صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

از راه اندازی تالار عروسی تا شورای حل اختلاف در یک خانه قدیمی

۰۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۴:۰۱
کد خبر: ۳۱۱۴۴۶
اهالی محل او را "مامان فیروزه" خطاب می‌کنند و هر گاه مشکلی برایشان پیش بیاید، خانه اول و آخرشان برای حل این مشکل، خانه همان پیر زن معروف محل است.
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، مقصد، خانه‌ای در خیابان هدایت تهران است. گفته می‌شود درِ این خانه به روی همه باز است. 

صاحب خانه برای عروس و دامادهای نیازمند عروسی می‌گیرد. جشن‌های مختلفی را به مناسبت‌های مختلف برای تعداد حدود ۱۰۰ نابینا برگزار می‌کند و در کنار آن از تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند و سیسمونی آن‌ها نیز غافل نیست. 

برای دیدار با پیر زنی که اهالی محله او را "مامان فیروزه" خطاب می‌کنند راهی کوچه شهید مالک در خیابان هدایت تهران می‌شویم. 

پس از ورود به داخل کوچه، یک در سبز رنگ خودنمایی می‌کند. دری که باز است و فضای حیاط با صفای آن، از بیرون قابل رویت است. 
 
مقابل در اصلی خانه، تعداد زیادی کفش خود نمایی می‌کند. زنگ خانه مامان فیروزه را به صدا در می‌آورم و زنی جوان بی آنکه بپرسد کارم چیست، من را دعوت به حضور در داخل خانه می‌کند. 

وارد خانه که می‌شوم، تعدادی زن دور هم جمع شده و به روی مبل هایی که مشخص است از خرید آن‌ها چند سالی می‌گذرد، نشسته اند. 
 
هر کدام لیوانی چای در دست دارند و در مورد خرید سیسمونی با یکدیگر بحث می‌کنند. 
 
در این میان، مامان فیروزه نیز با کیف بزرگ به جمع سایر زنان می‌پیوندند. با روسری که سراسر آن را گل هایی ریز پر کرده است، لبخند به لب می‌گوید: برای کمک کردن آمده‌ای یا می‌خواهی کمک بگیری؟ 
 
زمانی که متوجه می‌شود خبرنگار هستم، خوشحال می‌شود و می‌گوید باید کار‌های خیر به مردم گوشزد شده و به آن‌ها یادآوری شود. گاه آدم هایی که توان کمک دارند یادشان می‌رود که می‌توانند دست یک فرد نیازمند را بگیرند. نیاز است به آن‌ها یاد آوری شود.  

زیپ کیفی که در دست دارد را باز می‌کند. درون آن لباس‌های نوزادی مرتب چیده شده اند. با وسواسی خاص، هر کدام از آن‌ها را بیرون می‌آورد و می‌گوید، تا الان این‌ها را برای سیسمونی دخترمان خریده ایم. همت کنید تا سایر وسایل نوزاد هم خریداری شوند. 

در این میان، همهمه‌ای فضا را پر می‌کند. هر کدام از زنانی که در مجلس حضور دارند، خرید یک تکه از وسایل نوزاد به دنیا نیامده را متقبل می‌شوند. 
 
نگاهی به در و دیوار خانه می‌اندازم، پر است از قاب عکس هایی که حکایت گر روزهای دور هستند.  

در این میان، مامان فیروزه، این مادر بزرگ ۸۰ ساله، شروع به سخن گفتن می‌کند تا از قصه زندگی اش با خبر شویم. 

می‌گوید فیروزه بابازاده هستم و اکنون ۸۰ بهار را پشت سر گذاشته ام. 

از زمانی که دختر جوانی بودم و وارد خانه همسرم شدم، دوست داشتم کارهای خیر انجام دهم. روزی در خانه ما به صدا در آمد، در را که باز کردم، کودکی را پشت در خانه دیدم. از آنجا که پدر همسرم فرد متمولی بود، این حدس را زدم که یک فرد نیازمند که توان نگهداری از فرزندش را نداشته، نوزاد را پشت در خانه ر‌ها کرده است. او را با خود به خانه بردم و قصه را برای پدر شوهرم باز گو کردم. به سختی توانستم اجازه بگیرم که نوزاد را پیش خودمان نگاه داریم. آن زمان این طور نبود که شیرخوارگاه‌های زیادی در شهر باشند. به همین خاطر نیز مسئولیت نگهداری از این نوزاد را خودمان برعهده گرفتیم و با هماهنگی‌های صورت گرفته، برای او شناسنامه تهیه کردیم. 
چندی بعد خودمان صاحب فرزند شدیم، اما هیچ گاه آن نوزاد پسر با فرزند خودم برایمان تفاوتی نداشت. 

فضای خانه آنقدر با صفاست که افراد وارد شده به هیچ وجه احساس غریبی نمی‌کنند. هر کدام از آن‌ها مشغول انجام کاری هستند. 

مامان فیروزه می‌گوید که قرار است برای یکی از دخترانش سیسمونی تهیه شود. وی می‌افزاید: دختر جوانی که چندی پیش پدر و مادر خود را از دست داده بود به ما معرفی شد. مدتی در خانه من زندگی کرد تا شرایط برای ازدواجش فراهم شد. او اکنون باردار است و ما لحظه شماری می‌کنیم که نوزادش به دنیا آید. 

وی می‌گوید: من خودم پول زیادی ندارم که به تنهایی از پس همه کار‌ها بر بیایم، به همین خاطر از زنان خیر کمک می‌گیرم. 

یکی از اقدامات مامان فیروزه، کمک به معلولان و نابینایان است. او برای نابینایان، مراسم‌های مختلفی را برگزار می‌کند تا شاید از این طریق، بخشی از مشکلات آن‌ها کاهش پیدا کند. 

مامان فیروزه در این رابطه می‌گوید: مراسم‌های مختلفی را برای نابینایان و معلولان برگزار می‌کنم. یکی از این مراسم ها، ویژه ازدواج معلولان است. با کمک زنان دیگر، تمام شرایط را برای ازدواج آن‌ها فراهم می‌کنیم تا آن‌ها بتوانند به خانه بخت روند. پیش‌تر که شرایط جسمانی مناسب تری داشتم هر ماه مراسم‌های ازدواج را برگزار می‌کردم، اما متاسفانه اکنون شرایط جسمانی ام به گونه‌ای نیست که بتوانم هر ماه مراسم عروسی برگزار کنم. 

وی می‌افزاید: علاوه بر این، گاه پیش می‌آید که برای خرید ویلچر و یا سایر وسایل مورد نیاز معلولان اقدام می‌کنیم. به طور کلی هر فردی که به خانه ما می‌آید و نیازی داشته باشد، کمک هایی را دریافت می‌کند. 

در خانه اش برای هر مشکلی، چاره‌ای پیدا می‌شود. حتی زن و مردهای محله که با هم اختلاف دارند نیز به خانه او می‌آیند و تا کنون خیلی هایشان بار دیگر به سر زندگی خود باز گشته اند. 

مامان فیروزه، گوشه‌ای از یکی از اتاق هایش را به این کار اختصاص داده و می‌گوید، اینجا شورای حل اختلاف است. زن و مرد هایی که با هم اختلاف دارند به خانه من معرفی می‌شوند. با تجربه‌ای که طی سال‌ها زندگی مشترک داشته ام، سعی می‌کنم بین آن‌ها پا در میانی کنم و خوشبختانه در موارد زیادی نیز زن و شوهر‌ها ریش سفیدی من را قبول کرده و به زندگی خود باز گشته اند. 

در خانه او، مشکلات به آسانی برطرف می‌شوند. برای هر کاری چاره‌ای دارد و درخواستش از خدا، عمری با عزت است تا بتواند به مردم خدمت بیشتری کند. 



نظرات بینندگان
ناشناس
|
|
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۲
خدا قوت مامان مهربان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *