همسرم به خاطر ثروت پدرم با من ازدواج کرد
این زن ادامه داد: دو سال قبل با رضا از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و گفت من به دنبال ازدواج هستم. بعد از مدتی رضا فهمید که من خانواده پولداری دارم و پدرم چندین مغازه در بازار تهران دارد. خانه ما زعفرانیه بود و رضا بچه میدان انقلاب، او همیشه مدعی بود پول پدرم برایش ارزش ندارد و من را به خاطر خودم می خواهد همین موضوع باعث شد به او بله بگویم.
در مدتی که نامزد و عقد کرده بودم او هیچ حرفی در مورد خانواده یا پول پدری ام نزد. یک ماه از ازدواجمان گذشت که او ادعا کرد نمی خواهد سر کار برود و پدر من باید خرج ما را بدهد. شوهرم مدعی بود پدرت این همه پول را برای چه می خواهد مقداری از آن را به ما بدهد تا راحت زندگی کنیم.
کم کم رفتار رضا تغییر کرد و فقط از پول پدر من حرف می زد. او با رویا پردازی مدعی بود ارث من بعد از فوت پدرم 5 میلیارد تومان می شود. این حرفهایش آزارم می داد اما دوستش داشتم. در این مدت نگذاشتم کسی بویی ببرد اما
چند روز قبل همسرم در جمع خودمانی فامیل، به پدرم گفت باید ماهیانه 5 میلیون تومان به ما بدهد. من شوکه بود. وقتی وقاحت او را دیدم با خانواده مشورت کرده و تصمیم گرفتم از او جدا شوم.