آمریکا بویی از صداقت نبرده است
علیرغم اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول مذاکرات هستهای و در جلسات متعدد با طرفهای اروپایی تأکید و تصریح کرده بود که مسائل منطقهای از خطوط قرمز کشور است و هرگونه درخواست برای گفتگو در این خصوص را نمیپذیرد، ولی اعضای غربی کشورهای ۱+۵، بهویژه فرانسه، آلمان و انگلیس همچنان بر این خواسته نابجا اصرار دارند.
از ابتدا هم کاملاً مشخص بود اروپا به عنوان سیاهی لشگر آمریکا در مذاکرات حاضر شده و از خود اختیاری ندارد، اما اینکه بعد از امضای برجام، چنین آرزویی را بر زبان آوردهاند، از وامداری بیچون و چرایی آنان به واشنگتن حکایت دارد. اگر دولتهای اروپایی مستقل از تصمیمات آمریکا نبودند – که نبوده و نیستند – باید از همان ابتدا میگفتند که نظر آنها منوط به نظر کاخ سفید است و چنین موضعگیریهایی ثابت میکند که اروپا به تبع آمریکا از ابتداییترین اصل مذاکره که صداقت است، بویی نبردهاند و برجام را برای تحقق دیگر مطامع خود، گروگان گرفتهاند. علاوه بر این، از شواهد و قرائن و پیشبینیهای رهبر حکیم انقلاب درباره افزونطلبی غرب برمیآید که اروپا و آمریکا، از یک پلن جامع و طرح از پیش تعیین شده تبعیت میکنند و بنا دارند که ابتدا پیشرفتهای منطقهای، سپس موشکی ایران اسلامی را محدود کنند و در وهله بعدی به سراغ سایر مؤلفههای قدرت کشورمان بروند. پیش از اظهارات خانم موگرینی، مثلث پاریس، برلین، لندن نیز خواستار مقابله با به اصطلاح اقدامات بیثباتکننده ایران اسلامیشده بودند و اکنون که رئیس دستگاه سیاست خارجی اروپا، مطرح نکردن مسائل منطقهای در مذاکرات هستهای را «اشتباه» توصیف کرده، لازم است بعضی از واقعیاتهای موجود درباره سیاستمداران اروپایی واکاوی شود.
۱. مهمترین دلیل صراحت لهجه اروپاییها در این خصوص را باید در قدرت بلامنازع ایران در منطقه بدانیم، زیرا کشورهای غربی نمیخواهند جمهوری اسلامی حرف اول و آخر را در غرب آسیا بزنند، اما فرصت برای خواستن یا نخواستن آنها از دست رفته و تأثیرگذاری کشورمان بر معادلات و تحولات منطقهای، ناشی از سیاستهای مستقل کشورمان و فراتر از آمال و آرزوهای طرفهای غربی است. اروپاییها میخواهند که استراتژی ایران اسلامی در منطقه مطابق راهبرد آنها تعریف و اجرا شود، ولی تحقق چنین امری غیرممکن است؛ چراکه یکی از اصول غیرقابل خدشه و غیرقابل تخطی کشورمان، استقلال سیاسی از قدرتهای بینالمللی است و فلسفه انقلاب اسلامی در راستای انفکاک از غرب و اقدام در جهت منافع ملی تعریف شده است. از این رو، مذاکره بر سر پارامترهای اقتدار و توانمندی کشور به دلیل تضاد ماهوی با امنیت ملی ابداً پذیرفتنی و قابل چانهزنی نیست.
۲. پیروزی تاریخی و سرنوشتساز محور مقاومت به رهبری ایران اسلامی بر تروریستهای تکفیری پناه گرفته در زیر چتر حمایت غرب، از دیگر عوامل رویکرد جدید اروپاست و چرایی سیاست ضد ایرانی آنها در برهه فعلی از این منظر قابل توجیه است که محور غربی، عبری، عربی حتی فکرش را هم نمیکردند که با این حجم بیسابقه از سرمایهگذاری در غرب آسیا به منظور تغییر ژئوپولتیک منطقه و تعیین مرزهای جدید بینالمللی از طریق تجزیه کشورهای حامی مقاومت، ایران اسلامی به تنهایی ابتکار عمل را به دست گرفته و یکتنه، طومار توطئههای آنان را در هم بپیچد. حتی ائتلاف به اصطلاح بینالمللی ضد داعش که از جدیدترین و پیشرفتهترین سلاحها برخوردار بود و ادعای مبارزه با این گروه تروریستی را داشت، نه تنها در عمل کاری از پیش نبرد، بلکه به تقویت تکفیریها نیز کمک کرد. شکست داعش در واقع، زنگ خطری برای استراتژیستهای غربی بود که تا پیش از این، به عمق و ابعاد تأثیرگذاری جمهوری اسلامی پی نبرده بودند و اکنون به خوبی فهمیدهاند که با چه حریف قدری روبهرو هستند.
۳. نقش اروپا در این سناریو، از نقش «پلیس خوب» به نقش «مکمل» پازل آمریکا تغییر یافته، چراکه وقتی دیدند سنبه کاخ سفید در تغییر معادلات منطقهای به نفع خود، شرکایش و علیه ایران اسلامی پر زور نیست، به یاری واشنگتن شتافته و تلاش میکنند نتیجه این بازی از پیش باخته را به هر ترتیب که شده، تغییر دهند. با این تفاسیر، انتظار میرود همه کشورهای اروپایی بالاتفاق در گام بعدی، ایجاد محدودیت در مسئله موشکی و قدرت نظامی ایران را در دستور کار خود قرار دهند؛ با این تفاوت که میخواهند مسائل موشکی و منطقهای را در قالبی جدید و بدون ورود به بحث اصلاح توافق هستهای مطرح کنند.
۴. غرب در حالی دست روی نقطه حساس اقتدار منطقهای ایران گذاشته و صراحتاً خواستار پا پس کشیدن کشورمان در این حوزه شده که کارنامه بسیاری ضعیفی در عمل به تعهدات برجامی خود دارد. غربیها در آزمون اجرای برجام و الزامات آن، مردود شدهاند و یقیناً در بقیه توافقاتی که به فکر ایجاد آن با کشورمان هستند، کارنامه بهتری نخواهند داشت؛ لذا اگر بخواهیم منطقی به موضوع بپردازیم، هیچ کشوری با این سیاهه مملو از بدعهدیها، حاضر نیست که حتی در کوچکترین مسائل با غرب بر سر یک میز بنشیند، چه رسد به مسائل کلان و اساسی. بنابراین، از هر زاویه که به این مسئله بنگریم، مذاکره بر سر موضوع منطقهای و اساساً هر گفتگویی با غرب که منافع و امنیت ملی ایران اسلامی را تهدید کند، منتفی است.
افزون بر این، باید توجه داشت علت اینکه جمهوری اسلامی به عنوان یک وصله ناهمگون در منطقه و عامل تنشزایی در خاورمیانه القاء میشود و حتی بیش از توان موشکی، اقتدار منطقهای ایران مورد توجه آمریکا و غرب قرار گرفته، در این واقعیت نهفته است که مسئله موشکی یک تهدید یا یک ضرورت سیاسی- راهبردی برای طرفهای غربی گروه ۱+۵ نیست و در حال حاضر، ایجاد و حفظ یک چارچوب ژئوپلیتیکی جدید در غرب آسیا که ایران هم بخشی از آن باشد، موضوع بسیار حیاتیتری از منظر آنهاست.
در پایان باید گفت که تجربه ثابت کرده هر گام اشتباه غرب در مخالفت با کشورمان به برجسته شدن جایگاه و پیروزی سیاستهای انقلاب اسلامی منجر شده و از این منظر، موضعگیری اخیر اروپا علیه کشورمان، نه تنها تأثیری در بسط قدرت جمهوری اسلامی نخواهد داشت، بلکه به اقبال کشورهای منطقه به سیاستهای ضد استکباری و گسترش بیشتر نفوذ ایران اسلامی منجر خواهد گردید.
منبع:روزنامه حمایت
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *