صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

پشت پرده تنش قطری سعودی/ اصلی‌ترین درس امام راحل/ انقلابی‌گری یعنی اصلاح مسیرهای غلط

۱۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۶:۰۴
کد خبر: ۳۱۶۱۰۸
ماهیت تنش عربستان و قطر هرچه باشد، سرانجام این بحران، همه معادلات و محاسبات را به سود ایران و محور مقاومت در منطقه رقم زده و افساری بر دهان لجام گسیخته آل سعود و متحدان منطقه‌ای این کشور خواهد بود.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، حسن لاسجردی در یادداشتی برای روزنامه حمایت نوشت: اختلافات اخیر بین کشورهای عربی با قطر بر سر مسائل منطقه‌ای که به قطع رابطه عربستان، مصر، امارات، بحرین، لیبی، دولت مستعفی یمن و مالدیو با دوحه گردید، اولین باری نیست که بین دو یا چند کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس رخ می‌دهد و تاریخ کوتاه این کشور‌ها مملو از اختلافات و منازعاتی است که مانند آتش زیر خاکستر، هرازگاهی زبانه کشیده و گوشه‌ای از منازعات و اختلافات شیوخ عرب را برملا کرده است. اما جنس اختلافات اخیر میان قطر و کشورهای عربی، از نوع مشاجرات گذشته نیست چراکه در تمام منازعات گذشته، حدومرزی برای خصومت‌ورزی‌ها وجود داشت و سران این دو کشور از حمله مستقیم به یکدیگر اجتناب می‌کردند.

به همین دلیل تحلیلگران در ابتدا این تنش را هم در چارچوب همان اختلافات و رویارویی‌های سابق ملاحظه می‌کردند که پس از چند روز حل‌وفصل شده و یا از تب‌وتاب می‌افتد، اما برخلاف تمام تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها، این تنش نه‌تن‌ها پایان نیافته بلکه هرروز در حال تشدید شدن است و با ورود برخی طرف‌های منطقه‌ای به حمایت از سعودی‌ها در حال تبدیل‌شدن به یک بحران تمام‌عیار است. بر این اساس، نکات ذیل قابل‌تأمل هستند. 

 ۱.     قطر به دنبال این است که سهم خود را از بازیگری در تحولات منطقه‌ای افزایش داده و خاندان حاکم بر این عقیده هستند که برای تفوق در میان کشورهای عربی، چیزی کمتر از عربستان ندارند.

مجموعه فعالیت‌های قطر ازجمله در جریان میزبانی رقابت‌های جام جهانی ۲۰۲۲، رویکرد جانب‌دارانه نسبت به حماس و گروه‌های مقاومت در جریان جنگ‌های رژیم صهیونیستی در نوار غزه، میانجی‌گری این کشور در بن‌بست‌های سیاسی لبنان و واسطه‌گری برای آزادسازی ۹ لبنانی ربوده‌شده توسط گروه‌های تروریستی سوریه و نقش دوحه در «اوجک» (کشورهای صادرکننده گاز یا اوپک گازی) و همراهی با ایران و روسیه برای شکل‌دهی این سازمان نشان می‌دهد که آن‌ها خواهان ارتقاء نقش خود در معادلات منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای هستند.

 ۲.      از زمانی که قطری‌ها این سبک و سیاق را در پیش گرفتند، اختلاف آن‌ها با عربستان آغاز شد و ازآنجاکه حاکمان دوحه به دنبال کنار زدن ریاض و ایفای نقش مدیریتی در میان کشورهای عربی بوده‌اند، شکاف قطر – ریاض، روزبه‌روز شدت یافت تا اینکه به بحران اخیر رسید. ماجرای نقل قولی که از امیر قطر درباره قدرت مقاومت، جایگاه ایران، توصیه‌ها و نگاهی که علیه پادشاه عربستان و سیستم حکومتی در این کشور داشته است، درواقع، آغازی بر اختلافی است که از گذشته کلید خورده بود و برخی از عوامل، آن را افشا کرد.

 ۳.      علت ورود کشورهای عربی به این مناقشه نیز اجماعی است که عربستان سعودی علیه قطر شکل داده است. سعودی‌ها با این تفکر که برادر بزرگ‌تر کشورهای عربی هستند، تلاش می‌کنند که هجمه‌ای را علیه قطر شکل داده و این کشور را از گردونه تصمیم‌سازی در جهان عرب خارج سازند.

 ۴.      اما رمز کشمکش اخیر دوحه – ریاض را باید فراتر از اختلافات سلیقه‌ای و برتری‌طلبی این دو کشور در حوزه کشورهای خلیج‌فارس دانست. به‌بیان‌دیگر، ورای رقابت بر سر تحولات منطقه، نزاع بر سر مالکیت در برخی مناطق مورد مناقشه و حمایت قطر از اخوان‌المسلمین، واقع امر این است که این بحران بر سر حمایت قطر از ایران و جبهه مقاومت شکل‌گرفته است. واکنش روز گذشته «موشه یعلون» وزیر جنگ سابق صهیونیستی به این ماجرا، بسیاری از زوایای پنهان تنش اخیر را باز می‌کند. وی تصریح کرده است: «عرب‌هایی که در زمان جنگ ۶ روزه ائتلافی علیه ما تشکیل داده بودند و قصد نابودی ما را داشتند، اکنون خودشان را با ما در یک کشتی می‌بینند... اکنون با این کشورهای عربی به‌جز قطر در یک کشتی حرکت می‌کنیم و همه این‌ها نتیجه آن است که ما ایران را دشمن شماره یک خود می‌دانیم.» مفهوم این سخن آن است که از نظر رژیم کودک‌کش صهیونیستی، همه کشورهای عربی علیه ایران متحد شده‌اند و با وجودی که قطر از روابط مستحکم خود با تل‌آویو سخن گفته، اما به زعم صهیونیست‌ها، همین چند جمله کوتاه کافی است که قطر به عنوان تن‌ها کشوری تلقی شود که حاضر نشده در کشتی جنگی علیه جمهوری اسلامی سوار شود!

 ۵. از سوی دیگر، عربستان سعودی در چنان ورطه‌ای گرفتار آمده که حاضر است برای حفظ قدرت خود، دست به ایران هراسی زده؛ از یک سو با قطر به عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار منطقه، به مخاصمه برخیزد و از سوی دیگر، با رژیم صهیونیستی بر ضد ایران اسلامی جبهه واحدی موسوم به «ناتوی عربی» را تشکیل دهد که مهم‌ترین هدف آن، آماده کردن منطقه برای ورود به مرحله‌ای جدید از رویارویی و تقابل با جمهوری اسلامی و محور مقاومت است. 

سفر «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به عربستان سعودی، نشست‌های سه‌گانه وی با حضور شماری از سران عرب و قراردادهای امضا شده و توافقات صورت گرفته‌اش با سعودی‌ها در همین راستا بود و به همین دلیل سعودی‌ها، قطر را از این منظر که در جانب‌داری از ایران، در مقابل آن‌ها قد علم کرده است، رقیبی سرسخت می‌دانند که باید به هر ترتیبی شده، آن را از میدان به در کنند.

در این بین، قطر که به خوبی می‌داند قدرت رویارویی با عربستان را ندارد تلاش می‌کند با نزدیکی به تهران از قدرت ایران در مقابله با سعودی‌ها استفاده کرده و خطرات ناشی از تهدیدات پیش رو را در پناه قدرت روز افزون منطقه‌ای ایران دفع کند.

ماهیت تنش عربستان و قطر هرچه باشد، سرانجام این بحران، همه معادلات و محاسبات را به سود ایران و محور مقاومت در منطقه رقم زده و افساری بر دهان لجام گسیخته آل سعود و متحدان منطقه‌ای این کشور خواهد بود. افزون بر اینکه این نزدیکی می‌تواند، به دنبال خود توافقات و تفاهماتی دو جانبه بین دوحه و تهران در قضایا و پرونده‌های منطقه‌ای مانند بحران عراق، سوریه و یا جنگ یمن و وضعیت بحرین داشته باشد که قطعاً خوشایند سعودی‌ها نیست و معادلات منطقه را به سود تهران – دوحه تغییر می‌دهد.
 
اصلی‌ترین درس امام راحل
 
حسین شمسیان در روزنامه کیهان نوشت: سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت امام راحل عظیم‌الشان، همچون همیشه مشحون از حکمت‌ها و درس‌های بزرگی بود که اگر به کار بسته شود، دستیابی به اهداف بلند و متعالی کشورمان را بسیار نزدیکتر و ممکن‌تر می‌کند. تداوم روحیه انقلابی و بسیج نیروهای جوان، دومحور مهمی بود که در کنار سایر نکات برجسته دیده می‌شد و باید آن را کلید برون‌رفت از وضع موجود دانست. 

برای هریک از این دو محور، می‌توان و باید تحلیل‌ها و راهبرد‌های متعددی نوشت و ارائه کرد، اما به قدر این مجال، نکاتی به اختصار می‌توان برشمرد:

 ۱.     نکته مهم نخست، تقابل دروغین عقلانیت با انقلابی‌گری است. در سال‌های اخیر برخی همه رفتارهای سالیان نخست انقلاب را غیرعقلانی می‌دانستند و مردم را به عبور از آن حرف‌ها و رفتار‌ها و بازگشت به عقل دعوت می‌کردند! فراموش نمی‌کنیم سخنان کسی را که صراحتا گفته بود: «با برخی شعار‌ها چند روز، چند هفته، یکسال، چند سال می‌شود کار کرد! بس است دیگر حالا باید عقلانیت را در پیش گرفت»! این سم مهلک و جفای عظیم به انقلاب و مردم انقلابی و بالاتر از همه، به امام انقلاب است. معلوم است که معتقدان به این سخنان نه انقلاب را شناخته‌اند و نه بهره‌ای از مفهوم عقلانیت دارند. 

از منظر این عده، عقلانیت یعنی تن دادن به قواعد حاکم بر دنیا و هر حرکتی جز در این مسیر، خلاف عقل است! یعنی پذیرش اینکه آمریکا آقای دنیاست و ما نوکر! یعنی پذیرش اینکه آمریکا کدخداست و ما رعیت! با چنین منطقی، هر حرکتی که این نظم جهانی را دچار نوسان کند، غیرعقلانی و مردود است. این مبنایی کاملا مادی، بریده از آسمان و مددهای غیبی و ناامید از مردم و نیروی لایزال جوانان کشور است. اما راه امام و عمر قریب ۴۰ ساله انقلاب، خلاف این را به ما نشان می‌دهد و سخنان رهبر حکیم انقلاب مهر باطل بر این دست ذهنیات بیمار می‌زند. «می‌شنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح می‌کنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛ عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که می‌تواند حقایق را به ما نشان بدهد. ببینید! کِی بود آن‌وقتی که امام، آمریکا را به‌عنوان شیطان بزرگ معرّفی کرد و به‌عنوان یک موجود یا دولت غیرقابل اعتماد معرّفی کرد؛ این را سال‌ها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛ امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی می‌گویند آمریکا غیرقابل‌اعتماد است.»

 ۲.     اما این انقلابی‌گری منطبق با عقلانیت چیست و چه مشخصه‌ها و مولفه‌هایی دارد؟ چرا عده‌ای اصرار دارند بدون هیچ منطق و ضابطه‌ای، انقلابی بودن را خلاف عقلانیت معرفی کنند؟! واقعیت این است که ناکامی در استفاده از ظرفیت‌های داخلی، ناتوانی در حل مشکلات، دنیادوستی و آلوده شدن به انواعی از مسائل و مفاسد، بی‌حالی و تن آسایی و علل دیگری همچون این علل باعث شده برخی اصل ضرورت انقلابی بودن را نفی کنند! 

یعنی به جای بالا کشیدن قد خود، به جای اصلاح رفتار و منش خود، به جای دست کشیدن از راه‌های غلط خود، راه مردم انقلابی را تخطئه کنند و هر صدای برخاسته از بطن انقلاب را تمسخر و ریشخند کنند! شاید بتوان این عده را مصداق این آیه کریمه قرآن دانست که می‌فرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوأى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِ‌ها یَسْتَهْزِؤُن سرانجام کسانی که بدی کردند بدترین سرانجام بود، زیرا که نشانه‌های خدا را دروغ شمردند و روالشان بر این بود که آن را مسخره کنند. سوره مبارکه روم آیه ۱۰»، اما رهبر انقلاب عقلانیت منطبق بر انقلابی‌گری را اینگونه توصیف کردند: «عقلانیّت معنایش این است که انسان اصالت‌ها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیه به مردم است؛ عقلانیّت، تکیه به نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت این‌ها است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از ر‌ها شدن از چنبره قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آن‌ها بکند. این‌ها عقلانیّت نیست؛ عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما می‌گوید.»

 ۳.      اما چه کسانی و چرا می‌خواهند ملت ما را بار دیگر به دامن آمریکا بازگردانند؟! کدام ماموریت یا کدام غفلت و بی‌خبری کار را به این نقطه رسانده است؟ چه چیز باعث شده برخی بکوشند تلاش شکوهمند و تاریخی یک ملت برای زندگی مستقل در دنیای پرفشار و دیکتاتوری کنونی را نادیده بگیرند و ساز بازگشت کوک کنند؟! رهبر انقلاب از کدام اندیشه باطل که قصد نزدیکی به آمریکا دارد سخن می‌گوید؟ نمی‌توان انکار کرد که برخی ناچیز‌ترین اهداف را دستمایه‌ای برای تسلیم ملت، قربانی کردن انقلاب و پا گذاشتن روی بلندترین آرمان‌های ملی و انقلابی مردم ما کرده‌اند.

آرمان‌هایی که الهام‌بخش ملل عالم بوده و هست. تلاش آن‌ها برای بازگرداندن ملت از راه آمده، تلخ و تاسف انگیز است. شاید اگر پنجاه سال دیگر جماعت منصف و متفکری رفتار این روزهای برخی را از سر آسیب شناسی بررسی کنند، به این جمله برسند که «محال است کسی از سر دلسوزی، خوش‌بینی، خوش خیالی، قصد خدمت و ... بکوشد ملتی را در آستانه رسیدن به قله، از راه آمده برگرداند و آن‌ها را از نقطه آقایی، بار دیگر به ورطه‌نوکری و بندگی برگرداند.» متاسفانه وضع کنونی برخی اندیشه‌های بیمار چنین است.

اما مراد از ناچیز‌ترین اهداف، مراد از اهداف کوتاه مدتی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و آن را بهانه برخی برای ارتجاع دانستند چیست؟ برخی می‌کوشند رفاه و آسایش مردم را در این کفه قرار دهند! این ترفندی شوم و ناجوانمردانه است و قطعا یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، رسیدگی به حال و روز مردم بوده است. از قضا کسانی این مضمون ناروا را کوک می‌کنند که خود، غرق در دنیای حاصل از بیت‌المالند! کسانی که دستشان تا آرنج در جیب مردم است و ثمره حیات آن‌ها را ظالمانه می‌مکند. 

این جماعت ناکارآمد و ناتوان از گشودن گره‌های زندگی مردم و نسل جوان، اقرار نمی‌کنند که در طول سالها، با معیشت مردم چه کرده‌اند، بلکه علت این مشکلات را انقلابی بودن می‌دانند! این همان هدف ناچیز و کوتاه مدت است. یعنی ماندن در قدرت به هر قیمتی، حتی به قیمت فروختن انقلاب و آرمان‌های یک ملت به پاخاسته! این همان نکته تلخ و عبرت‌آموز است که مصادیق متعدد آن در تاریخ اسلام هم وجود دارد. رهبر انقلاب این نکته را به خوبی دیدند و هم در نفی آن و هم در راه مقابله با آن اینگونه فرمودند: «این‌جور نباشد که ما به‌خاطر اهداف کوتاه‌مدّت، به‌خاطر تحوّلات گوناگون عرصه سیاست‌های روزمرّه و زودگذر، از آن ارزش‌های والا فراموش کنیم، انقلاب را فراموش کنیم.

امروز ما اگر می‌خواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در میدان اقتصاد پیش برویم، اگر می‌خواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج داریم به جرئت و اعتمادبه‌نفسی که انقلاب به یک ملّت می‌دهد و به ما داد. آن جرئت و اعتمادبه‌نفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید. امروز ملّت ایران به آن اعتمادبه‌نفس نیاز دارند»

 ۴.      جریان وازده و آرزومند تسلیم، یک دروغ بزرگ و یک ترس موهوم را بعنوان دلیل موجه برای چوب حراج زدن به آرمان‌های انقلاب بر سر دست گرفته است و آن چیزی نیست جز دلسوزی ظاهری و دروغین برای مردم و ترساندن مردم از هزینه‌های تقابل با آمریکا! درحالیکه ملت ما ۳۸ سال قبل و با پیروزی انقلاب اسلامی، همه این هزینه را داده و اتفاقا امروز روز میوه چینی از نهال نورس آن روز و درخت تناور امروز است. کدام منطق و عقلی حکم می‌کند پس از ۴ دهه هزینه دادن، پس از ۴ دهه رنج و سختی و فراز و نشیب، ناگهان اره پای درخت انقلاب بگذاریم و همه دستاورد خود را نابود کنیم با این ترس موهوم که ممکن است هزینه بدهیم؟! 

چه هزینه‌ای بالاتر از هزینه‌های پیشین؟! ملت ما در هشت سال جنگ با نثار بیش از ۳۰۰ هزار شهید و تقدیم میلیون‌ها جانباز و مجروح به آستان الهی، بالاترین هزینه را برای اعتلای کلمه توحید و اهتزاز پرچم انقلاب اسلامی داده است، آیا اکنون باید این ملت را از «سایه جنگ» و چنگ و دندان - نداشته- آمریکا ترساند و به این بهانه، آن‌ها را قربانی کرد؟! رهبر عزیز انقلاب این فقره را به زیبایی تبیین کردند و فرمودند: «بعضی عقلانیّت را در این می‌دانند که «چالش با قدرت‌ها هزینه دارد» البتّه اشتباه می‌کنند. بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبه‌نفس باشد، هزینه‌اش به مراتب کمتر از هزینه سازش است... این‌جور نیست که قدرت‌های توطئه‌گر و قدرت‌های متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کرده‌ایم. یک حدّی را مشخّص می‌کنند، وقتی شما در آن حد عقب‌نشینی کردید، تازه یک حرف جدید مطرح می‌کنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبه جدید مطرح می‌کنند... انقلابی‌گری یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرت‌های مستکبر قرار ندهند؛ مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، به‌کار گرفتن نیروهای داخلی، تقویت عناصر فعّال در داخل کشور قرار بدهند؛ این انقلابی‌گری است. معنای انقلابی‌گری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگویی‌ای نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفس نشوند؛ نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند این‌ها معنای انقلابیگری است. 

خلاصه آنکه امام حاضر، بزرگترین درس امام راحل را بار دیگر برای ما مرور کرد، از عزت مردم، از عظمت انقلاب و از شکوه انقلابی‌گری سخن گفت. به یادمان آورد که امام زنده است نه میراث فرهنگی و باید دم به دم از او آموخت و درس گرفت. به مسئولان هم تذکر دادند که «انقلابی‌گری را با عنوان افراطی‌گری و مانند این حرف‌ها، نفی نکنید؛ انقلابی‌گری، نیاز امروز کشور است.» باید دید دولتمردان به عنوان مخاطبان اصلی این سخنان، با این یگانه راه نجات چه می‌کنند.
 
حکومت و مردم از منظر امام (ره)
 
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت: حکومت و مردم در فلسفه سیاسی امام (ره) مفهوم خاص خود را دارد و با تعاریف کلاسیک در علوم سیاسی متفاوت است. از دیدگاه امام (ره) «مردم بندگان خدا هستند» (۱) «مردم، مردم الهی هستند، مسلم هستند، قیام لله کردند، به خاطر حق قیام کردند» (۲) امام همواره روی دین مردم تکیه می‌کرد و براساس همین تکیه جمهوری اسلامی با هدف اجرای احکام اسلامی را بنا نهادند. امام می‌فرمود: «مردم دیندار هستند، مردم دیندار، آدم خدمتگزار به دین می‌خواهند، هر کس برجسته‌تر شد، او را دوست دارند، علاقه مردم به ما برای دین است» (۳) مبتنی بر این دیدگاه؛ «خدمت به مردم، خدمت به اسلام است» (۴) نظامی که از میان این دیدگاه پدید می‌آید با دیگر نظام‌های سیاسی متفاوت است.

هر قدر مردم و حکومت به سمت ارزش‌های الهی و اسلامی و پیاده کردن احکام‌الله در جامعه پیش بروند همانقدر عنایات الهی در این نظام افزون می‌شود. اینکه نزدیک به ۴ دهه نظام جمهوری اسلامی با همه ناملایمات و سختی‌ها و تبهکاری‌های دولت‌های استکباری سرپا ایستاده است و اقتدار خود را در صحنه‌های منطقه‌ای و جهانی به رخ ابرقدرت‌ها می‌کشد، همین است که اتکال به خداوند و اسلام و قرآن پایه حرکت مردم و حکومت است و از این طریق نیازی به هیچ قدرت زمینی ندارد. قدرت در جمهوری اسلامی مستظهر به پشتیبانی جنود الهی است و این خود سرّ اصلی مانایی انقلاب اسلامی است. امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی حیات فکری و نظری خود را در تک‌تک ذهن ملت ایران حفظ کرده است.

خط امام (ره) زنده است و خلف صالح او، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای با تمام قدرت پرچمداری این خط را به دوش دارد و حتی یک لحظه از صیانت و پاسداشت آن در جامعه ایرانی، اسلامی ما غفلت نکرده است. خط امام (ره) روشن و همیشه بدیع می‌نماید و اندکی گرد و غبار روی اصول تغییرناپذیر آن نمی‌نشیند. خطوط روشن آن در وصیتنامه الهی – سیاسی وی و نیز اصول قانون اساسی، چون خورشید می‌درخشد و روشنایی‌بخش حرکت‌های انقلابی ملت و الهام‌بخش همه مسلمانان در سرتاسر جهان است. کارآمدی دولت برای امام (ره) فوق‌العاده مهم بود. کارآمدی دولت را امام (ره) در تامین رفاه مردم می‌دانست و می‌فرمود: «نظام برای این است که رفاه مردم را تهیه کند.» (۵) و نیز خطاب به مسئولان دولتی می‌فرمود: «شما خود را حاکم مردم ندانید شما خود را خدمتگزار مردم بدانید.» (۶) فلسفه وجودی حاکمان در نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه امام، خدمتگزاری و تلاش در جهت رفاه مردم است. دولت دوازدهم به زودی شکل می‌گیرد. آهنگ رئیس دولت در کابینه جدید براساس رهنمودهای امام (ره) باید حفظ دین و صیانت از احکام الهی باشد. کما اینکه در نخستین روزهای پس از رای‌گیری که روحانی به قم برای دیدار با مراجع عظام تقلید رفتند، آن‌ها هم همین مهم را مورد تاکید قرار دادند. دولت دوازدهم به زودی شکل می‌گیرد، آهنگ رئیس دولت در کابینه جدید باید کارآمدی باشد و رفاه مردم در دستورکار قرار گیرد. براساس آخرین نظرسنجی‌ها دغدغه اصلی بیش از ۷۰ درصد مردم موضوع اشتغال، رکود، گرانی، تورم و راه‌اندازی چرخ‌های تولید در کشور است. 

مردم یک زندگی توام با عزت و کرامت می‌خواهند و رئیس دولت باید در صف اول پاسخگویی به این مطالبه حقیقی باشد. روحانی در دور اول خدمت خود در پاسداشت از دین و نیز کارآمدی با سوالات جدی از سوی مردم روبه‌رو بود. نتایج انتخابات نشان داد حداقل ۱۶ میلیون نفر او را در انجام این ماموریت، ناموفق می‌دیدند. چهار سال خدمت جدید او فرصتی است که عملا بگوید قادر است در خط امام بماند و در انجام این دو ماموریت غفلت نورزد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم بزرگداشت یاد بنیانگذار جمهوری اسلامی در حرم امام خمینی (ره) اصول و مبانی امام (ره) را به شرح زیر مورد بازخوانی قرار دادند:

- تبلیغ و ترویج اسلام ناب محمدی (ص)
- بیرون آمدن از چنبره سلطه آمریکا
- ایجاد خودباوری در ملت
- عدم سازش با قدرت‌های سلطه‌طلب جهان

آقای روحانی و دولت دوازدهم مخاطب اصلی این سخنان بود. وی باید در شکل‌گیری دولت جدید اهتمام ویژه‌ای برای صیانت از مبانی امام (ره) ازخود نشان دهد. این یک مطالبه جدی از سوی رهبری و مردم است. غفلت از این مبانی و اصول کشور را به دره هولناک سازش و هزینه‌های گزاف آن سوق می‌دهد. در این باره سخن بسیار است و آن را به آینده موکول می‌کنیم.

پی‌نوشت‌ها:
 ۱ - صحیفه امام (ره) ج. ۸ صفحه ۲۳۷، 
 ۲ - صحیفه امام (ره) ج. ۵ صفحه ۴۲، 
 ۳ - صحیفه امام (ره) ج. اول صفحه ۲۷۵، 
 ۴ - صحیفه امام (ره) ج. ۱۷ صفحه ۱۶۴، 
 ۵ - صحیفه امام (ره) ج. ۷ صفحه ۲۳۶، 
 ۶ - صحیفه امام (ره) ج. ۱۳ صفحه ۲۰۳؟

انقلابی‌گری یعنی اصلاح مسیرهای غلط
 
عباسعلی کدخدایی طی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت: یکی از تحریف‌هایی که نسبت به انقلاب اسلامی و مبانی آن شده، این است که انقلاب و انقلابی‌گری را در مقابل عقل و عقلانیت قرار می‌دهند کأنّه که با ورود هر یک از این مفاهیم، مفهوم دیگری از در بیرون می‌رود. این یک نوع کج‌فهمی نسبت به مبانی انقلاب اسلامی است که دشمن سعی می‌کند آن را منتسب به انقلابیون کند و از این طریق، مبانی انقلابی‌گری را مخدوش جلوه دهد. 

انقلاب یعنی تحول و دگرگونی، اما این تحول و دگرگونی براساس مبانی عقلی انجام می‌شود. یعنی جایی انقلاب صورت می‌گیرد که جامعه از مسیر اصلی خود خارج شده باشد و حکم عقل سلیم این است که با هدایت صحیح، جامعه به مسیر اصلی خود برگردد. این برگشت صحیح یعنی انقلاب و خود این مساله در حکم عقل سلیم است. بازداشتن از حرکت در مسیر انحراف و غلط و البته بازگشت به مسیر صحیح، ناشی از عقلانیت است. بنایراین می‌توانیم بگوییم که انقلاب و انقلابی گری عین عقلانیت بوده و ادامه مسیر اشتباه در مقابل عقلانیت قرار می‌گیرد. 

در این صورت اگر انقلابی صورت نگیرد خلاف عقل است. انقلابی بودن و انقلابی‌گری یعنی تشخیص بموقع برای تغییر به مسیر اصلی. این اقدام حسب نیاز جامعه خواهد بود و حرکتی صحیح در مسیر رو به پیش است. امام خمینی (ره) یک انقلابی اصیل بود به همین خاطر ایشان را معمار انقلاب اسلامی می‌نامند. اقدامات انقلابی ایشان جامعه ایران را به مسیر اصلی برگرداند. تشخیص بموقع امام برای آمدن به ایران، تشکیل دولت موقت، اصرار بر تدوین قانون اساسی در اوایل انقلاب و... از جمله اقدامات انقلابی ایشان بود که عقل سلیم و گذشت زمان درستی آن‌ها را به اثبات رساند.

امروز هم ما همچنان نیازمند حرکتی انقلابی هستیم. حرکتی که مبتنی بر نیاز زمان خود باشد. این حرکت باید بر اساس نیاز جامعه ایران و اقدامات دشمنان انقلاب اسلامی باشد. باید حرکات دشمن را پیش بینی کرد و بر آن اساس تصمیم صحیح گرفت. تصمیمی که در جهت منافع ملی و اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. 

امروز می‌توانیم مذاکره و تعامل کنیم و در عین حال انقلابی باشیم. حتی هزینه و فایده هم باید براساس معیار انقلابی‌گری باشد. امروز مقاومت یک اصل عقلانی است که تجربه بشری به درستی آن اذعان دارد. 

مقاومت تا زمانی که هزینه کمتری دارد یقینا بهتر از تسلیم و سازشی است که برای همیشه اضمحلال را در پی دارد و باید گفت: مقاومت هم به صورت نرم و هم به صورت سخت، نتیجه‌بخش است؛ بنابراین انقلابی‌گری به معنی شناخت موقعیت خود و شناخت موضع دشمن و سپس اتخاذ تصمیم صحیح مبنی بر چگونگی انجام اقدامات مناسب در مقابل دشمن است و این عین عقلانیت است. این به معنای انقلابی‌گری و تشخیص راه درست است. چه بسیار رفتارهای منفعلانه‌ای که در زرورقی تحت عنوان عقلانیت از تصمیم‌گیرندگان جامعه سر زده و عاقبتی جز نابودی و اضمحلال را به‌دنبال نداشته است؛ بنابراین در شرایط کنونی ما نیازمند اقدام انقلابی مبتنی بر عقلانیت در امور داخلی و خارجی کشور هستیم.
 
قطر را به کجا خواهند برد؟
 
سید رضا قزوینی غرابی طی یادداشتی در روزنامه خراسان نوشت: عربستان، امارات، بحرین و مصر از قطع روابط همه جانبه خود با قطر از جمله روابط دیپلماتیک خبر دادند. این اتفاق بی سابقه بخشی از جنگ شدید رسانه‌ای و سیاسی عربستان سعودی و امارات علیه دوحه به شمار می‌رود که از حدود دو هفته پیش آغاز شده بود. جرقه این ماجرا از سفر ترامپ به ریاض و نشست عربی – آمریکایی زده شد.

در آن برهه، اظهارات منتسب به امیر قطر باعث خشم سعودی‌ها شد. تمجید از ایران و حمایت از گروه‌های مقاومت مانند حماس و حزب ا... و تأکید بر ادامه مشی خود در حمایت از گروه هایی مانند اخوان المسلمین که ریاض و ابوظبی آن‌ها را تروریستی می‌دانند کافی بود تا آتش خفته در روابط قطر با ریاض بار دیگر شعله ور شود. علاوه بر این دیدار وزیر خارجه قطر با ژنرال قاسم سلیمانی در بغداد و تبریک امیر این کشور به رئیس جمهور منتخب ایران و تأکید بر اهمیت همکاری‌های دو جانبه باعث خشم شدیدتر سعودی‌ها شد.

هرچند ریشه اختلافات میان عربستان و قطر را باید از دهه بیست میلادی و ادعاهای ارضی ریاض دانست، اما عمده این اختلافات که تنش‌های کنونی نیز ریشه در آن‌ها دارد، به سال ۲۰۱۱ و آغاز «بهارعربی» مرتبط است. هر دو کشورجزو بازیگران شیوع «بهارعربی» بودند و قطر نیز تلاش داشت تا مستقل از عربستان به بازی خود ادامه دهد و این استقلال قطر به مذاق عربستان که خود را به مثابه قیم و پدر کشورهای عربی می‌داند خوش نمی‌آمد. 

به خصوص آن که سیاست رسمی قطر و تریبون رسمی آن یعنی شبکه الجزیره حمایت از اخوان المسلمین بود، جریانی که سعودی‌ها با آن مخالف و دشمن بودند. ادامه این اقدامات قطر به ماجرای فراخوانده شدن سفیران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از قطر در سال ۲۰۱۴ به مدت هشت ماه منجر شد و تن‌ها با تعهد دوحه مبنی بر عدم دخالت قطر در این کشور‌ها و اخراج مقامات اخوانی از کشور حل و فصل شد. حالا نیز دوحه هرچند که مدعی شد اظهارات پخش شده امیر قطر مورد حمله سایبری و هک قرار گرفته است، اما رسانه‌های عربستانی و اماراتی حمله شدیدی را علیه قطر آغاز کردند.

حمله‌ای که ابعاد آن هر روز گسترده‌تر می‌شد تا جایی که مشروعیت جایگاه امیر فعلی قطر را توسط این رسانه‌ها زیر سؤال برد. این موضوع تا آنجا پیش رفت که وابستگی شیخ تمیم بن حمد آل ثانی به محمد بن عبدالوهاب توسط جناح نوادگان سعودی ابن عبدالوهاب زیر سؤال برود و مدتی بعد نیز امیر فعلی قطر، به عنوان حاکم غاصب و غیر شرعی قطر معرفی شود. تا اینکه اواخر هفته گذشته رسانه‌های سعودی از ضرورت براندازی در قطر سخن گفتند. 

فرآیند سریع و مرحله به مرحله این تحولات و تلاش‌های قطر برای فرونشاندن این تنش نشان می‌دهد، عربستان سعودی این بار برنامه‌ای جدی برای مقابله با قطر و سیاست‌های آن در منطقه دارد. سیاست هایی که بی گمان هدف از آن تغییر بنیادین در راهبرد منطقه‌ای قطر است و این هدف جز با نبودن حاکمیت فعلی قطر محقق نخواهد شد. هر چند همان گونه که قطری‌ها نیز گفته اند به نظر نمی‌رسد دوحه از سیاست‌های خود عقب نشینی کند. 

سناریوهای احتمالی

عربستان سعودی برای پایان دادن به استقلال طلبی قطر و حمایت از ایران و گروه هایی که آن‌ها را تروریستی می‌داند چاره‌ای جز فشار شدید بر دوحه و همراهی دیگر کشورهای عربی ندارد. اما آیا یک فشار عادی می‌تواند چنین هدفی را محقق کند و آیا برآیند کلی حملات دو هفته اخیر رسانه‌های سعودی به قطر و ضرورت ایجاد تغییر در حاکمیت این کشور را می‌توان به معنای یک فشار عادی قلمداد کرد. مجموعه این رفتار‌ها و اقدامات چند سناریو را پیش رو می‌گذارد. 

نخست افزایش خرد کننده فشارهای سیاسی و اقتصادی بر دوحه و قطع ارتباط آن با دنیای خارج است تا از این طریق دوحه را مجبور به تسلیم شدن در برابر خواسته‌های خود کنند، اما عدم تمکین قطر به تعهد با ریاض و شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۱۴ نشان می‌دهد، ریاض دیگر به دوحه اعتماد ندارد و به دنبال راه حلی ریشه ای‌تر است همان گونه که رسانه‌های سعودی نیز از ضرورت اتخاذ شیوه‌ای قاطع و یک بار برای همیشه می‌گویند. دوم براندازی حکومت امیر فعلی قطر است که به نظر می‌رسد سعودی‌ها در این مرحله به دنبال آن هستند. اما این براندازی می‌تواند از دو طریق دنبال شود. اول به شیوه حمایت از جناح مخالف امیر فعلی یعنی فرزندان احمد بن علی آل ثانی نخستین امیر قطر پس از استقلال از انگلستان در سال ۱۹۷۱ و تلاش برای بر سرکار آوردن آن‌ها با یک کودتای مورد پشتیبانی آمریکا. 

واشنگتن پایگاه بزرگ نظامی العدید قطر را با حدود ده هزار نظامی در اختیار دارد و در صورتی که تصمیم نهایی را اتخاذ کند و جانب سعودی را بگیرد می‌تواند برای کودتا علیه شیخ تمیم کمک کند. اسرائیل نیز که به شدت به دنبال تقویت روابط با سعودی‌ها است به نظر می‌رسد که در صورت داشتن پاسخ یک گزینه ای، ریاض را انتخاب خواهد کرد و اصولا روابط با ریاض را به عنوان پرچم دار جهان عرب با اهمیت از روابط با دوحه می‌داند. از سوی دیگر گزینه حمله نظامی به قطر توسط عربستان و امارات نیز وجود دارد. 

شاید در صورتی که دیگر اقدامات کم هزینه‌تر سعودی‌ها نتیجه ندهد ریاض در نهایت به این گزینه متوسل خواهد شد تا افراد مورد نظر خود را از خاندان فعلی و یا جناح مخالف بر قدرت بگمارد. سرنگونی دولت قطر گزینه مطلوب ریاض است. زیرا با روی کار آمدن یک حکومت همراه عربستان، عملا سیاست‌های توسعه طلبانه قطر که با شیخ حمد بن خلیفه، پدر امیر فعلی آغاز شد و در دوران شیخ تمیم نیز ادامه یافت، پایان خواهد پذیرفت، عربستان در سوریه یکه تاز‌تر خواهد شد، اخوان المسلمین تضعیف خواهد شد، جریان نزدیک به ایران در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قلع و قمع خواهد شد و البته سیاست نزدیکی قطر با اسرائیل این بار با جلوداری ریاض همچنان پابرجا خواهد بود.
 
گزینه‌های قطر
 
در مقابل، دوحه نیز ابزارهای خاص خود برای مقابله با عربستان را دارد. روی آوردن به سمت ایران و نزدیکی به عراق و گروه هایی مثل حزب ا...، همکاری با حوثی‌ها در یمن و حمایت از شیعیان قطیف و اصلاح طلبان سعودی، افشاگری بین المللی درباره حمایت ریاض از گروه‌های تروریستی و تغییر بخشی از سیاست خود در سوریه بخشی از این ابزارهاست. 

برخی از تحلیل گران البته از تخلیه پایگاه العدید و تحویل آن به روسیه سخن می‌گویند. به نظر می‌رسد گزینه اخیر و راهکارهایی مانند درخواست کمک و همکاری از ایران، چندان واقعی نباشد. اخراج آمریکایی‌ها عملا به معنای خرید دشمنی واشنگتن و درخواست کمک از ایران نیز به معنای برافروختن خشم جهان عرب خواهد بود؛ بنابراین باید دید آیا قطر برنامه‌ای برای ضربات متوالی که از عربستان می‌خورد دارد و آیا توان استفاده از ابزارهای خود را دارد یا نه.
 
ایران و قطر
 
در این میان آنچه مهم است موضع جمهوری اسلامی ایران در چگونگی برخورد با این بحران است. هرگونه سیاست جانبداری ایران از قطر یا تلاش برای استفاده از وضعیت به وجود آمده می‌تواند شرایط بدی چه برای ایران و چه برای قطر به وجود آورد. علاوه بر اینکه سیاست سکوت و انفعال نیز برای تهران جالب نیست. تلاش برای دعوت دو طرف به عقلانیت و مصالحه نشان خواهد داد تهران در این بحران، بخشی از صف بندی‌ها نیست بلکه یک قدرت با درایت منطقه‌ای است.

تاکنون مواضع اعلام شده از سوی وزارت خارجه کشور نیز همین بوده است. در هر صورت شرایط و اتفاقات پیش رو قابل پیش بینی نیست و سرنگونی احتمالی امیر قطر، جمهوری اسلامی ایران را با شرایط جدید منطقه‌ای که مطلوب هم نخواهد بود مواجه خواهد کرد.

رمضان شمسی فیلسوفانه با این همه ایراد؟!
 
علی علوی در یادداشت روزنامه جوان نوشت: رمضان و حج شمسی که این روز‌ها به خاطر گرمای هوا از سوی عبدالکریم سروش مطرح شده و مورد توجه آنهایی قرار گرفته که دوست دارند رمضان و حج خنک‌تری داشته باشند، با همان فرض‌ها اشکالاتی دارد که معلوم نیست چرا به آن توجه نشده است. در این ایده، سروش می‌گوید باید رمضان و ذیحجه را در یک فصل خنک قرار داد و برای حل مشکل گردشی بودن ماه‌های قمری، برخی ماه‌های کم‌اهمیت قمری را ۳۰ یا ۳۱ روزه فرض کرد تا سال قمری هم مثل سال شمسی ثابت بماند و دو ماه رمضان و ذیحجه، همواره در فصل خنک باقی بمانند. 

نکته اصلی اینجاست که فصل‌های خنک در دو نیمکره متفاوت است و اگر نیمکره شمالی زمستان و خنک باشد، نیمکره جنوبی تابستان و گرم است و معلوم است که نمی‌شود برای نیمکره جنوبی که بیشتر قاره امریکای جنوبی و نیمی از آفریقا و استرالیا و کشورهای مهم دیگری در آن نیمکره قرار دارند و میلیون‌ها مسلمان در آن زندگی می‌کنند، تقویم دیگری نوشت. از طرفی این ایده که رمضان در یک ماه شمسی یا میلادی ثابت شود، برای نزدیک به یک میلیارد مسلمانی که روی خط استوا یا نزدیک به آن در کشورهای شرق دور مثل اندونزی و مالزی و کشورهای آفریقایی مسلمان زندگی می‌کنند و طول روز و شب برای آن‌ها مساوی و ۱۲ ساعت است و دمای تمام سال در آن‌ها ثابت یا اندکی متغیر است، اساساً یا فرقی نمی‌کند یا به دلایلی که توضیح آن مفصل است، به ضررشان تمام می‌شود. 

ممکن است بگویید ایده رمضان شمسی با دو مسئله کاری ندارد. یکی با آن نزدیک به یک میلیارد مسلمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می‌کنند و برایشان تفاوت زیادی ندارد و دیگر با این مسئله که روزی امریکای جنوبی و آفریقای جنوبی و استرالیا، مسلمان شوند- با اینکه جمعیت مسلمانان در این کشور‌ها رو به رشد است-، زیرا فرض اصلی همین مسلمانان اولیه خاورمیانه و مسلمانان اروپا و امریکا هستند که در نیمکره شمالی قرار دارند و تابستان گرم را با هم درک می‌کنند و  سروش می‌خواسته با ایده خود به این گروه از مسلمانان که به لحاظ عددی یک‌سوم بقیه مسلمانان هستند - برای مثال مجموع مسلمانان عرب خلیج فارس به یک‌چهارم مسلمانان کشور چین هم نمی‌رسد- کمک کند. 

این فرض هم با نکته‌ای که خود ایده‌پرداز می‌گوید، منتفی است، زیرا خود او به طولانی بودن ساعات روز تا نزدیک ۲۰ ساعت در کشورهای حوزه اسکاندیناوی در فصل تابستان اشاره می‌کند. در واقع اگر رمضان در زمستان به قول ایشان «فیکس» شود، دیگر مسلمانان شمال اروپا در زمستان روزی سه، چهار ساعت روزه می‌گیرند، چون طول روز در زمستان این کشور‌ها کمتر از پنج، شش ساعت است، اما سؤال اینجاست که آیا همین الان مسلمانان شمال اروپا افزون‌ترند یا مسلمانان آرژانتین، برزیل، جنوب آفریقا، استرالیا و کشورهای دیگر نیمکره جنوبی؟! 


پس معلوم است که ایده رمضان شمسی، نگاهی مساوی به مسلمانان جهان ندارد و با اشکالات ساختاری زیادی مواجه است. این اشکالات جدای از اشکالات ساختاری دیگری است که ثابت ماندن تقویم قمری دارد که در اینجا محل بحث نیست. نکته دیگر اینکه سروش می‌گوید کشور عربستان و شهر مکه اساساً ظرفیت بیشتر از ۱۰۰ هزار حاجی را ندارد و نباید ۴ یا ۵ میلیون حاجی به حج سرازیر شوند که در آن صورت مراسمی صوری می‌شود و کسی هم لذت حج را آنطور که باید نمی‌برد. 

به این ایده هم چند ایراد وارد است. اول اینکه معلوم نیست اگر حج خلوت شود، حاجی آنطور که فیلسوف صاحب این ایده می‌گوید بتواند درک بهتری از منا و عرفات و طواف و سعی داشته باشد، زیرا مناسک حج مثل بازدید از یک خرابه کاخ هخامنشیان یا رومیان یا موزه امریکایی متروپولیتن نیست که در خلوتی آن، هم آسایش بیشتری داشته باشد و هم استفاده و لذت بهتری. حج دویدن است و رمل و رمی و اصولاً برخی سختی‌ها، ذاتی مراسم حج است. 

دیگر آنکه شلوغی حج را می‌توان با تدابیر بهتری از جمله اصلاح برخی مبانی فقهی و نیز با کنترل سفرهای تکراری و مهم‌تر از این دو با ایجاد اصلاحاتی در ساختار مسجدالحرام و شهر مکه و مهم‌تر از همه با کنترل سفرهای هر ساله ساکنان خود عربستان و کشورهای همسایه، بهبود بخشید، زیرا ۱۰۰ هزاری کردن مراسم حج، نوعی پاک کردن صورت مسئله است. البته این ایراد‌ها به رمضان و ذیحجه شمسی با زبان و فرضیات خود صاحب ایده به آن گرفته شده است وگرنه باید دید آن خدایی که اراده دارد روزی همه جهان را به دین اسلام درآورد، در آن زمان محور کره زمین را با محور خورشید عمود خواهد کرد تا فصول دو نیمکره شبیه هم شود و تقویم رمضان شمسی یک فیلسوف پیشین جور دربیاید یا محور زمین را به همین منوال باقی خواهد گذاشت و از بندگانش می‌خواهد که برای گرمای ماه رمضان تدبیر دیگری بیندیشند. آیا در روزی که همه جهان مسلمان خواهند بود، مکه از حالت شهری کوهستانی به دشتی مسطح تغییر می‌کند و مسجدالحرام به اندازه کافی بزرگ خواهد شد یا فکر دیگری در کار است. 

زیرا شیعیان طواف صحیح را بین مقام ابراهیم و خانه کعبه می‌دانند که ثابت است و با بزرگ شدن مسجد، فرقی نمی‌کند. در این صورت آیا می‌توان روزی از همه مسلمانان مستطیع جهان خواست به هنگام طواف بین مقام ابراهیم و کعبه طواف کنند یا در این مسئله نیز تغییری ایجاد خواهد شد؟ به نظر می‌رسد برای راحتی در دین کاری سخت‌تر از تغییر تقویم پیش‌رو داریم!؟
 
 
سندی برای استحکام انقلاب
 
در سرمقاله روزنامه جمهوری امروز می‌خوانید که بحران در ائتلاف عربستان و تعدادی از کشورهای عربی که طی دو روز گذشته با قطع شدن روابط چهار عضو آن یعنی عربستان، امارات، بحرین و مصر با قطر شدت یافته، در عین حال که روشن‌ترین دلیل بر بی‌ریشه بودن این ائتلاف و حتی شکست اجلاس آمریکائی – سعودی ریاض است، سند محکمی نیز بر استحکام انقلاب اسلامی است. تن‌ها ساعاتی بعد از سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی که در آن به بحرانی که بعضی زمامداران مستبد عرب در منطقه به ویژه کشورهای سوریه، عراق، بحرین به وجود آورده‌اند اشاره داشتند، چهار کشور عربی تمام روابط خود با قطر را قطع کردند. 

تشدید بحران میان پنج کشور قطر، عربستان، مصر، امارات و بحرین، تفسیری غیر از بی‌ثباتی منطقه و شرایط ناپایدار کشورهای عربی ندارد. این بی‌ثباتی را دخالت‌های آمریکا در منطقه و وابستگی ارتجاع عرب به قدرت‌های استعماری غربی پدید آورده و هر روز که می‌گذرد، این بی‌ثباتی بیشتر می‌شود. هشدارهای امام خمینی در تمام دوران ۱۰ ساله رهبری ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که همواره سران کشورهای عربی را به قطع وابستگی به آمریکا و سایر قدرت‌های سلطه گر دعوت می‌کردند و همکاری با همدیگر و با کشور بزرگ ایران را به آن‌ها پیشنهاد می‌دادند، امروز بیش از هر زمان دیگری اهمیت خود را به رخ می‌کشد. نصایح دولتمردان ایران و در راس آن‌ها رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در سخنرانی روز یکشنبه نیز با دلسوزی و واقع نگری راه صحیح را به سران کشورهای عرب منطقه نشان دادند، اگر آویزه گوش آنان شود هرگز دچار بحران نمی‌شوند.

آن‌ها امروز درحالی که گرفتار جنگ، حمایت از تروریسم و نارضایتی‌های گسترده داخلی هستند، در اوج وابستگی به بیگانگان قرار دارند. چنین وضعیتی هر چند برای رژیم صهیونیستی بسیار خوشحال‌کننده و برای آمریکا و انگلیس و سایر قدرت‌های سلطه جو رضایتبخش است، ولی برای ملت‌های عرب یک فاجعه به حساب می‌آید. 

رژیم صهیونیستی از تفرقه و تشتّت اعراب حداکثر استفاده را برای تقویت خود می‌کند و آمریکا و انگلیس و سایر قدرت‌های استعماری نیز از این موقعیت برای فروش هرچه بیشتر سلاح و تحکیم روزافزون سلطه خود بر منطقه عربی بهره‌برداری می‌کنند. در این میان، دود این همه آتش فقط به چشم مردم کشورهائی که درگیر این بحران هستند می‌رود و البته اگر این بحران ادامه یابد به قیام‌های مردمی علیه سران این کشور‌ها منجر خواهد شد.

این شرایط بحرانی به نفع هیچیک از کشورهای منطقه نیست و به همین دلیل، همه باید برای مهار کردن آن تلاش کنند. تلاش‌های جمهوری اسلامی ایران برای دور ساختن کشورهای عربی منطقه از وابستگی و کوتاه کردن دست‌های رژیم صهیونیستی و قدرت‌های سلطه گر از این کشور‌ها اگر با استقبال زمامدارانشان مواجه می‌شد، امروز این کشور‌ها با چنین بحرانی مواجه نبودند. هنوز هم دیر نشده و سران عرب به ویژه آن‌ها که این روز‌ها در بحران قطع رابطه و جنگ تبلیغاتی غرق شده‌اند می‌توانند با عمل کردن به نصایح دلسوزانه دولتمردان نظام جمهوری اسلامی مشکلات خود را حل کنند و خود را از این گرفتاری بزرگ نجات دهند. جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که منطقه عربی در جنگ و بحران و اختلاف شدید بسر می‌برد و سایه شوم تروریسم همه را تهدید می‌کند، پایگاه امنی برای منطقه است که همه می‌توانند روی آن حساب کنند و از تجربیات آن بهره‌مند شوند. 

امروز تنها دولتی که می‌تواند به کشورهای درحال بحران منطقه کمک کند و این بحران را ریشه کن نماید، دولت جمهوری اسلامی ایران است. استحکام انقلاب و اقتدار نظام جمهوری اسلامی فقط برای ایران نیست. ملت‌های مسلمان عرب منطقه هم می‌توانند از این نعمت بزرگ بهره‌مند شوند و همانطور که رهبر انقلاب در بیانات روز یکشنبه تاکید کردند با مذاکره و تفاهمی که دولت با همدیگر و دولت‌ها با ملت‌ها خواهند داشت، با تکیه بر اراده خود و بدون وابستگی به بیگانگان بر بحران موجود فائق آیند.



: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *