زمان اجرای اعدام اهورا فرا رسید/ مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز، کشت/ همسرکشی مقابل چشم فرزندان پس از بیکار شدن
قاتل «اهورا» اواسط هفته جاری اعدام میشود
ایسنا نوشت: قاتل اهورا - کودک سه ساله اهل رشت - اواسط هفته جاری اعدام خواهد شد.
22 مهر ماه سال گذشته خبری مبنی بر کودک آزاری و ضرب و شتم شدید یک کودک در رشت منتشر شد. در پی این حادثه این کودک سه ساله دچار مرگ مغزی شد و در بیمارستان جان سپرد.
با اعلام مرگ اهورا به پلیس، ناپدری 27 ساله او دستگیر شد و پس از انکار اولیه، سرانجام به قتل و کودک آزاری اعتراف کرد.
قاتل اهورا - کودک 3 ساله اهل رشت - اواسط هفته جاری پای چوبه دار خواهد رفت.
این حکم در ملاء عام اجرا نمیشود.
مصاحبه با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز، کشت
روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر ۶ ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشت مصاحبه کرده است.
بخشی از مصاحبه را میخوانید:
چند سال داری؟
متولد سال 1355 هستم.
چقدر سواد داری؟
تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم.
اهل مشهدی؟
خانواده ام اهل تربت حیدریه هستند اما من از زمانی که به خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم.
یعنی در قلعه ساختمان؟
نه! ساکن منطقه خواجه ربیع بودیم ولی بعد از آن که مادر و برادرم سهم مرا از منزل ارثیه پدری خریدند من هم به قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) آمدم.
پدرت فوت کرده است؟
بله! حدود دو ماه بعد از آن که من ازدواج کردم. او هم فوت کرد.
بیمار بود؟
بله! سرطان خون داشت.
چند خواهر و برادر هستید؟
پدرم دو بار ازدواج کرد به همین خاطر تعداد خواهران و برادرانم زیاد است.
بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟
شاگرد خیاطی شدم و پیراهن دوزی را آموختم تا آن که به خدمت سربازی رفتم.
بعد از پایان سربازی هم همین شغل را ادامه دادی؟
بله! برای کار به جنوب کشور رفتم و در بندرعباس در یک شرکت پیراهن دوزی می کردم!
چرا در مشهد نماندی؟
آن جا پیراهن ایرانی می دوختیم و مارک خارجی می زدیم تا بهتر بخرند!! ولی نمی دانم صاحبکارم پیراهن ها را کجا می فروخت!
یعنی به کشورهای دیگر صادر می کرد؟
نمی دانم اما همه آن ها مارک تقلبی داشتند.
پول هایت را چه می کردی؟
همه را خرج می کردم، البته گاهی مقداری هم به مادرم می دادم.
مگر ازدواج نکرده بودی؟
آن زمان نه! ولی در مدت کوتاهی بعد از آن که از بندرعباس آمدم، با یکی از بستگان پدرم ازدواج کردم. تقریبا 21 ساله بودم که پای سفره عقد نشستم.
یعنی خودت در ماجرای ازدواج دخالتی نداشتی؟
چرا! همسرم را به خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم.
می خواهی بگویی، همسرت انتخاب تو نبود؟
ما از دوران خردسالی به نام یکدیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است! تا این که یک روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که در آن جا هم ازدواج کردیم.
الان هم با همان همسرت زندگی می کنی؟
نه! او از من طلاق گرفت. البته چهار سال نامزد بودیم و سه سال هم زندگی مشترک داشتیم. بعد از آن طلاقش را گرفت.
چرا ؟
چون فرزندی نداشتیم و خانواده او هم دوست داشتند که دخترشان فرزندی داشته باشد!
معتادی؟
بله!
چه چیزی مصرف می کنی؟
تریاک و شیره!
آن زمان هم اعتیاد داشتی؟
بله! وقتی همسرم را به عقد خودم درآوردم با برخی از بستگانم پای بساط می نشستم!
چرا؟
فریبم دادند! آن ها می گفتند مصرف تریاک و شیره لذت خاصی دارد. من هم ادامه دادم تا این که معتاد شدم!
همسرت از ماجرای اعتیاد تو خبر داشت؟
نه ! او نمی دانست و من به طور پنهانی مصرف می کردم تا این که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم!
چرا دوران نامزدی شما تا چهار سال طول کشید؟
دست پدرم خالی بود از سوی دیگر هم می خواست مراسم عروسی خواهرم را برگزار کند به همین دلیل من بعد از خواهرم، زندگی مشترک را آغاز کردم .
سه سال زمان خیلی اندکی است تا «بارداری» انگیزه مهمی برای طلاق شود؟
البته همسرم بعد از من با فرد دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد ولی از من طلاق گرفت!
پدرت زنده بود که طلاق گرفتی؟
نه! پدرم حدود دو ماه بعد از ازدواج من فوت کرد.
اولین سیگار را کجا کشیدی؟
اولین بار یکی از دوستانم در دوران خدمت سربازی سیگار تعارفم کرد و بعد از آن هم دیگر خودم می خریدم!
چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟
فقط دو روز!
چرا؟
به خاطر لج بازی با خانواده همسر سابقم!
یعنی از قبل زمینه را آماده کرده بودی؟
نه! درست دو روز بعد از آن که مهر طلاق در شناسنامه ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود که سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می کردم که از دادگاه می آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید (او هم از بستگان مادرم بود) تا برای خواستگاری صحبت کنیم.
همان شب به توافق رسیدید؟
بله! به خاطر فامیلی از یکدیگر شناخت داشتیم .
همسرت مجرد بود؟
نه! او حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود درحالی که یک دختر داشت.
بعد از ازدواج، دختر همسرت هم با شما زندگی میکرد؟
نه! حضانت او را شوهر سابق همسرم به عهده داشت. البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم 14 ساله است و به تازگی نامزد کرده است.
خودت چند فرزند داری؟
3 پسر 12، 10 و 3.5 ساله دارم.
چه شد که به میوه فروشی روی آوردی؟
بیکار بودم، کار ساختمانی انجام می دادم ولی به دلیل اعتیادم و این که کار کم بود بیکار مانده بودم تا این که 500 هزار تومان از خواهرم قرض گرفتم و داخل حیاط منزلم میوه فروشی راه انداختم. البته دیسک کمر هم دارم .
روزی چقدر مواد مصرف می کنی؟
کم حدود 5 هزار تومان!
همسرت از ماجرای اعتیادت خبر دارد؟
بله! او می داند البته گاهی از قرص های ترک اعتیاد هم استفاده می کنم!
تاکنون چند بار ترک کرده ای؟
نمی دانم ! ولی عید پارسال ترک کردم که نشد و دوباره به مصرف شیره ادامه دادم.
«ندا» (مقتول) را می شناختی؟
آن ها همسایه نزدیک ما بودند پدرش افغانی بود و منزلشان چند حیاط بیشتر با خانه ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملا خانواده اش را می شناختم!
انگیزه ات چه بود؟
خودم هم نفهمیدم! وقتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر 6 ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ...
چرا او را کشتی؟
ترسیده بودم! او گریه می کرد و من می ترسیدم رسوا شوم چون گفت موضوع را به مادرش می گوید!
جسد دختربچه را چه کردی؟
داخل کیسه گونی گذاشتم و در کوچه خلوت رها کردم البته همیشه آن کوچه شلوغ بود ولی آن لحظه خیلی خلوت شده بود. زنبیل نان و کفش هایش را هم پشت بام انداختم.
بعد از قتل کجا رفتی؟
پشیمان شده بودم اما نمی دانستم چه کنم فقط آرزو می کردم که زنده شود! بعد از رها کردن جسد، به خانه مادرزنم رفتم چون همسر و فرزندانم آن جا بودند و من برای بردن غذاهای مانده از ظهر به خانه آمده بودم که این حادثه رخ داد.
ماجرا را به کسی هم گفتی؟
فقط به برادرزنم گفتم!
بعد چه شد؟
دوباره به محل رها کردن جسد بازگشتم. فکر می کردم شاید زنده شده باشد اما با دیدن مردم دوباره به خانه مادرزنم رفتم و به هیچ کس چیزی نگفتم.
چگونه دستگیر شدی؟
روز بعد وقتی به همراه خانواده و برادرزنم به خانه آمدم تا کسی به من شک نکند ناگهان افسر آگاهی دستبند را به دستانم گره زد.
چرا همراه خانواده ات وارد حیاط نشدی؟
من رفتم نوشابه بخرم و از ترس اطراف را هم نگاه می کردم!
فکر می کردی به همین زودی دستگیر شوی؟
نه! چون هیچ کس مرا هنگامی که ندا را به داخل حیاط بردم یا جسد را انداختم، ندیده بود. نمی دانم افسر آگاهی چگونه مرا دستگیر کرد.
اگر کسی با یکی از اعضای خانواده خودت این کار را بکند چه می کنی؟
نگویید! دیوانه می شوم!
به افراد دیگری که مانند تو سودای چنین کار کثیفی را در ذهن دارند چه می گویی؟
عاقبت مرا ببینند! حتی مجرمان دیگر به من می گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می ترسم و شب ها کابوس می بینم. چرا که چند خانواده را به هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!
همسرکشی مقابل چشم فرزندان پس از بیکار شدن
تسنیم نوشت: چاقویی برداشته و مجدداً به خانه مادرزنم بازگشتم، ابتدا در آپارتمان را با لگد شکسته و سپس همسرم را گرفته و کِشان کِشان وی را به بیرون از خانه بردم.
ساعت 22:56بیست و نهم اسفند سال گذشتهمأموران کلانتری 106 نامجو در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند زنی در یک منزل در خیابان نامجو به قتل رسیده است.
بنابر اظهارات مأموران کلانتری، قاتل حدود ساعت 21 پس از ورود به خانه، همسر و مادرزنش را به دلیل اختلافات خانوادگی با ضربات چاقو مورد هدف قرار داده که همسر این مرد به علت شدت جراحات وارده جان باخته و مادرزن وی نیز دچار جراحت شده و به بیمارستان انتقال یافته بود.
تحقیقات حاکی از آن بود که متهم از صحنه جنایت متواری شده است که با دستور محسن مدیرروستا؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت، جسد مقتول برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای بازداشت متهم آغاز شد که قاتل صبح روز بعد (یکم فروردین) با حضور در کلانتری خودش را به پلیس معرفی کرد.
متهم این پرونده پس از حضور در دادسرای امور جنایی تهران در اظهارتش به بازپرس گفت: متأهل هستم و سه فرزند نوزده، شانزده و 6 ساله دارم؛ از حدود 10 ماه قبل پس از بیکار شدن، با همسرم دچار اختلاف شده و با هم قهر کردیم؛ همسرم به منزل مادرش رفت و من نیز بیکار بودم، من بارها با همسرم تماس گرفتم و از او خواستم که به خانه بازگردد اما زنم گفت دیگر به خانه برنمیگردد؛ پس از مدتی با تهیه یک خودرو، به مسافرکشی مشغول بودم.
این مرد که 44 سال سن دارد، افزود: تلاش و رایزنی من برای بازگشت همسرم به خانه ادامه داشت و حتی هر چند وقت یکبار با همسر و فرزندانم به رستوران رفته و غذا میخوردیم اما همسرم حاضر به بازگشت به خانه نبود تا اینکه قرار شد با همسر و فرزندانم به سفر برویم و حتی قبل از عید با همسرم به خرید رفته و برایش لباس خریدم.
وی اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: خانه من با منزل مادرزنم یک کوچه فاصله دارد، شب حادثه بعد از تحویل سال قرار شد که دنبال همسر و فرزندانم بروم و با هم راهی سفر شویم به همین منظور به خانه مادرزنم رفتم و به همسرم گفتم که حاضر شود تا راهی سفر شویم اما زنم گفت به سفر نمیآید که من به او گفتم تو قول دادی اما زنم گفت سفر نمیآید.
این متهم درباره نحوه قتل همسرش به بازپرس گفت: با این حرف زنم، عصبی شده و به خانه رفتم؛ چاقویی برداشته و مجدداً به خانه مادرزنم بازگشتم، ابتدا درِ آپارتمان را با لگد شکسته و سپس همسرم را گرفته و کِشان کِشان وی را به بیرون از خانه بردم؛ در این لحظه مادرزنم وارد ماجرا شد و قصد داشت ما را جدا کند، من میخواستم او را کنار بزنم اما چاقویی که دستم بود به دست مادرزنم خورد اما من نمیخواستم مادرزنم را با چاقو بزنم.
وی افزود: در نهایت همسرم را به راهرو کشاندم و خواستم چاقو را به پهلوی او بزنم اما ناگهان به دیوار تکیه داد و نشست، در این حین ضربه چاقوی من به گردن همسرم خورد؛ پس از قتل از خانه خارج شدم و تا ساعت پنج صبح در خیابانها بودم و صبح روز بعد با حضور در کلانتری خودم را به پلیس معرفی کردم، در زمان قتل فرزندم 6 سالهام قصد داشت جلوی من را بگیرد اما موفق نشد همچنین دیگر فرزندم که 16 سال سن دارد نیز آنجا بود اما انگار شوکه شده بود و کاری نکرد.
متهم پس از این اظهارات با دستور محسن مدیرروستا؛ بازپرس امور جنایی تهران در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.
جزئیات سقوط دختر جوان از برج کامرانیه
میزان نوشت: تحقیقات جنایی در مورد سقوط دختر جوان از برج کامرانیه آغاز شد.
ساعت ۳ بامداد پنج شنبه از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ به کلانتری ۱۲۳ نیاوران اعلام شد که دختر جوانی بر اثر سقوط از بالای یک برج مسکونی در منطقه کامرانیه به بیمارستان منتقل و با وجود اقدامات درمانی فوت کرده است.
با اعلام خبر به اداره دهم پلس آگاهی تهران بزرگ و تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "فوت مشکوک"، کارآگاهان به محل حادثه در چهار راه کامرانیه اعزام و در تحقیقات میدانی اطلاع پیدا کردند که دختر جوان به همراه نامزدش به عنوان میهمان در یکی از واحدهای برج مسکونی در طبقه پنجم حضور داشته است که گویا پس از پایان میهمانی و در زمان خروج از منزل میزبان با نامزدش درگیری لفظی پیدا کرده و در ادامه پیکر نیمه جانش در لابی برج مسکونی پیدا شده است.
معاون مبارزه با جرایم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به بازداشت موقت نامزد متوفی جهت انجام تحقیقات گفت: در تحقیقات اولیه از نامزد متوفی به نام امیر۳۶ ساله وی در اظهاراتش مدعی است پس از پایان میهمانی، بر سر زمان خارج شدن از منزل با مریم درگیری لفظی پیدا کردم؛ مریم به حالت قهر به داخل یکی از اتاقها رفت و در را از داخل قفل کرد؛ چندین بار به همراه دوستم که میهمانش بودیم از وی خواهش کردیم تا در اتاق را باز کند تا با هم صحبت کنیم، اما او در را باز نکرد؛ مدتی از این موضوع گذشت؛ در حالیکه من به همراه دوستم در داخل اتاق پذیرایی نشسته بودیم تا نهایتا مریم خودش از اتاق خارج شود، از قسمت نگهبانی برج با ما تماس گرفتند و خبر دادند که پیکر نیمه جان مریم در وسط لابی برج افتاده است! باور نکردیم؛ به سراغ اتاقی که مریم داخل آن بود رفتیم؛ چندین نوبت مریم را صدا زدیم تا او در را باز کند، اما جوابی نیامد؛ نهایتا در را شکسته و وارد اتاق شدیم؛ مریم داخل اتاق نبود و پنجره اتاق نیز باز بود؛ به لبهی پنجره رفته و از آنجا به پائین نگاه کردم، مریم وسط لابی برج افتاده بود.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: ضمن انجام هماهنگی با مقام قضایی دادسرای جنایی تهران، تحقیقات تکمیلی برای مشخص شدن علت اصلی مرگ متوفی در دستور کار اداره تهم ویزه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
بزم خونین ۳ دوست در اعماق جنگل
ایران نوشت: عصر چهارشنبه 15 فروردین مأموران گشت پلیس سوادکوه شمالی –استان مازندران- به حرکات پسر جوانی که در میان درختان جنگل هراسان میدوید مشکوک شده و او را بازداشت کردند.
پسر جوان که بشدت ترسیده بود در ابتدا سعی کرد خود را خونسرد نشان دهد اما در ادامه پرده از راز یک جنایت برداشت.
متهم به مأموران گفت: به همراه دو نفر از دوستانم برای تفریح به عمق منطقه جنگلی سوادکوه رفته بودیم که در آنجا بر سر موضوعی با «مسعود» دوستم که 26 سال دارد درگیری لفظی پیدا کردیم و من در اوج عصبانیت با چاقو ضربهای به پهلوی او وارد کرده و متواری شدم.
سرهنگ شهرام دمساز، فرمانده انتظامی شهرستان سوادکوه شمالی گفت: متهم در زمان دستگیری بشدت ترسیده بود و هنگام فرار با یک خودرو نیسان هم تصادف کرده و لباسش خاک آلود بود. مأموران با اعتراف متهم بلافاصله به محل درگیری رفتند که مشخص شد مردم قبل از رسیدن مأموران، جوان مجروح را به بیمارستان انتقال داده بودند، اما با حضور مأموران در بیمارستان مشخص شد مصدوم به دلیل شدت جراحات جان خود را از دست داده است.
دوست دیگر متهم نیز که پس از وقوع این جنایت متواری شده بود در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. پرونده این جنایت با اعتراف صریح متهم به قتل تشکیل شد و تحقیقات در این باره ادامه دارد.
عامل برداشت میلیونی از حساب ارز الکترونیکی رفیق قدیمی دستگیر شد
باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: رئیس پلیس فتا تهران از دستگیری فردی که از حساب ارز الکترونیکی رفیق قدیمیاش میلیونی پول برداشت کرده بود، خبر داد.
سرهنگ تورج کاظمی رئیس پلیس فتا تهران اظهار کرد: هفته گذشته فردی با مراجعه به پلیس فتا بیان داشت از حساب ارز الکترونیکی ام حدود ۵۵ میلیون تومان برداشت شده است. با بررسی حساب کاربری وی و پیگیری از سایت مرجع مشخص شد حساب مقصد متعلق به یکی از دوستان شاکی بوده است.
وی ادامه داد: متهم پس از احضار به پلیس فتا به جرم خود اعتراف و بیان کرد هنگامی که شاکی قصد ورود به حساب کاربری خود را داشت رمز وی را یادداشت و در یک فرصت مناسب اقدام به برداشت از حساب وی کردم.
به گفته رئیس پلیس فتا تهران شهروندان هنگام معاملات خود در فضای مجازی در حفظ مشخصات کاربری خود هوشیار باشند و به هیچ عنوان آن در اختیار افراد غیر قرار ندهند.
کلاهبرداری جناب سروان قلابی به بهانه صفر کردن خلافی/متهم را شناسایی کنید
میزان نوشت: کلاهبردار حرفه ای که در پوشش لباس پلیس کلاهبرداری می کرد،شناسایی و دستگیر شد.
در پی شکایت تعدادی از شهروندان از شخصی که با استفاده از لباس نظامی پلیس راهور و به بهانههای مختلف "اخذ گواهینامه بدون نیاز به سیرمراحل قانونی"، "اخذ طرح ترافیک" و "کم کردن خلافی خودرو" اقدام به گرفتن پول از آنها کرده است، هماهنگیهای لازم با بازرسی پلیس راهور تهران بزرگ انجام شده و نهایتا این شخص از سوی عوامل بازرسی پلیس راهور در محدوده خیابان آذربایجان شناسایی، دستگیر و به اداره سیزدهم پلیس آگاهی پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
سرهنگ جهانگیر تقی پورمعاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران درباره نحوه فعالیت مجرمانه این متهم گفت:این فرد با مراجعه به محدوده مراکز آموزش رانندگی و همچنین دفاتر خدمات انتظامی، اقدام به شناسایی متفاضیان دریافت گواهینامه و عدم خلافی خودرو کرده و ضمن معرفی خود به نام سروان امید احمدیان، با ارائه قول مساعدت برای گرفتن گواهینامه معتبر و همچنین صفر کردن خلافی خودرو بدون نیاز به پرداخت تمامی پول ثبت شده در برگه تخلفات اقدام به گرفتن پول از تعدادی از این افراد کرده است.
در ادامه و با شناسایی تعدادی از شکات و مالباختگان، این افراد به اداره سیزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ دعوت و ضمن شناسایی دقیق متهم، اظهاراتی مشابه در خصوص شیوه و شگرد متهم مطرح کردند؛ متقاضیان دریافت گواهینامه در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که متهم به آنها مدعی شده است که با نصف هزینه آموزشگاههای راننندگی و بدون هرگونه امتحان و آزمونی اقدام به گرفتن گواهینامه معتبر برای آنها می کند.
معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به سوابق متعدد متهم عنوان داشت: متهم در همان مراحل اولیه دستگیری تلاش کرده بود تا ضمن معرفی خود با نام جعلی و دروغین "مهدی شیرزاده" و اعلام پشیمانی ظاهری و تلاش برای اخذ رضایت از چند مالباختهی شناسایی شده در مراحل اولیه تحقیقات و همچنین طرح ادعای دروغین مبنی بر اینکه برای اولین بار اقدام به ارتکاب جرم کرده است، زمینه آزادی خودش را فراهم کند.
با انتقال وی به اداره سیزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، هویت واقعی اش شناسایی و در بررسی سوابق وی مشخص شد که از سال ۷۹ تاکنون، بیش از ۱۰ بار به اتهام ارتکاب جرایم مختلف مرتبط با سرقت، کلاهبرداری، جعل عناوین دولتی، فروش موادمخدر و ... دستگیر و روانه زندان شده است.
سرهنگ کارآگاه جهانگیر تقی پور، معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اشاره به ادامه تحقیقات برای شناسایی دیگر شکات و مالباختگان گفت: با توجه به حرفهای بودن متهم در ارتکاب جرایم مرتبط با کلاهبرداری و به منظور شناسایی دیگر شکات و مالباختگان، هماهنگی لازم با بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۳۲ تهران برای انتشار بدون پوشش تصویر متهم صادر شده است؛ لذا از شکات و مالباختگانی که موفق به شناسایی تصویر این متهم شدند دعوت میشود تا برای پیگیری شکایات خود به نشانی اداره سیزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.