چشم انداز تحولات یمن
حمله عربستان و متحدانش به یمن در حالی به سومین سال خود نزدیک میشود که از بدو ورود ائتلاف سعودی به این باتلاق، چشم انداز آینده این کشور به نفع انصارالله، نیروهای مردمی و ارتش یمن در حال تغییر است. با نگاهی جامعتر به شرایط یمن، میتوان دو تفسیر مجزا و متفاوت را برای این کشور به تصویر کشید.
۱. پیشرویها و پیروزیهای شگفتانگیز ارتش یمن، انصارالله، کمیتههای مردمی و عشایر در شمال این کشور زیر سایه بمباران و محاصره هوایی، دریایی و زمینی، اتفاقی است که در نوع خود بی نظیر و کم سابقه به شمار میآید.
این پیروزیها در شرایطی به دست آمده که مردم مظلوم این کشور از جمله کودکان و زنان به علت تحریمهای ظالمانه دارویی و غذایی، دچار مرگ خاموش شدهاند، بازارها و زیرساختها هدف حملات کور قرار گرفتهاند و در خفقان رسانهها و کشورهای مدعی حقوق بشر، جنایات و فجایع بزرگی در حق مردم این کشور به وقوع پیوسته است.
از این رو، موفقیتهای به دست آمده در شمال یمن نیز دارای دو وجه است. اول، پیشرویهای ارتش و انصارالله در عمق خاک «یمن سابق» شامل سه استان «عسیر»، «نجران» و «جازان» که اکنون به خاک عربستان الحاق شدهاند و دوم، دفع حملات متعدد متجاوزان از جانب شهرهای «مأرب»، «تعز» و دیگر جبههها که با شکست مفتضحانه و تلفات سنگین دشمن همراه بوده است.
علیرغم شرایط موجود و نفس گیری که از ناحیه رویارویی مجاهدان با اشغالگران در شمال یمن وجود دارد، اما تاکنون هیچ حادثه امنیتی و یا خطر قابل ملاحظهای گزارش نشده است.
تنها چالش امنیتی ماههای گذشته، توطئه کودتای «علی عبدالله صالح» و فتنه وی بود که نهایتاً، گریبان خودش را گرفت و کشته شد؛ اوضاع، به سرعت به شرایط عادی بازگشت و نیروهای مردمی در معیت ارتش و انصارالله، این تنش را دفع کردند.
چگونه است که دستگاههای تبلیغاتی سعودی، مدافعان حریم امنیت یمن را گروهی جوان کودتاگر و میلیشیای متوحش قانون گریز توصیف میکنند، ولی با این حال، در صنعا و اطراف آن و دیگر مناطق تحت کنترل این مجاهدان مؤمن، هیچ درگیری و اختلافی میان گروههای مبارز مسلح، عشایر و مردم مشاهده نشده و در کوران تحریمها، تهدیدات، هجمهها و با حداقل امکانات، برتری نظامی – امنیتی خود را به حریف تحمیل کردهاند؟!
۲. اما بلوایی که در حال حاضر در جنوب یمن رخ داده، محصول مجموعهای از دخالتهای کشورهای متجاوز و سیاستهای همیشه مخرب آنان است.
این بخش از یمن، در دست دو کشور ثروتمند و صاحب نفوذ در میان ارتجاع عرب، یعنی «عربستان»، به عنوان زمامدار ائتلاف خود خوانده عربی و دیگری، «امارات» قرار دارد که با حربه تسلیحات و ثروت، خسارات فراوانی را به مردم و کشور یمن وارد آوردهاند. ریاض و ابوظبی مناطقی در جنوب از جمله «عدن» که پایتخت دوم یمن به شمار میآید را اشغال کردهاند، بسیاری از سواحل و بنادر جنوبی یمن تا نزدیکی تنگه «باب المندب» را در اختیار دارند، ولی با این حال برخلاف شمال یمن، در این مناطق ناآرامی و اعتراضات موج میزند.
از سوی دیگر، کشورهای سلطه گر از جمله آمریکا، فرانسه و انگلستان با تشکیل اتاق جنگ مشترک، با حضور بزرگترین کارشناسان نظامی از جمله صهیونیستها، در صددند از طریق سرازیر کردن تسلیحات غربی (آلمانی، بلژیکی، انگلیسی و ...)، بخشهای تحت تصرف خود را مدیریت کرده و «عبدربه منصور هادی»، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن را حتی برای مدتی کوتاه، در عدن مستقر و حفظ کنند، اما با این همه ادعا و عِدّه و عُدّه، هنوز نتوانستهاند امنیت را در این بخشها برقرار نمایند. به همین دلیل است که تسویه حسابهای خونین، برخوردهای فیزیکی خشن، منفجر کردن خودروها و ربایش افراد به اتفاقاتی رایج در جنوب یمن بدل شده و باز کردن این کلاف سردرگم، از حیطه قدرت مسببان آن خارج شده است.
شرایط جنوب به قدری آشفته است که هیچ تعریف و شمای مشخصی از اوضاع، نمیتوان به دست داد، ولی گرانش اوضاع، به سمتی است که احساس میشود رقابتی تنگاتنگ، نامرئی و نانوشته بین منافع عربستان و امارات در جریان است.
پیش فرض دوم، بر این اصل استوار است که عربستان و آمریکا از رهگذر بلبشوی ایجاد شده در جنوب یمن، سیاست شوم تجزیه این کشور به دو قسمت «شمالی» و «جنوبی» را دنبال میکنند. گفتنی است؛ در دهه ۶۰ میلادی، یمن به دو بخش تقسیم شد که یمن شمالی در دست حامیان عربستان بود و یمن جنوبی در ید قدرت مصر به رهبری «جمال عبدالناصر» قرار داشت که نهایتاً در سال ۱۹۹۰، با یکدیگر متحد شدند. سناریوی دیگر، به امارات بر میگردد، چراکه حاکمان این کشور اعتقاد دارند در ازای هزینههای هنگفتی که در جنوب یمن صرف میکنند، باید منافع بیشتری را برداشت و تصاحب کنند.
بنابراین، در جنوب یمن، چندین کشور و گروه مدعی فعال شدهاند: عربستان، امارات، «حراک جنوبی» یا نیروهای تجزیه طلب جنوبی، احزاب و جریانهای سیاسی، القاعده و داعش که هر کدام، بخشی را اشغال کرده و در آنها حکومت میکنند.
افزون بر این، حمامی خونی که این روزها در جنوب این کشور به راه افتاده، نشان میدهد هیچ گروهی به هیچکدام از اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده و به رغم برخورداری از امکانات وسیع مالی و رسانه ای، حتی قادر به مدیریت شهر عدن نیستند که معنای دیگری جز شکست بدخواهان یمن در مدیریت بحران ندارد.
از سوی دیگر، پیروزیهای خیره کننده رزمندگان در شمال، بر تحولات جنوب اثر کرده است؛ به این ترتیب که «حراک جنوبی» از یمنیهای شمال درخواست کمک کرده و حتی حاضر شدهاند برای اخراج سعودیها و مدیریت خودگردان، با انصارالله و ارتش یمن، همکاری کنند.
باید توجه داشت که گرچه امکان دارد اصابت موشکهای بالستیک انصارالله و ارتش به اهداف راهبردی در خاک عربستان، امارات و حمله قریبالوقوع آنها به جزیره توریستی و استراتژیک «سقطرا» که با خیانت «عبدربه منصور هادی» در اجاره ۱۰۰ ساله امارات است، توازن میدانی را چندان متحول نکند، ولی در عوض، وحشت و هراس بی سابقهای در دل سعودیها انداخته که عکسالعمل آمریکاییها و اجرای چندین نمایش تبلیغاتی از طریق «نیکی هیلی» در این رابطه، حاکی از تاثیر عمیق روانی و روحی شلیک موشکها و تجهیزات مدرن پدافندی انصارالله بر متجاوزین است؛ و بالاخره باید گفت؛ از آنجا که با ضرب شست رزمندگان در شمال یمن، عربستان و امارات در بن بستی غیرقابل بازگشت قرار گرفتهاند، شاید این گزاره نیز محتمل باشد که آمریکاییها با توجه به افزایش تنشهای خود با ایران و متحدانش، قصد به دست گرفتن ابتکار عمل در این کشور به خصوص در جنوب را داشته باشند تا از این طریق، ضمن تصرف منابع نفتی، در دریای سرخ و تنگه هرمز برای ایران، چین و روسیه، ایجاد مزاحمت کرده و قدرت پوشالی خود را به رخ قدرتهای منطقهای بکشد؛ اتفاقی که روزها و ماههای آینده، آن را مشخص خواهد کرد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *