همسرکشی بخاطر پیامک های ناشناس/ شناسایی قاتل در زیر خاک/ توطئه شوم زن خیانتکار برای ربودن شوهر/ درخواست پلیس برای شناسایی کلاهبرداران حرفه ای
کلاهبرداری های چند صد میلیونی زن و مرد جوان به بهانه دریافت وام
میزان نوشت: معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ، از دستگیری زن و شوهر کلاهبرداری خبر داد که با تأسیس شرکتی کاغذی اقدام به کلاهبرداری چند صد میلیون تومانی کرده بودند.
سرهنگ جهانگیر تقی پور اظهار کرد:در پی شکایتهای مشابه از شرکتی تحت عنوان شرکت "مشاوران کلید مهر" و تشکیل پروندهای با موضوع "کلاهبرداری"، موضوع در دستور کار اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
این مقام پلیس آگاهی تهران بزرگ در توضیح شیوه و شگرد کلاهبرداری گفت: بررسی اظهارات و شکایت مالباختگان نشان داد که یک زن و شوهر تحت پوشش شرکتی تحت عنوان "مشاوران کلید مهر" و تأسیس دفتر شرکت در منطقه پونک – مجتمع تجاری و اداری بوستان، اقدام به انتشار آگهی با موضوع پرداخت تسهیلات مالی (وام) در روزنامههای کثیرالانتشار کرده و در ادامه با سوء استفاده از ضمانت نامههای ارائه شده از سوی متقاضیان دریافت وام اقدام به دریافت مبالغ چند ده میلیون تومانی از شعبات بانکی کرده و سپس از محل شرکت متواری شدند.
یکی از مالباختگان در این خصوص به کارآگاهان گفت: به دلیل مشکلات شدید مالی و نداشتن ضامن معتبر، از طریق آگهی روزنامهی ... با شرکت مشاوران کلید مهر که متعلق به شخصی به نام رضا. ش. است، آشنا شدم؛ پس از مراجعه به دفتر شرکت در منطقه پونک با ارائه سند مالکیت واحد مسکونی خود اقدام به دریافت وام ۵۰ میلیون تومانی کرده و مقرر شد تا سند خانه ام به عنوان ضمانت، تا زمان تسویهی کامل وام در اختیار شرکت قرار داشته باشد. پس از تسویهی وام،برای دریافت سند منزل به دفتر شرکت مراجعه کرده و متوجه شدم که شرکت تعطیل شده است. مدت کوتاهی از این ماجرا گذشته بود که با آمدن اخطاریه از بانک شعبه فرحزادی اطلاع پیدا کردم که آقای رضا. ش. با استفاده از سند مالکیتی بنده اقدام به دریافت وام ۱۵۰ میلیون تومانی کرده و متواری شده است.
سرهنگ تقی پور در خصوص برنامه ریزی دقیق متهمان جهت انجام کلاهبرداری عنوان داشت: کارآگاهان اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در بررسی سوابق شرکت مشاوران کلید مهر اطلاع پیدا کردند که صاحبان آن با تأسیس این شرکت کاغذی و صرفا با ثبت شرکت و بدون اخذ هرگونه مجوز قانونی از بانک مرکزی برای انجام فعالیت مالی در خصوص پرداخت تسهیلات (وام) اقدام به انتشار آگهی در روزنامههای کثیرالانتشار و در ادامه اخذ وامهای بانکی با استفاده از اسناد قانونی متعلق به افراد غیر کردند؛ همچنین در بررسی حسابهای بانکی متعلق به متهم اصلی پرونده که از مجرمان سابقه دار پلیس آگاهی در زمینه کلاهبرداری است و آخرین بار در سال ۹۴ از زندان آزاد شده، مشخص شد که او و همسرش پیش از متواری شدن اقدام به برداشت کامل پولها از حسابهای بانکی خود کرده و نهایتا از مخفیگاهشان در منطقه پونک متواری شدند.
معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام خبر دستگیری دو متهم پرونده، در این خصوص اینگونه توضیح داد: متهمان پرونده پس از متواری شدن از مخفیگاهشان در منطقه پونک و با اطلاع داشتن از شکایت مالباختگان و تحت تعقیب قرار داشتن از سوی پلیس آگاهی، زندگی مخفیانهای را آغاز و هر بار در کمترین زمان ممکن نسبت به جابجایی مخفیگاه شان اقدام میکردند، اما با وجود این شرایط، کارآگاهان اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با انجام اقدامات ویژه پلیسی موفق به شناسایی آخرین مخفیگاه این زن و شوهر کلاهبردار در شهرک شهید باقری شده و در ساعت 7 صبح روز جمعه و در شرایطی که قصد داشتند تا در همین روز نسبت به جابجایی مجدد مخفیگاهشان اقدام کنند، آنها را دستگیر و به اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
سرهنگ کارآگاه جهانگیر تقی پور عنوان داشت: در حال حاضر تعدادی از شکات و مالباختگانی شناسایی و به اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ دعوت شدند لذا از دیگر شکات و مالباختگانی که بدین شیوه و شگرد از سوی شرکت مشاوران کلید مهر مورد کلاهبرداری قرار گرفتند دعوت میشود تا جهت پیگیری شکایات خود به نشانی اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.
درگیری خونین دو دانشآموز ۱۵ساله در زنگ تفریح مدرسه
جامجم نوشت: درگیری دو پسر دانش آموز در مدرسه با قتل یکی از آنها پایان یافت.
ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه جمعه ۱۱ اسفند امسال یکی از ماموران کلانتری ۱۴۸ انقلاب با بازپرس سجاد منافی آذر، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران تماس گرفت و از مرگ دانشآموزی ۱۵ ساله به نام «میلاد» در بیمارستان امام خمینی (ره) خبر داد.
با هماهنگی قضایی، جسد این نوجوان به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات در این باره آغاز شد. ماموران در بررسی اولیه متوجه شدند پسر نوجوان ۹ اسفند امسال زمانی که در مدرسه محل تحصیلش در شهر فیروزکوه بوده، در زنگ تفریح با پسر ۱۵ ساله دیگری درگیر شده بود. بعد از این دعوا و درگیری، میلاد بر اثر ضربهای که به سرش اصابت کرده، مصدوم و بیهوش شده و به بیمارستان منتقل شده بود.
پزشکان در تلاش برای نجات او بودند که او بعد از سه روز فوت کرد.
پرونده قتل این دانشآموز به خاطر نبود صلاحیت رسیدگی به دادسرای شهر فیروزکوه ارسال شد تا به این جنایت در آنجا رسیدگی شود.
قاتل ۳۵سال بعد از جنایت شناسایی شد، آن هم هنگام دفن جنازهاش!
روزنامه خراسان نوشت: مدتی قبل مردی به نام «هوشنگ» در یک مرکز درمانی جان خود را از دست داد. فرزندان پیرمرد بلافاصله لباس عزا پوشیدند و جسد پدرشان را برای کفن و دفن به بهشت رضای مشهد انتقال دادند.
اما هنوز جسد پیرمرد در تابوت مرگ قرار داشت که فرزندان همسر اول متوفی خود را به بهشت رضا (ع) رساندند و مدعی شدند که «هوشنگ» نام واقعی پدرشان نیست و باید جواز دفن به نام«امین-ی» صادر شود و سنگ قبر او نیز با همین نام نوشته شود چرا که بعد در موضوعاتی مانند تقسیم ارثیه یا موارد قانونی دیگر مشکلاتی بروز می کند!
کارکنان بهشت رضا نیز به شناسنامه متوفی که در آن نام «هوشنگ – م» قید شده بود نگاهی انداختند و به فرزندان مرحوم توصیه کردند تغییر نام در جواز دفن باید با دستور قضایی باشد.
فرزندان متوفی درخواستی را به قاضی کاظم میرزایی (بازپرس ویژه قتل عمد) ارائه دادند تا نام واقعی پدرشان در جواز دفن قید شود بدین ترتیب مشخص شد که متوفی دارای دو شناسنامه بوده و با هر شناسنامه به صورت جداگانه ازدواج کرده است. بازپرس شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد که به دلیل تجربه قضایی در امور جنایی به این ماجرا مشکوک شده بود، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد تا با انگشت نگاری، هویت واقعی متوفی محرز شود.
پس از بررسی های مقدماتی و تعیین دقیق هویت متوفی، معلوم شد که نام واقعی او «امین – ی» است و سابقه کیفری شرکت در نزاع دسته جمعی را نیز دارد.
با لو رفتن این ماجرا، پرونده تغییرنام جواز دفن به موضوعی مشکوک و پیچیده تبدیل شد بنابراین مقام قضایی، بررسی دقیق این موضوع را به کارآگاهان ورزیده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی واگذار کرد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده ای با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه «حمید رزمخواه» (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) آغاز شد.
بررسی های کارآگاهان با ثبت مشخصات کامل متوفی و همچنین سوابق انگشت نگاری وی، بیانگر آن بود که «امین – ی» از تاریخ 1360.10.25 به اتهام قتل فردی به نام «ف- ع» تحت تعقیب پلیس قرار دارد و پرونده وی در شعبه دادگاه کیفری شهرستان اراک مفتوح است. با به دست آمدن این اطلاعات، کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، به مکاتبه با پلیس آگاهی اراک اقدام کردند تا این که مشخص شد، «امین- ی» که یک فقره سابقه شرکت در نزاع دسته جمعی در سال 1353 را دارد در سال 1360 نیز و در یک درگیری مسلحانه به تیراندازی در روستای سوارآباد سفلی اقدام کرده که در این میان جوانی به نام «ف- ع» با اصابت گلوله به قتل رسیده است. ادامه تحقیقات کارآگاهان نشان داد: «امین- ی» از همان تاریخ متواری شده و به مکان نامعلومی گریخته است.
از آن پس دامنه تحقیقات به مشهد کشیده شد و ماجرای شناسنامه دوم امین لو رفت. ادامه بررسی های کارآگاهان پرده از زندگی «امین» در مشهد برداشت چرا که او بعد از فرار از اراک، شناسنامه دیگری به نام «هوشنگ- م» به دست آورده و با آن شناسنامه در مشهد ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت.
به دستور قاضی میرزایی، کارآگاهان به تحقیق درباره صاحب اصلی شناسنامه دوم پرداختند.وقتی کارآگاهان در این باره از اداره ثبت احوال استعلام کردند مشخص شد که فرد دیگری با مشخصات همین شناسنامه در شهر ری زندگی می کرد اما او نیز یک ماه قبل از مرگ «امین» در همان شهر فوت کرده است .
با لو رفتن ماجرای جنایت مسلحانه در اراک و همچنین شناسنامه دوم متوفی، این پرونده پس از صدور دستور دفن جسد به دادگاه کیفری اراک ارسال شد تا تکلیف پرونده جنایت 35 سال قبل روشن شود.
فروش ساعت ترفند کلاهبرداری 120 میلیونی 2 جوان از یک پیرمرد
باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: پلیس آگاهی با انتشار تصویر دو کلاهبردار، از شهروندان جهت شناسایی و دستگیری این دو نفر درخواست همکاری کرد.
در مورخه 1396/09/27 پیرمردی بازنشسته با مراجعه به کلانتری ۱۰۹ بهارستان به مأموران اعلام کرد که دو نفر با حیله و ترفند او را فریب داده و به بهانه خرید و فروش یک ساعت اقدام به کلاهبرداری ۱۲۰ میلیون تومانی از وی کردند.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع کلاهبرداری و تحصیل مال از طریق نامشروع، پرونده جهت ادامه رسیدگی به پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران بزرگ در میدان پانزده خرداد ارجاع شد.
پیرمرد مالباخته در توضیح نحوه کلاهبرداری به کارآگاهان عنوان داشت: در مورخه 1396/09/27 در خیابان فردوسی بودم که فردی حدودا ۴۵-۴۰ ساله به من نزدیک شد و از من نشانی ترمینال جنوب را پرسید؛ در همین زمان وی با طرح این ادعا که به دلیل نیاز شدید مالی قصد فروش ساعتش را دارد، پیشنهاد کرد تا ساعت گران قیمتش را به قیمت مناسبی خریداری کنم؛ در همین زمان، شخص دومی وارد مکالمه ما دو نفر شد و درخواست خرید ساعت را کرد، اما فروشنده ساعت مدعی شد که به هیچ عنوان ساعتش را به دلال نمیفروشد.
مالباخته در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: فرد خریدار به من نزدیک شد و از من درخواست کرد تا ساعت را از صاحبش خریداری کرده و بلافاصله به او بفروشم و در ازای آن، مبلغ خوبی را به عنوان سود(کارمزد) از وی دریافت کنم. با این تصور، به همراه صاحب ساعت به بانک رفته تا پول ساعت را پرداخت کنیم؛ داخل بانک مبلغ ۱۲۰ میلیون تومان از حساب خود خارج کرده و تمامی پول را به فروشنده ساعت پرداخت کردم؛ پس از آن، به قصد فروش ساعت به خریدار اصلی از بانک خارج شدم، اما از او هیچ خبری نبود و فروشنده ساعت نیز از محل ناپدید شده بود، ساعت را به یک مغازه ساعت فروشی برده و در آنجا اطلاع پیدا کردم که این ساعت تنها چند ده هزار تومان بیشتر ارزش ندارد و این دو نفر با این حیله و ترفند اقدام به کلاهبرداری کردند.
با توجه به شیوه و شگرد کلاهبرداری از پیرمرد مالباخته، کارآگاهان پایگاه هفتم پلیس آگاهی به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته بانکی پرداخته و با راهنمایی مالباخته اقدام به شناسایی تصویر این دو نفر کردند.
مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ با انتشار این خبر اعلام کرد: در ادامه رسیدگی به این پرونده و به منظور شناسایی و دستگیری متهمان، هماهنگی لازم با بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۱۲ تهران جهت انتشار بدون پوشش تصاویر به دست آمده از متهمان انجام شده است؛ لذا از تمامی شهروندان که موفق به شناسایی تصویر این دو نفر شدند درخواست میشود تا هرگونه اطلاعات خود را از طریق شماره تماس ۳۳۱۱۶۰۳۵ در اختیار کارآگاهان پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دهند.
ربودن شوهر با توطئه زن بهدنبال اختلاف خانوادگی
ایران نوشت: هنگام ظهر مرد جوانی مقابل مدرسه دختر خردسالش در نارمک ایستاده بود تا او را با خود به خانه برساند، غافل از اینکه سرنشینان یک خودرو در آن سوی خیابان کمین کردهاند تا نقشه عجیب ربودناش را اجرا کنند.
مرد جوان در انتظار بیرون آمدن فرزندش بود که ناگهان سه مرد ناشناس از خودرو ال 90 پیاده شدند و با معرفی خود گفتند: «ما مأمور هستیم و برگ جلب تو را داریم، پس بدون سر و صدا و اعتراض باید همراه ما بیایی.» آنگاه مردان ناشناس او را در مقابل چشمان دختر خردسالش به درون خودرو ال 90 انداختند؛ دستبند به دستهایش زدند و پس از بستن چشمهایش بسرعت راه افتادند.
ربایندگان در بین راه با تهدید و ارعاب مقداری مشروب در دهانش ریختند و چند فشنگ جنگی هم در جیباش گذاشتند، سپس او را به پایگاه بسیج تحویل دادند،اما وقتی در پایگاه به بازجویی از او پرداختند متوجه شدند که مرد نگون بخت در دام چند شیاد مأمورنما افتاده است. به همین خاطر از او خواستند به پلیس آگاهی شکایت کند.
به دنبال شکایت «امیر»، کارآگاهان پلیس به تحقیق دراین باره پرداختند تا اینکه به اختلافهای دنباله داراو با همسرش سمانه پی بردند. ساعاتی بعد هم مأموران رد مأموران قلابی را به دست آورده و سه متهم بازداشت شدند. آنها نیزگفتند از سوی یک مرد جوان به نام داوود و به دستور سمانه -همسر امیر- برای پاپوش درست کردن برای این مرد اجیر شده بودند.
صبح دیروز متهمان پرونده که با ضمانت آزاد بودند برای دومین بار در شعبه یازدهم دادگاه کیفری استان تهران حضور یافتند تا محاکمه شوند.
در ابتدای جلسه دادگاه که به ریاست قاضی متین راسخ برگزار شد ابتدا شاکی (امیر) به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم اما قرار گذاشته بودیم تا بزرگ شدن دخترمان با هم زیر یک سقف زندگی کنیم، اما یک روز که از محل کارم به خانه برگشتم متوجه شدم همسرم همه وسایل خانه را جمع کرده و با خود برده است. من هم از او شکایت کردم و به ناچار همراه دخترم برای زندگی به خانه مادرم رفتیم. در دادسرا بود که نخستین بار با داوود روبهرو شدم. او صاحب خانه همسرم بود که همراه سمانه به دادسرا آمده بود. بعد از چند جلسه، دیگر پیگیر پرونده نشدم تا اینکه مأموران قلابی مرا ربودند و پس از کتک زدنم و گرفتن چند امضا و خوراندن مشروب مرا تحویل پایگاه بسیج دادند. آنها برای به دام انداختنم چند تیر جنگی هم در کیفم جاسازی کرده بودند که بعد از مطرح کردن شکایت در پلیس آگاهی گفتم به همسرم و صاحب خانهاش مشکوک هستم و به این ترتیب آنها بازداشت شدند.
سپس برادر داوود که در جلسه حضور داشت به قضات گفت: برادرم به بیماری سرطان مبتلا بود و 2ماه قبل در بیمارستان جان سپرد. (وی مدارک و گواهی فوت برادر را نیز به دادگاه ارائه داد.)
سپس سه متهم دیگر به دفاع پرداختند. یکی از آنها گفت: من از نقشه داوود بیخبر بودم. او گفته بود امیر (شوهر سمانه) در قاچاق مواد منفجره و سلاح دست دارد. داوود وعده داده بود اگر او را بگیریم و تحویل پلیس بدهیم کار مناسبی برای ما پیدا میکند. به همین خاطر حاضر شدم در اجرای نقشه به او کمک کنم. ما امیر را به زور سوار ماشین کردیم ولی داوود در مسیر به زور به او مشروب خوراند تا وی را تحویل پلیس بدهد. آنجا بود که من متوجه نقشه انتقامگیری شدم اما دیگر کاری از دستم ساخته نبود. دو متهم دیگر نیز گفتند از نقشه شوم داوود بیخبر بودند و حتی پس از اینکه فهمیدهاند او قصد پاپوش درست کردن برای مرد جوان را داشته با او درگیر شدهاند.
در این دادگاه سمانه هم به دفاع ازخود پرداخت و گفت: باور کنید هیچ ارتباطی با داوود نداشتم. او صاحب خانهام بود اما وقتی فهمید همسرم به خاطر بردن وسایلم از خانهاش، از من شکایت کرده قول داد به من کمک کند، حتی در یکی از جلسات دادگاه قبلی هم حاضر شد، اما او حرفی درباره آدمربایی و تنبیه شوهرم به من نزده بود و هیچ وقت برای ربودن همسرم از او کمک نخواسته بودم.»
بدینترتیب قضات درپایان جلسه وارد شور شدند و در حالی که شاکی پرونده از شکایت علیه همسرش و یکی از متهمان صرف نظر کرد، قرارشد بزودی حکم خود را صادرکنند.
همسرکشی به بهانه پیامک های ناشناس
میزان نوشت: مرد جوان که همسرش را به بهانه پیامک های ناشناس به قتل رساند،دستگیر شد.
سرهنگ سید مجتبی اشرفی فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود از قتل زن ۲۱ ساله به دست همسرش خبر داد و گفت: ظهر دیروز با انتقال زن چاقوخورده به بیمارستان خاتم الانبیا (ص) ماموران پاسگاه مرکزی درصحنه حاضر و مشخص شد که زن جوانی به وسیله همسرش با دوضربه کارد آشپزخانه مجروح شده و وضعیت عمومی وی از سوی پزشکان وخیم اعلام شده است
اشرفی با اشاره با شناسایی ضارب گفت: ماموران پاسگاه، جوان ۲۶ ساله را دستگیر و باتوجه به وضعیت وخیم زن جوان اکیپی از کاراگاهان پلیس آگاهی به سر اکیپی رئیس پلیس آن یگان به محل اعزام و متهم را برای جلوگیری از هرگونه اقدامات بعدی به پلیس آگاهی منتقل کردند.
وی از فوت زن جوان خبر داد و گفت: متاسفانه چند ساعت تلاش کادر پزشکی در خصوص نجات جان زن جوان بی نتیجه ماند و با فوتش پرونده قتل روی میز کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت
فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود به بازجوییهای انجام شده از متهم جوان اشاره داشت وگفت: وی که چند مورد سابقه نزاع ودرگیری را درکارنامه خود دارد زمانی که متوجه رابطه تلفنی و پیامکی همسرش با فردی ناشناس شده تصمیم به قتل هر دوی آنها گرفته، اما زمانی که نتوانسته این فرد را شناسایی کند، درنهایت با برداشتن یک قبضه کارد آشپزخانه به همسرش حمله ور شده و با دوضربه چاقو وی را از پای در آورده است
سرهنگ اشرفی" ضمن ابراز تاسف از این واقعه تلخ گفت: متاسفانه سوظن و عدم خویشتن داری این جوان موجب قتل همسرش و تباهی آینده خودش شد.
بهخاطر اعتیاد شوهرم به خانه پسر همسایه پناه آوردم، اما بعدا فهمیدم او هم معتاد است
روزنامه خراسان نوشت: اظهارات زن 27ساله ای را که از اعتیاد همسرمعتادش به تنگ آمده بود منتشر کرده است.
او گفته است: دوران کودکی را در یکی از روستاهای اطراف قوچان سپری کردم. به خاطر این که مقطع دبیرستان در روستای ما وجود نداشت بیشتر دختران روستا بعد از پایان دوران راهنمایی ترک تحصیل می کردند من هم به همین دلیل درس و مدرسه را رها کردم و به امور خانه داری مشغول شدم تا این که در دوران نوجوانی یکی از جوانان روستا به خواستگاری ام آمد.
پدرم که وضعیت مالی خوبی نداشت و با کارگری و سختی روزگارش را می گذراند بلافاصله مرا به عقد او درآورد اما او جوانی بی مسئولیت بود و هیچ توجهی به من نداشت او برای کارگری به تهران می رفت و هر چند ماه یک بار به روستا باز می گشت. در این مدت نیز سراغی از من نمی گرفت .
کم کم از دختران دیگر روستا شنیدم که او در تهران عاشق دختر دیگری شده است اما پدر و مادرش که مخالف ازدواج او در تهران بودند مرا برایش خواستگاری کرده اند. این گونه بود که اختلافاتی بین ما شروع شد و من حدود یک سال بعد و در دوران نامزدی از او طلاق گرفتم.
دیگر همه به چشم زنی مطلقه به من نگاه می کردند تا این که شش سال قبل «محمود» به خواستگاری ام آمد این بار نیز پدرم بدون آن که نظرم را بپرسد مرا پای سفره عقد نشاند در حالی که هیچ شناختی از او نداشتم.
مدت کوتاهی بعد از برگزاری مراسم عقدکنان راهی مشهد شدیم تا زندگی مشترکمان را در یکی از شهرک های حاشیه شهر آغاز کنیم. وقتی در خانه اجاره ای مان ساکن شدم تازه فهمیدم که بسیاری از اهالی آن محله اعتیاد دارند و از راه خرده فروشی مواد مخدر مخارجشان را تامین می کنند. آن جا بود که متوجه شدم همسرم نیز نه تنها معتاد است بلکه هیچ شغلی ندارد و مدام پای بساط مواد مخدر می نشیند.
دیگر چاره ای نداشتم و نمی توانستم برای دومین بار طلاق بگیرم سعی کردم با این شرایط کنار بیایم و به زندگی ام ادامه بدهم ولی درحالی که صاحب فرزند شده بودم نمی توانستم فحاشی ها و کتک کاری های او را تحمل کنم این در حالی بود که پدر و مادرم نیز به مشهد مهاجرت کرده بودند و مادرم در خانه های مردم کارگری می کرد حدود یک سال قبل در پی رفت و آمد به خانه مادرم با پسر همسایه آن ها که پنج سال از من کوچک تر بود آشنا شدم. او که در جریان اختلافات من و همسرم قرار گرفته بود تشویقم می کرد تا از همسرم طلاق بگیرم و به عقد موقت او دربیایم من هم که فریب چرب زبانی هایش را خورده بودم با حالت قهر خانه و زندگی ام را ترک کردم و در منزلی که او برایم اجاره کرده بود ساکن شدم تا بتوانم از همسرم طلاق بگیرم اما مدتی بعد فهمیدم که فریب خورده ام و او نیز مانند همسرم معتاد و بیکار است. حالا که به این رابطه غیراخلاقی پایان داده ام او با مزاحمت ها و تهدیدهایش روزگارم را سیاه کرده است.