این موضوع را در پلیس محقق کنید و این موضوع چقدر می تواند در راهور کمک حال باشد؟
در یک شهر بزرگ یا یک کشوری با ۲۳۰ هزار کیلومتر راههای فرعی و شریانی و روستایی شما نمیتوانید ادعا کنید که با تعداد محدودی پلیس میتوانید شهر یا آن کشور را اداره کنید؛ تا کی میتوان پلیس استخدام کرد؛ روزی هزار ماشین در تهران اضافه میشود. حتما باید از ظرفیتهای مردمی در این زمینه استفاده کرد.
در ماموریتی که ده سال پیش به مادرید داشتم در یکی از بزرگراههای برون شهری از راننده پرسیدم اینجا دوربینی نیست، پلیسی هم نیست. اگر کسی مثلا حرکات مارپیچ داشته باشد یا با سرعت برود، از کجا پلیس میخواهد ببیند. راننده در جواب من گفت خود مردم تماس میگیرند و به پلیس اطلاع میدهند که خودرویی با این مشخصات اینطور رفتار میکند و پلیس هم رسیدگی میکند.
این کار، کار درستی است. ما باید حتما از ظرفیتهای مردم استفاده کنیم . مردم هم در این حوزه علاقمند به همکاری هستند و ما باید این ظرفیتها را سازماندهی کرده و کانال ارتباطی با مردم داشته باشیم. اگر این اتفاق بیفتد به طور قطع سینرژی و یک همافزایی ایجاد میکند که میتواند خیلی از مشکلات را حل کرده و توان پلیس را چند برابر کند و در نتیجه انضباط بخشی رخ میدهد؛ بحث سازماندهی و استفاده از ظرفیتهای مردمی یا بحث فرهنگ سازی یا برنامه ریزی در این حوزه واقعا کارهای بزرگ و سختی است که به نظرم میرسد که حتی اگر مثلا در دوره بنده، من هیچ کاری نکرده و تنها بتوانم این دو تا زیر ساخت را فراهم کنم، خودش قدم بزرگی برای آینده است که بتوانیم از این ظرفیتها و زیرساختها برای بهبود رفتار ترافیکی استفاده کنیم.