شکست تجزیه سوریه و یمن
ایده «خاورمیانه جدید» که اولین بار توسط «کاندولیزا رایس»، وزیر امور خارجه «جورج بوش» پسر در سال ۲۰۰۵ مطرح شد، یکی از راهبردهای بلندمدت آمریکا برای غرب آسیا به شمار میآید که بر اساس آن بنا بود، دامنهای از بیثباتی، هرجومرج و خشونت از لبنان، فلسطین و سوریه تا عراق، کشورهای حاشیه خلیجفارس و ایران، مرزهای جدید جغرافیایی را شکل دهند.
ازنظر راهبردنویسان آمریکایی «طراحی دوباره مرزهای خاورمیانه»، «تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچکتر» و «تغییر مرزها» راهحل اساسی مشکلات خاورمیانه معاصر بود. ضمن اینکه طراحان این توطئه، عمده مشکلات کشورهای غرب آسیا را مشکلات «داخلی» و «فرهنگی» این کشورها و نه مداخلات بیگانگان فرض میکردند و معتقد بودند تجزیه خاورمیانه گرچه تبعات منفی به همراه دارد، اما برای نیل به اهداف مدنظر، چارهای جز تحمل این درد «ضروری» و «اجتنابناپذیر» وجود ندارد.
درنتیجه، اولین مرحله این طرح را در سال ۲۰۰۶ از لبنان آغاز کردند که با پیروزی قاطع نیروهای مقاومت اسلامی لبنان بر صهیونیستها، نتایجی کاملاً مغایر با آنچه در سر میپروراندند، به دست آمد. پنج سال بعد در سال ۲۰۱۱، سازوکاری جدید با میدانداری تروریستهای تکفیری برای اجرای پروژه شکستخورده قبلی در دستور کار قرار گرفت، ولی با گذشت هفت سال از آن، این طرح نیز به سرنوشت طرح پیشین دچار شد و تروریستها متعاقب سقوط پایتخت خود خواندهشان در موصل و تار و مار شدن در سوریه، از قاعده بازی کنار گذاشته شدند. اکنون نوبت به ورود «کردها» به معرکه بود؛ بازیگرانی که با چراغ خاموش وارد گود شدند، تلاش کردند حضور میدانی آنها حساسیتزا نباشد و مشخصاً، مأموریت تمام کردن کار ناتمام داعش را برعهده گرفتند.
افشاگری روزنامه «استار» ترکیه در خصوص طرح آمریکا برای تأسیس دولتی خودمختار در شرق و شمال سوریه به رهبری حزب کردی «اتحاد دموکراتیک» نیز مؤید این ماجراست. در این گزارش آمده است: نمایندگان آمریکا، انگلیس، فرانسه، اردن و عربستان سعودی طی دیداری محرمانه در واشنگتن، طرح تجزیه سوریه را تهیهکردهاند که شامل شش گام است: «تشکیل دولت کردی در شرق و شمال سوریه»، «کمک به این دولت برای رسیدن به دریای مدیترانه»، «دخیل کردن سازمان ملل در تأسیس این دولت و به رسمیت شناختن آن»، «رد نتایج مذاکرات صلح سوریه در نشستهای آستانه و سوچی»، «ایجاد نمایندگی این دولت در سازمان ملل توسط آمریکا» و «وادار کردن ترکیه به پذیرش این طرح و توقف عملیاتهای نظامی در شمال سوریه».
انتخاب کردها برای تکمیل پازل تجزیه سوریه به این جهت است که حزب «اتحاد دمکراتیک» (PYD)، بزرگترین حزب کردهای سوریه معتقد بود در برابر نظام سوریه و گروههای تروریستی تکفیری، باید جبهه سومی تشکیل داد که نه با نظام سوریه همراه باشد و نه در صنف گروههای مسلح خواهان براندازی نظام در این کشور احصاء شود.
کردهای ساکن شمال سوریه تا اوایل سال ۲۰۱۴، تحرک و فعالیت خاصی در این منطقه نداشتند و محل سکونت آنها همانند قبل از جنگ، به مناطقی از سه استان «حسکه»، «رقه» و «حلب» محدود میشد، ولی پس از آشکار شدن نشانههای ناتوانی تکفیریها، سه منطقه «جزیره»، «کوبانی» و «عفرین» اعلام خودمختاری کردند و پنتاگون بهظاهر، بجای تروریستهای تکفیری، آموزش و تجهیز تروریستهای بهاصطلاح میانهرو را کلید زد.
«باراک اوباما»، رئیسجمهور سابق آمریکا برای اولین بار در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۵ در مصاحبه با شبکه آمریکایی «سی بی اس» صراحتاً به شکست تلاشهای کشورش در سوریه اذعان کرد و گفت: «سوریه یک مشکل دشوار برای جامعه جهانی است و آمریکا تاکنون قادر به حل آن نبوده است». اوباما در آن مصاحبه تنها به شکست کشورش در سوریه اذعان نکرد، بلکه به ناکامی تلاشهای واشنگتن برای آموزش و تجهیز نیروهای مخالف بهاصطلاح میانهرو نیز اعتراف کرد.
شکست طرح حمایت از تروریستهای بهاصطلاح میانهرو که بعدها معلوم شد همه آنها به تابعی از داعش و جبهه النصره تبدیلشدهاند، واشنگتن را واداشت که پلن B. را بهمنظور پنهان کردن ناکارآمدی استراتژی خود در سوریه پیاده کند که در قالب بکارگیری کردها در عملیات بهاصطلاح آزادسازی رقه نمود پیدا کرد. احزاب کرد سوریه، پسازآن در مارس ۲۰۱۶ طی کنفرانسی، رسماً تأسیس نظام فدرالی را اعلام کرده و کردهای عراق نیز کوشیدند از طریق همهپرسی و تشکیل کشور کردی، یک بلوک متحد و قدرتمند در امتداد مرزهای شمالی سوریه و عراق را ایجاد کنند که با مخالفت سرسختانه کشورهای همسایه، این توطئه عقیم ماند.
در طرح تجزیه سوریه با عاملیت کردها، دو نکته بیش از همه خودنمایی میکند. اول، کمک ارتجاع و غرب به این دولت جعلی برای رسیدن به دریای مدیترانه است که دقیقاً در نقطه مقابل راهبرد جبهه مقاومت برای کنترل این نقطه مهم قرار دارد.
تسلط دولت سوریه بر سواحل دریای مدیترانه، موقعیت برتر دمشق و متحدانش در برابر تهدیدات دریایی صهیونیستها را تقویت میکند و حمایت رژیم صهیونیستی از تشکیل دولت خود خوانده کردی در سوریه و عراق به همین دلیل است. دوم، مسئله تأمین انرژی آمریکا و اسرائیل از طریق چاههای نفتی در جنوب حسکه که پیشتر در سیطره داعش بود و در اختیار داشتن دست برتر در جنگ انرژی که سید مقاومت چندی پیش به آن اشاره داشت.
تحقق تجزیه سوریه تنها وقتی اتفاق خواهد افتاد که دولت سوریه و پایتخت آن در حالت تدافعی قرار داشته باشند، درحالیکه نزدیکترین سنگر تروریستها در غوطه شرقی در شرف پاکسازی کامل قرار دارد و اکثر مناطق این کشور نیز در اختیار ارتش و نیروهای متحد سوریه هستند. از طرفی، ترکیه نیز تشکیل یک حکومت کردی در همسایگی خود را تحمل نمیکند، بنابراین، با قاطعیت میتوان گفت که طرح تجزیه سوریه در این مرحله، به نتیجه دلخواه منتهی نمیشود و در صورت تشکیل شدن، روی آرامش را نخواهد دید و درنهایت فروخواهد پاشید.
عاقبت قطعه دیگر پازل تجزیه غرب آسیا در یمن نیز کاملاً مشابه تحولات سوریه است. پایگاه «ورلد پالیتیکس ریویو» (WPR) در دوم اسفند سال جاری، حمله امارات در یمن را زمینهسازی برای جدایی جنوب این کشور ارزیابی کرده، همانگونه که عربستان، به دنبال تجزیه شمال یمن است تا درنهایت، توطئه تجزیه یمن به دو بخش شمالی و جنوبی محقق شود. جداییطلبان جنوب و دیگر گروههای معارض در این منطقه، هماینک در گیرودار هرجومرج و زدوخوردهای خونین هستند و در شمال، نیروهای ارتش و انصارالله، با شلیک موشکهای بالستیک به اهداف مهم در عربستان، جابجایی بزرگی در عرصه ایجاد کردهاند؛ بهگونهای که سعودیها راهی برای خروج آبرومندانه از باتلاق یمن را جستجو میکنند. فروپاشی همه این توطئهها، در سایه تفوق جبهه مقاومت بر پروژه پیچیده تجزیه منطقه حاصلشده که با اعتراف دشمنان به واقعیات جاری غرب آسیا نیز همراه بوده است و ازاینرو، باید منتظر دومینوی شکستهای بعدی نظام سلطه و تحولات جدید ژئوپولتیکی در آینده نزدیک باشیم.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *