رمز عقب راندن دشمن
از این منظر، قدرت نظامی یا «تکنولوژیک»، بخشی از شمایل کلی اقتدار کشور را تشکیل میدهد که شالوده آن را باید در برد «ایدئولوژیک» انقلاب اسلامی جستجو کرد. به تعبیر نشریه «هافینگتون پست»، «آن چیزی که باعث رشد حضور ایران در منطقه شده است همان قدرت نرم این کشور است. جمهوری اسلامی در حالی تشکیل شد که تقریباً هیچ متحدی در منطقه نداشت؛ اما توانست با کمترین هزینهای در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و دیگر مناطق منطقه نفوذ پیدا کند و با این روند، بدون شک نفوذ ایران طی ۱۰ تا ۲۰ سال آینده در منطقه افزایش خواهد یافت». نکته مهم اینجاست که برد ایدئولوژیک یا «عمق راهبردی» جمهوری اسلامی از «گفتمان مقاومت» ریشه میگیرد؛ فاکتوری که شر بسیاری از تهدیدات را از سر کشور رفع کرده و باعث شده تا توطئههای خارجی در نطفه نابود شوند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی نیز با یادآوری این پارامتر کلیدی در بیانات اخیرشان در جمع مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، تابلوی «ایستادگی، رمز عقبنشینی دشمن است» را برای کارگزاران داخلی و خارجی جهان اسلام، ترسیم کردند. در مقام تشریح این نکته طلایی، توجه به نکات ذیل ضروری به نظر میرسد.
۱. در دنیا کشورهای گوناگونی را میتوان آدرس داد که حجم خریدهای تسلیحاتی آنان، گرهی از کار مشکلات تو در توی آنان باز نکرده و با شلیک چند موشک یا یک حمله نظامی محدود، از صدر تا ذیل ارکانش دچار رعشه شدهاند. عربستان سعودی و اذنابش در این طبقه میگنجند. انصار الله یمن در حالی به کابوس آل سعود تبدیلشده که شاید یکصدم توان نظامی آل سعود را در اختیار نداشته باشد، اما وقتی با جماعتی بیمنطق که زبان مذاکره را نمیفهمند، طرف شد، به ایستادگی و تشدید مبارزه روی آورد. عربستان با استفاده از سلاحهای اهدایی غرب و حمایت تمامقد پدرخوانده آمریکایی خود، روحیه مقاومت یمنیها را به اوج رسانده، درحالیکه به اولین هدفش از این جنگ، یعنی تنبیه و به تمکین واداشتن سلحشوران یمنی هم نرسیده است. از طرفی، معضلات عدیدهای که از ناحیه جنگ یمن ازجمله مشکلات اقتصادی متوجه عربستان شده، ذرهای برای آمریکاییها اهمیت ندارد و با سیاستی که ریاض در قبال واشنگتن پیشگرفته، آینده سیاسی و اقتصادی عربستان، قطعاً روبهزوال خواهد رفت. با بررسی نتایج این تحلیل، باید گفت: کشوری که تا بن دندان مسلح باشد، اما از روحیه مقاومت برخوردار نباشد، هم از در میخورد هم از دیوار، هم به گاو شیرده قدرتهای استکباری تبدیل میشود و هم در برابر اندک تهدید خارجی، روحیه خود را میبازد و برای میانجیگری، دست به دامن اینوآن میشود.
۲. از عربستان که بگذریم، پایان داستان وادادگی برخی از کشورهای بهاصطلاح مسلمان دیگر هم که فقط به زرادخانههای خود مباهات میکردند و بویی از آموزههای توحیدی در خصوص مقاومت در برابر ظلم و ظالم نبرده بودند نیز عبرتآموز است. معمر قذافی رهبر سابق لیبی، علیرغم دستیابی به فناوری هستهای و برخورداری از برنامه موشکهای بالستیک، پذیرفت که در ازای رفع تحریمها، درب تأسیسات هستهای خود را گل بگیرد و تجهیزاتش را برای غربیها بفرستد.
با اجرای کامل تعهدات لیبی، همگی منتظر برداشته شدن تحریمهای غرب ضد لیبی بودند، اما سفیر وقت آمریکا در سازمان اعلام کرد گرچه آمریکا مانع برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل ضد لیبی نمیشود، اما تحریمهای آمریکا ضد لیبی به دلیل نقض حقوق بشر در این کشور و نقش لیبی در منازعات منطقهای در آفریقا به قوت خود باقی خواهند ماند. چند سال بعد، نه نامی از معمر قذافی باقی بود، نه دیگر لیبی کشوری امن و پایدار برای مردمانش بود و نهایتاً نیز به لانه تروریستهای دست پرورده غرب تبدیل شد.
افزون بر تراژدی لیبی، مذاکرات سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات هم از درسآموزترین تجربههای مذاکره با زورگویان و حذف گزینه مقاومت در دهههای اخیر به شمار میآید. این سازمان که در سال ۱۹۶۴ با هدف آزادسازی فلسطین از طریق مبارزه مسلحانه تشکیل شده بود و هدف نخست خود را نابودسازی رژیم صهیونیستی عنوان میکرد، پس از چند دهه مقاومت، پای میز مذاکره با رژیم صهیونیستی نشست و درنهایت، بدون دست یافتن به اهداف خود، این رژیم را به رسمیت شناخت. یاسر عرفات در مذاکرات سازش به دنبال اهدافی همچون پایان دادن به شهرکسازیها و آزادی اسرای فلسطینی بود که باوجود دادن امتیازات فراوان به رژیم صهیونیستی، به هیچکدام از آن اهداف نرسید. اکنون نیز خودپدرخواندگی عربستان در ماجرای قدس شریف، عاملی بر جسارت دولت آمریکا شده و ترامپ با اعلام قدس بهعنوان پایتخت سرزمینهای اشغالی، انتهای راه مذاکره منفعلانه را نشان داد. در مقابل اما، رمز پیروزیهای پی در پی حزبالله لبنان، مقاومت فلسطین، سوریه، عراق، لبنان و یمن، در ایستادگی و سپر کردن سینه در مقابل جانیان بهظاهر متمدن نهفته است؛ همانها که نه از اخم دشمن هراس به دل راه دادند و نه به لبخند دشمن دلخوش کردند.
۳. متأسفانه برخی در داخل، با چشم بستن بر واقعیتهای پیشگفته، خواستار برچیده شدن مؤلفههای سخت و نرم جمهوری اسلامی بهمنظور تعامل با غرب هستند. منظورشان هم این است که جبههسازی و سنگربندی در مقابل آمریکا و سیاستهای سلطهجویانه کاخ سفید و رژیمهای وابسته به آن در منطقه را کنار بگذاریم و فضای میان خود و آنها را به سمت «تفاهم» سوق دهیم.
خب، اگر این سیاست جواب داده بود، چرا قذافی سرنگون شد و با کدام منطقه، مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی کاملاً عقیم و بیثمر ماند؟ دهها و صدها مدل از این نوع وادادگی را میتوان در کشورهای منطقه و جهان که باب گفتگو، بخوانید بستر پذیرش سلطه – را با آمریکا باز کردند و تنها عایدی آنها، شنیدن مشتی حرف زور و نفی امنیت شان بوده است. البته که انقلاب اسلامی، اهل گفتگو و تعامل است و هیچگاه آغازگر تنش و درگیری نبوده، اما در جایی که حریف، زبان منطق را نمیفهمد و عربدهکشی به راه انداخته، چه جای مذاکره و تفاهم است؟!
نهفقط در بُعد منطقهای، بلکه در عرصههای علمی، فناوری، هوا فضا، نظامی و. همین قاعده ساری و جاری است. هر جا که در برابر دشمن ایستادگی کردیم، به مقصود رسیدیم و هر جا با وعده تفاهم و مذاکره، دست از کار و تلاش کشیدیم، جسارت و زیادهخواهی حریف هم بیشتر شد.
اساساً منظور و مقصود غرب از مذاکره، چانهزنی برای امتیازگیری و تسلیم شدن تدریجی است، لذا باید متذکر این واقعیت باشیم که هزینه مقاومت بسیار کمتر از هزینه سازش است و تنها نتیجه اعتماد غیر عقلایی به حریف، از دست رفتن فرصتها و شکلگیری تهدیدات گوناگون است.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.