صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

ورد‌پلیتیک‌ریویو: تهدیدات تروریستی، چین را مجبور به دخالت در "افغانستان" می‌کند

۱۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۲:۲۵
کد خبر: ۳۹۱۹۸۲
دسته بندی‌: بین‌الملل- جهان ، عمومی
اندرو اسمال کارشناس مسائل بین الملل در یادداشتی برای ورد پلیتیک رویو نوشت:‌ ماهیت در حال تغییر تهدیدات تروریستی خارجی که چین با آن‌ها مواجه است، این کشور را مجبور کرده تا نسبت به تحولات جهانی حساستر و احتمال دخلات را بیشتر می‌کند.

به گزارش سرویس بین الملل ، اندرو اسمال کارشناس مسائل بین الملل در یادداشتی برای «ورد پیلتیک رویو»(World Politics Review) نوشت: گزارش‌های اخیر در مورد فعالیت‌ نیروهای امنیتی چین در افغانستان، گمانه‌زنی‌هایی را در مورد این‌که آیا چین در خصوص فعالیت‌های نظامی برون‌مرزی‌اش، سیاست و موضع جدیدی را اتخاذ کرده یا خیر، به‌وجود آورده است.

در ادامه این یادداشت آمده است: از اواخر سال گذشته تاکنون، ادعاهای مبنی بر مشاهده‌ وسایط نقلیه‌ی نظامی چین در دالان واخان –باریکه‌ی قلمرو شمال‌شرقی افغانستان که به مرز چین می‌رسد- دست‌به‌دست می‌شدند. اما در ماه فوریه سال ۲۰۱۷، اعلامیه‌ی مطبوعاتی ارتش آزادی‌بخش خلق، این فعالیت‌ها را به‌طور رسمی تایید کرد.

سخنگوی ارتش آزادی‌بخش خلق، دخالت نظامی ارتش چین را به‌موقع رد، و اعلام کرد که این نیروها «مربوط نهادهای مجری قانون دولت چین و افغانستان بوده‌ که اقدامات مشترکی را برای مبارزه با تروریسم و فعالیت‌های جنایت‌کارانه و سازمان‌یافته‌ی فرامرزی انجام داده‌اند».

با این‌حال، این امر نشان‌دهنده‌ تحولات قابل‌توجهی در سیاست و استراتژی چین است. این اولین‌بار نیست که نیروهای امنیتی چین در عملیات برون‌مرزی این کشور دخیل بوده‌اند، اما این دخالت، تنها نمونه‌ شناخته‌شده از سوی این نیروها بوده که به‌صورت خاص مبتنی بر اهداف ضدتروریستی است.

جزئیات قابل دسترسی در مورد این مسأله هنوز هم بسیار محدود است و با این‌که بدون تردید «جزئیات بیشتر» از جایی نشت خواهد کرد، اما بعید است که به‌طور گسترده‌ پخش شود. حتا حضور «شبه» نظامی چین در افغانستان –به‌شکل پلیس مسلح خلق- حساسیت‌برانگیز خواهد بود.

پکن از دیرزمانی به این‌طرف در مورد واکنش‌ها –در صورتی‌که دیده شود نیروهای امنیتی چینی مستقیما در ماموریت‌های از این دست دخیل‌اند- چه از سوی گروه‌های شبه‌نظامی در افغانستان که ممکن است تصمیم بگیرند چین را به‌عنوان هدف اولیه‌ی خود هدف برگزینند، یا از سوی جهان اسلام که ممکن است چین را به‌عنوان قدرت بعدی «امپریالیست» ببینند، نگران بوده است. این واقعیت که پکن خطر را قبول و عملیات‌های این‌چنینی روی دست می‌گیرد، نشان‌دهنده‌ی همگرایی چندین مسأله‌ی نادیده‌ گرفته‌شده است، که احتمالا منجر به فعالیت‌های ضدتروریستی بیشتر در آینده، از سوی چین می‌شوند.

حمله آمریکا به افغانستان،‌ ماهیت تهدیدات ژئوپلتیک چین را تغییر داده است

چین در وهله اول ماهیت جغرافیایی تهدید تروریستی که در برابر چین قرار دارد را در نظر گرفته، از سال ۲۰۰۱ به این‌طرف تغییرات قابل ملاحظه‌ی داشته است. پس از حمله‌ ایالات متحده به افغانستان، شبه‌نظامیان اویغور که در این کشور پناه گرفته بودند، به مناطق قبایلی پاکستان، جایی‌که آن‌ها متعاقبا برای بیش از یک دهه مستقر شدند، فرار کردند. سپس، با این‌که این جنگ‌جویان به‌عنوان حزب اسلامی ترکستان یا TIP دوباره ظهور و مجموعه‌یی از مواد تبلیغاتی و پروپاگندا تولید کردند، اما توانایی آن‌ها برای عمل از داخل پناه‌گاه‌های امن‌شان در پاکستان به‌شدت محدود بود.

با این‌حال، از سال ۲۰۱۴ به این‌طرف، این گروه هم از لحاظ موقعیت و هم از لحاظ توانایی به‌گونه‌ای تغییر کرده است که اکنون تهدیدی به‌مراتب جدی‌تر از پیش دانسته می‌شود. در همان سال، شماری از جنگ‌جویان اویغور پیش از شروع عملیات –ضرب عزب- ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی، مناطق قبایلی فدرال پاکستان را برای پیوستن در جنگ سوریه، ترک کردند.

آن‌ها با یک جریان بزرگ‌تر از اویغورهای جنگ‌جو پیوستند که به‌دنبال تشدید سخت‌گیری‌های چین در مرزش با آسیای مرکزی و پاکستان، مسیر چین تا آسیای جنوب‌شرقی –کانال اصلی قاچاق مردم- را پیموده بودند. در طول مسیر، آن‌ها بعضا اسناد واقعی و یا هم اسناد مسافرتی جعلی ترکی به‌دست آوردند و سپس راه‌شان را به سمت خودِ ترکیه یا به سوی سوریه ادامه دادند.

تعداد کمی از این جنگ‌جویان تازه‌کار به داعش پیوستند اما اکثریت قاطع آن‌هایی که به سوریه رفتند، به شاخه‌ی وابسته به القاعده که در آن زمان به‌عنوان جبهه‌ی النصره شناخته می‌شد، پیوسته و در صف این گروه جنگیدند. عملیات پاکستان در وزیرستان شمالی جنگ‌جویان باقی‌مانده‌ی حزب اسلامی ترکستان را به افغانستان راند. اکنون مقر رهبری این گروه در افغانستان و براساس ارزیابی‌های برخی از کارشناسان مبارزه با تروریسم چینی، در مناطق دوردست شمال‌شرقی ولایت بدخشان قرار دارد؛ جایی‌که در آن عملیات مشترک چین و افغانستان انجام شد.

جنگ‌جویان اویغورِ فعال در سوریه نشان‌ داده‌اند که نسبت به زمانی که آن‌ها در پاکستان بودند، به‌خاطر آموزش عالی و تجربه‌ی عملی میدان جنگ در سوریه، توانایی‌های قابل توجهی به‌دست آورده‌اند (برخی از آن‌ها به افغانستان برگشته‌اند). تا زمانی که این گروه‌ شبه‌نظامی اساسا در پاکستان مستقر بود، از سوی نیروهای امنیتی پاکستان که نزدیک‌ترین شریک نظامی چین است، مهار شده بود.

چین برای دخالت در افغانستان نیازمند ایجاد روابط جدید با کشورهای مختلف است

اما برخلاف پاکستان، پکن در سوریه و افغانستان برای مقابله با تهدید این گروه، باید روی ایجاد روابط جدید با این دو کشور کار کند و یا تلاش کند که خودش مستقیما مسوولیت مقابله با تهدید اویغورها را به‌عهده بگیرد. علاوه بر این، پکن با مشکلات ناشی از پیچیدگی‌های مسیرهای ترانزیتی جنوب‌شرقی آسیا –که در مواردی منتج به برخی از بدترین حملات تروریستی در منطقه شده است- روبه‌رو است. در نتیجه پکن اکنون با تهدیداتی مواجه است که از لحاظ جغرافیایی متفاوت‌تر و نسبت به قبل قوی‌تر اند.

رابطه‌ی چین با افغانستان به‌طور فزاینده‌ای امنیت-محور شده است. پکن بیشتر از طریق تلاش‌هایش برای پیشبرد روند مصالحه با طالبان، نقش دیپلماتیک چشم‌گیرتری را به خود اختصاص داده است. اما دخالت سرویس اطلاعاتی چین و ارتش آزادی‌بخش خلق در حال افزایش بوده است. این روند از زمان سفر ژائو یونگ‌کانگ به کابل در سال ۲۰۱۲ –ژائو یونک‌کانگ رییس امنیت وقت چین و اولین عضو کمیته‌ی دایمی پولیت‌برو بود که در طی چند دهه به افغانستان سفر کرده- روی دست بوده است.

از آن زمان به‌بعد، تعدادی از مقامات چینی از جمله رییس ستاد کل ارتش آزادی‌بخش خلق، فانگ فنگهوی در فبروری سال ۲۰۱۶، از کابل بازدید کرده‌اند. نشست چهارجانبه‌ی نظامی که شامل سران ارتش افغانستان، چین، تاجیکستان و پاکستان می‌شد، برای اولین‌بار در سال گذشته برگزار شد. این نشست نشان‌دهنده‌ی اتکای روزافزون چین به گروه‌های سه و چهارگانه در دیپلماسی‌اش در رابطه به افغانستان است.

این دادوستدهای اطلاعاتی و نظامی به‌شکل همکاری‌های منسجم نیز تبدیل شده است که از آن جمله می‌توان اولین بسته‌ی بزرگ کمک نظامی چین به افغانستان در تابستان گذشته و مسأله‌ی بحث‌برانگیز استرداد اویغورها از افغانستان به چین را برشمرد. پکن همچنین کابل را که با چالش‌های جدی‌تری مواجه است، به انجام عملیات نظامی بیشتر در بدخشان به‌منظور هدف‌قراردادن جنگ‌جویان حزب اسلامی ترکستان، تشویق می‌کند.

فعالیت‌های ضدتروریستی چین در خارج از این کشور، منبع در حال رشد بحث و رایزنی داخلی در پکن بوده است. قانون جدید ضدتروریسم که سال گذشته در این کشور به اجرا درآمد، به نیروهای امنیتی چین اجازه می‌دهد که در ماموریت‌های برون‌مرزی این کشور نیز نقش ایفا کنند. این مسأله به بحث‌های قابل توجهی در مورد این‌که چرا و در کجا چنین عملیاتی در عمل ممکن است اجرا شود، انجامیده است.

حضور نظامی چین در سوریه که چند سال پیش عملا غیرقابل تصور بود، به‌طور جدی مورد توجه قرار گرفت. حضور و دخالت در سوریه علاوه بر این‌که برای چین از لحاظ سیاسی پیچیده بود، از لحاظ تدارکاتی نیز بسیار دشوار دانسته شد.

هرچند که راه‌اندازی عملیات‌های نظامی با تمرکز بر حزب اسلامی ترکستان و تامین امنیت مرزی، از لحاظ دشواری‌ها و مسایل بین‌المللی نسبت به هرگونه‌ فعالیت قابل تصور در سوریه، بی‌دردسر است اما برای چین، حضور و دخالت در افغانستان نیز از لحاظ سیاسی دشوار است.

تهدیدات تروریستی چین را مجبور به دخالت در افغانستان می‌کند

البته که تدارکات عملیاتی در یک کشور هم‌مرز، بسیار ساده‌تر است. مصاحبه‌های اخیر من در پاکستان نشان می‌دهند که نیروهای امنیتی چین با همتایان پاکستانی خود نیز در برنامه‌های آموزشی ضدتروریسم جدی‌تر، برای آمادگی فیزیکی متناسب با وضعیت و شرایط افغانستان، مشارکت داشته‌اند.

با این‌حال، مبارزه با تروریسم یگانه نگرانی چین در شمال‌شرق افغانستان نیست. مرز تاجیکستان با افغانستان نیز از مدت‌‌زمانی طولانی به این‌طرف، منبع نگرانی و اضطراب چین در رابطه به قاچاق مواد مخدر و شبکه‌های جنایت‌کار فعال در این منطقه بوده است.

اما ماهیت در حال تغییر تهدیدات تروریستی خارجی که چین با آن‌ها مواجه است، تاثیر «کاتالیزوری» مهم‌تری بر رفتار پکن داشته است. در گذشته با توجه به ماهیت محدود تهدید اویغورها، چشم‌پوشی طولانی‌مدت تحلیل‌گران از این نکته که گروه‌های تروریستی اویغور می‌توانند به‌عنوان محرک معنادار سیاست خارجی چین عمل کنند، درست بوده است. اما آخرین گزارش‌ها نشان می‌دهند که این ماهیت بالاخره شروع به تغییر کرده است.

/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *