گزارش نیروی اطلاعات و عملیات لشکر 5 نصر از جزیره مجنون+ تصویر سند
«ساعت 10:30 به محلی رسیدیم که صدای لودر کاملاً از مقابل ما شنیده میشد. دشمن گاهگاهی تیراندازی داشت که جهت تیرها موازی حرکت ما و گاهی به سمت راست جهت حرکتمان بود. ساعت 10:45 نور چراغ کامیونی در سمت راستمان برای لحظهای روشن و خاموش شد.»
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از دفاع پرس، دانشجوی شهید «محمد قاسمیان شیروان» از نیروهای گشتی شناسایی واحد اطلاعات و عملیات لشکر 5 در گزارشی در سال 1365 به تشریح بخشی از جزیره مجنون پرداخته است. که در ادامه آن را میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
به: ا.ط.ع لشکر 5 نصر
از: برادر محمد قاسمیان شیروان
موضوع گزارش گشتی شناسایی
با توکل به خداوند متعال و یاری ائمه معصومین (علیهمالسلام) ساعت 8:50 بعد از ظهر روز جمعه 65/8/2 به اتفاق برادران (بشیر از قرارگاه و برادران جهانی و میرزایی) با گرای 182 درجه با لباس غواصی، یک عدد قطب نما، یک عدد دوربین مادون و با اسلحه کلاش به وسیله یک بلم به سمت خطوط دشمن حرکت کردیم. هدایت بلم به وسیله برادر جهانی و میرزایی، گرفتن گرا و تعیین جهت حرکت به وسیله برادر بشیر بود.
ساعت 8:25 دقیقه به محل لودری که مشغول کار بود رسیدیم. پس از حدود 10 دقیقه توقف در نیزارهای مقابل جاده جدیدی که مشغول احداث آن هستیم داشتیم که برادر بشیر تذکراتی را دادند بعد از آن به حرکتمان ادامه دادیم مسیر حرکتمان از داخل نیزارها بود که در طی مسیرمان کلاً از سه آبراه عبور کردیم که آبراه دوم حدود ساعت 10:10 دقیقه بود. صدای کامیون و لودر از مقابل جهت حرکتمان شنیده میشد، صدای یک عراقی که فردی را به اسم «ساعد» صدا میزد شنیدیم. بعد از مدتی توقف در نیزارها دوباره به عقب آبراه اول برگشتیم (البته فاصله دو آبراه از هم کم بود.) پس از حدود 10 دقیقه توقف دوباره به طرف جلو حرکت کردیم.
ساعت 10:30 به محلی رسیدیم که صدای لودر کاملاً از مقابل ما شنیده میشد. دشمن گاهگاهی تیراندازی داشت که جهت تیرها موازی حرکت ما و گاهی به سمت راست جهت حرکتمان بود. ساعت 10:45 نور چراغ کامیونی در سمت راستمان برای لحظهای روشن و خاموش شد.
حدود ساعت 11، ما در محلی بودیم که با دوربین به خاکریز نگاه کردم سه سنگر که دریچههای بزرگی داشتند که احتمالاً اجتماعی بودند، دو سنگر کوچک سمت راست و یک یا دو سنگر سمت چپ مشاهده کردم، مقداری در موازات خاکریز به جلو رفتیم حدود 20 متر که صدای لودر خیلی از نزدیک شنیده میشد. همچنین صدای صحبت عراقیها که احتمالاً پائین خاکریز و داخل آب بودند شنیده میشد، که نام یکی از آنها که عراقی دیگر او را صدا میزد «عبدالرحمان» بود، در این محل ساعت حدود 11:20 دقیقه بود. پس از حدود 10 دقیقه توقف به دستور برادر بشیر به طرف مواضع خودی حرکت کردیم.
ضمناً ساعت 11:10 آتش شلیک «کاتیوشا» از سمت راست ما که به دلیل در دسترس نبودن قطبنما متأسفانه گرا را ندارم ولی تقریباً در جهت جنوب شرقی بود که به پشت جاده اصابت نمود (فاصله اصابت نسبتاً زیاد بود) و از طرف جنوب آتش شلیک توپ دشمن را مشاهده کردم که فاصله این شلیک از ما خیلی زیاد بود.
ساعت 12:30 به محل لودر خودی رسیدیم. (لازم به یادآوری است که نگهبانان خودی با توجه به اینکه ما خیلی خودمان را به آنها نزدیک کرده بودیم. آنها متوجه حضور ما در منطقه نبودند تا حتی مقداری هم از لودر رد شدیم و با صدای خودمان آنها را از ورودمان مطلع کردیم و با دادن اسم شب به طرف مبدا حرکت کردیم و حدود ساعت یک به مبداء حرکتمان رسیدیم. والسلام
محمد قاسمیان شیروان
1365/8/3
دانشجوی شهید محمد قاسمیان شیروان در 12 آذرماه 1342 چشم به جهان گشود. وی در سال 1362 در رشته فیزیک دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد و در دانشکده علوم به کسب علم و دانش مشغول شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
به: ا.ط.ع لشکر 5 نصر
از: برادر محمد قاسمیان شیروان
موضوع گزارش گشتی شناسایی
با توکل به خداوند متعال و یاری ائمه معصومین (علیهمالسلام) ساعت 8:50 بعد از ظهر روز جمعه 65/8/2 به اتفاق برادران (بشیر از قرارگاه و برادران جهانی و میرزایی) با گرای 182 درجه با لباس غواصی، یک عدد قطب نما، یک عدد دوربین مادون و با اسلحه کلاش به وسیله یک بلم به سمت خطوط دشمن حرکت کردیم. هدایت بلم به وسیله برادر جهانی و میرزایی، گرفتن گرا و تعیین جهت حرکت به وسیله برادر بشیر بود.
ساعت 8:25 دقیقه به محل لودری که مشغول کار بود رسیدیم. پس از حدود 10 دقیقه توقف در نیزارهای مقابل جاده جدیدی که مشغول احداث آن هستیم داشتیم که برادر بشیر تذکراتی را دادند بعد از آن به حرکتمان ادامه دادیم مسیر حرکتمان از داخل نیزارها بود که در طی مسیرمان کلاً از سه آبراه عبور کردیم که آبراه دوم حدود ساعت 10:10 دقیقه بود. صدای کامیون و لودر از مقابل جهت حرکتمان شنیده میشد، صدای یک عراقی که فردی را به اسم «ساعد» صدا میزد شنیدیم. بعد از مدتی توقف در نیزارها دوباره به عقب آبراه اول برگشتیم (البته فاصله دو آبراه از هم کم بود.) پس از حدود 10 دقیقه توقف دوباره به طرف جلو حرکت کردیم.
ساعت 10:30 به محلی رسیدیم که صدای لودر کاملاً از مقابل ما شنیده میشد. دشمن گاهگاهی تیراندازی داشت که جهت تیرها موازی حرکت ما و گاهی به سمت راست جهت حرکتمان بود. ساعت 10:45 نور چراغ کامیونی در سمت راستمان برای لحظهای روشن و خاموش شد.
حدود ساعت 11، ما در محلی بودیم که با دوربین به خاکریز نگاه کردم سه سنگر که دریچههای بزرگی داشتند که احتمالاً اجتماعی بودند، دو سنگر کوچک سمت راست و یک یا دو سنگر سمت چپ مشاهده کردم، مقداری در موازات خاکریز به جلو رفتیم حدود 20 متر که صدای لودر خیلی از نزدیک شنیده میشد. همچنین صدای صحبت عراقیها که احتمالاً پائین خاکریز و داخل آب بودند شنیده میشد، که نام یکی از آنها که عراقی دیگر او را صدا میزد «عبدالرحمان» بود، در این محل ساعت حدود 11:20 دقیقه بود. پس از حدود 10 دقیقه توقف به دستور برادر بشیر به طرف مواضع خودی حرکت کردیم.
ضمناً ساعت 11:10 آتش شلیک «کاتیوشا» از سمت راست ما که به دلیل در دسترس نبودن قطبنما متأسفانه گرا را ندارم ولی تقریباً در جهت جنوب شرقی بود که به پشت جاده اصابت نمود (فاصله اصابت نسبتاً زیاد بود) و از طرف جنوب آتش شلیک توپ دشمن را مشاهده کردم که فاصله این شلیک از ما خیلی زیاد بود.
ساعت 12:30 به محل لودر خودی رسیدیم. (لازم به یادآوری است که نگهبانان خودی با توجه به اینکه ما خیلی خودمان را به آنها نزدیک کرده بودیم. آنها متوجه حضور ما در منطقه نبودند تا حتی مقداری هم از لودر رد شدیم و با صدای خودمان آنها را از ورودمان مطلع کردیم و با دادن اسم شب به طرف مبدا حرکت کردیم و حدود ساعت یک به مبداء حرکتمان رسیدیم. والسلام
محمد قاسمیان شیروان
1365/8/3
این دانشجوی شهید که از رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات لشکر 5 نصر بود در 21 دی ماه 1365 در عملیات کربلای 5 و در منطقه «شلمچه» به فیض شهادت نائل آمد.
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به
معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای
منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *