صاحب «مخلوق» نزد خالقش رفت
تناقض عجیبی است. اینکه پاییز به دنیا بیایی و بهار فصل رفتنت باشد. صاحب «مخلوق» نزد خالقش برود و دیگر مجبور نباشد نویسنده داستان ما اینهمه درد را تحمل کند. آقای فیروز زنوزی جلالی 5 اردیبهشتماه و همزمان با مبعث پیامبر اکرم (ص) درگذشت.
ما چون نویسندهایم تخیل میکنیم و الان من فکر میکنم شاید دیگر نوبت من باشد. با این حال آرزو دارم کارهای ناتمامم را به پایان برسانم. البته من از مرگ نمیترسم و معتقدم مرگ حق است. در کارهایم هم همیشه عنصر تصادف و مرگ وجود داشته، اما امیدوارم وقت داشته باشم کارهای نیمه تمامم را به پایان برسانم.
زندگی فیروز
وی اول آبانماه ۱۳۲۹ درشهر خرم آباد به دنیا آمد. پدرش نظامی بود و هر از چندگاه از شهری منتقل میشدند به شهری دیگر. پس از پایان کلاس چهارم راهی «بروجرد» شدند. یک سال را در «بیشه» و «یخچال» گذراندند و آنگاه به تهران آمدند. با تماشای فیلم «هنگامه» و دیدن بهروزوثوقی با لباس نیروی دریایی وسوسه پوشیدن لباس، سفید نیروی دریایی در سر فیروز که هجده ساله بود افتاد و درسال ۱۳۴۹به بندر بوشهر رفت.
اولین مکتوب چاپ شده
تقریباً هر هفته یک داستان برای مجله فردوسی میفرستاد. داستانهای طنز هم مینوشت و برای مجله «کاریکاتور» میفرستاد تا داستان بلند «مرغی درقفس» که دنبالهدار بود و هنوز قسمتهای پایانیاش چاپ نشده بود که درهمان اثنا ضد اطلاعات نیروی دریایی مطلع شد و بازخواستش کرد که نظامی حق نوشتن و چاپ داستان ندارد.
از آن زمان تا سال ۵۳ ننوشت و فقط خواند. در این سال به تهران منتقل شد و سپس برای خدمت در ناو «فرامرز» به ایتالیا رفت.
پس از انقلاب
پس ازمدتی به تهران منتقل شد و پس از آن داستان «لکلکها» را برای گاهنامه داستان حوزه هنری فرستاد. خواندن و چاپ داستان مصادف شد بادعوت چند نویسنده تا به حوزه هنری برود و همان دیدار شد باب آشنایی با برو بچههای داستان نویس بعدانقلاب و تداوم شرکت در جلسات داستاننویسی دوشنبههای حوزه هنری.
شروع دوره دوم فیروز نویسنده
شوق جایزه بردن
فیلمنامههای دیگری مانند «دیوانهوار» و «سالاد فصل» نیز توسط سایر کارگردانان سینما به فیلم برگردانده شد. زنوزی در عرصه نقد هم دستی داشته است و نقدهای متنوع و مکتوبی بر آثار بسیاری از نویسندگان خارجی و ایرانی مکتوب کرده است و همچنین نقد حضوری در بسیار برنامههای مختلف تلویزیونی ازجمله «نقدچهار» و در همین رابطه «باران بر زمین سوخته» مجموعه نقدهایی است که بر کلیه رمانهای احمد محمود، از رمان «همسایهها» تا «درخت انجیر معابد» نوشته و منتشر شده است.
سوابق و جوایز
پارهای از داستانهای کوتاهش به زبانهای عربی، انگلیسی، چینی و روسی ترجمه شدهاند. چند مجموعه داستان و رمان وی نیز برنده جوایزی از جشنوارههای مختلف شدهاند. رمان «قاعده بازی» زنوزی برنده پنج جایزه مطرح کشور از جمله جایزه کتاب سال ۱۳۷۸ ، جایزه قلم زرین انجمن قلم ایران، تقدیر شده جایزه جلال آل احمد و… شد.
وی بازنشسته نیروی دریایی با درجه ناخدا یکمی است و از زمستان سال 94 با عفونت ریه دستبهگریبان بود. روحش شاد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *