شهید زندهای که سردار سلیمانی از او سخن گفت
تولد در بصره
«جمال جعفر محمدعلی آل ابراهیم» سال ۱۹۵۴ در «القرنه» واقع در بخش قدیمی بصره متولد شد؛ دوران دبستان و دبیرستان را در بصره گذراند و در سال ۱۹۷۷ از دانشکده فناوری بغداد فارغ التحصیل شد.
بعد از گذراندن دوره خدمت الزامی، بعنوان مهندس عمران وارد کارخانه عمومی آهن و فولاد بصره شد؛ پس از مدتی مجددا تحصیلات آکادمیک را پی گرفت و اینبار در رشته علوم سیاسی موفق به اخذ کارشناسی ارشد و دکتری شد.
آغاز فعالیت در حزب الدعوه
ابو مهدی از دوران پیش از دانشگاه در دهه ۷۰، فعالیت سیاسی را با عضویت در حزب الدعوه آغاز کرد؛ وی دروس مقدماتی حوزه را نیز در زادگاهش در محضر آیتالله العظمی حکیم گذراند.
مهاجرت به کویت
ابو مهدی پس از حوادث ماه رجب سال ۱۹۷۹ که به روی کار آمدن بعثیها و دستگیری آیتالله شهید محمدباقر صدر و تعداد زیادی از دانشجویان عراقی منجر شد، توسط مزدوران بعثی تحت تعقیب قرار گرفت؛ در نتیجه مجبور شد در سال ۱۹۸۰ به کویت مهاجرت کند.
۲۰ سال حضور در ایران
در سال ۱۹۸۳ و بعد از حوادثی که در کویت (پس از انفجار در سفارت امریکا و سفارت فرانسه) رخ داد، عراقیهایی که در کویت مقیم بودند، بازداشت شدند. بدنبال بازداشت گسترده عراقیهای مقیم کویت که به بغداد مسترد میشدند و غالبا بدون محاکمه اعدام میشدند، ابومهدی راهی ایران شد و بنا به گفته خودش ۲۰ سال از عمرش را در ایران گذراند.
آغاز حرکت جهادی
پس از آنکه «حاج ابوزینب الخالصی» از سران ارشد حزب الدعوه اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «نیروهای مجاهدین عراقی» کرد، ابومهدی وارد این گروه شد و تنها راه مقابله را جهاد دانست.
در جریان انتفاضه شعبانیه ضد صدام در سال ۱۹۹۱، ابومهدی و ابوزینب در قالب نیروهای مجاهدین عراقی، همکاری زیادی داشتند و حتی مقرهایی در شمال عراق تاسیس کردند.
فعالیت در سپاه بدر
ابو مهدی پس از مجاهدتهای بسیار و تصدی سخنگویی سپاه بدر، به فرماندهی این شاخه از جریان مقاومت در عراق رسید. او در سال ۱۹۸۵ به عضویت مجلس اعلای عراق رسید. پس از آن عضو شورای فرماندهی شد که از هشت عضو تشکیل میشد و در راس آن شهید محمدباقر حکیم قرار داشت.
علت جدایی از حزب الدعوه
ابومهدی چند سال پیش طی مصاحبهای در پاسخ به سوالی پیرامون علت جداییاش از حزب الدعوه گفت: توضیح این مسأله مفصل است. من به دلیل اختلاف سیاسی از حزب الدعوه بیرون نیامدم؛ من عزیزترین برادران و دوستانم را در آن تقدیم کردم. ولی من کارمند حزب الدعوه نبودم بلکه بنا به دلایل اعتقادی و روحی به آن پیوسته بودم و به دلیل این وابستگی از بذل هیچ چیزی دریغ نکردم، ولی در یک جایی حس کردم بین دوراهی قرار دارم و باید انتخاب کنم بین ذبح شدن به دست صدام یا باقی ماندن در سازمانی که بخوبی درس و بحث و حلقه و جلسه داشته باشیم و در آن بحثهای فکری کنیم. من ترجیح دادم به مسیر جهاد و برخورد با نظام بروم، چون آن را راه صحیح برای مقابله با نظام جنایتکار دیکتاتور میدانستم.
ابو مهدی در رابطه با بیرون آمدنش از مجلس اعلا و سپاه بدر نیز میگوید: این هم داستانی طولانی دارد و شرحش مفصل است. من یقین دارم و از روی آگاهی میگویم که مجلس اعلا و سپاه بدر نقش مهمی در بین مخالفین عراقی داشتند و همین طور من هم خودم را کارمند این دو نمیدیدم. در برخی موارد اختلاف دیدگاه داشتیم. در سال ۲۰۰۲ تفکری در من پیدا شد که خودم را درگیر سازمان خاصی در مجلس اعلا یا سپاه بدر نکنم، ولی هنوز هم روابطم با همه خوب است.
اما در سالهای اخیر پس از آنکه گروهک تروریستی تکفیری داعش با حمایت پنهان و آشکار محور آمریکایی – عبری – عربی وارد عراق شد و به جنایات گسترده دست زد، آیتالله سیستانی فتوایی مبنی بر مبارزه مردمی با داعش، صادر کرد که به موجب آن، مجاهدانی نظیر ابو مهدی در جهت سازماندهی نیروهای مردمی اقدام کردند و در قالب بسیج مردمی و با کمک ارتش و سایر نیروهای عراقی سرانجام موجبات اضمحلال و هزیمت داعش در عراق را فراهم آوردند.