ازدواج اجباری کودکان در آمریکا/نجات از اعدام با پا درمیانی خوانندهای مشهور/محلی که زمان روزه داری سه ساعت و نیم است
این مرد با بیش از صد زن همچنان میخواهد تا زمان مرگ ازدواج کند، خواننده ایرانی، جوانی را از اعدام نجات داد، روایتی از میزبانی هتلهای اهواز از مجروحین جنگی، زنی که پس از زایمان آب رفت و ... از اخبار برگزیده فضای مجازی امروز است.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، رسانهها در فضای خبری روزانه خود اخبار اختصاصی و عمومی مختلفی را منتشر میکنند که این اخبار بعضا فقط در یک رسانه منتشر شده است. گروه فضای مجازی در نظر دارد هر روز اخبار منتخب فضای مجازی را از سایتها و خبرگزاریها و حتی کانالهای تلگرامی مختلف جمعآوری کرده و در قالب یک بسته خبری منتشر کند. در این بسته همه خبرها و آیتمها با ذکر منبع منتشر میشوند و انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست.
اهالی این روستا در روز فقط سه ساعت و نیم روزه میگیرند.
روستای "وکان" درفاصله ۱۵۰ کیلومتری مسقط (پایتخت عمان) واقع شده است و اهالی این روستا در روز فقط سه ساعت و نیم روزه میگیرند. خورشید ۱۱ طلوع و ۲: ۳۰ غروب میکنه.
این مرد با بیش از صد زن همچنان میخواهد تا زمان مرگ ازدواج کند
محمد بِلو ابوبکر فرد مشهور نیجریهای که هم اکنون بیش از صد زن دارد گفته است همچنان سالم است و میخواهد تا زمان مرگ ازدواج کند و آنرا موهبت الهی میداند.
زنی که پس از زایمان آب رفت
شانتی دوی"زن ۶۰ ساله هندی بعد از تولد فرزند سومش به علت بیماری ژنتیکی از قد ۱ متر و ۵۲ سانت به ۶۲ سانت قد رسیده است و درشهرش معروف شده.
خواننده ایرانی، جوانی را از اعدام نجات داد +عکس
فریدون آسرایی که کنار فعالیتهای هنری خود، سفیر مبارزه با مواد مخدر و بازرس انجمن حمایت از خانواده زندانیان استان البرز است در اقدامی تحسین برانگیز با همراهی دوستان خیر خود موفق شد علاوه بر تامین بخش باقیمانده از مبلغ دیه یک زندانی محکوم به اعدام، رضایت اولیای دم را گرفته و در اولین روز از ماه مبارک رمضان جوانی را به زندگی باز گرداند.
فریدون آسرایی معتقد است هر کس به اندازه وسع خود باید در رفع مشکلات مردم کوشا باشد.
او اطلاعرسانی و تبلیغ در امور عامالمنفعه را ضروری دانست و از همه هنرمندان، ورزشکاران و چهرههای سرشناس خواست با مشارکت در اینگونه کارهای خدا پسندانه، اخبار آن را هم برای تشویق دیگران منتشر کرده تا زمینه فراگیر شدن کارهای خیر بیشتر فراهم شود.
روایتی از میزبانی هتلهای اهواز از مجروحین جنگی/ تکهتکه شدن را به اسارت ترجیح دادم
مشرق: در شهر اهواز بزرگ شده و از دوران کودکی با شهرهای مرزی مانوس بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی راهش را انتخاب کرد و از همان دوران، آموزش نظامی و امدادی را فراگرفت. آن روز گمان نمیکرد که روزی این آموزشها بتواند قلب ایران را زنده نگه دارد.
جنگ که شروع شد، در کنار تحصیل امدادگری و کمک رسانی به مردم جنگزده را در اولویت قرار داد. او و خانوادهاش همچون دیگر ملت ایران ناخواسته وارد جنگی نابرابر شدند که باید تا آخرین نفس برای حفظ خانه و خاک کشور دفاع میکردند. وی معتقد است که خرمشهر ریشه در تاریخ ایران دارد و باید از آن دفاع میکردیم و در این مسیر جنسیت فرقی ندارد. این زن مقاوم، میدان نبرد را خالی نکرده و تا آخرین روزهای جنگ در کنار رزمندگان حضور داشت.
رسالت وی به هشت سال دفاع مقدس محصور نشده و امروز نیز در جبهه فرهنگی فعالیت دارد. این بانوی مقاوم، «عصمت چراغی» نام دارد. در ادامه ماحصل گفتوگوی ما با وی را میخوانید:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سن ۱۶ سالگی فعالیتهای انقلابی و فرهنگیم از عضویت در انجمن اسلامی دانش آموزی آغاز شد. سال ۵۸ با فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی، به عضویت بسیج شهر اهواز درآمدم. در آن مقطع زمانی، بسیج خواهران و برادران از یکدیگر تفکیک نشده بود.
ثبات و آرامشی با پیروزی انقلاب اسلامی در کشور حاکم شده بود، اما تنش و خبر تحرکهای صدام هم به گوشمان میرسید. اواسط سال ۵۹ همزمان با آغاز تجاوز صدام به خاک کشورمان، آموزشهای نظامی، امدادگری، کمکهای اولیه بسیج برای خواهران آغاز شد. کنار تحصیل، در بسیج و سپاه فعالیتهایم را ادامه دادم. تحرکهای نظامی صدام به شهرهای مرزی به ویژه شلمچه، بستان و خوزستان همزمان با زمزمههای جنگ از خرداد ماه سال ۵۹ آغاز شد.
آن مقطع زمانی در بسیج، آموزشهای لازم جهت احتمال حمله عراق به خوزستان را میدادند. آموزشها؛ ما را به یک چریک زبده تبدیل کرد. نوپا بودن انقلاب اسلامی، انتخابات ریاست جمهوری و عدم هماهنگی سپاه و جهاد در ابتدای فعالیت، باعث شد تا صدام گمان کند که میتواند در یک دوره بسیار کوتاه بر ایران مسلط شود.
انفجار انبار مهمات در اهواز
آبان ماه سال ۵۹ در بعد از ظهری که هوا نیمه ابری بود، در محل کارم (مرکز رادیو اهواز) مشغول کار بودم که ناگهان صداهای انفجارهای پشت سرهم و مهیبی ساختمان رادیو اهواز را لرزاند. حتی چندین گلوله خمپاره هم به مرکز اصابت کرده بود. هر لحظه شدت انفجارها بیشتر میشد. یکی از همکاران با نگرانی خاصی گفت که عراقیها به شهر نزدیک شدهاند. با این وجود تمام تلاشمان این بود که باید از شهرمان دفاع کنیم.
نیروهای سپاه که در مرکز رادیو مستقر بودند، گفتند: انفجار انبار مهمات شهر است که ترکشهای این انفجار به همه جا پخش میشود.» تداعی مردم از این انفجار، حمله عراقیها و ورودشان به شهر بود.
یکی از همکاران که به شدت ترسیده بود، مرتب گریه میکرد و میلرزید. رفتم آرامش کردم که برادرای سپاهی گفتند اینجا باشید در صورت حمله دفاع کنید. پشت سنگر مرکز رادیو استقرار یافتیم. بعد که مطمئن شدیم حمله عراقیها به ورودیهای شهر دفع شده است، همکاران و برادران سپاه گفتند که با وجود تاریکی هوا، شما بروید خانه، ولی در راه به مردم بگویید که انبار مهمات را زدهاند، ترس را از وجودشان کمتر کنید تا دلهره نداشته باشند.
هیچ وسیلهای برای رفتن به منزل نبود پیاده تمام مسیر را رفتم. سرِ پل نادری به مردم رسیدم و به همه اعلام کردم که انبار مهمات مورد اصابت بمباران قرار گرفته است و عراقیها نتوانستند وارد شهر شوند. آنقدر فریاد زدم که دیگر صدایم در نمیآمد.
تقریبا احساس کردم کمی از بحران بوجود آمده کم شده است. نزدیکی خیابان نادری یک وانتپیکان سر رسید که تعدادی زن و کودک و پیرمرد و پیرزن را روی هم سوار کرده بود. من هم خودم را جا دادم تا به منزل رسیدم. دیدم خانوادهام مستاصل شدهاند و شایعه همه جای شهر رسوخ کرده است.
صحبتهایم همسایههای محل را آرام کرد. سپس عدهای از مردم که از ترس خانههایشان را رها کرده و به تاریکی برخورده کرده بودند، مهمان ما شدند. مادرم با مقداری مواد غذایی که در خانه داشتیم، از آنها پذیرایی کرد. آن شب تا صبح انبار در انفجار سوخت. از طرفی برق قطع شده و با نور شمع و چراغ قوهای که داشتیم، شب را به صبح رساندیم. صبح روز بعد، زندگی عادی دوباره جریان داشت. گویا یک اتفاق عادی رخ داده است. هدفم از تعریف این خاطره این بود که بگویم مردم غیور خوزستان به انقلاب و اسلام وفادار بودند و هرگز میدان را برای دشمن خالی نکردند و تا پای جانشان ایستادند. آنها از هیچ قدرتی جز خدا نمیهراسیدند و همیشه در صحنه بوده و هستند.
در دفاع از کشور سن و سال و جنسیت ملاک نبود
۳۱ شهریور ۵۹؛ با ورود هواپیماهای دشمن بر حریم شهرهای کشور، جنگ رسما آغاز شد. مراکز استراتژیک شهر اهواز همچون صدا و سیما، بیمارستان، سازمان برق و ... مورد هدف موشکهای دشمن قرار گرفت. جنگ تحمیلی یک غافلگیری سخت برای مردم بود. علیرغم تمام تهاجمات روزهای نخست، برخی از شهرهای مرزی رفتند و خیلیها تا لحظه سقوط خرمشهر ایستادگی کردند.
من به همراه یک گروه، مردم شهر اهواز را آمارگیری میکردیم تا بتوانیم ارزاق و سبد خانوار را به دستشان برسانیم. فعالیتهایم در دوران جنگ را اینگونه آغاز کرده و سپس فعالیتهایم در امدادگری و امور فرهنگی تا پایان جنگ ادامه یافت.
۱۵ مهر ماه اعلام کردند که مردم، شهر خرمشهر را تخلیه کنند تا نیروهای بسیج و سپاه بتوانند از شهر دفاع کنند. برخلاف تذکرات ممتد مبنی بر خروج از شهر، خواهران تا ۲۰ مهر ماه در شهر ماندند. سرانجام علیرغم رشادت رزمندگان و مردم، ۲۰ آبان ماه خرمشهر سقوط کرد.
با تصرف خرمشهر، نیروهای بعثی جاده اهواز – خرمشهر را تصرف کرده و به ۶۰ کیلومتری شهر اهواز میرسند. مردم کوچه و خیابان شهر اهواز را سنگربندی میکردند. درون این سنگرها مردم با اسلحههای ساده با تانک میجنگیدند.
من به همراه بانوان مقاوم شهر، در مقر گونی میدوختیم و عصرها هم با شن آنها را پر میکردیم تا روند ساخت سنگرسازی سرعت یابد. ورود خواهران در همین حد محصور نشد و در امدادگری، تمیز کردن اسلحه، تهیه غذا و... نیز مشغول بودند حتی پیش میآمد که اسلحه نیز به دست میگرفتند. در آن بحبوحه جنگ، سن و سال و جنسیت مطرح نبود و همه مردم به میدان آمدند.
جراحی انگشت دست حین عملیات
حین عملیات طریق القدس که منجر به آزادسازی بُستان شد، در بیمارستان رازی مستقر بودم. آنقدر مجروح آورده بودند که با ورود امدادگران، امدادرسانی جان تازهای میگرفت.
روزی به بیمارستان مراجعه کردم و پسر نوجوانی ۱۶ ساله را بر روی تخت دیدم. انگشت میانیاش به پوست وصل بود. آن نوجوان خطاب به دکتر گفت: «انگشتم را طوری بخیه بزنید که بتوانم با آن آرپیجی بزنم.» من مسئول بخیه زدن انگشت این نوجوان شدم. این بار خطاب به من گفت: «خواهر انگشتم را طوری بدوز که هنگام شلیک، خونریزی نکند تا من بتوانم کارم را انجام دهم.» پاسخ دادم: «تو با این شرایط نمیتوانی به جبهه برگردی. دستت باید عمل شود. من انگشتت را میبندم، ولی باید به بیمارستان اعزام شوی.» وقتی کارش تمام شد، رفتم تا برایش یک کمپوت بیاورم. وقتی برگشتم دم در ایستاده بود، اورکتش را بر دوشش انداخته و گفت: «خواهر خوب دوختید. دست شما درد نکند.» پرسیدم: «کجا میروی؟» پاسخ داد: «خط مقدم میروم. ما خوب پیشروی کردیم باید خودم را به دوستانم برسانم.» آن مجروح تنها ساعاتی به بیمارستان آمد و رفت. رشادت این دلیرمردان بود که نگذاشتیم یک وجب از خاک کشورمان به دست دشمن بیافتد.
هتلهای اهواز در اختیار مجروحین قرار گرفت
پیش از آزادسازی خرمشهر در بیمارستان و صدا و سیما حضور داشتم و از سوی دیگر درسم را هم ادامه میدادم. به خاطر دارم که از عملیات فتح المبین بیمارستانها مملو از مجروح بود و در عملیات بیت المقدس این شلوغی به اوج خود رسید.
به قدری مجروحان زیاد بود که بیمارستانها تخت خالی نداشتند، تا اینکه چند هتل اهواز همچون آستوریا و نادری در اختیار مجروحین قرار گرفت. برخی دیگر از مجروحین را هم در مساجد اسکان داده بودیم. همچنین مجروحینی که نیاز به بیمارستان و یا اعزام به شهر دیگری داشتند را به فرودگاه میرساندیم.
یکی از وظایف من، انتقال مجروحان موجی به فرودگاه بود. در یک اتوبوس حدود صد مجروح موجی و یا ضربه مغزی از بیمارستان تا فرودگاه منتقل میشد. باید تنهایی به مجروحان رسیدگی میکردم. از سوی دیگر اتوبوس باید به سرعت حرکت میکرد تا ترکش به ما اصابت نکند. در روز شاید چندین مرتبه این مسیر را با چنین شرایطی میپیمودیم.
حاضر بودم به جای اسارت تکه تکه شوم
سال ۶۰ زمانی که آبادان هنوز در محاصره دشمن بود، با نیروهای امدادگر اهواز تصمیم گرفتیم به کمک مجروحین آبادانی برویم. جاده اهواز – آبادان تحت تصرف دشمن بود که برای آزادی این جاده حدود ۵ هزار شهید تقدیم اسلام شد. قصد داشتیم از جاده ماهشهر به آبادان حرکت کنیم تا به بیمارستان شرکت نفت آبادان برسیم. راننده اتوبوس مسیر را گم کرد، ناگهان مقابل نیروهای بعثی قرار گرفتیم. در آن لحظه تنها اسارت در ذهنم خطور کرد. با فریادهای ما، راننده با همان سرعت، مسیر را دور زد. نیروهای بعثی به سمت ما شلیک میکردند. حاضر بودم که تکهتکه شوم، اما به اسارت در نیایم. مردم بومی آبادان اجازه ندادند که بیش از این بعثیها به ما نزدیک شوند. در تمام دورانی که در جبهه فعالیت داشتم، اجازه ندادم.
خاصترین ماشین پلیس دنیا در یک جزیره +عکس
صبحانه: جزیره من (Isle of Man)، در ساحل غربی انگستان و نزدیک ایرلند واقع است. هرچند مالکیت این منطقه به دولت انگلستان و ملکهی بریتانیا تعلق دارد؛ بهطور خودمختار و با پارلمان محلی اداره میشود.
از سال ۱۹۰۷، مسابقات موتورسواری سرعت TT در جادههای شهری و بین شهری این جزیره انجام میشود و باعث شهرت جهانی آن شده است؛ با این اوصاف، مردم جزیرهی من علاقهی خاص خود به موتورسیکلتهای قدرتمند و پرسرعت را حفظ کردهاند.
شهرهای متمول جهان، از خودروهای اسپرت مثل لامبورگینی و پورشه در ناوگان پلیس خود استفاده میکنند؛ اما حضور یک مدل بدون سقف تکنفره در میان خودروهای انتظامی، تا پیش از این بیسابقه بوده است. حالا در یک ادارهی پلیس محلی در جزیرهی من، مسئولین مربوطه اقدام به خرید یک دستگاه BAC مونو با تواناییهای فنی مخصوص پیستهای مسابقه کردهاند.
جالب است بدانید که مراحل ساخت و آزمایش خودروی مونو از برند BAC در همین جزیره انجام شده است و مردم این ناحیه، از سال ۲۰۱۱ با مدلهای اسپرت این برند آشنا هستند. علاوه بر این، با هماهنگی کامل بین مدیران شرکت BAC و مسئولان دولت محلی، فستیوال خودروهای مونو در جزیرهی من انجام میشود تا محل مناسبی برای تست این خودروها، پیش از خرید نهایی توسط مشتریان باشد. ماه گذشته نیز بخشهایی از جادههای اصلی جزیره، برای حضور علاقهمندان خودروهای BAC مونو بسته شد و در اختیار آنها قرار گرفت.
مدلی که در اختیار نیروهای پلیس جزیرهی من قرار گرفته است، از نظر قوای فنی و تجهیزات، تفاوتی با نمونههای تجاری استاندارد ندارد. این نسخه از BAC مونو با پیشرانهی ۲. ۵ لیتریِ ۳۰۵ اسب بخار ارائه میشود که به لطف استفاده از بدنهی فیبر کربن با وزن خالص ۵۸۰ کیلوگرم، در کمتر از ۳ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسد. نهایت سرعت این خودرو ۲۷۵ کیلومتر بر ساعت است و عمل شتابگیری تا این سرعت را به خوبی ابرخودروهای چندصد هزار دلاری انجام میدهد.
از نظر کارشناسان، خودروی BAC مونو بیش از آنکه برای پلیس جزیرهی من، کاربردی و راهگشا باشد، با صرف هزینهی ۱۳۵ هزار دلاری، اهداف نمایشی و گردشگری را دنبال میکند. این خودرو مسلما در روزهای بارانی این ناحیه، بلااستفاده خواهد بود؛ اما در فستیوالها و مسابقات سرعت متعدد جزیره، نقش پرررنگی خواهد داشت.
جالب است بدانید که مراحل ساخت و آزمایش خودروی مونو از برند BAC در همین جزیره انجام شده است و مردم این ناحیه، از سال ۲۰۱۱ با مدلهای اسپرت این برند آشنا هستند. علاوه بر این، با هماهنگی کامل بین مدیران شرکت BAC و مسئولان دولت محلی، فستیوال خودروهای مونو در جزیرهی من انجام میشود تا محل مناسبی برای تست این خودروها، پیش از خرید نهایی توسط مشتریان باشد. ماه گذشته نیز بخشهایی از جادههای اصلی جزیره، برای حضور علاقهمندان خودروهای BAC مونو بسته شد و در اختیار آنها قرار گرفت.
مدلی که در اختیار نیروهای پلیس جزیرهی من قرار گرفته است، از نظر قوای فنی و تجهیزات، تفاوتی با نمونههای تجاری استاندارد ندارد. این نسخه از BAC مونو با پیشرانهی ۲. ۵ لیتریِ ۳۰۵ اسب بخار ارائه میشود که به لطف استفاده از بدنهی فیبر کربن با وزن خالص ۵۸۰ کیلوگرم، در کمتر از ۳ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسد. نهایت سرعت این خودرو ۲۷۵ کیلومتر بر ساعت است و عمل شتابگیری تا این سرعت را به خوبی ابرخودروهای چندصد هزار دلاری انجام میدهد.
از نظر کارشناسان، خودروی BAC مونو بیش از آنکه برای پلیس جزیرهی من، کاربردی و راهگشا باشد، با صرف هزینهی ۱۳۵ هزار دلاری، اهداف نمایشی و گردشگری را دنبال میکند. این خودرو مسلما در روزهای بارانی این ناحیه، بلااستفاده خواهد بود؛ اما در فستیوالها و مسابقات سرعت متعدد جزیره، نقش پرررنگی خواهد داشت.
با این ۵ آنتیبیوتیک طبیعی دیگر به پزشک نیازی ندارید!
فردا: بشیر قلیزاده سرچشمه: امروزه داروهای آنتیبیوتیک یکی از پرمصرفترین و رایجترین داروهایی است که در بیمارستانها تجویز میشوند و این امر سبب شده است که سیستم گوارشی و ایمنی افراد مصرف کننده آنتی بیوتیکها با مشکلات بسیار زیادی روبرو شوند. مصرف زیاد آنتی بیوتیک، باعث شده تا میکروبها و دیگر موجودات ذرهبینی که برای بدن انسان مضر هستند نسبت به آن مقاومت نشان داده و ما هم برای اینکه از شر بیماریها خلاص شویم ناچاریم مصرف آنتی بیوتیکها را بالا ببریم.
همه ما به معجزه گیاهان و مواد طبیعی واقفیم، از این رو شما را با ۵ نمونه از مواد طبیعی آشنا میکنیم که در علم پزشکی اصطلاح آنتی بیوتیکهای طبیعی را به خود اختصاص دادهاند.
۱. سیر
سیر یک آنتی بیوتیک طبیعی به حساب میآید این گیاه هزاران سال است که در تمام فرهنگهای جهان به عنوان یک داروی طبیعی، استفاده میشود. در سال ۱۷۰۰ میلادی سیر را برای دفع طاعون استفاده میکردند.
سیر دارای آنتی بیوتیک بسیار قوی بوده و خاصیت ضد ویروس، ضد قارچ، و خواص ضد میکروبی دارد. این گیاه قادر است بدن را در مقابل باکتریهای مضر حفظ کند. همچنین سیر دارای آنتی اکسیدانهای طبیعی بوده که باعث نابودی رادیکالهای آزاد در بدن میشود. این گیاه معجزهگر قدرت سیستم ایمنی بدن را نیز افزایش میدهد.
عناصر فعال موجود در سیر، چون آلیسین جزء کلیدیترین عنصرهایی است که باکتریهای مضر را از بدن دفع میکند. سیر له شده خیلی آسانتر این مواد مفید را دراختیارتان قرار میدهد. البته خوردن سیر خام و یا پخته شده در غذا با حرارت کم هم توصیه میشود.
۲. کلوئید نقره
کلوئید نقره به عنوان یک آنتیبیوتیک موثر قرنها است که شناخته شده و مورد استفاده قرار میگیرد. در اوایل سال ۱۹۰۰ جان سرل بنیانگذار شرکتهای دارویی کشف کرد که کلوئید نقره باعث از بین رفتن عوامل بیماریزا میشود.
سرل اظهار داشت استفاده از کلوئید نقره به طور شگفت انگیزی موثر واقع میشود و بیماری میکروبی را ریشهکن میکند. بدون آنکه بدن را مسموم کند.
تحقیقات اخیر نشان داده است که یک نوع میکروب مقاوم به آنتی بیوتیک MRSA توسط کلوئید نقره نابود میشود. همچنین این آنتیبیوتیک قادر است آنفولانزای مرغی و سارس را نیز نابود کند.
۳. روغن پونه کوهی
روغن پونه کوهی قادر است بدون آنکه به باکتریهای مفید آسیب بزند، باکتریهای مضر بدن را نابود کند. همچنین خاصیت ضد ویروسی و ضد قارچی آن ثابت شده است. این آنتیبیوتیک طبیعی رقیب آنتیبیوتیکهای شیمیایی مثل قرصها و دیگر داروها است. البته قابل توجه است که با مصرف روغن پونه کوهی قدرت میکروبها بعد از مدتی افزایش پیدا نمیکند.
عنصر کلیدی و ضد میکروبی موجود در روغن پونه کوهی کارواکرول نام دارد. برای اینکه اطمینان حاصل کنید که مصرف پونه موثر واقع میشود، باید ۷۰ در صد از محتوای کارواکرول را مصرف نمایید.
این گل نام یک سرده از زیرخانواده کاسنیان آستروئیده است که به طور سنتی صدها سال برای درمان طیف گستردهای از عفونتها مورد استفاده قرار گرفته است.
به طور سنتی، از آن برای درمان زخمهای باز، دیفتری، مسمومیت خون، و سایر بیماریهای مرتبط با باکتریها مورد استفاده قرار گرفته است.
امروز، از این گیاهان قوی عمدتا برای درمان سرماخوردگی و آنفولانزا استفاده میشود، البته این گیاه قادر است باکتری خطرناکی، چون استاف اورئوس که بسیار مرگبار است را نابود کند.
۵. عسل طبیعی
شاید لقب خوشطعمترین آنتی بیوتیک را به عسل طبیعی بدهیم که اینگونه نیز هست. عسل طبیعی نیز مثل دیگر آنتی بیوتیکهایی طبیعی که ذکر شد، نابود کننده باکتریها است. در واقع باکتریها در برابر عسل طبیعی هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهند.
در برخی مقالات و کتابها از عصاره برگ زیتون، گل میخک، زردچوبه و حتی لیمو به عنوان زرادخانه آنتی بیوتیک نام بردهاند.
در ۱۱ سالگی به من تجاوز کرد و مجبور شدم ازدواج کنم
روزنامه صبح نو: شری جانسون، زمانی که تنها ۱۱ سال سن داشت، به عقد پسر ۲۰ سالهای درآمد که به او تجاوز کرده بود. او در اینباره میگوید: او مرا مجبور کرد و بعد من حامله شدم.
مسوولانی که در اینباره تحقیق میکردند، مسوولان کلیسا و والدین جانسون نیز برای جلوگیری از بهوجود آمدن یک پرونده جنایی بزرگتر به ازدواج شری با مرد ۲۰ ساله رضایت دادند. او میگوید: مادرم از من پرسید میخواهی با او ازدواج کنی؟ گفتم نمیدانم ازدواج چیست! من چگونه میتوانم مانند یک همسر رفتار کنم وقتی چیزی از آن نمیدانم. ولی مادرم به من گفت که به نظرش من باید با او ازدواج کنم. با این حال بهرغم درخواست آنها برای ازدواج، مسوول ازدواج دولتی این منطقه آنها را به عقد درنیاورد به همین خاطر برای به عقد یکدیگر درآمدن به منطقهای دیگر رفتند. با این حال پرواضح است که این ازدواج دوامی نداشت، چرا که تقریباً دو سوم ازدواجهای این چنینی و در سنین پایین در آمریکا دیری نمیپاید.
بیشتر بخوانید: آمار تکاندهنده ازدواج اجباری کودکان در آمریکا
شری میگوید: روزهای بسیار بدی در زندگیام گذراندم. نمیتوانستم به مدرسه بروم و برای گرفتن پول تو جیبی باید با شوهرم مشاجره میکردم. او طی این سالها مجموعاً ۹ بار حامله شده است و میگوید: آنها برای اینکه به مردی که به من تجاوز کرده بود دستبند نزنند و او را دستگیر نکنند، زندگی مرا به اسارت کشاندند و بدون آن که بدانم زندگی مشترک چیست، مرا به ازدواج وی درآوردند. وقتی من در آن سن نمیتوانستم شغلی داشته باشم، ماشین بخرم، گواهینامه بگیرم یا برای گرفتن وام ثبت نام کنم، چگونه عدهای به خودشان اجازه دادند مرا به زور به عقد کسی که به من تجاوز کرده بود درآورند. ریس زن دیگری است که اکنون ۴۲ سال دارد و در ۱۹ سالگی توسط خانوادهاش مجبور به ازدواج شد. لیندسی دوت زن دیگری است که میگوید پس از یک سری تجاوز که از ۱۴ سالگی به او شده است، سرانجام در ۱۷ سالگی مجبورش کردهاند که ازدواج کند.
این روزها شری جانسون در تلاش است قانونی ایالتی وضع کند که ازدواج زیر سن قانونی را ممنوع کند. با این حال همچنین دختران زیر ۱۶ سال در فلوریدا و دیگر مناطق به عقد درمیآیند. همانطور که در گزارش گروه رها شده در بیابان آمده است بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ تعداد ۱۶۷ هزار کودک ۱۷ و زیر ۱۷ سال در ۳۸ ایالت آمریکا ازدواج کردهاند. در این پژوهش مواردی از ازدواج دختران ۱۲ ساله در ایالتهای آلاسکا، لوئیزیانا و کارولینای جنوبی و در دیگر ایالتها مواردی از ازدواج دختران ۱۴ ساله و کمتر نیز به چشم میخورد. هر چند این گروه نتوانسته به اطلاعات دیگر ایالتها دست یابند، اما با تعیمم اطلاعات در دسترس به دیگر ایالاتها، به این نتیجه رسیدند که میان سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ تقریباً ۲۵۰ هزار مورد ازدواج کودکان در کل آمریکا صورت گرفته است. یکی از عوامل تأمین کننده دادههای این ارزیابی، اطلاعات اداره آمار آمریکاست که حاکی است در سال ۲۰۱۴ دستکم ۵۷ هزار و ۸۰۰ آمریکایی میان سنین ۱۵ تا ۱۷ ساله ازدواج کردهاند.
بالاترین نرخ ازدواج کودکان در این مدت در ایالتهای آرکانزاس، آیداهو و کنتاکی بوده است. هر چند میزان ازدواجهای کودکان در سالهای اخیر روند کاهشی یافته است، اما همه ایالتهای آمریکا هنوز هم به دختران زیر سن قانونی در صورت رضایت والدین یا قاضی یا هر دو، اجازه ازدواج میدهند. همچنین به گفته یک گروه مبارزه با ازدواج اجباری، بیش از نیمی از ایالتهای آمریکا یعنی ۲۷ ایالت هنوز حداقل سنی برای ازدواج تعیین نکردهاند. اکثریت بزرگی از ازدواجهای کودکان میان یک دختر خردسال و یک مرد بالغ صورت میگیرد که چنین روابط جنسی اغلب ناقض قوانین مربوط به تجاوز جنسی در آمریکاست که گاهی با ازدواج قانونی میشود.
مجلس محلی نیوجرسی به عنوان نخستین ایالت آمریکا، قانونی را تصویب کرد که ازدواج افراد زیر ۱۸ سال را ممنوع میکرد؛ اما کریس کریستی فرماندار این ایالت در ماه جاری (مه) اجرای آن را متوقف کرد. نمایندگان مجلس ایالتی نیویورک نیز لایحه مورد حمایت آندرو کائومو فرماندار را درباره افزایش حداقل سن ازدواج از ۱۴ سال کنونی به ۱۷ سال بررسی میکنند.
بر اساس این گزارش، مخالفان تعیین حداقل سن نگران آن هستند که تصویب این قوانین و بالا بردن حداقل سن ازدواج منجر به تولد نوزادان خارج از چارچوب ازدواج قانونی شود و همچنین به این موضوع اشاره میکنند که بسیاری از ازدواجهای زیر سن قانونی با رضایت طرفین و والدین آنها صورت میگیرد. بر اساس ارزیابیهای گروه «کودکانراحفظکنید» (Save the Children) هر ۷ ثانیه در سطح جهان یک دختر زیر ۱۵ سال ازدواج میکند. دلایل این ازدواجها در آفریقا و آسیا و همچنین در آمریکا اغلب فرهنگی و مذهبی است. خانوادههای آمریکایی از سنتهای مسیحیت، اسلام یا یهودیت محافظه کار پیروی میکنند و قضات دادگستری آمریکا گاهی احساس میکنند که نباید در فرهنگ دیگران دخالت کنند.
به گفته فریدی رییس بنیانگذار گروه «آنچیند ات لست» برای مبارزه با ازدواج اجباری کودکان، دقیقاً دلایلی وجود دارد که ازدواج را برای نوجوانان ۱۷ ساله و کمتر دشوار میسازد. به گزارش ایرنا از نیویورک تایمز وی میافزاید: دختران که توسط والدینشان ترسانده و وادار به ازدواج میشوند، ممکن است در خود نیرویی برای مخالفت با این امر احساس نکنند و از اینکه به قاضی بگویند که نمیخواهند ازدواج کنند هراسناک باشند. حتی اگر این دختران تلاش کنند که از ازدواج اجباری بگریزند، از پناهگاهها بازگردانده میشوند و با آنها بهعنوان کودکان فراری رفتار میشود.
ریس که اکنون ۴۲ سال دارد در سن ۱۹ سالگی توسط خانواده یهودی افراطی خود وادار به ازدواج شد.
این در حالی است که وزارت امور خارجه ایالات متحده سال گذشته (۲۰۱۶) ازدواج کودکان را در دیگر کشورهای جهان به عنوان نقض حقوق بشر به علت مشکلات اقتصادی محکوم کرده است.
نیکلاس کریستف نویسنده این مقاله بهعنوان کنشگر مدافع حقوق بشر و بانوان، در پایان میافزاید: مجالس ایالتی آمریکا باید درک کنند که ازدواج کودکان نه تنها در نیجر و افغانستان بلکه در نیویورک و فلوریدا ویرانگر است و باید به ازدواج کودکان در داخل ایالات متحده نیز پایان داده شود. یکی از نکاتی که در این زمینه بسیار قابل توجه بوده، این است که ایالات متحده آمریکا ازدواج کودکان در دیگر کشورها را طبق سند وزارت خارجه نقض حقوق بشر میداند. واقعیت این است که ازدواج اجباری کودکان تنها در نیجریه و افغانستان مشکل نیافریده است، نیویورک و فلوریدا نیز شاهد فاجعهای بهنام ازدواج اجباری کودکان هستند.
انتهای پیام/
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به
معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای
منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *