معركهگيری با ژست "خود مردم انگاری" برای فرار از محكمه!/ احمدینژاد و حلقهاش در مسیر خلاف شرع، قانون و اخلاق به کجا میروند؟!
اینها بخشی از اظهارات اخیر آیت الله آملی لاریجانی، درباره رسیدگیهای قضایی و هجمهها علیه قوه قضائیه بود که در هفدهم مهرماه در جمع مسئولان عالی قضایی عنوان شد.
محمود احمدی نژاد، رئیس دولتهای نهم و دهم که این روزها حلقه نزدیکانش درگیر انواع پروندههای قضایی هستند و البته پرونده خودش نیز مفتوح است، دیگر اثری بر خطوط قرمزش باقی نمانده است، وی پیش از این گفته بود رسیدگی به اتهامات و پروندههای قضایی اطرافیانش جزء خط قرمزهایش محسوب میشود!
احمدی نژاد این روزها با انتشار نامه و فیلم و همچنین حضور در مکانهای شلوغ شهر به تخطئه نهادهای مختلف نظام مشغول است و جالب اینکه از ناحیه مردم سخنانی را مطرح میکند و نام فیلمهای تدوین شده اش را صدای مردم گذاشته است.
از جمله مشکلات عرصه سیاست در کشور ما، معضل «خود- مردم انگاری» و در پی آن، از دست دادن منطق پاسخگویی، استدلال و دفاع از عملکرد شخصی، از سوی معدودی از سیاستمداران است.
به نحوی که برخی متوهمانه تصور میکنند، به جای مردم سخن میگویند و در نتیجه، صرف «ادعا» به نفع خود و به ضرر دیگران را برای اقناع مخاطب و پذیرش عام کافی میشمارند؛ حال آن که مخاطب آگاه امروز به ویژه نسل جوان برای هر ادعایی، دلیل میطلبد و سخنان کلی و شعارگونه را آن هم از ناحیه شخصی که بارها از خود روحیه «حلقه گرایی» و «باند بازی» نشان داده است، نمیپذیرد.
محمود احمدی نژاد به تازگی و به بهانه احضار حمید بقایی به دادگاه که به اتهامات عدیده مالی صورت گرفت، سلسلهای از اکاذیب را سعی میکند در مکانهای شلوغ شهر طرح و مجموعهای از اتهامات و توهینها را به قوه قضاییه جمهوری اسلامی روا دارد. هر ذهن سادهای با مشاهده این رفتار، در مییابد که اگر احمدی نژاد دغدغه عدالت قضایی را داشت، میتوانست پروندههای دیگر قضایی را برای نقد، دفاع و سخن گفتن از آنها انتخاب کند.
همچنین آرای قضایی بسیاری بوده و هست که ممکن بود بتواند با آنها مخالفت ورزد؛ اما چرا به محض احضار بقایی، فریاد عدالتخواهی اش به آسمان میرود و سنگینترین اتهامها و دشنامها را نثار دستگاه قضا میکند؟
تا اینجای قضیه معلوم است که دغدغه «احمدی نژاد» نه عدالت و حق ملت که سرنوشت متهمی به نام «حمید بقایی» است. هم او که روزگاری در کابینه و تیم کاری احمدی نژاد که «خط قرمز» او به حساب میآمد، حضور داشت. با این حساب احمدی نژاد نباید به بهانه کتمان سؤ جریان مالی در زیر مجموعهها و پوشاندن اتهامات همکاران خود، از مفاهیم مقدسی، چون عدالت، آزادی و حقوق ملت مایه بگذارد و همچون بسیاری اوقات از واژه «مردم» استفاده ابزاری کند؛ زیرا حمید بقایی نیز احدی از آحاد ملت است و اتفاقا عدالت و آزادی اقتضا میکند که فارغ از هر گونه «امتیاز» مانند هر مأمور دولتی دیگر که در مظان اتهام مالی قرار گرفته است، در دادگاه به این اتهامات پاسخ گوید.
احمدی نژاد و حلقه نزدیکانش که این روزها با حرکات عجیب و غریب به فرقه زنبیلیه مشهور شده اند با صحنه سازیهای مختلف مثل برخی گروهکها در اوایل دهه شصت نقاط شلوغ شهر را شناسایی و از آن برای معرکه گیریهای خود استفاده میکنند یعنی کپی برداری از راه باطل رفته جریان نفاق در ابتدای انقلاب.
البته همیشه این استراتژی تیم احمدی نژاد، آنطور که باید پیش نرفته و داستان گاهی از دست کارگردانان صحنه به نوعی خارج شده است. برای مثال، بارها مردم از فرصت ملاقات با احمدی نژاد استفاده کرده اند و انتقادات شدید خود را به وی مطرح کرده اند. آیا احمدی نژاد آن فیلم معروف اعتراض خانواده شهدا به کردارهای خود را ندیده است؟ روزی که به همراه چند نفر از نزدیکانش به قطعه شهدای بهشت زهرا رفته بود و با اعتراض شدید خانواده شهدا مواجه شد.
از رئیس دولتهای نهم و دهم، باید پرسید تاکنون یک بار شده بدون میزانسن و صحنههای از پیش طراحی شده در جامعه حضور پیدا کنید تا متوجه شوید مردم درباره شما و اطرافیانتان چه فکری دارند؟
اگر رئیس دولتهای نهم و دهم در میان مردم، از پایگاه و محبوبیت برخوردار بود، چطور نزدیکان و منتسبان وی همواره در انتخاباتهایی که شرکت کرده اند با عدم استقبال مردم روبرو بودند؟ برای مثال پروین احمدی نژاد، خواهر رئیس جمهور سابق، در حالی که عضو لیست هواداران احمدی نژاد بود در انتخابات سال ۹۲ در شهر آبا و اجدادیشان از رقیب شکست خورد؟ و در تهران و دیگر نقاط کشور نیز نامزدهای لیست از نزدیکان و حامیان وی نتوانستند به شورای شهر راه پیدا کنند؟
نکته مهمتر اینکه زمانی محمود احمدی نژاد پایگاه خود در جامعه را از دست داد که از مسیر ولایت که همان مسیر مردم است منحرف شد.
آقای احمدی نژاد خاطرشان هست، زمانی که علی رغم توصیه رهبر انقلاب، بر معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی پافشاری کرد؟ و حتی در زمانی که نامه رهبر معظم انقلاب به وی ابلاغ شده بود همچنان مشایی را معاون اول میخواند؟ اقدامی که حتی اعتراض اعضای هیئت دولت را به دنبال داشت پس از خودداری احمدینژاد از اجرای دستور رهبری، روز یک مرداد اعتراضاتی در جلسه هیئت دولت نیز ایجاد شد و پس از آنکه احمدینژاد اداره جلسه را به مشایی سپرد، وزرا در اقدامی هماهنگ جلسه دولت را ترک کردند.
مردم هرگز ماجرای یازده روز خانه نشینیتان را فراموش نخواهند کرد، ماجرای پافشاری شما علیه خواست رهبر فرزانه انقلاب، باز هم پای رحیم مشایی در میان بود، وزیر اطلاعات یکی از طرفداران پر و پاقرص رحیم مشایی را برکنار میکند و به همین جهت خواستار استعفای حجت الاسلام و المسلمین حیدر مصلحی بودید؟ برخی گزارشها حاکی از آن است که قرار بوده پروژهای با محوریت حمایت از مشایی در انتخابات ریاستجمهوری بعدی در این وزارتخانه شکل بگیرد.
اری دور شدن از ملت زمانی تبلور باورنکردنی پیدا کرد که در حالیکه رهبر معظم انقلاب مشایی را برای معاون اولی مناسب ندانستند، ولی وی او را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کرد.
آخرین نمونه از عدم پیروی از توصیه های، ولی امر مسلمین جهان توسط محمود احمدی نژاد، توصیه رهبر معظم انقلاب به او در مورد شرکت نکردن در انتخابات بود. رهبرمعظم انقلاب در رابطه با کاندیداتوری احمدینژاد برای شرکت در دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ابتدای درس خارج فقه در سخنانی فرمودند:" خوب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم بهملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم، خوب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که میبیند و میفهمد و فکر میکند که بهنفع برادر مؤمنش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خوب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بهخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دوقطبی در کشور ایجاد میشود.. من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است منباب مثال علاقهمندم. میدانم شما اگر وارد این مقوله شدی بهضررت است، بهضرر کشور هم هست. به شما میگویم وارد نشو. نمیگویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمیدانیم. من صلاح نمیدانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست. "
احمدی نژاد، با وجود اینکه در نامهای از عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، اعلام کرد برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم، در این مورد هم نه تنها به توصیه رهبر معظم انقلاب گوش نکرد و در انتخابات شرکت کرد بلکه قرار گرفتن در مسیر و رویههای صادق نبودن حتی در مورد اظهارت صریح خود را اعلام کرد احمدی نژاد طبق متن اعلامی مکتوب خود اعلام کرده بود کاندیدا نخواهد شد، ولی در دقیقه نود به صورت پنهانی (حتی در زمان کاندیدا شدن نیز اعلام نامزدی نکرد) در کنار بقایی کاندیدا شد و از ان جا بود که تناقض رفتاری و کرداری احمدی نژاد برای افکار عمومی بیش از پیش عیان شد.
چطور فردی که بارها از مسیر پیروی از خط ولایت فقیه، منحرف شده و به توصیههای مقام معظم رهبری لبیک نگفته است، خود را از مردم و صدای مردم معرفی میکند؟ آیا میتوان تصور کرد چنین فردی همچنان از پایگاه مردمی برخوردار بوده و مردم از او حمایت میکنند؟
احمدی نژاد در ابتدای فیلمی که منتشر کرده اظهار میکند میخواهد درباره قوه قضاییه صحبت کند و نکاتی را در این مورد مطرح کند. در اینجا باید به ایشان متذکر شد نکات بسیاری در مورد نحوه عملکرد دولت وی وجود دارد که بیان کردن هر کدام از آن موارد خود به چندین گزارش و یادداشت نیاز دارد.
این در حالی است که پیشتر حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه در یکی از نشستهای خبری خود در سال ۹۶ در پاسخ به سوال خبرنگاری در این باره پرونده رئیس جمهور سابق در چه مرحلهای است گفت: این پرونده همچنان مفتوح است.
احمدی نژاد در یکی از اظهارات این روزهایش، به درستی قوه قضائیه را شاقول و ترازویی برای انجام قسط و عدل در جامعه عنوان میکند. باید به وی متذکر شد، به همین جهت است که هم اکنون قوه قضائیه در حال رسیدگی به پرونده تخلفات نزدیکان او و تخلفات و سوء استفادههایی است که اتفاقا بخشی از آن در دولت آقای احمدی نژاد به وقوع پیوست. سوء استفادهها و تخلفاتی که یک نمونه از ان رشد بی رویه و قارچگونه و بی ضابطه موسسات مالی در زمان دو دولت احمدی نژاد است که کشور و مردم را دچار یک بحران کرده است و همچنان گریبانگیر کشور است؛ قوه قضاییه و چندین نهاد دولتی در حال بر طرف همان مشکلاتی است که دولت شما به بار آورد.
همانطور که بارها در طول چند سال اخیر مشاهده شده است، قوه قضاییه یا همان شاقول مد نظر رئیس دولتهای نهم و دهم، در رسیدگی به پروندههای قضایی بدون در نظر گرفتن وابستگیهای سیاسی افراد، علی رغم فشارها و هجمههای بی رحمانه، برخورد لازم را برای برافراشتن پرچم عدالت انجام داده است.
یکی از دلایل عمده هجمههها به دستگاه قضا همین رسیدگی قضایی به پروندههای به اصطلاح آقازادگان و متنفذان است که خود را از هرگونه پیگیری مصون میدانند. چرا زمانی که دستگاه قضا با تخلفات مالی و امنیتی فرزندان مرحوم هاشمی رفسنجانی برخورد کرد آن زمان شاقول بود، اما احمدی نژاد رسیدگی قضایی به پرونده نزدیکانش را خط قرمز خود میداند و این رسیدگیها را سیاسی جلوه میدهد؟
همانطور که رئیس دولتهای نهم و دهم در فیلم خود میگوید، زبان مردم انعکاس زبان خداست، بار دیگر ایشان را به شنیدن اعتراضات شفاف خانوادههای شهدا که به آسمان نزدیکتر هستند دعوت میکنیم.
هنوز هم وقتی صحبت از توهین و بداخلاقی در سیاست میشود، همه یاد آن یکشنبه تلخ میافتند، آقای احمدی نژاد گویا تهمتها و افتراهایش در یکشنبه سیاه را فراموش کرده است؟ روزی که تا مدتها فضای روانی جامعه را به هم ریخت، تا جایی که رهبر معظم انقلاب به این موضوع واکنش نشان دادند و اقدامات انجام شده در آن روز را صراحتا خلاف اخلاق و شرع دانستند:
"رئیس یک قوه به استناد اتهام ثابت نشدهای در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد که کار بد، نامناسب، تضییع حقوق اساسی مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود. آرامش وامنیت روانی و اخلاقی جزو حقوق اساسی مردم است".
بی دلیل نیست که کارشناسان احمدی نژاد را یک فراموشکار و انکارکننده بزرگ یاد میکنند. بگم بگمهایی که عادتش شده و همچنان هم تکرار میکند تاکتیکی که البته دیگر رنگ و بویش را از دست داده است.
احمدی نژاد در سخنان خود از دغدغه نقض قانون اساسی و عادی توسط دستگاه قضا سخن میگوید، اما توضیح نمیدهد که مگر قوه قضاییه با ساز و کارهای قانون اساسی جمهوری اسلامی شکل نگرفته و رییس محترم آن به موجب همین قانون، انتخاب و منصوب نشده است؟ باری مگر، حمید بقایی، معاون سابق و عضو کنونی حلقه احمدی نژاد، به استناد دو قانون مجازات اسلامی و آیین دادرسی کیفری، متهم نشده و تحت تعقیب قرار نگرفته است؟ پس چرا احمدی نژاد تا این حد از اجرای قانون بیم دارد و با آن مخالف است؟
باری اگر نقصی را متوجه خود قانون میداند، پس چرا از پیش از تعقیب بقایی تا کنون، از این نواقص سخن نگفته است و اگر نحوه اجرای قانون از دید وی اشکال دارد، چرا به جای توهین و افترا، مشخصا به این اشکالات اشاره نمیکند؟
جملاتی مانند که این که «عملکرد قوه قضاییه سیر نزولی دارد، «نظارتی بر قوه قضاییه وجود ندارد» همان کلی گوییهای همیشگی دشمنان مردم است که آنها را از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون بارها و بارها از رسانههای معاند و بیگانه شنیده ایم. تکرار این جملات از زبان احمدی نژاد صرفا نشان دهنده آن است که با احضار بقایی به دادگاه، مرز باریکی نیز که میان او و جریان هاید ضد ایرانی و ضد انقلاب وجود داشته، از بین رفته است. با این وصف معلوم میشود که پیوند احمدی نژاد با جمهوری اسلامی نیز صرفا در گرو حمایت از باند و حلقه پرحاشیه و پر مفسده وی بوده است؛ در غیر این صورت چرا احضار یک مقام دولتی سابق، به نام حمید بقایی، باید ساختار شکنانهترین واکنشهای احمدی نژاد را به دنبال داشته باشد؟ آیا بقایی معصوم است و احتمال انتساب اتهام مالی به وی منتفی است؟ آیا بقایی، چون همانند دیگر اعضای کابینه احمدی نژاد، خط قرمز وی به حساب میآمده، باید از سوی دستگاه قضایی نیز دارای مصونیت شمرده شود؟ آیا احضار دهها مأمور دولتی و شهروند عادی در هر هفته و هر ماه در کسوت متهم به دادسرا و دادگاه، بلا اشکال و تنها «حمید بقایی» به اعتبار همپالکی بودن با احمدی نژاد، استثنایی بر اصل «مساوات در برابر قانون» است؟ آیا وقتی تشخیص علنی یا غیر علنی بودن همه محاکم کشور به موجب قانون به عهده رییس دادگاه گذاشته شده است، باید در مورد دادگاه بقایی استثنا قائل شد و تشخیص را به عهده احمدی نژاد نهاد؟!
و در نهایت آن که پرسش اصلی این است: احمدی نژاد چه میگوید؟ استدلال او در دفاع از حمید بقایی چیست و در برابر اسناد و صورتهای سوء جریان مالی که در دولت وی و در نهاد ریاست جمهوری رخ داده است، چه دفاع مستدل و محکمه پسندی دارد؟ آیا اگر احمدی نژاد در مقابل حمایت از باند و حلقه معلوم الحال خود، حاضر به چشم پوشی از حق یکایک ملت بر بیت المال باشد، قوه قضاییه نیز باید بر این حق چشم ببندد؟
احمدی نژاد باید دریابد که شیوه «خود-مردم» پنداری و کلی گوییهای ساختارشکنانه وی از فرط تکرار، حتی عنصر شگفتی خود در اخبار را نیز از دست داده است و دیری نخواهد پایید که در زمره ناسزا گوییهای کلیشهای ضد انقلاب دیگر شنیده نخواهند شد.