هوش درون فردی و برون فردی را در کودکان پرورش دهیم
وی درباره هوش درون فردی، تشریح کرد: بعضی افراد می توانند خوب تمرکز کرده و بگویند من دارای این ویژگی ها هستم و با شناخت عمیق و دقیق خود میتوانند برای خود برنامه ریزی کنند، این افراد دارای هوش درون فردی هستند. اگر فردی در بزرگسالی این ظرفیت تعمق را دارد، مسلما از سن کودکی فرصتهایی برای پرداختن به خود داشته است. مثلا در این افراد در خاطرات شخصی خود میگویند ساعاتی در باغ مشغول بازی می شدم و به خودم فکر می کردم که میخواهم چه کار کنم و یا اینکه توانسته اند در کودکی درباره آنچه از خود یافته اند با مادر و یا دیگران فرصت صحبت و گفتگو داشته و از طرف دیگران مورد توجه قرار گرفتند و هوش درون فردی آنها تقویت شده است.
حاج حسینی با بیان این مطلب که نباید تخیلات کودکان را سرکوب کرد، افزود: برخی از والدین وقتی بچه وارد تخیل می شود آن را سرکوب کرده و یا با آن مقابله می کنند. در حالی که اگر فرصت تخیل و پرداختن به خود را تا زمانی که به مرحله افراطی نرسیده و شکل یک اختلال و پریشان حالی را ایجاد نکند؛ می تواند قابلیت هوش درون فردی را پرورش دهد. اغلب کودکان در سنین پایین تر در سن 4-5 سالگی با خودشان صحبت می کنند، این صحبت ها به نوعی مدیریت عواطف است. وقتی این مساله در حالت طبیعی رخ داده و آنقدر زیاد نیست که کودک دوست نداشته باشد از جامعه گریزان شود و نخواهد فعالیت اجتماعی داشته و با بزرگتر ها ارتباط برقرار کند، نباید جلویش را گرفت.
عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران درباره هوش برون فردی نیز تصریح کرد: در برابر هوش درون فردی، بعد هوش برون فردی را داریم. یعنی کسی که به ارتباطات با دیگران فکر می کند و به این مساله که چطور در این ارتباط موفق تر بوده و ارتباط موثرتری با دیگران داشته باشد. می بینیم افرادی که کسانی که توانمند بوده و دارای کلام نافذ هستند و با هر فردی به گونه خاص خودش ارتباط گرفته و ارتباط موثری در روابط اجتماعی دارند. به این افراد در کودکی فرصت و اجازه در حد معمول ابراز وجود در روابط اجتماعی داده شده و موقعیت در حد معمول را برای ابراز وجود به آنها داده شده است. این قابلیت ها در همه افراد وجود دارد و بسته به اینکه چقدر به او فرصت داده شده و فرد چقدر از این فرصت ها استفاد کرده ؛ هوش برون فردی در وی رشد پیدا می کند.
وی به والدین توصیه کرد قوائد خشک، اجباری، مطلق و خارج از درک فرد را کنار گذاشته و حد میانه ای از قوائد ، قابل اجرا و منطقی را در تربیت کودکان در پیش بگیرند تا کودک بتواند روابط بین فردی را میان این قوائد شناسایی کرده و رشد دهد.