پاسخ اهل فن به یک شبهه؛ «بیگانگان زیرک» گفتند و «آشنایان خام» پذیرفتند...
بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانه نشین نکردند، بلکه ابتدا «امامت» و پس از آن «امام» را منزوی کردند.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، رئیس جمهور چهارشنبه هفته گذشته طی سخنانی در ضیافت افطار با اساتید و پزشکان، گفت:«حکومت علی(ع) با خواست و اصرار مردم تشکیل شد و این در حالی بود که ایشان در برابر اصرار مردم به آنها فرمودند که حکومت عدل من برای شما سنگین است و باید به سراغ فرد دیگری بروید، اما در عین حال این را نیز گفتند که اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، اولین نفر خواهم بود؛ مبنای حکومت از دیدگاه علی(ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود».
این سخنان با واکنش خبرگان دین و اهل فن مواجه شد.
آیت الله مکارم شیرازی
آیتالله مکارم شیرازی، یکی از مراجع عظام روز یکشنبه طی سخنانی اظهار کرد: «یکی از دولتمردان گفته است که مبنای ولایت از دیدگاه امام علی(ع) نظر مردم بود و دموکراسی میراث این امام معصوم است، این حرف عجیبی است، او یک صفحه از نهج البلاغه را دیده و بقیه را ندیده است. نباید بگوییم که حاکم را رای مردم تعیین میکند، رسول اکرم(ص) فرمود که
تعیین جانشین من با خدا است و خداوند به هر کسی که خواست، ولایت میدهد و
کتابهای زیادی در خصوص غدیر نوشته شده است. دموکراسی برای غرب است و حتی این نوع حکومت، حکومت مردم بر مردم نیست،
گاهی یک نامزد با 25 درصد رای از مردم به ریاست میرسد، در آمریکا افراد
با ثروت و تبلیغات، مغز مردم را شستشو میدهند و رای میآورند».
آیتالله جوادی آملی
در همین رابطه حجتالاسلام سیدمحمود نبویان در کانال تلگرامی خود به نقل از آیتالله جوادیآملی نوشت: آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» میتراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی. بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمیآید.
باید دانست که مرز ممتاز تشیع و تسنّن این است که «امامت» در فرهنگ امامیه، جزو اصول است و در مکتب اهل سنّت، از فروع. ما در علم کلام از امامت بحث می کنیم و آنها در علم فقه؛ زیرا شیعه معتقد است که امامت جانشین «نبوّت» است و نبوّت، کار خلق نیست، بلکه کار خداست؛ ازاین رو بحث درباره آن، بحثی اعتقادی و کلامی است؛ یعنی «یجب عن الله» که نبی بفرستد و «یجب عن الله» که برای نبی، جانشین معصوم تعیین کند.
به اعتقاد امامیه، چون خدا خالق و پرورش دهنده بشر است، فقط او می تواند قانونگذار را تعیین کند؛ بنابراین در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق، و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ امّا آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی. آنان مسئله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرومی کشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث می کند، علم «فقه» خواهد بود[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص24.]گفتنی است که دشمن پیش از آنکه «فقیه» را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج می کند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و «ائمّه» را منزوی کند، ولایت و «امامت» را منزوی می کند.
بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانه نشین نکردند، بلکه ابتدا «امامت» و پس از آن «امام» را منزوی کردند. کسی که می گوید: «منّا أمیرٌ ومنکم أمیرٌ»[بنیان مرصوص امام خمینی(ره)، ص247-248.]، امامت را امری مردمی می داند نه الهی! و وقتی امامت، مردمی شد، نصب یا انتخاب آن از سقیفه نیز برمی آید. نخست امامت را از عرش به فرش و از انتصاب به انتخاب آوردند، سپس از نصّ به سقیفه کشاندند و امامت را در سقف سقیفه اسیر کردند و پس از آن، حضرت علی(ع) را خانه نشین کردند.
اینکه در جوامع روایی ما ملاحظه می شود که بخشی از امامت در مسائل اعتقادی شکوفاست و قسمتی دیگر در فقه؛ چنان که امامت، هم در کنار نماز، روزه، زکات، حج و جهاد است و هم همراه نبوّت، برای آن است که یک ضلع آن، کار حتمی خداست (تعیین_امام) و ضلع دیگرش کار خلق است (پذیرش_ولایت_امام). براین اساس، پذیرش ولایت امام همانند اقامه نماز و گزاردن حج و... بر مردم واجب است.
آنجا که ولایت در کنار نماز آمده است، درباره کار خلق است و وقتی امامت در کنار نبوّت آمده است، درباره کار خداست.شیعه امامت را، هم در اصول اعتقادی در کنار نبوّت می نگرد و هم در مسائل فروع، همراه نماز و روزه؛ و اگر گفته می شود که چیزی همتای امامت نیست، برای آن است که امامت شرقاً محدود به اصل و غرباً محدود به فرع است، امّا نماز و روزه، شمال و جنوب و شرق و غربش محدود به فقه و فرع است و این امتیاز برجسته تشیع از برادران اهل سنّت است.[بحارالانوار، ج8، ص197، ح186]
مجلس خبرگان
همچنین مجلس خبرگان رهبری، در پی طرح برخی مطالب و شبهات پیرامون نقش مردم در حکومت اسلامی، در بیانیهای نسبت به طرح مسائل تفرقه آمیز در جامعه هشدار داد. در این بیانیه آمده بود:
در روزهای اخیر مطالبی پیرامون «مشروعیت» و «مقبولیت» حکومت اسلامی و تصدی ولایت و حاکمیت مبتنی بر آراء مردم با استناد به کلمات امیرالمؤمنین(ع) درجامعه مطرح شد که با برخی مبانی دینی اعم از مبانی دینی اهل سنت و تشیّع که در فقه سیاسی اسلام مورد بحث قرار گرفته، متعارض و ناسازگار است. طرح این گونه مطالب هر چند تازگی ندارد و در طول تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه در دوران غیبت و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و همواره از سوی علمای بیدار پاسخ داده شده است.اکنون با توجه به ضرورت پاسداری از جایگاه رفیع ولایت و امامت الهی توسط همه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان رهبری لازم می داند نکاتی را یادآور شود:
1. ولایت و امامت الهی به همه شوؤن آن اهم از تبیین و حفظ دین و هدایت مردم و زعامت سیاسی اجتماعی از احکام الهی است همانند ولایت پیامبر(ص) و متوقف بر خواست و نظر و رأی مردم نیست بلکه باید گفت ولایت، روح اسلام است و احکام بدون پشتوانه و قدرت اجرایی خود را از دست می دهد «و ما نودی احد بشئ کما نودی بالولایة». همانگونه که آیات الهی قبل از نهج البلاغه بر آن تأکید دارند و می فرماید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» که مقام ولایت را همانند مقام نبوت الهی می داند.
2. بیعت با پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به معنای مشروعیت بخشی به حکومت پیامبر و یا امام توسط مردم و بیعت کنندگان نمی باشد بلکه تأکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است. بنابراین، نباید آن را با رأی مردم و انتخابات در دوران معاصر مقایسه کرد.
3. بعد از قرآن باید به مسأله غدیر و نصب حضرت علی(علیه السلام) در آن جمع کثیر بی سابقه توجه کرد، بعد هم خطبههای متعدد نهج البلاغه و نامه ها که همه صریح و گویا است. باید به این گوینده گفت «حفظت شیئا و غابت عنک الاشیاء». خود امیرالمؤمنین(ع) در بعد از ارتحال پیامبر (ص) حق حکومت خود را مطالبه کرده است. احادیثی مانند« ناشدتکم الله اما کنتم فی حجة الوداع اما سمعتم رسول الله یقول من کنت مولاء فهذا علی مولاء) دال بر این امر است.حضرت علی (ع) در خطبه شقشقیه ولایت خود را فریاد زد(انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی) تا آنکه فرمود(اری ترانی نهبا من) می نگرم که میراث ولایت و حکومتم ربوده شده است در حالی که سخنی از رأی و خواست و نظر مردم در میان نمی آید و البته اگر مردم با فردی غیر از ولی بیعت کنند مشروعیت نمی یابد لذا در نهایت حضرت فرمودند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لقیت حبلها علی غاربها» که اگر حضور مردم حاضر در صحنه و وجود یاورانی که حجت به وسیله آنان تمام می شود و نیز مسؤولیت الهی علما که نباید بر شکم بارگی ستمکاران و گرسنگی مظلومان آرام بگیرند معنایی برای پذیرش حکومت از منظر علی (ع) نبود. خلاصه آنکه اگر حضرت در ابتدا بیعت را نپذیرفت بخاطر شناخت جامعه و نقض کنندگان و فتنههای آینده بود. لذا شرط می کند که اگر بیعت آنان را بپذیرد به نظر خودش عمل خواهد کرد.
مجلس خبرگان رهبری، با اذعان به نقش و جایگاه مردم در استقرار و استمرار حکومت اسلامی، بر اهمیت منحصر به فرد جایگاه رفیع امامت، ولایت و رهبری امت اسلامی که منشاء مشروعیت نظام اسلامی بوده و مردم سالاری دینی را به ارمغان آورده است و امروز در ولایت فقیه تجلی یافته، اصرار داشته و بر ضرورت حفظ وحدت داخلی و انسجام ملی و اجتناب از بحث و جدلهای تفرقه انگیز تأکید مینماید.
جامعه مدرسین
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز در واکنش به طرح برخی شبهات در مورد ولایت معصومین(ع) اطلاعیهای صادر کرد.متن این اطلاعیه به شرح ذیل است:
سخنان اخیر مطرح شده در باب ولایت و مبنای حکومت و ولایت از دیدگاه امیرالمومنین علی(علیهالسلام) خطائی بزرگ و سخنی برخلاف برهان و دلیل عقل و شرع است.
به گواهی تاریخ و احادیث رسیده از معصومین «علیهم السلام» موضوع امامت و ولایت در اسلام یک امر الهی و سماوی بوده و حتی پیغمبراکرم(صلیالله علیه و آله و سلم)هیچ دخالت شخصی در انتخاب امیرالمومنین(علیهالسلام) نداشته است و فقط موظف به ابلاغ پیام الهی در بیان جانشینی امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) بوده است.
براساس ادلة قطعی مسئله خلافت و جانشینی پیامبر براساس وحی الهی بوده و در اسلام فرمانروائی مخصوص به خدای متعال است.برهمین اساس جز به نصب الهی هیچ انسانی حق ندارد اداره امور انسان ها را که حق مخصوص خداوند میباشد برعهده بگیرد. عدم تفکیک و یکسان پنداری معنای قدرت و ولایت یکی دیگر از اشتباهات صورت گرفته در این باب است. در حکومت اسلامی مردم نقشی اساسی و بزرگ برعهده دارند که همان نقش قدرت بخشی به ولی امر میباشد اما تعیین ولی جامعه و حق فرمانروائی امری الهی است چنانکه خداوند متعال فرمود: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».
تفسیر به رأی بخشی از سیره و احادیث ائمه اطهار جفای بزرگی به فرهنگ و اعتقادات شیعی و اسلامی است. نباید با بیانی شبههانگیز و ناقص به تحلیل و تفسیر گزاره های دینی و تاریخی پرداخت. آنچه در سقیفه، در حکمیت و قصه صلح امام حسن(علیهالسلام) اتفاق افتاد نیز تحمیل گری و ظلم به ولی خدا بود.آیا باید آن جفا و تحمیل، حیلهگری و تزویری که مردم را از حق برخورداری از رهبری و ولایت و امامت الهی محروم ساخت، رأی مردم تفسیر کرد و آن را به معصوم نسبت داد؟
در حالی که افزون بر آیه ولایت که در نص صریح قرآن کریم آمده است؛ احادیث متواتره غدیر، ثقلین، منزلت و احادیث الائمه اثناعشری در زمان خویش، همگی الهی بودن ولایت را در اسلام به طور قطعی ثابت کرده است و در منابع کلامی به تفصیل بیان شده است. در ولایتی که اسلام معرفی میکند شخص حاکم در پیوندی فکری، عقیدتی، عاطفی و محبتآمیز با آحاد مردم است، و مردم با پیروی عاشقانه از فرمان رهبر که فرمان خداست زندگی برخوردار از عدل و رفاه و فضیلت خواهند داشت، حاکمیت و ولایت در اسلام در خدمت به مردم و همراه با عقاید و احساسات مردم است و استکبار و ستم و دیکتاتوری در ولایت و امامت بر مردم وجود ندارد.جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از تمام علما و متفکران اسلامی میخواهد با بیان صحیح و مستند معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و تبیین عمیق اندیشه و فرهنگ اسلامی و شیعی چون همیشه پاسخگوی شبهات و تفسیرهای غلط از عقاید اسلامی باشند.
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
آیت الله اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی نیز در واکنش به سخنانی درخصوص دموکراسی و مبنای ولایت از نگاه حضرت علی(ع) اظهار کرد: مشروعیت حاکمیت عقلا محال است که از سوی مردم باشد. چون تامین مشروعیت حاکمیت از سوی مردم به معنای عصمت مردم است؛ به معنای عصمت اکثریت است و عصمت اکثریت عقلا باطل است. این نظریهای که میگوید حق مشروعیت را مردم به حاکم میدهند سخن غربیهاست نه اسلام. فلسفه سیاسی مبتنی بر نفی خدا مشروعیت و قدرت را یکی میداند. عجیب است که بعضیها ادعا میکنند که در مسائل دینی آشنا هستند و میخواهند به این مسائل بدیهی و روشن بیتوجه باشند. باید روشن شود که ما خدا را حاکم میدانیم یا نمیدانیم. اگر کسی بگوید مردم به حاکم حاکمیت میدهند این یعنی شرک در حاکمیت خداوند. معنیاش این است که ما در برابر خدا قائل به حاکم باالذات دیگری هم هستیم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *