دیپلماسی با دست فرمان پمپئو
برکناری «رکس تیلرسون»، وزیر امور خارجه آمریکا و روی کار آمدن «مایک پمپئو»، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) توسط رئیس جمهور این کشور را باید تغییری در مختصات طولی دستگاه دیپلماسی کاخ سفید و در جهت شتاب بخشی به اهداف از پیش تعیین شده ترامپ در خصوص موضوعات مهم بین المللی تلقی کرد.
از این منظر، برکناری تیلرسون، راهکاری برای تطبیق سیاستهای اعمالی و اعلامی در برابر ایران اسلامی به شمار میآید؛ چه اینکه از نگاه آمریکایی ها، برنامه هستهای ایران با ابزار برجام متوقف شده و حالا نوبت برداشتن گامهای دیگر است. آنچه امروز به ابرچالش آمریکا تبدیل شده، قدرت رو به تزاید و غیرقابل مهار جمهوری اسلامی در سطح منطقهای است و به خیال آنها با توافق هسته ای، راه را برای مطالبه گریهای بیشتر از ایران اسلامی فراهم کرده که هم نوایی عجیبی در این مسئله، میان مقامات گذشته و فعلی این کشور شنیده میشود. «جان کری» وزیر خارجه سابق آمریکا، در آبان سال جاری طی مصاحبهای با شبکه «سی ان ان» گفته بود: «نباید توافق هستهای را از بین برد. مذاکرات با تهران برای عقب نشاندن ایران از برنامه هستهای به نتیجه رسید و حالا دولت بعدی آمریکا ضمن ادامه اعمال فشار بر ایرانیها، باید بکوشد تا ایران را درباره مسائل دیگر مهم برای منطقه، سر میز مذاکرات آورد!»
۲. بخش دوم سمفونی آمریکاییها به سبک جمهوری خواهان را بارها از زبان ترامپ شنیده ایم. وی در اواخر مهرماه از تایید مجدد توافق هستهای به دلیل تناقض مفاد آن با منافع آمریکا امتناع کرد؛ تحریمهای گذشته را تمدید و تحریمهای جدید و گستردهای را علیه ایران به اجرا گذاشت، «حضور ایران در منطقه» را مترادف با «بی ثباتی» قلمداد و صراحتا اعلام کرد در صورت عدم پذیرش شروط ۶ گانه کاخ سفید از سوی ایران که شاه بیت آن «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی است، از برجام خارج خواهد شد.
نکته مهم اینجاست که رئیس جمهور آمریکا در حالی به متحدان اروپایی اش نسبت به خروج از برجام در صورت عدم اصلاح آن هشدار داده که با فرا رسیدن ضرب الاجل تعلیق تحریمهای هستهای در حدود دو ماه آتی، باید نظر نهایی خود را در خصوص سرنوشت این توافق اعلام کند. به همین دلیل، به وزیر خارجهای مانند «مایک پمپئو» با سابقه کار اطلاعاتی علیه ایران نیاز دارد تا طی این مدت، زمینه و مقدمه چینی لازم برای اقناع هم پیمانانش در اتحادیه اروپا جهت خروج از برجام را فراهم کند.
۳. گفتنی است؛ انتخاب پمپئو با بررسی اسناد بالادستی به روز رسانی شده آمریکا مثل «سند راهبرد دفاعی» و «راهبرد جدید هستهای»، در یک نقطه، تلاقی و اشتراک دارد که جوهره آن را میتوان در نشان دادن «شدت عمل» علیه کشورهای رقیب خلاصه کرد. «مایک پمپئو»، نزدیکترین شخص به ترامپ و دارای دیدگاههای مخالف مشترک با توافق هستهای است که حتی درباره برجام، سخت گیرتر از ترامپ به نظر میرسد. پمپئو از منادیان بکارگیری زور در مناسبات بین المللی، مدافع برپایی نظام امنیتی رادیکال در آمریکا برای مبارزه با به اصطلاح تروریسم است و به اعتقاد او، نمایش قدرت، به منظور مهار و کنترل کشورهای معاند بسیار موثر است. به عبارت دیگر، تعیین پمپئو به عنوان سکان دار دستگاه دیپلماسی آمریکا، به افزایش مطالبات نامشروع آمریکا از طریق فشار و تهدید نظامی منجر خواهد شد و به نوعی، شاهد بدل ترامپ در روابط خارجی خواهیم بود. از این رو، انتظار میرود که لمپنیسم پمپئو، همزمان با دیگر محورهای مدنظر دیپلماسی آمریکایی، شدت یابد و به طور ویژه، در ۴ حوزه ایجاد محدودیت برای برنامه «موشکی» به بهانه ارسال سلاح به یمن، «منطقه ای» با توجه به وخاومت اوضاع تروریستها در سوریه، «حقوق بشر» و «دائمی کردن بندهای زوالپذیر برجام» متمرکز شود.
۴. گامهای مشترک ترامپ و پمپئو طی دو ماه آینده، به این منظور طی میشود که از یک سو، ایران اسلامی را وادار به پذیرش شروط خود کنند و از سوی دیگر، سایه سنگین تهدیدات امنیتی که بر اثر پیشروی محور مقاومت به سمت مرزهای فلسطین اشغالی در حرکت است را متوقف نمایند. استقبال صهیونیستها از وزیر خارجه جدید آمریکا، گواه این مدعاست. به گزارش وبگاه «تایمز اسرائیل»، پمپئو، وزیر خارجه محبوب تل آویو است و به عنوان یک ضد ایرانی، دیدگاههای مشترکی با ترامپ و نتانیاهو درباره برجام دارد. این پایگاه، وجه اشتراک این مثلث شوم در مورد برجام را اینگونه توصیف میکند: «همه آنها این توافق را فاجعهبار دانسته و خواستار تغییر اساسی یا لغو آن هستند.»
روی دیگر بازیگری پمئو در رأس هرم وزارت خارجه آمریکا، تکمیل نقش «نیکی هیلی»، نماینده دائم این کشور در سازمان ملل است، زیرا احساس ترامپ این بود که «هیلی» در همراه کردن کشورها با سیاستهای ضدایرانی تنهاست و نیاز است که نیروی تازه نفسی وارد میدان شده و کشورهای مردد و مخالف را علیه انقلاب اسلامی به اصطلاح شارژ کند.
در نتیجه حضور رئیس سابق سازمان سیا در منصب جدیدش، آمریکا به سمت و سوی تمهید مقدمات خروج از برجام در وهله نخست و تحدید اقتدار منطقهای و قدرت موشکی جمهوری اسلامی در گامهای بعدی خیز برداشته است؛ این همان تلاشی است که جان کری از دولت بعدی انتظار داشت و هر وزیر خارجه دیگری هم که بر سر کار میآمد، یا باید در جهت اجرای سیاستهای رادیکالی آمریکا در پسابرجام، گام بر میداشت و یا جای خود را به دیگری میداد.
با این پیشفرض، چنانچه دموکراتها هم بر سر کار بودند، همین مسیر را طی میکردند، با این تفاوت که روش بکارگیری ابزارهای نیل به آن، با حزب رقیب (جمهوری خواهان)، اختلافاتی در نحوه حصول به این هدف را داشت.
از این رو، اختلاف تیلرسون با ترامپ و ترامپ با دموکراتها بر سر توافق هسته ای، نه در اصل متوقف کردن ایران، بلکه بر سر شیوه اجرای این راهبرد است و بر این مبنا، تضاد دیدگاههای گوناگون در کاخ سفید، نه در عرض، بلکه در طول یکدیگر هستند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *