صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

واکاوی ائتلاف داعش و طالبان/ سر «فرزند ایران» را چرا بریدند؟! / قدرت‌نمایی به سبک ترامپ

۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۹:۱۱
کد خبر: ۳۳۹۴۳۹
داعشی‌ها در همه نقاط افغانستان از جمله شمال این کشور قدرت چندانی ندارند لذا برای افزایش حوزه نفوذ خود و جبران بخشی از ضربات مهلکی که در غرب آسیا دریافت کرده‌اند، به همکاری با طالبان نیاز دارند.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، اصغر زارعی در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: حوادث و رویدادهای خشونت‌بار و خونین هفته‌های اخیر در افغانستان و تشدید اقدامات سبعانه گروه‌های تروریستی، خصوصاً گروه طالبان و داعش در حمله به روستای «میرزا اولنگ» و اشغال برخی از مناطق این کشور توسط این گروه‌ها، توجه محافل خبری و سیاسی را به خود جلب کرده است. اولین سؤالی که به ذهن متبادر می‌شود و موضوعی قابل تأمل به شمار می‌آید، چرایی این اقدامات و حضور مجدد و گسترده گروه‌های تروریستی در افغانستان است. در پاسخ باید گفت که با توجه به اینکه شرایط در غرب آسیا، خصوصاً لبنان، سوریه و عراق برای داعش، القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی تغییر کرده و بسیار سخت شده و سمت و سوی تحولات به گونه‌ای است که به تاریخ انقضاء خود نزدیک می‌شوند، جریانات تروریستی درصددند که جغرافیای فعالیت خود را از غرب آسیا به سمت شرق این قاره و برخی از کشورهای آفریقایی تغییر دهند. حضور تروریست‌های داعش در افغانستان از این جهت که زمینه حضور تکفیری‌ها در این کشور وجود داشت، منجر به ائتلاف‌ آنان با گروه‌های محلی از جمله طالبان گردید و کانون بحران و بی‌ثباتی از سوی طراحان ناامنی و ترور به همسایه‌های شرقی ایران انتقال یافت، چراکه کشورهای پشتیبان تروریسم به این جمع‌بندی رسیده‌اند که حنای تکفیری‌ها در عراق و سوریه دیگر رنگی ندارد و اگر بناست که مرکزیت آن‌ها به منطقه‌ای کم دردسر منتقل شود، هیچ کجا مانند افغانستان برای آن‌ها امنیت ندارد.

پرسش‌های راهبردی درباره کابینه جدید

در یادداشت روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی می خوانید: درباره کابینه دوازدهم چگونه باید قضاوت کرد؟ افراد مهم‌ترند یا تیم و ترکیب آن؟ این کابینه چقدر متفاوت با دولت یازدهم است و نمایندگان مجلس با چه فرمولی رای خواهند داد؟ اینها سوالاتی است که با شروع جلسات بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی، در کانون توجه عمومی است. هرچند بررسی صلاحیت یکایک وزرای پیشنهادی موضوعیت دارد، اما این بررسی بدون اهتمام به یک پرسش راهبردی، اقدامی کم‌فایده و به دور از عقلانیت است. سوال مهم این است که راهبرد و برنامه مشترک 17 یا 18 وزیر عضو کابینه چیست؟ بدون عنایت به استراتژی و برنامه، اصلا موضوعیت ندارد که مثلا صلاحیت وزیر اقتصاد یا صنعت و رفاه و کار، نیرو، نفت و... را جز درباره معیارهای سلامت شخصی بررسی کنیم. باید برنامه و راهبرد دولت در چهارچوب سیاست‌های کلی نظام و سند چشم‌انداز و برنامه توسعه معلوم باشد تا بر اساس آن بتوان گفت که افراد معرفی شده، صلاحیت مدیریت این یا آن وزارت را دارند یا ندارند؟ از این منظر، جلسه بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی با اشکال اساسی روبروست چون از راهبرد اصلی پرسش نمی‌شود تا آنگاه معلوم شود تک تک وزرا با آن برنامه تناسب دارند یا خیر؟

سر «فرزند ایران» را چرا بریدند؟ !

در یادداشت روزنامه خراسان می خوانید: جنایت و آدم کشی، کریه ترین و زشت ترین جلوه قساوت و بی رحمی و خون خواری است و کشتن اسیر، قهقرای پستی و رذالت و بی وجدانی خون خواران داعشی که این روزها و در پی شکست‌های متوالی در عراق و سوریه به هر وسیله‌ای چنگ می‌زنند تا شاید چند گاهی بیشتر بمانند و خون بریزند. حالا حتی از سربریدن اسیران هم ابا نمی‌کنند، این ره گم کرده‌های مزدور و جاده صاف کن‌های صهیونیسم و حامیان غربی عربی تروریسم که اکنون به واپسین روزهای سیطره و حضور خود در بسیاری از مناطق عراق و سوریه رسیده اند، هر جنایتی که بتوانند انجام می‌دهند تا شاید خللی در اراده محور مقاومت و جبهه حق ایجاد کنند و حالا برای رسیدن به این دلخواسته و آرزوی دست نیافتنی، پیشانی و چشم مقاومت را نشانه گرفته اند. و کیست که نداند و تشخیص ندهد که چشم بصیر و بینای جبهه حق و مقاومت، ایران اسلامی و فرزندان دلیر و دل سپرده به قرآن و عترت این سرزمین است. پس داعشیان این «ابرخونخواران» تاریخ و روسفیدکنندگان چنگیزیان و مغولان و صلیبیون در نهایت بی وجدانی و قساوت به بی رحمانه ترین شکل از «محسن» عزیز ایران، جان ستاندند تا شاید رعب و ترس و وحشتی در دل هزاران هزار جوان در آرزوی پوشیدن لباس پرافتخار «مدافعان حرم» ایجاد کنند و خللی در اراده مجموعه جبهه حق و مقاومت.

قدرت‌نمایی به سبک ترامپ

روزنامه جام‌جم در یادداشتی از محمدمهدی مظاهری نوشت: حدود دو هفته است که تنش بین آمریکا و کره‌شمالی حول برنامه‌های موشکی و هسته‌ای این کشور بالا گرفته است. آغاز تنش‌ها بدان جا باز می‌گردد که پس از آزمایش موشکی اخیر کره‌شمالی، شورای امنیت تحریم‌های جدیدی علیه این کشور وضع کرد و کره‌شمالی پس از آن اعلام کرد که حمله به مناطق تحت حاکمیت آمریکا را بررسی می‌کند. ترامپ نیز در مقابل اعلام کرد که «بهتر است کره‌شمالی دیگر آمریکا را تهدید نکند وگرنه این کشور با آتش و خشم آن‌طوری که جهان هرگز ندیده روبه‌رو خواهد شد.» پس از آن نیز ترامپ سیاست‌های روسای جمهور سابق ایالات متحده در قبال کره‌شمالی را که طی 25 سال گذشته مشغول مذاکره با این کشور آسیایی بوده‌اند، نقد کرده و آن را بی‌نتیجه دانسته است. او مشخصا از بیل کلینتون، جورج بوش و باراک اوباما، روسای جمهوری سابق به‌عنوان افرادی که نتوانسته‌اند در قبال کره‌شمالی هیچ اقدام مفیدی انجام دهند، یاد کرده است. اعلام چنین مواضعی از سوی دولت ترامپ که سبب تشدید تنش‌ها بین ایالات متحده و کره‌شمالی و البته اظهار نظر و جهت گیری مقامات برخی دیگر از کشورها شده، حاوی نکات مهمی است که هر چه بیشتر پرده از تغییرات نوین نظم بین‌المللی جدید بر می‌دارد.

مختصات روح برجام از نظر امریکایی‌ها

یدالله جوانی در یادداشت روزنامه جوان نوشت: برخی رسانه‌ها و محافل سیاسی خبری در غرب، پیش‌بینی می‌کنند دولت ترامپ در حال زمینه‌سازی برای خارج شدن از توافق هسته‌ای (برجام) می‌باشد. اما در این میان آنچه حائز اهمیت است اینکه، رئیس‌جمهور امریکا قصد دارد ایران را عامل بر هم خوردن توافق و شکست برجام معرفی کند. این همان نکته ظریفی است که وزیر امور خارجه کشورمان چندی قبل با صراحت توجه همگان را به آن جلب کرد. آقای ظریف گفت: امریکایی‌ها قصد دارند با هزینه‌های ایران برجام را بر هم بزنند! سؤال این است که امریکایی‌ها، چگونه می‌خواهند با هزینه‌های ایران از توافق خارج شوند و برجام را بر هم زنند؟ از مجموع اظهارنظرهای مقامات امریکا، می‌توان دریافت که آنها قصد دارند ایران را به عدم پایبندی به برجام متهم ساخته، با همین استدلال توافق را برای شانه خالی کردن از انجام تعهدات‌شان زیر پا گذارند. این رویکرد در دولت ترامپ، در قبال ایران در شرایطی دنبال می‌شود که دولت جمهوری اسلامی از همان ابتدای توافق هسته‌ای، به تمامی تعهداتش طبق برجام عمل نمود. در تمامی گزارش‌هایی که طی این مدت از سوی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای منتشر شده، آژانس پایبندی ایران به برجام را مورد تأیید قرار داده است اما امریکایی‌ها برای فرار از عمل به تعهدات‌شان به هزینه ایران، مدعی هستند که ایران باید علاوه بر عمل به متن برجام و آن سطور نوشته شده، به روح برجام و آن سطور نانوشته هم پایبند باشد.

اهمیت تغییر انگاره

محمد شریعتمداری در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: چهار سال سرنوشت‌ساز با انبوهی مشکلات خرد و کلان پیش‌روی ما است. دولت دوازدهم انبوهی از ابرچالش‌های اقتصادی و اجتماعی را پیش‌رو دارد و مهم‌تر از آن، چشم امید جامعه به این دولت است تا گرهی از کار آن ها گشوده شود. امروز باز کردن بند از دست و پای کارآفرینان مصداق مسلم جهاد اقتصادی است. برای گشودن بندها و برداشتن موانع و دوباره ساختن‌ها باید باورها را تغییر دهیم. آنچه اقتصاد ایران امروز به آن نیاز دارد، نوسازی فکر و بازسازی ساختار است. فکر را از آن جهت باید ترمیم و بازسازی کرد که پذیرای اصلاحات و تغییرات باشد و ساختار را از آن جهت باید دگرگون کرد که زمینه‌ساز تحولات عمیق و پایدار باشد، اما برای اصلاحات ساختاری با یک مانع بزرگ مواجهیم. این مانع بزرگ، باورهای غلط و تفکری است که در نظام فکری و اداری ما ریشه دوانده است. مهم‌ترین سوالی که در ذهن سیاست‌گذاران اقتصادی ایجاد می‌شود این است که چرا هر اصلاح ساختاری که در اقتصاد ایران صورت گرفته، در نهایت به بن‌بست رسیده و اگر با هدف نفع همگانی و برقراری عدالت در جامعه جاری و اجرایی شده، در نهایت ضد اهداف معین شده عمل کرده است؟ به‌طور مثال چگونه شد که خصوصی‌سازی کردیم، اما بخش خصوصی ما بزرگ‌تر نشد و در مقابل، بخش شبه دولتی قدرت یافت؟ چگونه شد که برای مهار گرانی، سازوکارهای تعزیراتی تعریف کردیم اما انگیزه تولید را از بین بردیم؟ چگونه شد که برای کم کردن فاصله فقیر و غنی، یارانه نقدی اختصاص دادیم، اما به نتیجه مورد نظر نرسیدیم؟ چگونه شد که برای توسعه در کشور برنامه نوشتیم اما در نهایت، منابعمان را تلف کردیم؟ اصلا چرا پس از سال‌ها تلاش و برنامه‌ریزی نه از وضعیت رشد اقتصادی راضی هستیم، نه از وضعیت عدالت اجتماعی. ده‌ها پرسش از این دست را می‌توانیم مطرح کنیم، اما پاسخ این پرسش‌ها چیست؟ تجربه حضور طولانی‌‌مدت در ساختار اجرایی کشور به من این اجازه را می‌دهد که انگشتم را به سمت شیوه حکمرانی نشانه روم. منظور از حکمرانی سازوکاری است که برای ارائه مطلوب و کارآمد خدمات عمومی باید به کار برد. اگرچه ادبیات حکمرانی بر توانمند‌سازی نهادهای حاکمیتی تاکید دارد، اما هدف آن، بزرگ شدن دولت و محدود کردن زمین بازی بخش خصوصی نیست. هدف اصلی، اصلاح روش‌ها در سه حیطه قانون‌گذاری، ساختار قضایی و امور اجرایی برای پویایی اقتصاد ملی است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *