اختلاف موضع «هیلی» و «متیس» نوعی جنگ زرگری است
اختلاف موضع «هیلی» و «متیس» و همچنین تعارض سیاست نهادهای رسمی آمریکا در خصوص ایران، نوعی جنگ زرگری و سیاست بده بستان برای لاپوشانی یک واقعیت بزرگتر در سطح جهانی و منطقهای و تقلا برای سدکردن یکی از شاخصههای کلیدی انقلاب اسلامی است.
1. آیا تاکنون آمریکا سیاستی جز بسیج همه متحدان خود در منطقه علیه ایران اسلامی را تعقیب کرده است که بعدازاین بخواهد چنین روشی را در پیش گیرد ؟! مقامات کاخ سفید تابهحال کدام راهبرد را بر ضد جمهوری اسلامی بکار نبستهاند که حالا قصد تغییر سیاستهای فعلی را دارند ؟ آمریکا پس از سیلی محکمی که در جنگ تحمیلی بهصورت پادوی بعثی نواخته شد، هر اقدام مخربی را که میتوانست، علیه ایران و محور مقاومت در حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی بکار بست ولی از جمیع این توطئهها طرفی نبست. لذا حرف تازهای در اظهارات وزیر دفاع دولت ترامپ دیده نمیشود و آنچه بیان گردید، تکرار مکررات بود.
2. خانم «هیلی» بدنه فرسوده یک موشک را تحت این عنوان که بخشی از یک موشک ایرانی است که در اختیار یمنیها قرارگرفته، در یکی از سرسراهای سازمان ملل در معرض نمایش گذاشت و مدعی شد که عربستان بهوسیله تسلیحات جمهوری اسلامی مورد هدف قرارگرفته است. نماینده کاخ سفید در سازمان ملل اما توضیح نداد که قطعات این موشک از یمن بهدستآمده است یا از عربستان، پیش از صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت یافت شده یا پسازآن، بعد از آغاز جنگ ارسالشده یا قبل از آن. اگر مدعی باشند که این موشک بعد از جنگ به دست یمنیها رسیده، درواقع، هیاهوی تبلیغاتی خود مبنی بر عدم امکان ارسال حتی یک قوطی کبریت به انصارالله را با این ادعا رد کردهاند!
اما نکته بسیار قابلتأمل اینجاست که درست یک روز قبل از اظهارات غیرنظامی «متیس»، «نیکی هیلی» نماینده این کشور در سازمان ملل، یک موضوع نظامی را در سازمان ملل مطرح کرد و درواقع، دو مقام برجسته آمریکایی در دو موضوع غیرمرتبط، به اعلام موضع پرداختند.
بهبیاندیگر، خیزی که آمریکاییها در ابتدا برداشتند، یک خیز نظامی و فضاسازی برای یک ماجراجویی امنیتی و شاید به خیال خود، مهیاکردن منطقه برای آتشافروزی منطقهای بود؛ بنابراین نمیتوان اظهارت «جیمز متیس» را با ادعاهای نماینده آمریکا در سازمان ملل مطابق دانست، بلکه گفتههای این دو، ۱۸۰ درجه با یکدیگر تعارض دارند. اگر «هیلی» قصد داشت که مقدمهای برای اعلام ائتلاف آمریکا دستوپا کند، باید در همان راستا و از جنس بیانیههای سیاسی – اطلاعاتی را بر زبان میراند. وزیر دفاع آمریکا سخنانی را بیان کرد که بهدوراز تنشزایی نظامی و بهنوعی آرامکننده بود و البته جای این سؤال هست که طرح مسائل سیاسی توسط یک مسئول نظامی چه موضوعیتی دارد؟ اگر بناست که یک جبهه سیاسی علیه ایران اسلامی تشکیل شود، چرا وزیر دفاع پشت تریبون رفت و به چه دلیل «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه آمریکا در اینباره سخنرانی نکرد؟! ضمن اینکه شکلگیری یک جبهه بهاصطلاح سیاسی در مقابل ایران با «افزایش توانایی نظامی» مرتجعین منطقه چه توجیهی و چه ارتباطی دارد؟ یکی از دلایل مهمی که میتوان در این خصوص ارائه کرد، عبارت است از پیگیری پروژه «ایران هراسی» از سوی آمریکا برای فروش تسلیحات بیشتر و دوشیدن ثروت کشورهای حاشیه خلیجفارس.
از سوی دیگر، اختلاف موضع «هیلی» و «متیس» ممکن است به دلیل منازعات داخلی میان کنگره با کاخ سفید یا سازمان سیا با وزارت خارجه و پنتاگون باشد، ولی دلایل قانعکنندهای وجود دارد که ثابت میکند، تعارض سیاست نهادهای رسمی آمریکا در خصوص ایران، نوعی جنگ زرگری و سیاست بده بستان برای لاپوشانی یک واقعیت بزرگتر در سطح جهانی و منطقهای و تقلا برای سدکردن یکی از شاخصههای کلیدی انقلاب اسلامی است.
3. هیئت حاکمه آمریکا هیچگاه تصور نمیکردند که حماقت اخیر «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور این کشور به چنین موج و سیلاب ویرانگری تبدیل شود. واکنشها به اعلام قدس شریف بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی که حتماً برای آینده جهان اسلام، پر خیروبرکت و مبارک خواهد بود، فقط به کشورها یا سازمانهای اسلامی محدود نشد، بلکه یک طیف جهانی متشکل از سازمانهای مردمنهاد، متحدین آمریکا، گروههای غیرمسلمان حامی فلسطین و ... با سیاست جسورانه و احمقانه ترامپ مخالفت کردند. حتی «امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه که در جانبداری از سیاستهای صهیونیستی مشهور است، در جلسهای که با نخستوزیر رژیم جعلی صهیونیستی داشت، صراحتاً مخالفت خود را با تصمیم آمریکا اعلام کرد.
ترامپ در همان شبی که این خبط بزرگ را مرتکب شد، اعلام کرد که ممکن است تصمیم وی، دردسرهایی «گذرا» داشته باشد ولی طرفین اختلاف در قضیه فلسطین، باید به میز مذاکره بازگردند، درحالیکه هیچگاه گمان نمیکرد که اعتراضات، نه به این گستردگی باشند و نه به درازا بینجامد.
درنتیجه، مواضع کاملاً متناقض و متعارض مقامات ارشد آمریکا به فاصله یک روز، ازاینجهت صورت گرفت که یک بمب صوتی در منطقه منفجر کنند تا بهیکباره، توجه دوربینها، رسانهها و محافل خبری به سمت ایران بازگردد تا شاید فشاری که بر گرده آمریکاییها از ناحیه دیدگاههای سبکسرانه ترامپ سنگینی میکند، اندکی کاهش یابد. ازاینرو میتوان گفت که پاسکاری مواضع در میان مسئولین آمریکایی که احتمالاً به اظهارنظر تیلرسون، ملک سلمان، عادل الجبیر و ... در این خصوص طی روزهای آینده منتهی میشود، در راستای مدیریت موضوع ایران در گردونه توجهات رسانهای باهدف انحراف افکار عمومی از راهبرد اشتباه ترامپ است.
4. نکته پایانی در این خصوص آن است که آمریکاییها به قدرت بینظیر جبهه مقاومت که اقتدار و نفوذ منطقهای ایران، عامل اصلی آن بوده است، پی بردهاند و ائتلافی از سر استیصال برای مقابله با آن به راه انداختهاند. امروز محور مقاومت در یمن، لبنان، عراق، سوریه و در قلب فلسطین اشغالی، از حضوری فعال و پوینده برخوردار است و در اوج قدرت قرار دارد. ایران اسلامی، بزرگترین طراحی نظام سلطه که سیطره تروریسم تکفیری بر غرب آسیا بود را با فعال کردن تمام اهرمها از حشدالشعبی و بسیج مردمی سوریه گرفته تا حزبالله لبنان، انصارالله و گروههای مقاومت فلسطینی به ورطه نابودی کشاند و به زبالهدان تاریخ انداخت. لذا افعی زخمخورده استکبار به هر رطب و یابسی دست مییازد تا بلکه حقارت خود را جبران کند؛ چراکه از تبعات و تاوان سنگین هر نوع تجاوز نظامی به جمهوری اسلامی بهخوبی آگاه است.
بنابراین، سیاست اخیر آمریکا در عبور از جنگ سخت به فاز جنگ نرم و سیاسی، دلیلی جز کم کردن هزینه رویکرد ضدفلسطینی اخیر کاخ سفید، مقابله با نفوذ روزافزون انقلاب اسلامی، حمایت از عربستان و کشورهای مرتجع منطقه در برابر جبهه مقاومت در کنار جبران هزیمتهای گذشته ندارد که از هماکنون، باید فاتحه این راهبرد شکست خورده را هم خواند !
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *