صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

رانندگی ایرانی‌ها عجیب و بامزه است!

۱۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۵:۳۲
کد خبر: ۳۴۴۹۷۳
باستی گوت‌من، دوچرخه‌سواری است که مسیرش را از آلمان شروع کرده و می‌خواهد با پیام صلح و حفاظت از محیط زیست گرداگرد جهان رکاب بزند.
 به گزارش گروه فضای مجازی ،«به جاده زدن» از آن کار‌هایی است که در ابتدا سخت و عجیب به نظر می‌رسد، اما وقتی وارد آن می‌شوید، همه‌چیز تغییر می‌کند، زندگی در جاده‌ها و شهر‌های مختلف دنیا، از شهری به شهر دیگر رفتن، خستگی‌ها و در راه بودن‌ها در نهایت تجربه‌ای بزرگ و متفاوت برای کسی که جرات دل به جاده زدن را داشته، به همراه می‌آورد.

سباستین گوت‌من ۲۶ ساله‌ی آلمانی یکی از همین افراد است. او هرکاری که در زندگی انجام می‌داده، دلش بیشتر و بهتر می‌خواسته و هربار هم دست به تجربه‌های جدید و متفاوتی می‌زده است. این بار تصمیم می‌گیرد سفری به دور دنیا را آغاز کند، آن‌هم با دوچرخه! البته نه با هر دوچرخه، با دوچرخه دست‌ساز خودش که از چوب بامبو تهیه شده است.

گذرش از ایران و تهران باعث آشنایی ما با او شدو به خبرگزاری آمد، با لباسی یکدست قرمز و دوچرخه بامبویی‌اش! لهجه آلمانی-انگلیسی‌اش فهمیدن برخی کلمات را سخت می‌کرد، با این‌حال یک ساعتی که در تحریریه بود پر از انرژی و روحیه درباره انگیزه و دلایلش از کاری که انجام می‌دهد، صحبت کرد.

هیچ‌وقت همه‌چیز کامل نبود

سباستین گوت‌من که با نام «باستی گوت‌من» در صفحه‌های مجازی و اینترنت حضور دارد، ۲۶ ساله است و توضیح جالبی درباره نام خودش هم دارد. «من در آلمانی گوت‌من هستم، اما تلفظ انگلیسی نام من «گودمن» می‌شود! ۶ سالی می‌شود که در مونیخ زندگی می‌کنم، اما بزرگ شده منطقه «جنگل سیاه» در ایالت بادن-وورتمبرگ هستم که با پدر و مادر و برادرم در آن‌جا زندگی می‌کردیم و بعد از نقل مکان به مونیخ در آنجا درس خواندم. بعد از مدتی کار در یک شرکت تبلیغاتی و ارتباطی را شروع کردم. البته بعد از مدتی شرکت مبلمان خودم را راه‌اندازی کردم، چون در گذشته همیشه علاقه زیادی به ساختن ابزار با چوب پیدا کرده بودم و مقدمات این کار را هم از پدرم یاد گرفته بودم با این حال چیزی نبود که خیلی آن را دنبال کنم و این کمپانی را به دوستانم برای اداره کردن سپردم و مشغول ماجراجویی و این سفر شدم!»

دوچرخه‌ای از بامبو

«ایده این سفر از کجا آمد و چه زمانی شروع شد؟» این اولین علامت سوال ذهن ما بود که این‌طور توضیح داد. «صادقانه باید بگویم که همیشه به انجام کار‌های عجیب و متفاوت و هیجان‌انگیز علاقه‌مند بودم و یک بار با دوچرخه از مونیخ تا سان‌رمو را در ۶ روز طی کردم و باید بگویم تعداد کمی هستند که توانستند از مرکز آلمان تا شمال غربی ایتالیا و به اندازه ۳۰۰ کیلومتر را با دوچرخه رکاب بزنند.»

او درباره کمپانی مبلمان چوبی خودش گفته بود و این‌بار توضیح داد که چطور باعث شد خودش مشغول ساخت دوچرخه دست‌ساز شود! «برای اینکه سفرم را شروع کنم و سوال برانگیز هم باشد، نیاز به چیزی داشتم که متفاوت باشد و با استفاده از کاری که آن‌را خوب انجام می‌دادم، سعی کردم دوچرخه خودم را بسازم و در آن از چوب هم استفاده کنم.»

ساخت دوچرخه چوبی به مهارت‌ها و ابزار خاصی لازم دارد که باستی با حمایت یک شرکت دوچرخه‌سازی که امکان ساخت این دوچرخه‌ها را برای علاقه‌مندان ایجاد می‌کند، کارش را شروع می‌کند تا در نهایت دوچرخه بابمویی ۱۸ کیلویی‌اش برای سفر دور دنیا حلاضر می‌شود.

می‌خواهم چهارهزار درخت بکارم!

باستی برای تامین هزینه‌های سفر سراغ شرکت‌های مختلفی که در زمینه‌های محیط زیستی و حتی کودکان فعالیت می‌کنند، می‌رود و به آن‌ها درباره سفر خودش و انگیزه‌اش توضیح می‌دهد، اینکه با هدف زیست محیطی با دوچرخه‌ای دست‌ساز سفر می‌کند و البته قصد دارد در هر شهر درخت بکارد، او می‌خواهد با کاشتن ۴ هزار درخت در شهر‌های مختلف مردم را نسبت به تغییرات محیط زیستی و شرایط محیطی که در آن زندگی می‌کنند، آگاه کند.

باستی در ایران و در آستانه روز ملی یوزپلنگ ایرانی در کنار محل نگهداری دو یوزپلنگ ایرانی در پارک پردیسان تهران هم یک درخت زیتون کاشت، برنامه‌ای که به همت بنیاد جوانه صلح و با حضور قائم مقام این بنیاد و با همکاری کلینیک حیات وحش پردیسان انجام شد و پیام آن حمایت از یوز‌های در معرض انقراض ایرانی بود.

او برای سفرش چند اسپانسر را پیدا می‌کند و راهی می‌شود. البته از او می‌پرسیم که اگر همراهی این اسپانسر‌ها را نداشت، باز هم پا در رکاب می‌گذاشت که می‌گوید، «حتما این کار را می‌کردم، چون از انجام این کار لذت می‌برم و تجربه هیجان را دوست دارم، اما در این صورت مسیر سخت‌تری را پیش رو داشتم.»

سفرم با تولد دوچرخه شروع شد

ماجرا از چهار ماه پیش شروع می‌شود، ۱۱ ژوئن روز تولد ۲۰۰ سالگی دوچرخه در جهان! «سفرم را از مونیخ شروع کردم و به اتریش رفتم، اسلوواکی، بلغارستان، ترکیه و ایران! البته اسم شهر‌ها و مکان‌هایی که استراحت کردم را خیلی دقیق به یاد ندارم، چون جا‌های زیادی بوده‌اند!» او تاکید می‌کند که از هواپیما و قطار و ماشین در مسیرش استفاده نکرده، ولی از او می‌پرسم به هرحال برای رفتن به قاره‌های دیگر باید از هواپیما استفاده کند که توضیح می‌دهد، «بعد از ایران به سمت آسیای شرقی می‌روم و بعد از آن برای رفتن به استرالیا و بعد امریکا مجبورم از هواپیما استفاده کنم.»

می‌گویند نباید شیراز را از دست بدهم

باستی از مرز ترکیه وارد ایران شده است و در مسیر رسیدن به تهران از تبریز عبور کرده و البته در مسیر شهر‌ها و روستا‌های مختلفی را هم دیده و به آن‌ها سر زده است. او بعد از تهران به اصفهان، یزد، کرمان و بم هم سر می‌زند و بعد مسیرش را به سمت پاکستان تغییر می‌دهد که ما به او می‌گوییم شیراز یکی شهر‌هایی است که حتما باید ببیند. «افراد زیادی گفته‌اند که شیراز را نباید از دست بدهم و حالا که همه می‌گویند، فکر می‌کنم باید آن را در برنامه‌ام قرار دهم!»

او ۱۰ روزی بود که به تهران آمده بود و در همین مدت با دو نفر که از بارسلونا آمده بودند و دو نفر از ایران به قله دماوند رفته است و آن را یکی از تجربه‌های خوبش توصیف می‌کند. از او پرسیدیم ایران را چطور دیده است و توضیح می‌دهد: «یک زوج آلمانی که برای تعطیلات به ایران آمده بودند را دیدم و آن‌ها به قدری درباره ایران برای من صحبت کردند که من خیلی دوست داشتم این کشور را ببینم. البته بعضی‌های دیگری هم بودند که به خاطر حرف‌هایی که در رسانه‌های غربی بود، می‌گفتند من نباید به ایران بیایم و خطرناک است. اما گوش من به این حرف‌ها بدهکار نبود و برایم مهم نبود که چه حرف‌هایی زده می‌شود، می‌خواستم خودم این کشور را ببینم و تجربه کنم. حالا هم خوشحالم که این کار را انجام دادم، چون ایران خیلی بهتر از چیزی بود که در ذهن داشتم.»

البته باستی در مواجه با رانندگی مردم در تهران شگفت زده شده است! «رانندگی ایرانی‌ها خیلی بامزه است! در ابتدا نمی‌دانستم باید چکار کنم و برایم عجیب بود که تصادفی اتفاق نمی‌افتد! حالا فهمیده‌ام که اگر جلوی خودت راه باز بود، باید بروی و هیچ قانونی نیست! الان خودم هم همین‌طور رانندگی می‌کنم؟!»

قرمه‌سبزی نخوردم!

فهمیده‌بودیم که باستی گیاهخوار است، از آن دسته‌هایی که شیر و تخم‌مرغ هم نمی‌خورند، از نظر ما بخشی از سفر کردن در چشیدن طعم غذا‌های محلی هر کشور است، اما باستی که ۶ سالی می‌شود گیاهخوار شوده، از این تصمیم راضی است. «من سالم هستم و توانستم سبک زندگی سالم‌تری هم داشته باشم. در جهان مقدار زیادی گوشت خورده می‌شود و این تولیدات گوشتی علاوه بر اینکه روی آدم‌ها اثر دارد، در محیط زیست هم موثر است و کمتر خوردن آن می‌تواند اثر‌های محیط زیستی را کاهش دهد.» البته او اعتقادی به خوردن غذا‌های محلی کشور‌ها ندارد و معمولا غذای خودش را حاضر می‌کند؛ البته در ترکیه و ایران کمی با مشکل روبرو بوده، چون تقریبا بیشتر غذا‌های این دو کشور از مواد گوشتی بودند که او نمی‌توانسته بخورد و مواد غذایی را از سوپر مارکت‌ها تهیه می‌کرده است.

با این‌حال ما باز هم به او اصرار کردیم که باید کباب کوبیده و قرمه‌سبزی را امتحان کند؛ امتحانی که حتما می‌تواند در عادت غذایی‌اش تاثیر بگذارد، به طوریکه احتمالا بعد از این به گوشت خوردن روی می‌آورد!

 
 
 
 
 
 
منبع:مهر


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *