ایران یا آمریکا؛ کدام عامل بیثباتی منطقه است؟
مجموعه مسائل نشان میدهد عامل اصلی بیثباتسازی در منطقه، آمریکا و اسرائیل و عربستان هستند که باید مورد تحریم کنگره قرار میگرفتند نه ایران که لنگر ثبات در منطقه است.
دولت ایالات متحده آمریکا از ابتدای انقلاب اسلامی تلاش کرده است در حوزههای داخلی و منطقهای و بین المللی با جمهوری اسلامی ایران دشمنی کند این دشمنی که به علت ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی بوده است در سطح گفتمانی و ایدئولوژیک، سطح منطقهای و سیاست خارجی و نیز تاثیر بر فضای داخلی ایران دنبال شده است. ابزار این دشمنیها عمدتا از طریق اتهامات واهی در حوزه پروندههای هسته ای، حقوق - بشر، تروریسم و فعالیتهای منطقهای ایران پیگیری میشود. در ذیل موضوع تروریسم که بعد از بی نتیجه ماندن موضوع هستهای در دستور کار آمریکا قرار گرفته است؛ براساس تعریف دوگانه آنها از تروریسم؛ حمایت ایران از جبهه مقاومت اسلامی در فلسطین و عراق و سوریه و لبنان و جنبشهای حزب الله و حماس؛ به حمایت از تروریسم معنا شده و، چون ثبات و امنیت اسرائیل غاصب و اشغالگر بهم خورده؛ ایران متهم به بی ثبات سازی در منطقه شده است. این درحالی است که ساماندهی حوزههای سیاسی و امنیتی منطقهای از سوی جمهوری اسلامی، میزان اثر گذاری و بازیگری کشورها و عناصر بی ثبات کننده را به حداقل رسانده است.
با بیان مهمترین کانونهای اصلی بی ثباتی در خاورمیانه و بررسی میزان هم خوانی و انطباق عملکرد ایالات متحده با ادعاهای مطروحه از سوی مقامات این کشور در این زمینه ها، میتوان به پاسخی روشن برای این پرسشها دست یافت که عامل اصلی بی ثبات سازی منطقه و حمایت از تروریسم کیست؟
۱- گروههای تروریستی و تکفیری
در حال حاضر از جمله مهمترین موضوعات و علل بی ثباتی در خاورمیانه وجود گروههای تروریستی با ایدئولوژی به ظاهر دینی همچون طالبان، القاعده، داعش و … است که با پراکندن نفرت مذهبی و خشونت افسارگسیخته در قالب برداشتی سطحی و ناصحیح از اسلام قسمت قابل توجهی از کشورهای اسلامی منطقه را دچار جنگ داخلی وبی ثباتی کرده است. ایالات متحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون مدعی مبارزه با این گروه هاست، اما نگاهی به تاریخچه پیدایش طالبان، القاعده و داعش نقش سیاستهای مستقیم و غیرمستقیم دولتهای ایالات متحده را در ایجاد، آموزش، تجهیز و سازماندهی این گروهها نمایان میکند. از جمله دلایل آمریکا برای تشکیل طالبان در افغانستان در آن برهه (که بنیان ترویج گروههای تروریستی دیگر مشابه تا امروز در منطقه است) را میتوان مبارزه با ارتش سرخ در خاک افغانستان و تضعیف نفوذ ایران در افغانستان –، زیرا “برهان الدین ربانی” و “احمد شاه مسعود” جزء قوم تاجیک به حساب میآمدند و به دلیل زبان مشترک با ایرانیان رابطه خوبی با ایران داشتند - را برشمرد. همچنین آمریکا با اشغال عراق و منحل کردن ارتش و سازمان امنیت این کشور در پیدایش داعش و سپس تقویت آن نقش مستقیم داشت.
۲- رژیم اشغالگر اسرائیل
یکی دیگر از محورهای اصلی تشتت آراء و اختلاف میان کشورهای خاورمیانه و منبع بروز جنگهای متعدد و خونریزیهای فراوان و بی ثباتی در منطقه در دهههای اخیر (پس از جنگ جهانی دوم تاکنون) مسئله مناقشه مسلمانان و اسرائیل در موضوع فلسطین است. اشغال اراضی فلسطینی توسط اسرائیل و جنایتهای این رژیم در حق مردمان فلسطین و لبنان در طول سالیان گذشته با حمایت بی دریغ و تمام عیار دولتهای ایالات متحده از تل آویو همراه بوده است. آخرین پرده از این تراژدی که تاکنون روی داده به رویکرد دولت جدید آمریکا در قبال شهرک سازیهای غیرقانونی اسرائیل که توسط اکثریت کشورهای سازمان ملل و شورای امنیت محکوم شد برمی گردد. ترامپ در اولین موضع گیری، موضوع انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیتالمقدس را مطرح کرده است. چنین امری، نه تنها میتواند بحران وبی ثباتی درخاورمیانه را شدت ببخشد بلکه در عمل به معنی فاصله گرفتن از ایده ایجاد دولت مستقل فلسطینی خواهد بود.
۳- جنگ افروزی ودخالت نظامی آمریکا
بخش دیگری از بی ثباتی و رشد تروریسم در منطقه به نقش مستقیم ایالات متحده در جنگ افروزی و دخالت نظامی و سیاسی در امور کشورهای خاورمیانه برای از میان برداشتنِ موانع گسترش حوزه نفوذ و منافع خود مربوط است. مقام معظم رهبری در همان دیدار با مسئولان فرمودند: آمریکا چیزهائی را به عنوان هنجارهای بین المللی تعریف میکند؛ فرض کنید (منافع آمریکا در همهی نقاط عالم باید رعایت شود) ولو هزاران کیلومتر با آمریکا فاصله داشته باشد! مثلااشغال نظامی افغانستان و عراق به بهانه مبارزه با تروریسم و حفظ منافع آمریکا نه تنها نتوانست به الگویی از دموکراسی و پیشرفت آنگونه که سردمداران آمریکا مدعی بودند بدل شود بلکه کشتار گسترده غیرنظامیان، افزایش سیل آوارگان، بسط افراط گرایی و … این کشورها را تا ورطهی فروپاشی پیش برد.
۴- ایجاد مسابقه تسلیحاتی
از دیگر کانونهای بحران در منطقه بروز مسابقه تسلیحاتی در شرایط وجود اختلافات ارضی و مرزی، نظامهای ارزشی و ایدئولوژیک متفاوت مابین کشورهای منطقه میباشد. باید اذعان کرد که نقش ایالات متحده در این زمینه پررنگتر از بقیهی بازیگران خارجی درعرصه تحولات خاورمیانه است. تلاش واشنگتن برای حداکثر بهره گیری از دلارهای هنگفت نفتی سرازیر شده به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، بسط نفوذ و ایجاد وابستگی سیاسی، نظامی و اقتصادی این دولتها به خود با عقد پیمانهای امنیتی و فروش سلاح با آنها بوسیلهی ایجاد فضای ایران هراسی؛ منطقه را به بشکهای باروت تبدیل کرده که خوشبینی به آینده ثبات و امنیت در آن را با چالش مواجه ساخته است. با توجه به آنچه شرح داده شد میتوان نتیجه گرفت که ایالات متحده در قبال موضوع ایجاد ثبات در منطقه و ضرورت مبارزه با تروریسم و عوامل بی ثبات ساز، عموماٌ به صورت گزینشی برخورد کرده و همانطور که در دوران جنگ سرد خطر گسترش کمونیسم را برای پیشبرد منافع و بسط نفوذ خود در منطقه برجسته میکرد اکنون نیز گسترش تروریسم و مقابله با آن چنین کارکردی یافته است.
۵- تشویق و ترغیب کردها به تجزیه طلبی
علی رغم اینکه رویکردهای تجزیهطلبانه در منطقه بویژه عراق و ترکیه وایران؛ میتواند بستری برای توسعه طمع ورزی دشمنان عراق و زمینه ساز ایجاد ناامنی و بیثباتی در آینده این کشور باشد. ولی آمریکا با حمایت از تجزیه طلبان کردستان وحمایت از گروهکهای تروریستی کومله و پژاک و پ. ک. ک. و احزاب تجزیه طلب کردستان به بی ثباتی منطقه دامن میزند.
۶- برخوردهای دوگانه آمریکا با دموکراسی وحقوق بشر
به طور مثال در حالی که ایالات متحده از اقدام ایران در کمک به نظام سیاسی مشروع سوریه و دولت عراق برای مبارزه با داعش و دیگر گروههای تروریستی با عنوان عوامل بی ثبات ساز یاد میکند، از حمله نظامی عربستان به خاک یمن که به کشتار غیرنظامیان و جنایت جنگی به گزارش نهادهای حقوق بشری انجامیده و همچنین دخالت مستقیم این کشور در سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین با عنوان ثبات آفرینی ریاض دفاع میکند.
مجموعه مسائل یادشده نشان میدهد عامل اصلی بی ثبات سازی در منطقه آمریکا و اسرائیل و عربستان هستند که باید مورد تحریم کنگره قرار میگرفتند نه ایران که لنگر ثبات در منطقه است.
انتهای پیام /
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *