صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

دو دوره شدن روسای جمهور در ایران در حال تبدیل شدن به یک رویه است/اینکه میگویند مردم در انتخابات به اندیشه رای‌ دادند،غلط است/اتفاقا رای به شخص بود؛اندیشه‌ای در کار نبود

۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳:۵۷
کد خبر: ۳۴۹۱۹۹
نباید مکانیزم‌های قدیمی و نیروهای پیرمرد مثل بنده، میدان‌دار این بحث شوند؛ بنده معتقد نیستم که باید به معمرین توهین کنیم، معتقد نیستم که از تجربه‌ها نباید استفاده کنیم و معتقد نیستم که نباید عبرت‌آموزی کنیم. همه اینها باید باشد.

به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از تسنیم، محمدجواد لاریجانی هم‌اینک ریاست پژوهشگاه دانش‌های بنیادی را به‌عهده دارد و سال‌ها به‌عنوان معاون وزیر امور خارجه کشورمان فعالیت کرده است. مرکز تحقیقات این وزارت‌خانه را نیز توسط خود لاریجانی راه‌اندازی شده است.

محمدجواد لاریجانی در گفت‌وگویی علاوه بر ارائه تحلیل از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، گریزی هم به موضوعات مربوط به نواصولگرایی زد و به اصولگرایان توصیه کرد "مکانیزمهای قدیمی و پیرمردها میدان‌دار نشوند". لاریجانی در میانه این گفت‌وگو اینگونه گفت که جناح اصلاح‌طلب در حوزه هنر و موسیقی هیچ حرف حساب قابل عرضه‌ای ارائه نداده است و در موسیقی و غنا صرفاً می‌گویند "چرا ربّنا پخش نمی‌شود؟" یا "چرا فلان کنسرت لغو شده است؟"

بخش اول گفت‌وگوی تسنیم با محمدجواد لاریجانی درباره مسئله هسته‌ای روز یکشنبه هفته گذشته در خبرگزاری تسنیم منتشر شد.

لاریجانی این بخش از سخنان خود را به تحلیل نتیجه انتخابات دوازدهم ریاست ‌جمهوری اختصاص داد و در پاسخ به چرایی انتخاب فردی که برجام تنها دستاورد دولت گذشته‌اش بود و مردم هم موهبت خاصی از آن ندیدند، اینگونه می‌گوید: اینکه رئیس‌جمهور مستقر در دوره دوم نیز انتخاب شود، چیز عجیبی نیست. این موضوع در ریاست‌جمهوری آقایان خاتمی، احمدی‌نژاد و مقام معظم رهبری هم وجود داشت. بنابراین دو دوره شدن رئوسای جمهور در ایران در حال تبدیل شدن به یک رویه است و مردم احساس می‌کنند رئیس‌جمهوری که 4 سال بر سرکار بوده، 4 سال دیگر هم روی کار سوار است لذا می‌گویند، بگذاریم همین فرد مجددا رئیس‌جمهور شود تا بهتر کار کند. امیدوارم آقای روحانی در 4 سال دوم، بسیاری از نواقص دوره قبل را رفع کند و موفق‌تر باشد، بنابراین این اصلا غیرمنتظره نبود.

*اصولگرایان اجرای خوبی در انتخابات داشتند/ سازمان‌پذیری اصولگرایان بهتر از اصلاح‌طلبان است

وی در مورد رقیب جدی حجت‌الاسلام روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم تصریح می‌کند: جناح مقابل آقای روحانی هم مجموعه افرادی بودند که برچسب اصولگرایی داشتند، در روند انتخابات هم Performance (اجرا) و رفتار خوبی نشان دادند. آنها با هم جمع شدند و یک کاندیدا داشتند و در مناظرات هم خوب بودند. لذا رفتار جناح مقابل آقای روحانی هم قابل توجه بود. 15-16 میلیون هم رأی آوردند، گرچه رأی اکثریت را نیاوردند، اما بُرد و باخت مسئله‌ای است که همیشه وجود دارد. مسئله دیگر، رفتار و نحوه عمل است که نشان می‌دهد جناح اصولگرا با همه تعدد و تشعبی که دارند، زمینه سازمان یافتن خوبی دارند. البته ممکن است بنده به نحوه سازمان یافتن آنها اشکالاتی داشته باشم، اما این نشان می‌دهد که سازمان‌پذیری این جناح از جناح اصلاح‌طلب خیلی بهتر است.

* فرهنگ دموکراسی اصلاح‌طلبان بسیار پایین است

وی آشنایی ما با سازوکار دموکراسی و مردم‌سالاری را مهم‌تر از نتیجه انتخابات می‌داند و تاکید می‌کند: مهم این است که به فرهنگ دموکراسی درست عمل کنیم. چیزهایی که اکنون آفت است و باید از آنها حذر کرد، نشان می‌دهد که سطح فرهنگ دموکراسی، به‌خصوص از سوی اصلاح‌طلبان بسیار پایین است، یعنی جناح اصلاح‌طلب اسم دموکراسی را می‌برد، اما سابقه و آشنایی با آن ندارد. اصلا کلاس رفتار دموکراتیک آن خیلی پایین است.

لاریجانی تاکید می‌کند که این انتخابات، رفراندوم نبود و در عین حال می‌گوید: در دموکراسی اگر کسی انتخاب مسئول را با رفراندوم اشتباه بگیرد، خیلی حرف است. رفراندوم مکانیزم خود را دارد و انتخاب مسئول هم دارای مکانیزم‌ خودش است؛ انتخاب مسئول یعنی اینکه مردم به فردی رأی می‌دهند تا وی زمام امور را به دست بگیرد.

* اینکه می‌گویند مردم در انتخابات به اندیشه رای‌ دادند، غلط است؛ اتفاقا رای به شخص بود؛ اندیشه‌ای در کار نبود

" اصلا مفهوم رأی چیست؟ بنده دیدم که گاهی از رئیس‌جمهور محترم نقل می‌کنند که گفته است: "آنهایی که به من رأی داده‌اند، در امر کابینه و مسئولین نظرشان مهم‌تر است". این درست خلاف دموکراسی است. این مطلبی است که «جان استوارت میل» و دیگران، به تفصیل به آن پرداخته‌اند. معنای رأی این است که "من فلانی را برای این منصب بهتر می‌دانم، اما اگر رقیب وی هم رأی آورد، او نماینده من هم هست". در غیر این صورت اصلا مشروعیت دموکراتیک پیدا نمی‌شود. پس چه موافقان و چه مخالفان، با این رأی‌ دادن یک نوع قرارداد را امضا می‌کنند. در واقع یک نوع تعهد مشروط است. بنابراین از لحاظ حقوقی معنای آن یکی است؛ چه کسی که به فرد منتخب رأی داده و چه کسی که رأی نداده؛ چون مشروط است. می‌گوید "اگر کاندیدای من رأی آورد که رئیس‌جمهور است. اگر او رای نیاورد، آن کسی هم که رأی اکثریت را آورد، کاندیدای من هم خواهد بود". در واقع از این جهت کسی که رأی می‌آورد، نماینده همه است."

وی معتقد است که نباید شهروندان را به دو دسته "آنهایی که به ما رأی دادند" و "آنهایی که به ما رای ندادند"، تقسیم کرد چون هیچ‌کدام حق‌شان بر دیگری ترجیح ندارد. او همچنین یادآور می‌شود: بعضی گفته‌اند که این رأی، رای به اندیشه است، نه به شخص. در حالیکه چنین چیزی نیست. اتفاقا رأی به شخص است. اولا در مناظرات از اندیشه خبری نبود؛ چندان اندیشه‌ای ندیدیم. اما بیشتر هیجان مبارزه و فضاسازی را شاهد بودیم. البته در همه انتخابات‌ها، همین‌طور بود.

این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه این سخنان خود، تاکید می‌کند: اینکه مردم به اندیشه رأی دادند، حرف خیلی پشتوانه‌داری نیست، افراد با ترجیحات مختلف رأی دادند، یکی به نحوه صحبت، دیگری به آینده و یکی هم به دلیل دلخوری از کاندیدای دیگر، رأی داده است. آنچه از لحاظ قانون، شرع و اخلاق مهم است، این است که کسی که رأی آورده، مانند نردبان است، بالای پشت‌بام که می‌رود دیگر به نردبان کاری ندارد و حالا باید برای ملت و در چارچوب قانون کار کند و همه هم مساوی هستند. این رأی هیچ مجوز قانونی اضافه بر قانون به کسی نمی‌دهد.

لاریجانی در عین حال می‌گوید: بله! اگر یک قانون را به رفراندوم بگذارند، بحث دیگری است. معتقدم از این فرهنگ دموکراسی باید پاسداری شود که متأسفانه با آن خیلی ناآشنایی وجود دارد و هر روز در روزنامه‌ها می‌نویسند که مردم رأی دادند تا فلان اتفاق رخ دهد. این حرف‌ها دور از فرهنگ دموکراسی است. البته «جان استوارت میل» در رساله آزادی می‌گوید "دموکراسی به فرهنگ احتیاج دارد". البته او می‌خواهد نتیجه بدی بگیرد و بگوید "بسیاری از کشورها لیاقت دموکراسی را ندارند". اما بنده می‌خواهم بگویم آنهایی هم که سکولار هستند و به دموکراسی به عنوان یک مبنای قدیمی نگاه می‌کنند، باید بدانند که دموکراسی سازوکار است و این Concept (مفهوم) مدرن دموکراسی است.

وی با گفتن این جمله که "قبلا دموکراسی به عنوان «اتوپیا»(آرمان‌شهر) بود، بعد دیدند این جواب نمی‌دهد"، به شرایط کنونی جوامع اشاره می‌کند و می‌گوید: اکنون دموکراسی به عنوان سازوکار مطرح است. مثلا «هابرماس» و «جان راولز»، «دورکیم» و دیگران، دموکراسی را یک سازوکار می‌دانند و معتقدند که اصلا باید ببینیم این تجربه خوب است یا بد و یا چگونه بهتر می‌شود. بنابراین دموکراسی را باید به عنوان سازوکار در نظر بگیریم. فرهنگ سازوکار را هم باید داشته باشیم.

نتیجه‌گیری لاریجانی از نتیجه انتخابات اینگونه بیان می‌شود: پس در مجموع، انتخابات این دوره خیلی خوب بود و از اینکه رئیس‌جمهور با رأی بالایی برگزیده شد، خیلی خوشحالیم زیرا رئیس‌جمهور همه است. اکنون رئیس‌جمهوری است که مستظهر به یک رأی خوب است و احساس می‌کند که یک Reception (پذیرش) خیلی خوبی دارد لذا خیلی باقدرت و با روحیه باید کار کند.

وی انتخابات و دموکراسی را یک موهبت برای ملت ایران می‌داند که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی، بسیار پابرجا و ریشه‌دار است و تاکید می‌کند: همه باید به انتخابات افتخار کنیم. هیچ جای ناراحتی و احساس کهتری وجود ندارد.

این کارشناس مسائل سیاسی و بین‌الملل این نکته را هم متذکر می‌شود که توجیه سازوکار دموکراسی در عقلانیت اسلامی با مبنای توجیه آن در عقلانیت سکولار- لیبرال تفاوت مهمی دارد. او در عین حال می‌گوید: این خود یک بحث نظری بسیار جالبی در حوزه فلسفه سیاسی است. خلاصه کلام این است که در عقلانیت سکولار- لیبرال، اساس توجیه مکانیزم دموکراسی، "حق واگذاری" و "رضایت در واگذاری براساس آن حق" است. تئوری رضایت (consent) یعنی هر فرد این حق را دارد در مجموعه‌ای از امور فرد یا گروهی را بر خود مسلط کند و این سلطه بر خود را واگذار کند. حوزه و پهنه این سلطه وسیع است، از وضع قوانین محدود کننده آزادی‌هاست تا حق تنبیه تا حد اعدام! بعد از اثبات این "حق" برای فرد، تحقق "واگذاری" با رأی و انتخاب باید صورت گیرد که این خود نیاز به توجیه دارد که آیا رأی اکثریت اثبات "واگذاری" می‌کند یا نه؟ دیوید هیوم فیلسوف پرآوازه تمدن غربی معاصر از نقادان سرسخت این روش در تحقق واگذاری است که استدلال‌های مشهوری دارد.

لاریجانی ادامه می‌دهد: در عقلانیت اسلامی ابتدا باید بدانیم که "حق واگذاری سلطه بر خود " کاملا مفروض است. یعنی هیچ کس حق ندارد که فرد دیگری را برخود مسلط کند و این سلطه صرفا و انحصارا مخصوص خدای سبحان است. لذا فقط مواردی که صاحب حق یعنی خدای متعال واگذار کند یا اجازه واگذاری داده موجه است که شامل رسول اکرم (ص) و اولیای گرامی او (ع) یا آنان که معرفی کرده‌اند (ولایت فقیه) و به اندازه‌ای که شارع مقدس مجاز دانسته باشد، می‌شود.

وی معتقد است که درباره "واگذاری" باید مفهوم "مشارکت" را مورد توجه قرار داد و اینگونه توضیح می‌دهد که "مشارکت" از بابت تولّی ولی امر مشروع است. یعنی کسی که در انتخابات شرکت می‌کند نیت او چنین است: "ولی امر مشروع تقاضا کرده است تا ملت بر اساس قانون در گزینش مجموعه‌ای از مسئولان نظام اسلامی مشارکت کنند و در گزینش آن مسئول، ولی امر را یاری کنیم و گزینش مزبور را به مردم و مکانیزم انتخابات "واگذار" کرده است. لذا براین نهج و براین اساس در انتخابات شرکت می‌کنم."

لاریجانی در همین زمینه می‌گوید: عبارت دیگر در دموکراسی عملی که در جمهوری اسلامی تعبیه شده است "واگذاری" وجود دارد اما این واگذاری از سرچشمه حق آب می‌خورد و توسط "ولی" به مردم واگذار می‌شود. حال مباحث جالبی قابل طرح است: آیا ولی امر این حق را دارد که این گزینش‌ها را واگذار کند؟ شرایط شرعی این واگذاری‌ها چیست؟ لوازم شرعی واگذاری‌ها چیست؟ و امثال این مسائل. البته ممکن است در نحوه و نتیجه کار این مبانی نظری چندان جدی گرفته نشود، لیکن بدون شک بسیار مهم است. بخصوص فرهیختگان و فضلا باید به آن توجه کنند و برای عموم با زبان ساده‌تر ولی دقیق توجیه کنند.

وی یکی از مسائل ضروری در برهه فعلی برای ملت ایران را فهم درست از جمهوری اسلامی می‌داند چراکه معتقد است: اسلامی تجربه انقلابی ملت ما در بنای در یک نظام مدنی-سیاسی جامع براساس عقلانیت اسلامی است و سازوگار دموکراسی نماینده‌ای در آن بصورت عملی (Functional) مطرح شده است (اگر چه توجیه آن می‌تواند با توجیه این مکانیزم در دموکراسی لیبرال سکولار متفاوت باشد). این بحث ماهیتاً مانند بحث در ماهیت مالکیت است.

لاریجانی برای این سخنان خود مثالی هم می‌آورد و با طرح این پرسش که آیا انسان می‌تواند اموال خود را نابود کند؟ پاسخ می‌دهد: در عقلانیت لیبرال- سکولار، عمدتاً مبنای "جان لاک" مورد پذیرش است. یعنی تا آنجا که به مال دیگری صدمه نزد، فرد می‌تواند در اموال خود تصرف کند. مثلاً فرد می‌تواند خانه یا مزرعه خود را آتش بزند، به‌شرط آنکه آتش به خانه‌های اطراف سرایت نکند یا دود حاصل از آن دیگران را آزار ندهد! اما در عقلانیت اسلامی، مالکیت حقیقی و اصلی برای خدای سبحان است و ما هر مقداری که در اختیار داریم، امانتی از سوی مالک اصلی است و فقط در حوزه تصرفات مشروع حق عمل داریم و لاغیر. لذا نابودکردن مال خود حرام است!

وی ادامه می‌دهد: یکی از آثار این دقت‌ها ظهور آن در مفهوم توسعه سیاسی و برنامه‌ریزی‌های عملی برای آن و از همه مهمتر برخورداری از شاخص‌های لازم و صحیح برای اندازه‌گیری و ارزیابی توسعه سیاسی است که خود میدان وسیعی برای جولان نظری و عملی در سپهر سیاسی است. آنچه خطرناک است برگزیدن شاخص‌های توسعه سیاسی براساس دموکراسی مبتنی بر عقلانیت سکولار لیبرال و اعمال آن در جمهوری اسلامی است.

* اصولگرایان روی رویشهای جوان خود سرمایه‌گذاری وسیع‌تری کنند

این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه تحلیل خود از انتخابات و حضور جدی اصولگرایان در این کارزار تاکید می‌کند: اولین نتیجه‌ای که جناح اصولگرا باید بگیرد این است که اصولگرایان باید بر روی آن معدن اصلی که نیروها و رویش‌های جوان این جریان هستند، سرمایه‌گذاری وسیع‌تری کنند. نباید مکانیزم‌های قدیمی و نیروهای پیرمرد مثل بنده، میدان‌دار این بحث شوند. بنده معتقد نیستم که باید به معمّرین توهین کنیم، معتقد نیستم که از تجربه‌ها نباید استفاده کنیم و معتقد نیستم که نباید عبرت‌آموزی کنیم. همه اینها باید باشد. آنهایی که عمری در امر سیاست صرف کردند، باید کمک کنند تا نیروهای تازه‌نفس مملکت را اداره کنند. از جوان‌ها نترسیم و به آنها میدان بدهیم تا وارد عرصه شوند. جوان‌ها هم باید توجه کنند که تجربه خیلی مهم است. بنابراین ان‌شاءالله در دوره بعد و در سال 1400 سازمان‌پذیری نیروهای اصولگرا کاملا روشن شود و باید میدان را برای گفتمان بسیار مدرن اصولگرایانه با نیروهای میدان‌دار جوان باز کنیم.

* نظر محمدجواد لاریجانی درباره نوگرایی در اصولگرایان

لاریجانی در ادامه به تعابیری که در قالب نوگرایی در اصولگرایان مطرح می‌شود هم اشاره کرد و برداشت خود از این روند و تعابیر را اینگونه بیان می‌کند: اکنون نیروهای اصولگرا سرمایه عظیمی از افراد هستند که تحصیلات بسیار عالی دارند. دانشمندان بسیار فرهیخته‌ای در بین آنها وجود دارد و این حجم از نیروهای تحصیلکرده و فرهیخته در هیچ جناحی در ایران نیست. منتها اینها باید متشکل شوند و یک گفتمان بسیار مدرن مبتنی بر عقلانیت اسلامی داشته باشیم.

" هیچ وقت در تاریخ معاصر زمینه برای معرفی اسلام به این خوبی نبوده است. هیچ زمانی برای معرفی مکتب اهل‌بیت (ع) شرایط به این خوبی نبوده است. اینها فرصت‌های طلایی هستند تا این گفتمان بر اساس عقلانیت اسلامی در زمینه سیاست خارجی، نظام اقتصادی داخلی، نظام فرهنگی داخلی و فرهنگ زیست‌مدنی عرضه شود".

او آینده جریان اصولگرایی را بسیار خوب می‌بیند و معتقد است که این 4 سال پیش‌رو (تا انتخابات ریاست جمهوری 1400) بسیار خوب است چراکه میدان‌های بسیار خوب رقابت وجود دارد و (اصولگرایان) باید صریح، روشن و با توانمندی و انرژی وارد این میدان شوند.

این کارشنارس مسائل سیاسی می‌گوید: «نوگرایی» می‌تواند از باب "نواندیشی" در مبانی اصول‌گرایی باشد یا از مسیر محورهای عملی در شرایط و وضعیت معاصر باشد. اصولگرایی براساس اعتقاد به تجربه بزرگ ملی ما یعنی بنای یک نظام مدنی-سیاسی جامع براساس عقلانیت اسلامی استوار شده است و این عقیده هم از نتایج اعتقاد به سه اصل مهم در فهم اسلام است.

وی سه اصل مهم را اینگونه برمی‌شمارد: اول: سرزندگی اسلام است، یعنی اسلام مندرس نمی‌شود و در هر زمانی می‌تواند راهنمای عمل فردی و جمعی به سوی سعادت باشد. دوم: جامعیت اسلام است، یعنی اسلامی خصوصی و عمومی-که شامل حکومت است- را شامل است و محدود به میدان عمل خصوصی نیست. سوم: جهان‌شمولی اسلام است، یعنی اسلام عرب، عجم، ترک، فارس و بلوچ ندارد و برای هویت همه "انسان‌ها" است.

" اینها محورهای عمده اسلام در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. حال بر این اساس اصول عملی اسلام شکل می‌گیرد که شامل عبادات، معاملات و ولایت است. در همه این زمینه‌ها نوآوری امکان‌پذیر است. اینها می‌شود نوآوری نظری و تئوریک در اصولگرایی. اما در عمل دکترین مقاومت در میدان بین‌المللی، اقتصاد مقاومتی و مقابله با تهاجم فرهنگی نمونه‌ای از میدان‌های نوآوری عملی است".

لاریجانی تاکید می‌کند که «نوگرایی»، باید فهم یا بیان نوئی از مبانی نظری و خطوط عملی جدیدی در شرایط حقیقی را شامل باشد. وی می‌گوید: نوگرایی اصولگرایان، باید نیروهای متدین، تحصیل‌کرده و انقلابی را که همه از رویش‌های امروزین انقلاب هستند، را مرکز توجه قرار دهد و البته از این پایگاه مخاطب خود را تمام ملت قرار دهد و برای همه آحاد ملت از هر گرایشی حرفی شنیدنی و فکری قابل توجه داشته باشد.

وی موارد عنوان شده را رکن مهم برای شکل‌دادن به جریان نوگرایی اصولگرایان می‌داند. در واقع معتقد است: "بیان و فهم جدید از اصول پایه عقلانیت اسلامی"، "ارائه برنامه‌ای عملی مبتنی بر محورهای مربوط و مناسب با شرایط امروز در زمینه دکترین مقاومت، اقتصاد مقاومتی وجهاد فرهنگی(با ویژگی آتش به اختیار) و بالاخره "محوریت رویش‌های امروزین انقلاب و مخاطب قراردادن کل ملت عزیز ایران" ارکان مهمی برای شکل دادن جریان نواصولگرایی هستند.

* تاسف لاریجانی از کمیاب بودن فهم درست از تجربه انقلاب اسلامی

این دیپلمات‌ و تئوریسین در حوزه مسائل سیاسی و راهبردی باسابقه کشورمان در کنار این موارد، نکاتی را مطرح می‌کند که تاسفش را به همراه دارد. او می‌گوید: متاسفانه امروزه فهم درست از تجربه اسلامی و انقلابی ملت ما در بنای یک نظام مدنی-سیاسی جامع براساس عقلانیت اسلامی حتی در میان مسئولان عالی‌رتبه نظام کمیاب است؛ قانون اساسی شده است متنی که هر دوره یک یا چند اصل آن پرچم رقابت سیاسی می‌‌شود. این وضعیت برای رشد و توسعه سیاسی کشور سمّ مهلک است و باید نیروهای فرهیخته و معتقد به انقلاب و تجربه اسلامی ملت با تمام همت و توان به میدان بیایند و شبهات و بدفهمی‌ها را روشن کنند.

لاریجانی با اشاره به سخنان برخی مسئولین سیاسی که می‌گویند: "مشروعیت قانونی و سیاسی ما از رأی مردم و مشروعیت دینی ما از تبعیت از حق و عدالت است"، تاکید می‌کند: اولا این سخن در نظام جمهوری اسلامی نادرست و ناقص است، مشروعیت قانونی ناشی از تحقق عوامل و عناصر قانونی است. مثلا در مورد رئیس‌جمهور، برنده شدن در انتخابات، تحلیف و تنفیذ. "مشروعیت دینی" تماماً براساس مبنای "ولایت" است، تمام ارکان نظام باید براین اساس مشروعیت تصرف در امور خود را توجیه کنند و لذا اگر می‌دانند کاری مورد تأیید ولی امر نیست، شرعاً حق اقدام را ندارند!

* انتقاد به یک خوانش سکولار از قانون اساسی کشور/ "ما مسئول بردن مردم به بهشت نیستیم" یک شعار بی‌مزه سکولار-لیبرال است

وی، عاملی راکه به فرد اجازه می‌دهد تا بگوید: "خب، تمام مسئولیت‌های مملکت‌داری به‌عهده رئیس‌جمهور است و مقدار هم به رهبر داده شده است!"، خوانش سکولار و گزینشی از قانون اساسی برمی‌شمارد. وی همچنین معتقد است اینکه بگوییم "ما مسئول بردن مردم به بهشت نیستیم" که نوعی شعار "بی‌مزه" سکولار-لیبرال است، ناشی از همین تفکر (خوانش سکولاریستی از قانون اساسی) است چراکه بحث بر سر مسئولیت حکومت در قبال تجاهر به فسق است ولاغیر. در نظام سکولار اصالتاً فسقی وجود ندارد و در مواردی که "خرق عادت عمومی" است قاضی حکم به توقف می‌دهد تا عادت با حرکت نامأنوس حاصل شود. اما در نظام اسلامی دولت در برابر تجاهر به فسق مسئولیت دارد و به تناسب شرایط و موضوع باید اقدام کند.

این کارشنارس مسائل سیاسی سخنان خود را اینگونه ادامه می‌دهد: یا اینکه درباره اقدامات عملی دولت در اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر که مصرح قانون اساسی است بگوئیم: "همه مردم آمر به معروف هستند و تنفر از ظلم بهترین نهی از منکر است". اینها معنای عملی دارد: یعنی فعلاً بی‌خیال! خیلی روشن است که همه مسلمان‌ها موظف به امر معروف و نهی از منکر هستند که وظیفه، تکلیف و واجب کفایی است. یا در نهی از منکر فقها "تنفر" را شرط نمی‌دانند! منتها فرد باید در حال نهی از منکر خود عامل نباشد و یا مشهور بدان نباشد. ضمناً صرف داشتن "تنفر" انجام وظیفه نهی از منکر نیست! ضمناً ظلم از منکرات است و ظلم به ولایت بالاترین ظلم‌ها است به حسب روایات متعدد.

لاریجانی می‌گوید: تفکر سکولار-لیبرال، دشمنِ امر به معروف و نهی از منکر است. این را خوب می‌فهمیم. منتها دوستان با پز سکولار-لیبرال نباید خوانش نادرستی از ماهیت اسلامی را تبلیغ کنند و این خود از بزرگترین ظلم‌ها است. "نواصول‌گرایی" باید فکر شفاف خود را از مبانی اسلامی در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بدست آورد و آن را تبلیغ کند و در مقابل ادبیات شبهه‌ناک و منحرف‌کننده کاملاً روشنگر باشد.

وی می‌افزاید: ضمناً در رقابت سیاسی نباید به حوزه‌هایی از "عمل" کشانده شویم که صرفاً "نظیر" و "رقیبِ" عملِ طیفِ مقابل باشد.

* توصیه لاریجانی به وزارت ارشاد در حوزه موسیقی

این کارشناس مسائل سیاسی برای روشن شدن این سخن خود مثالی از حوزه هنر می‌زند و می‌گوید: در این حوزه، جناح اصلاح‌طلب هیچ حرف حساب قابل عرضه‌ای ارائه نداده است. در موسیقی و غنا صرفاً می‌گویند "چرا ربّنا پخش نمی‌شود؟" یا "چرا فلان کنسرت لغو شده است؟" یا در حوزه نمایش هر قطعه‌ای که مبنای سکولار داشته باشد و به نظام اسلامی و حتی اسلام تعریض داشته باشد، صرفاً چون غرب سکولار و ضد اسلام آن را حمایت می‌کند و اسکار می‌گیرند و در "کَن" شرکت می‌کنند، نمایش خوبی است!

لاریجانی در ادامه می افزاید: البته ناگفته نماند که ظاهراً مقصود آنها یا تصور آنها از "کنسرت" مجلسِ "بزن و برقص" است که تعطیل می‌شود. توصیه من به وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی این است که برخی از سران اصلاحات را به کنسرت‌های سیدنی و وین ببرند تا ببینند که چه وقار و ادبی در جلسه حکم‌فرما است و مردم چگونه از اهالی هنر تقدیر می‌کنند و حتی شرکت در این مجالس "کُد لباس" دارد؛ یعنی نمی‌توانند هر لباس راحتی هم بپوشند!!

وی در عین حال که معتقد است: دست از این خالی‌تر در حوزه هنر وجود ندارد! می‌گوید: در حالی که در مقابل دنیایی از زمینه‌های بکر و اساسی وجود دارد. ما نباید آنها را رها کنیم و به "خالکوب‌ها" پناه بیاوریم!

این تئوریسین کشورمان در این خصوص می‌گوید: در حوزه موسیقی و تغنی، حرف اول این است که موسیقی مقدم بر غنا است و پایه آن است، به رغم آنچه تبلیغ شده است. حرف دوم آن است که دنیای موسیقی هم از علم بهره می‌گیرد (بخصوص فیزیک و ریاضیات هارمونی-موج) و هم از فن(تکنیک مهندسی) بهره می‌گیرد (که در ساخت آلات دخل دارد) و هم از هنر! که زیبایی و تناسب می‌آفریند. اینها را ارسطو به ما یاد داده است و فارابی نابغه در "موسیقی الکبیر" توسعه داده است و "تناسب‌های ایقاعی" که عمدتاً "ترکیب‌های موزون" را شامل می‌شود، اختراع کرده است. دکتر برکشلی-که فیزیکدان فاضلی است- سالها قبل طی مقاله‌ای در مجلات مربوط در فرانسه برخی از این تناسب‌ها را مطرح کرد که بنام فارابی "برچسب" خورده است. مقصودم توقف در حد "موسیقی الکبیر" نیست، بلکه امروز موسیقی(در علم، تکنیک و هنر) توسعه قابل توجهی دارد. مقصودم این است که ما دنیای موسیقی را به روی مردم، هنرمندان و جوانان با استعداد باز کنیم و موسیقی‌دان‌ها را بر مغنی‌ها برتری دهیم، اینهم یک حرف.

لاریجانی حرف سوم در این حوزه را اینگونه بیان می‌کند: ما در حوزه نمایش باید به رمان و "نمایش‌نامه" نویسی بیش از حرکات روی "سن" اهمیت بدهیم! متأسفانه امروز درست به طور برعکس عمل می‌شود. لذا روی "سن" مجبور می‌شوند به حرف‌های بی‌ارزش و "وضعیت‌های بی‌خاصیت" بپردازند و از خشونت و شهوت برای جذب مشتری استفاده کنند. این مرض مهم سینمایی معاصر ایران اسلامی است! در هنر نمایش، مهم شکارِ وضعیت‌های مهم و زیبایی و معنادارِ زندگی انسانی است و سپس بازسازی آن به‌نحوی که بیننده خود را در "جریان" حس کند. این "شکار وضعیت‌ها" در حوزه رمان و نمایش نویسی باید اتفاق بیافتد.

وی در مثال خود اینگونه عنوان می‌کند: شما نمایش نامه‌نویس معروف یونانی "اریستوفانوس" را در نظر بگیرید؛ پس از دوهزار سال هنوز "نمایش‌نامه ابرها" یک کار کارستان است. البته من با محتوای آن و گرایش فکری "اریستوفانوس" کاملاً مخالف هستم. این نمایش‌نامه تماماً درصدد تخطئه سقراط حکیم است وگاهی لحن آن بی‌ادبانه هم می‌شود؛ اما توانسته است، نشان بدهد چرا و چگونه در یونان دوران پریکلس- که نمونه بی‌بدیل دموکراسی موضوعی بود- مردم پانصد نفر را به عنوان قاضی، حکم و هیئت منصفه انتخاب کردند تا سقراط، یعنی دانای دانایان را به چهار جرم مهم محاکمه کنند و به اعدام محکوم کنند.

این کارشنارس مسائل سیاسی در مورد این جرم‌ها یادآور می‌شود: جرم اول رفض خدایان و اثبات خدای واحد با قدرت و علم مطلق (omni-potenci&omini-science) بود و جرم دوم سقراط، نقد دموکراسی سکولار-لیبرال حاکم بود؛ نقدی تند و منهدم کننده که روشنفکران معاصر وی- از جمله اریستو فانوس- را سخت عصبانی کرده بود. جرم سوم سقراط منحرف کردن جوانان از طریق صرف وقت برای توجیه آنها بود. عمده نمایش ابرها برای طرح این جهت است. سقراط هیچ کتابی را ننوشته است درحالیکه اهل سواد بود و ریاضیات و نجوم و امثال اینها را بلد بود منتها معتقد بود که باید برای هر فرد، معلم کتابِ خاصِ او را بگشاید و شاگردانش را کتاب خود می‌دانست.

" لذا برای هر فرد وقت تمام می‌گذاشت و موثر هم بود. سقراط هم جاذبه قوی داشت و هم دافعه! و جرم چهارم سقراط، اثبات دروغگویی و نفاق و عوام‌فریبی سیاستمداران بود، همانها که در سیستم دموکراسی طلایی یونانی دوران پریکسل به قدرت رسیده بودند. انسان وقتی نمایش‌نامه ابرها را می‌خواند و سپس مدافعات سقراط را، می‌فهمد چه خبر بوده و شاهد "وضعیت‌هایی" می‌شود که شگفت‌انگیز است. یکی از آن وضعیت‌های ناب انسانی، هنگامی است که جمعی از شاگردان سقراط که شامل افلاطون هم بود، به وی پیشنهاد کردند که می‌توانند وی را فراری دهند تا در گوشه‌ای زنده بماند تا شرایط تغییر کند. سقراط نپذیرفت و "شهادت در راه حق" را ترجیح داد و در آخرین فرازهای دفاع خود، گفت: "من نه اولین شهید راه حق هستم و نه آخرین!"".

لاریجانی برهمین اساس می‌افزاید: من از یونان نمونه آوردم که سابقه را گفته باشم. در دوران مدرن، بزرگانی از فکر و اندیشه مانند تولستوی، کامو، جرج اوروِل و گوته و امثال اینها به کار رمان پرداختند. حال در فضای عقلانیت اسلامی و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) شناگری باید کرد تا وضعیت‌های ناب انسان متدین و متقی و مومن در کشاکش تعاملات حقیقی به تصویر درآید و وضعیت‌های گوناگونِ انسانی شکار شود. این سرنخ اصلی دعا است. سپس می‌تواند به صورت نمایش‌نامه درآید که خود دنیای وسیعی است تا در اخر به صحنه برود. صحنه از لحاظ ارزش هنری آخر خط است، اگرچه در توجهات حمایتی و تبلیغی شده است اول خط.

وی در پایان حرف‌هایش این را هم تاکید می‌کند: اینها نمونه‌های نوآوری در حوزه هنر و موسیقی است که باید "نواصول‌گرایی" بدان بپردازد.

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *