خداوندا! مرا ببخش که همواره در پی شهرت بودهام
شهید محمد میرزایی در خلوت خود با خدا چنین می گوید: خداوندا! مرا بیامرز که هرگاه سخن میگفتم و گوینده بودم، شنونده را جاهل و خود را عالم میپنداشتم و همواره در پییافتن شهرت بودهام.
پیکر محمد مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در سال 1374 به آغوش خانواده برگشت و در رستم آباد رفسنجان به خاک سپرده شد.
محمود میرزایی نیز شهید دیگر این خانواده شهیدپرور است.
در ادامه میخوانیم مناجات شهید بزرگوار محمد میرزایی در خلوت خود با معبودش:
پروردگارا! سالیان درازی را در زیر پرده جهل و غفلت، پستی و ذلت، بی شرمی و حقارت، بی پروایی و وقاهت،گمراهی و ضلالت به سر برده ام.
و اما... و امّا با وجود این همه گناه و با وجود این همه تباه، باز می دانم که روزنه ی رحمت تو بر کسی بسته و پوشیده نیست.این را به یقین یافته ام که اگر حسابرسی من به دست تو باشد که هست، تو توّابی و رحیمی، تو بصیری و سمیعی، تو رئوفی و رحیمی، تو منّان و لطیفی و از گنهکاران در خواهی گذشت. گناهانم را خواهی پوشاند و از عذابت در امانم، نگه خواهی داشت.
خداوندا! مرا ببخش که همواره در پی یافتن شهرت بوده ام.
خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار سخنان گزاف و بیهوده و لغو گفته ام.
خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار نماز به جا آورده امّا نمازی سر تا پا ریا.
خداوندا! مرا بیامرز که نهال تقوا را در سرزمین درونم نپرورانده ام.
خداوندا! مرا بیامرز که چشمه ی خضوع و خشوع را در قلبم بوجود نیاورده ام.
خداوندا! مرا بیامرز که شکمم را از لقمه های حرام پرکرده ام.
خداوندا! مرا بیامرز که هرگاه سخن می گفتم و گوینده بودم، شنونده را جاهل و خود را عالم می پنداشتم.
خداوندا! تو را سپاس می گویم که چه بسیار عیوب مرا پوشاندی.
خداوندا! تو را سپاس می گویم که هرگز پرده ی آبروی بنده ات را ندریدی.
خدایا! اینک قلبم از دوری یاران و برادران و....فراق عزیزان در پرده ای از غم و اندوه فرو رفته است. روزی نمی گذرد که آنان را به یاد نیاورم. شبی نمی گذرد به یاد آنان اشک نریزم، به یاد شهیدان برمی خیزم و به یاد آنان می خوابم.
شهید محمد میرزایی حمید آبادی
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *