صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

زوایای مختلف زندگی کاپیتان ۴۵ ساله «سانچی»

۲۶ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۹:۲۸
کد خبر: ۳۸۷۳۸۸
کاپیتان ۴۵ ساله نفتکش سانچی را این روز‌ها دیگر همه می‌شناسند، مجید قصابی اروجی، مردی که بار‌ها در توفان‌های سهمگین دریا گیر افتاده است، اما زنده و سالم به وطن بازگشته، اما انگار داستان سانچی و مجید جور دیگری رقم خورد داستانی که ما برای شما از زوایای مختلف زندگی اش تعریف می‌کنیم.
به گزارش گروه فضای مجازی ،  برادر کاپیتان سانچی راوی این داستان است، او برای ما از مجید به شغلش گفت که با همه خطرات، دوستش داشته است. کاپیتان در دل همسر، فرزندان، مادر، خواهران و برادرانش هنوز زنده است. حمید اروجی می‌گوید خبر مرگ برادر را تا مدرکی مطمئن ارائه نشود، باور نخواهند کرد، حتی فعلا برایش مراسم ترحیم نمی‌گیرند. این روز‌ها در خانه آن‌ها در سعادت‌شهر شهرستان پاسارگاد، بیم و امید به هم آمیخته است.

همسر و فرزندان

مجید قصابی اروجی متولد ۱۳۵۱ دو فرزند دارد؛ یک پسر ۱۴ ساله و یک دختر سه ساله. سال ۱۳۷۱ در رشته مهندسی عرشه وارد دانشگاه دریانوردی چابهار شد. سال ۱۳۷۸ کارش را شروع کرد و حدود هفت سال است به درجه کاپیتانی ارتقا یافته است.

شنبه ۱۶ دی

از طریق فضای مجازی خانواده در جریان حادثه قرار می‌گیرند، همسر کاپیتان به برادر مجید می‌گوید یک شب است با او تماس نداشته و نگران است. ظاهرا متوجه می‌شود کشتی‌های اطراف خبری را مخابره کرده‌اند دال بر این‌که یک نفتکش اطراف شانگ‌های دچار حادثه شده است. اسم کشتی را هم که می‌شنود، مطمئن می‌شود برای شوهرش اتفاقی افتاده است.

پدر و مادر کاپیتان

پدر کاپیتان سال ۶۱ به رحمت خدا رفته است، ولی مادر زنده است. مادری ۸۰ ساله که دیگر توان درد و رنج ندارد. مجید جزو نخبه‌های این کشور بوده و مادر با رنج فراوان فرزندش را به این درجه رسانده است

کاپیتان و دریا

بالاخره دریاست و هزار خطر. تا به حال بار‌ها در توفان گیر افتاده که در چند مورد هم همسرش همراهش بوده است. دریای چین، دریایی توفانی است بخصوص در تابستان‌ها. وقتی در توفان گیر افتاده بودند بجز خدا کسی را نداشتند و انتظار کمک از غیر خدا هم نداشتند و اساسا در این شرایط، کاری از دست کسی ساخته نیست. اما با وجود این خطرات، برادرم با عشق و علاقه به کارش ادامه می‌داد. وقتی کسی این خطرات را به او گوشزد می‌کرد، مجید می‌گفت: اگر به گذشته بازگردم باز هم همین شغل را انتخاب می‌کنم، چون با این کار در خط اول اقتصاد به کشورم کمک می‌کنم و به این خدمت افتخار می‌کنم...
 
منبع:جام جم
 
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *